لب هام تولبهاش صدای نفس زدنش و صدایی تپش قلبم رو‌میشنیدم وای چه حس خوبی بود با تمام وجود دوتا طرف باسنش رو‌کرفته بودم‌ واون بدن زیبااش رو لمس میکردم من تو زندگی خیلی همخوابی داشتم باخانم هایی مختلف ولی ترنم برای من شده بود یه عقده یادم یکبار به شوخی بهش گفتم بیاد خونه مون یکسال باهم قهر کرد یه شوهر هم داشت تو سکس بسیار ضعیف بود بقول (ترنم)کوس خیس کن بیش نبود ونمیتونست از نظر روحی وجسمی تخلیه اش کنه ولی حاظرم نبود بهش خیانت کنه باید کاری میکردم باید رفت امدم رو خانوادگی میکردم چون ترنم مشکلی نداشت و از نظرش این رابطه یه رابطه دوستانه بود منو به شوهرش معرفی کرد و بعد از مدتی منم همسرم رو باهاش دوست کردم داشتم تو چشاش نگاه میکردم و دردهاش بیاد میاوردم چهل دو سالت باشه بچه هم داشته باشی ولی ندونی لذت ارضا شدن رو برای همین سعی میکردم فقط به ترنم فکر کنم واون لذت ببره خودم اصلا مهم نبودم شروع کردم بوسیدن خیلی گرم از گونه هاش از لب هاش و فقط هر لحضه میدیدم که خیلی داره بی حال میشه و ناله هایی ریزی میکنه باورم نمیشد این همون ترنم که چندسال من درگیر خودش کرده بود خیلی زن سخت ومغروری بود و بااین خصوصیات اخمو بودن بهش اضافه کن چهره معصوم ولی جدی وطرز لباس پوشیدنش شیک ولی پوشیده دلم براش اب میرفت وقتی جذبه اش میدیدم حال میکردم حالا اون زنی که راه میرفت سرش بالا نمیگرفت وبا یه غریبه همکلام میشد با اخم و خشن صحبت میکرد داشت تو بغلم ناله میکرد واز همخوابی با من لذت میبرد این حس تصاحب بیشتر بهم لذت میداد واینکه شوهرش هم میدونست من عاشق زنش شدم وزنش بامن بیرون میاد ولی تا قبل از اینذ جریان از سکس نمیدونست یعنی قراری برای سکس نداشتیمذکه بعد از این داستان فهمیدکهدمن ترنم باهم سکس داشتیم ما هفته ای دوسه بار همو میدیدم وچون من بهش گفته بودم عاشقش هستم میخواست بهم کمک کنه و این عشق از کله ام بیرون کنه توی فرصت مناسب وقتی خونه شون بودم فهمیدم ترنم پریود دقیقا زمان پاک شدنش رو هم محاسبه کردم چون من.خانومم نبود ومن هر روز خونه شون میرفتم اکثرا خودشون زنگ میزدن و وقتی اعمال دینی اش انجام نمیداد مطمن بودم که هنوز پاک نشده و قتی هم انجام داد فهمیدم پاک‌ شده بعد دو روز باهاش تماس گرفتم وازش خواستم باهام بیاد بیرون و تو راه بهانه کارت ام گرفتم گفتم امروز اخرین روز قسطم باید حتما پرداخت کنم و رفتم خونه دم در خونه تعارفش نکردم گفتم میدونم از من میترسی ونمیایی خونه برای همین تعارف ات نمیکنم چون بهم اعتماد نداری کاری کردم بهش بر بخوره و اومد تو خونه ترس تو چشاش میدیدم ولی دیگه افتاده بود تو تله با یه ابمیوه و دوتا اهنگ احساسی رفتم اروم نشستم کنارش واشک هام سرازیر شده بود وبه دنیا لعنت میگفتم و شکایت داشتم میگفتم ببین عشقت کنارت هست ولی نمیتونی بهش دست بزنی خیلی احساسی شده بودم مثل ابر بهار گریه میکردم و اونهم همینطور سرش انداخته بود