ترک عادت موجب مرض است (۱)

1401/04/03

سلام
من سامانم. متولد ۱۳۷۸، تهران
یه پسر معمولی. خیلی سفید نیستم. بی مو هم همینطور. هرچند تلاش میکنم مرتب بدنمو شیو کنم و تا حد ممکن جذاب باشم. شاید ده ها بار منو تو خیابون و تاکسی و اتوبوس دیده باشید و حتی به خیالتون هم نرسیده باشه که این پسر با این ته ریش و پیراهن مردونش، عاشق بات پلاگیه که تو کونش گذاشته و برای دوست پسرش یه حرف گوش کن تمام عیاره.

تو این سری، میخوام به اتفاقات و ماجراهای بعد از پایان رابطم با سروش بپردازم. همونطور که قبلا گفته بودم، آشنا شدن من با جذابیت و طعم کیر و تبدیل شدنم به گی مفعول، بات، کونی یا هر اسمی که شما روش میذارین زمان دبیرستان اتفاق افتاد. بعد از اتفاقات آخرین سکسی که با سروش داشتم دیگه نخواستم ببینمش. تو اینستاگرام هم، بلاک آنبلاکش کردم. میخواستم رو درسم تمرکز کنم تا بهترین نتیجه ممکن رو تو کنکور ۹۷ کسب کنم. اما بخش بزرگی از سال رو از دست داده بودم و عملا برای آوردن یه رتبه خوب دیر شده بود. در نهایت هم رتبه مدنظرمو نیاوردم. اما خب در حدی بود که بتونم تو یکی از دانشگاه های تهران یکی از رشته های مهندسی قبول بشم.

بعد از شنیدن خبر قبولی، یکی از اولین کارهایی که انجام دادم تو کانون زبان شهرک غرب ثبت نام کردم. میخواستم تا جایی که میشه تابستون بعد کنکورمو به بطالت نگذرونم. فکر میکردم با رفتن به کلاس زبان و ورود به دانشگاه، هم سرم گرم میشه و هم بالاخره دوست دختر پیدا میکنم و کم کم وسوسه کون دادن هم از سرم میفته. پاییز شد و کلاسای دانشگاه شروع شد. همون ترم اول از یکی از دخترای ورودیمون به نام سپیده خوشم اومد. سپیده یه دختر خوشگل، لاغر، قد بلند و بور بود که همه معیارای جذابیت از نظر منو داشت. بعد از گذشت یه مدت از کلاسا به بهانه های مختلف بهش پیام میدادم. فکر میکنم خودشم فهمیده بود وقتی همه استوریاشو به یه بهانه ای ریپلای میکنم، دنبال اینم که یه چیزی بینمون اتفاق بیفته. دخترا اینجور چیزا رو خوب میفهمن. اما خب از طرفی شجاعت بیان کردن و پیشنهاد دادن رو هم نداشتم. بلد نبودم مخ بزنم. خب آخه تا قبل از اون، فقط مخمو زده بودن😁

درباره همه چیز چت میکردیم. از فیلم و سریال هایی که دیده بودیم، سلیقه موسیقیمون و … تک تک این لحظه ها برام لذتبخش بود. بالاخره بعد از گذشت چندماه و ناکامی در ابراز علاقه، یه روز عزممو جزم کردم و براش نوشتم که دوستت دارم. جوری که فکر میکنم هیچوقت هیچ کسو اینجوری دوست نداشتم. چند لحظه چیزی ننوشت. نفسم تو سینه حبس شده بود. تا اینکه جواب داد منم دوستت دارم سامان. خیلی وقت بود که منتظر بودم این حرفو بهم بزنی. دل توی دلم نبود. از خوشحالی روی پا بند نبودم. فکر نمیکردم بالاخره این اتفاق بیفته. از فردای اون روز نوع رابطمون خیلی تغییر کرد. اما هنوز خبری از اتفاق سکسی ای نبود…

با وجود حرف زدن های تقریبا ۲۴ ساعته با سپیده و امتحانات ترم اول دانشگاه، همچنان کلاس زبانمو هم میرفتم. به نظر میرسید که همه چیز داره خوب پیش میره تا اینکه تو جلسه اول ترم زمستون ۹۷، آرش رو دیدم. آرش همکلاسی دبیرستانم بود. اونم مثل سروش تو تیم والیبال مدرسه بود، و قد بلندی داشت. با اینکه تو همون دوران دبیرستان هم ورزش میکرد و خوش هیکل بود، اما استیلش حتی از دوران مدرسه هم بهتر شده بود. میدونستم خونشون همون شهرکه. اما اینکه اینجا ببینمش؟ نه واقعا فکرشو نمیکردم. اونم از دیدن من جا خورد اما خیلی سریع اومد جلو و به گرمی باهام احوالپرسی کرد. اما دلیل ناراحتی من از دیدن آرش، این بود که نگران بودم نکنه چیزی از رابطه گذشته من با سروش بدونه. نمیتونستم اجازه بدم گذشته ای که با کلی سختی پشت سر گذاشته بودم، دوباره برگرده و زندگیمو خراب کنه.

