...قسمت قبل

سلام
من سامانم. چون دیگه منو از داستانای قبلیم میشناسین خیلی حاشیه نمیرم و مستقیم میرم سر اصل مطلب:

چندروز بیشتر از ساک زدنم برای آرش و قورت دادن آبکیرش نگذشته بود که دوباره کلاس زبان داشتیم. نمیدونم چرا همش استرس داشتم و خجالت میکشیدم. انگار نه انگار همین دفعه پیش دهنمو برای کیر آقا باز کردم و شروع کرد به تلمبه زدن بین لبای خوشگلم. قبل کلاس تلاش کردم تا میتونم خوشگل و خوشتیپ برم. کاری که برای کلاسای دانشگاه یا دیت با سپیده انجام نمیدادم. شب قبلش هم رفتم حموم و کامل کس پسرونمو شیو کردم. یه مدت میشد که دیگه کون یا پاهامو شیو نمیکردم و حتی با سوراخ نازم ور هم نمیرفتم. تقریبا بعد از آخرین باری که سروش منو گایید😅 ولی خب کم کم وقتش بود کونمو به عضله های قوی و تلمبه های سنگین کیر آرش عادت بدم. از روشش تو گاییدن دهن و صورتم میتونستم حدس بزنم که کون دادن به آرش نباید کار آسونی باشه…

هیچوقت ریش نمیذاشتم ولی همون یه ذره ته ریش رو هم با تیغ تراشیدم و با یه عطر سکسی، ترگل و برگل رفتم کلاس. تو کلاس نشسته بودم که آرش از در اومد تو. یه تیشرت مشکی و یه شلوار لی جذب پوشیده بود. ترکیبش با دستبند و ساعتش باعث شد برای دادن بهش لحظه شماری بکنم. مثل یه تین ایجر که واسه اولین بار عشقشو میبینه چشمام رو بدن و حرکاتش خیره شده بود. حالا که فکرشو میکنم آرش با ریختن آبش تو دهنم مخمو زده بود🙂

اصلا نمیتونستم تو کلاس به درس گوش بدم و تمرکز داشته باشم. چندبار هم معلم کانون ازم سوال پرسید که هربار حواسم نبود. یه جا پرسید داری به چی فکر میکنی سامان؟! کجایی؟! یکی از بچه ها جواب داد تو فکر دوست دخترشه. و همه خندیدن. که آرش یه نگاه خریدارانه ای بهم انداخت و ریز گفت شایدم تو فکر دوست پسرشه. و بهم لبخند زد. خشکم زد. ضربان قلبم رفت رو هزار، یه لبخند زورکی زدم و نگاهمو ازش دزدیدم…

کلاس تموم شد و آرش بهم گفت میخوای برسونمت؟ گفتم زحمتت نمیشه؟ گفت رایگان که نمیرسونمت و باز خندید. خیلی خجالت کشیدم. ولی نمیدونم چرا این رفتار و جسارتشو دوست داشتم. انگار از اینکه بگه میخوام دهنتو بگام ابایی نداشت😅 و همین خیلی جذابش میکرد…

تو راه برگشت دوباره رفتیم تو همون کوچه و همون مکان سابق و ماشینو خاموش کرد. منم وانمود کردم که نمیدونم چرا اینجاییم و من قراره چیکار کنم. یکم نگاهم کرد و گفت تو چرا انقدر خجالتی هستی پسر؟ گفتم کی؟! من؟! نه اصلا و داشتم حرف میزدم که یهو برگشت گفت باشه بابا جای کسشر گفتن بیا کیرمو بخور. دیوث! قشنگ من نقش سکس توی رو داشتم واسش. سرمو بردم پایین و لبامو آروم گذاشتم رو کلاهک کیرش. استرسم تموم شد. معشوقمو بوسیده بودم. آروم شدم…

این ساک زدن های من برای آقا آرش دودول طلا تبدیل به روتین همیشگی ما بعد از کلاس های زبان شده بود. و حساب اینکه چندبار آبشو تو دهنم خالی کرده از دستم در رفته بود. تا اینکه یه بار بعد از کلاس و در حالی که انتظار داشتم بیاد سمت میدون صنعت و بریم تو همون کوچه یه لیوان کیرموز بده بهم، دیدم داره یه مسیر دیگه میره. گفتم چه خبره؟! گفت امروز برات سورپرایز دارم. فهمیدم که بالاخره وقتش رسیده. خوشحال از اینکه شیوم و برای همچین روز مهمی آماده م.
وقتی رسیدیم خونشون بهم گفت وقتشه عروس خودم بشی خوشگل خانوم. برو زود خودتو بشور و بیا پیشم. کنارش مثل یه عروسک بودم. ناخودآگاه گفتم چشم. و دوییدم تو دستشویی. سریع خودمو شستم و اومدم بیرون. به آرش گفتم میشه من برم تو اتاق و منتظرم بشی تا حاضر شم؟ گفت کسشر نگو سامان. بیا اینجا زود بکنمت که فرصت نداریم. آرش بود دیگه. طبق معمول انتظار عشق و علاقه ازش نداشتم. یکم تو ذوق میزد این ویژگیش ولی خب من با کیرش تو رابطه عاطفی بودم نه خودش… با اینهمه گفتم توروخدا. منم میخوام سورپرایزت کنم. گفت باشه کون قلمبه. زود باش فقط. تو اتاق سریع رفتم سراغ کیفم و یه جوراب شلواری که برای همچین مناسبتی خریده بودم و با خودم میاوردم سر کلاسای زبان رو پوشیدم. اما این همه داستان نبود. من یه بات پلاگ خوشگل هم داشتم. + لوبریکانت و کاندوم. چون حدس میزدم برای آرش این چیزا مهم نباشه و تهش بخواد با یه تف کونمو فتح کنه. با کلی اشک و زور بات پلاگ رو تو کونم جا دادم. شورت فانتزی لامبادای خوشگلم رو هم روش پوشیدم و دراز کشیدم رو تختش و قمبل کردم. بعد چند ثانیه صداش زدم و گفتم آرش میتونی بیای تو…

اینم از پایان قسمت چهارم :)
نظراتونو برام بنویسین چون همه رو میخونم و برام مهمه

مخلص همگی، سامی ۱۹۹۹

ادامه...

نوشته: Samii_1999