پایین که از وسط سرش یه ماچ کردم تا اون لحضه خدا شاهد دستم به دستش نخورده بود ولی دیگه تصمیم گرفته بودم هرجوری میخواستم باهاش بخوابم و لذت عشق بهش بفهمنم وچون میدونستم الان تو اوج شهوته وچند روزی از پریودی اش بیشتر نگذشته شروع کردم بغل اش کردن ولی اون نذاشت و پرتم کرد عقب من دیگه مثل وحشی ها شده بودم و بهم میگفت نه الان نه بذار یه روزی که بهم حلال شدیم ولی من این حرفها تومخم نمیرفت چنان شهوت وجودم گرفته بود که دیگه اختیاری از خودم نداشتم ودیوانه وار بغلش کرده بودم وبه التماس هاش توجه نمیکردم من چند سال فقط حسرت اون کوس توپول واون سینه هایی قشنگ اون لبهایی غنچه و اون کون قلمبه رو کشیده بوذ مگه میتوتستم شروع کردم مغنه از سرش باز کردن و به زور دکمه هایی مانتوش باز کردن چنان تو بغلم‌محکم گرفته بودمش که انگار داره فرار میکنه به زور لبم بردم سمت لبش ولی اون لبش باز نمیکرد ومحکم بسته بود حالا توتسته بودم مانتوش باز کنم وتاپ زیر مانتوش ببینم وای چه بدن سفیدی داشت چنان اشک میریخت و از ابروش میگفت ومنم فقط میگفتم ترنم ببخشم نمیتونم دستم از زیر سوتین انداختم توسینه هاش وای چه سینه هایی نرم اروم بادستم سوتین زدم کنار و به سرعت سرم بردم پایین و شروع کردم به خوردن سینه هاش دیگه مقاومتش کم شده بود بدنش خیلی بو خوبی میداد مست ام کرده بود دستم بردم سمت کوسش از رو شلوار دیذم التماس میکنه نه اون دیگه نه گفتم باشه وشروع کردم به خوردن سینه هاش و نوک سینه هاش میک میزدم لبم نزدیک لبش بردم دیدم خودش لب انداخت تو لبش زبونش خوردم خیلی باهاش لب بازی کردم گفت دیگه بسته منم دیکه اروم شده بودم گفتم باشه وخودم عقب کشیدم ولی دیدم بغلم کرد و فشارم داد من این حرکت دیدم فهمیدم دیگه باید بکونمش حشری شده بود وحشتناک و اروم دکمه شلوارش باز کردم اون حس شرم نمیذاشت راحت باشه بامن یذره مقاومت میکرد نمیذاشت دستم ببرم تو شرتش ولی هرجوری شد این دست رفت تو کوسش و شدیدا کوسش خیس بود چه کوس با حالی توپول تنگ انگشت کردم توش دیدم چقدر تنگه مثل اینکه این دختره اصلا کوس نداده اروم شکنش لیس زدم شلوارش نیمه پایین بوذ واروم اومدم پایین واز روشورت کوسش خوردم دیگه ترنم مست مست شده بود شلوارش کشید پایین و با چشمهایی مستش من نگاه کرد کلا حالت چشمش عوض شده بود ومن شورتش کشیدم پایین و شروع کردم به لیسیدن واژن هاش چند دقیقه خوردم که دیدم ارضا شده ومنو بغل کرد فشارم داد به خودش وگفت که عاشقمه دوستم داره اون روز سه بار ابش اوردم وتمام ابم خالی کردم تو‌کوسش الان چند وقته باهم هستیم مثل این جونها بیست ساله شدیم روزی بیست بار باهم تماس میگیریم هفته ای دو سه بار میرم خونه اش سکس قرار شده بره دکتر تا دوباره حامله بشه و شوهرش هم میدونه و خیلی هم بهم محبت داره این بود عشق من و ترنم که واقعا اندازه دنیا مییخواهمش عشق باید پا درمیانی کنه تا ادم احساس جوانی کنه

نوشته: امیر