کلاس که شروع شد، آرش اومد بغل دست من نشست و سر صحبتو باز کرد. بعد از کنکور دیگه حرف نزده بودیم، اونقدری هم صمیمی نبودیم که بخوایم از هم خبر بگیریم و مطمئنم اگه تو کلاس زبان هم همدیگه رو ندیده بودیم، بازم احوال همدیگه رو نمیپرسیدیم. کلاس که تموم شد، بهم گفت پایه م بریم کافه بیشتر گپ بزنیم؟ ساعت ۸ شب بود، اما منم برنامه خاصی نداشتم و موافقت کردم. رفتیم کافه ویونا. نزدیک میدون صنعت. ازم درباره کنکور و رتبم پرسید، بهش گفتم که مهندسی فلان دانشگاه دولتی قبول شدم، سری به نشونه تعجب نشون داد و گفت خوب خودتو جمع کردی و قبول شدی. بعد ادامه داد که خودشم یکی از رشته های مهندسی تو دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات میخونه. و ازم آیدی اینستاگراممو گرفت که بیشتر باهم در ارتباط باشیم.
قبل رفتن، یه عکس یادگاری هم گرفتیم وقتی رسیدم خونه، اکسپتش کردم و دیدم عکسمونو استوری کرده و منم تگ کرده. براش قلب فرستادم و تشکر کردم.

اون شب قبل خواب تلاش کردم به روزای خوب پیش رو با سپیده فکر کنم و اصلا توجهی به هیچ چیز دیگه ای نداشته باشم.

فردا صبح که بیدار شدم برای امتحانای ترم درس بخونم، دیدم سروش بهم ریکوئست داده. بعد از اتفاقات اون شب آخر و کونی که از من جلوی سیما گایید، بلاک آنبلاکش کرده بودم و مدت ها بود که ازش هیچ خبری نداشتم. تعجب کردم که چه رویی داره. اما نتونستم جلوی فضولیمو بگیرم و با اینکه میدونستم کار غلطیه، اکسپتش کردم و بهش ریکوئست دادم. بعد از یک ساعت اکسپتم کرد و اومد دایرکتم. گفت سلام آقا سامان گل! چه خبرا، کجایی؟ گفتم درگیر امتحانای دانشگاهم. تو چیکار میکنی؟ گفت منم درگیر کارای کالجم هستم. گفتم کالج؟ گفت آره. بهت نگفته بودم؟ من همونطوری که پیش بینی میشد کنکورمو ریدم(با خنده) و اومدم روسیه درس بخونم. گفتم بله با اون درسی که تو خوندی جز اینم انتظار نمیرفت. گفت مگه تو و فکر تو میذاشت درس بخونم و خندید. یکم حس بدی گرفتم از صحبتاش و نگران شدم که مبادا دوباره هوس کردن منو داشته باشه. اونم حالا که دوس دختر دارم…
گفتم چی شد یاد من افتادی حالا؟
گفت من که به یادت بودم همیشه، تو بودی که بعد از قضیه سیما جوگیر شدی و بلاکم کردی. دیشبم دیدم با آرش عکس دوتایی گذاشتین. تصمیم گرفتم یه پیامی بهت بدم و حالتو بپرسم.
گفتم لطفا اون شبو یادآوری نکن که هنوزم از دستت ناراحتم. مگه ما قرار نداشتیم سکسمون بین خودمون بمونه؟! این چه کاری بود کردی؟!
گفت ناراحت شدی جلوی کراشت کردمت یا ناراحت شدی که کراشتو کردم؟ و دوباره خندید. بعد گفت بابا دختره جنده بود اصلا. تقریبا همه بچه ها یه دور کردنش، غصه شو نخور.
از عصبانیت نمیتونستم چیزی بگم. فقط یه اوهوم براش نوشتم.
دوباره پرسید نگفتی چرا با آرش میپری شیطون؟ نکنه جای خالی کیر منو با کیر آرش پر کردی؟
گفتم سروش توروخدا دوباره شروع نکن. من بعد تو دیگه کلا سکس نداشتم. آرش رو هم تو کلاس زبان دیدم. گفت بریم بیرون و رفتیم. قرار هم نیست بهش بدم. من دیگه دوست دختر دارم.
گفت اوهو، چه غلطا. حتی توی کونی هم دوست دختر گرفتی؟
گفتم بله و دیگه قرار نیست بهت بدم.
خندید و گفت من که الان اصلا ایران نیستم و روسیه م، که اگر ایران بودم به خاطر این پررو بازی و حاضر جوابیت محکم کون خوشگلتو میگاییدم تا دیگه واسه من پررو بازی در نیاری.
پس به من که نه ولی فکر نکنم آرش از کون نازت بگذره. چه برسه که اگه راست بگی و تو این مدت کون نداده باشی سوراخت تنگ هم شده🤤
فقط تلاش کن دوست دخترت نفهمه که کیر دوست داری تا رابطتون کات نشه. منم چون دوستتم دارم اینو بهت میگم وگرنه خوددانی.
گفتم مرسی واقعا. داری بهم میگی به به دوست دخترم خیانت کنم؟😐
گفت نه. کی از خیانت حرف زد؟! تو که قرار نیست کسی رو بکنی😂 تو قراره کرده شی. اینکه خیانت محسوب نمیشه.
گفتم نه. من قرار نیست به کسی بدم. آرش هم بهش نمیخوره پسر باز باشه.
گفت من هم تیمیش بودم. بهتر از تو هم میشناسمش. حالا میبینیم و دوباره خندید.
منم گفتم باشه میبینیم. کاری نداری؟ من دیگه کم کم باید برم. گفت قبل اینکه بری یه نفر خیلی دلش واست تنگ شده و اونم میخواست یه سلامی عرض کنه. پشمام ریخت. با خودم گفتم نکنه سیما باشه؟! نکنه هنوز با همن؟! که یه دفعه عکس کیرشو فرستاد!
شق و رگ دار… سکوت کرده بودم و نمیتونستم چیزی بگم. گفت چی شد دلت خواست؟! منم دلم خواست و چشمک فرستاد.
نمیدونم چرا نتونستم جوابشو بدم. گفت آفرین. حالا شدی همون سامانی هستی که میشناختم. بوس رو سوراخ نازت. خداحافظ کون قلمبه. و من فقط نوشتم خداحافظ.

دلشوره عجیبی تو دلم افتاده بود. مدت ها بود که با سروش چت نکرده بودم و کسی اینجوری تحقیرم نکرده بود. یعنی هنوز کیرشو دوست داشتم؟ حتی بعد از اینکه منو جلوی کراشم گایید؟ یا حتی بعد از اینکه کراشمو گایید؟!
آرش چی؟! اونو کجای دلم بذارم؟ تا حالا بهش به دید سکسی نگاه نکرده بودم. هرچند واقعا خوشتیپ و خوش هیکل بود. به خودم گفتم نه، آرش نمیخواد بکنتت سامان. بعد گفتم ولی اگه بخواد بکنه چی؟! من میتونم بهش نه بگم؟! تو همین حالتا بودم که سپیده زنگ زد…

یه مدت گذشت خیلی با سپیده جور شده بودم. مرتب بیرون میرفتیم و اون موقع هم مثل الان نبود بری کافه ۳۰۰ تومن خرجت بشه و بیای بیرون، میشد رفت. ولی همچنان خبری از سکس نبود و من واقعا از جق زدن خسته شده بودم…

ادامه...

نوشته: Samii_1999


👍 8
👎 8
11401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

881258
2022-06-24 04:46:06 +0430 +0430

سلام
بچه ها این خاطره منه. تلاش کردم جوری بنویسم که دلپذیر و مورد پسندتون واقع بشه
پذیرای همه انتقاد ها، تعریف ها، و حتی فحش های شما عزیزان هستیم😁
دوستدار شما، سامان یک بات🥰

7 ❤️

881261
2022-06-24 04:54:17 +0430 +0430

دوست عزیز LSD_bro
اولا ک.س ننت. چرا فحش میدی کله ک.یری؟
دوما منظور من این نبود که بات ها کونین، من چون پیش بینی میکردم افراد زیادی بیان فحش بدن، خواستم خودم پیش دستی کردم. تازه که من کونی رو فحش نمیدونم و واکنش اگرسیوی مثل تو ندارم.
سوما، آرام باش!

3 ❤️

881263
2022-06-24 05:03:31 +0430 +0430

سامان خاطراتت برات عبرت نشده؟؟

2 ❤️

881329
2022-06-24 12:58:44 +0430 +0430

از سروش و آرش دوری کن بهشون محل نذار ولشون کن
کلاس زبان و رابطتو با سپیده ادامه بده به نظر من خروجی خیلی خوبه داره و برات خوبه

1 ❤️

881356
2022-06-24 18:47:16 +0430 +0430

بچه ها من نمیخواستم به گی ها توهین کنم:)
من خودم گی ام پس چطور میتونم همچین کاری کنم اصلا؟
اگه ناراحت شدین عذر میخوام

بزودی قسمت دو رو هم آپلود میکنم😁

3 ❤️

886762
2022-07-24 05:48:43 +0430 +0430

آخی الهی منو بردی به سه سال قبل که دوست دختر انتخاب کردم واسه این‌که از برو بچ عقب نمونم ولی اون سکس میخواست و منم که حالم از حتی فکر کردن به سکس با دختر بهم میخوره چیزی واسه ارائه بهش نداشتم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها