تسخیر

1401/03/30

تسخیر

یه دختر ساده شهرستانی بودم. قیافه ام بد نبود . قدبلند بودم و اسمم شادی.
تا بیست و دو سالگی دوست پسر جدی نداشتم و سکس رو تجربه نکرده بودم.
تا اینکه یه مرد 30 ساله رو دیدم که خیلی کم دانشگاه میومد. باهاش آشنا شدم.خوش تیپ وخوش صحبت و جنتلمن بود . شاغل بود و از تهران میومد که ارشد بخونه. شغل خوبی داشت و وضع زندگیش خوب بود. احساس کردم با همه مردها فرق داره . رابطمون جدی شد با این وجود بازهم باهاش سکس نداشتم،البته بغل و بوس داشتیم اون هم با ترس و بی اعتمادی. بعد از 6 ماه بهم گفت که دوست داره باهام ازدواج کنه و قصدش ازدواجه و دنبال دختر پاک و ساده ای مثل من می گشته. قبل از اون چند تا خواستگار دیگه داشتم که هیچکدوم خوب نبودند. وقتی مطمین شدم جدیه به خانواده ام گفتم. خلاصه اون مرد که اسمش نادر بود خواستگاریم اومد . خانوادم ازش خوششون اومد،خودمم دوستش داشتم هرچند عاشقش نبودم، به هر حال به نظرم مورد مناسبی بود .راستش دوست داشتم ازدواج کنم و قبول کردم. زود عقد کردیم و قرار شد درسمون که تموم شد بریم سر خونه زندگیمون. نادر فقط پایان نامه اش مونده بود و منم نزدیک 25 واحدم مونده بود. نادر زود از پایان نامه اش دفاع کرد و درسش تموم شد اما درس خوندن برای من خیلی سخت شده بود و بالاخره با بدبختی تمومش کردم.
برای زندگی اومدیم تهران . بعد از عقد یخم باز شد و بدون ترس و احساس های بد باهاش سکس می کردم. تجربه نداشتم و سکس با نادر لذت و هیجان زیادی برام داشت . بعد از عروسی و شروع زندگی دونفرمون احساس کردم نادر مثل قبل تو سکس خوب و فعال نیست. من که توی زندگیم فقط اونو دیده بودم توقع سکسیم روز به روز بیشتر می شد ولی اون برعکسِ من بی میل تر می شد.
بالاخره موضوع رو بهش گفتم. یه کم مِن و مِن کرد و بهونه آورد و آخرش گفت “نگران نباش. درستش می کنیم”
من دیگه شبا به طرفش نمی رفتم ،بعد از چند شب توی یه آخر هفته اون به طرفم اومد وباهام عشقبازی کرد.از اینکه دوباره آغوشش رو به دست آورده بودم خیلی خوشحال بودم.
وسط عشقبازی بهم گفت بیا سکسمونو هیجانی تر کنیم. پرسیدم چطور؟ گفت بهت میگم. اون شب سکسمون بهتر از قبل بود ولی من فکرم درگیر شده بود.نمی دونستم منظورش چیه و چیکار باید بکنیم.
فرداش منو صدا کرد و یه فیلم از توی موبایلش پلی کرد . توی فیلم یه زن با آرایش غلیظ و کلی تتو یه مردی رو لخت می کرد و آلت مرده رو تو دستش می گرفت و می خورد بعد می نشست رو مرده و سر و صدای مرده بلند می شد و زنه هم با خودش هم با مرده ور می رفت. با تعجب پرسیدم :اینجوری دوست داری؟ یعنی می خوای من اینجوری باشم؟ اینها فاحشه ان …اینم فقط فیلمه برای تحریک کردن آدما .
نادر خودشو جمع کرد و گفت :نه . منظورم اینه که زن هم توی سکس باید فعال باشه . هر دو باید همدیگه رو تحریک کنن.
من دوباره گفتم :آخه اینا فاحشه ان . اگه تو زن اینطوری دوس داری چرا می گفتی دنبال دختر ساده مثل من بودی؟
دستشو انداخت دور سینه ام و گفت : چه اشکال داره تو فاحشه من باشی؟ مگه میخوایم فیلممونو پخش کنیم؟ مگه میخوایم بریم با بقیه هم سکس کنیم؟منم فاحشه توام.چه اشکال داره تو خونه خودمون فقط فاحشه همدیگه باشیم؟
دستشو کنار زدم. باور نمی کردم نادر شوهر جنتلمن من که به خاطر سادگیم باهام ازدواج کرده ازم توقع داشته باشه مثل فاحشه ها رفتار کنم.
چند روز اعصابم خورد بود و بهش اعتنا نمی کردم نادر هم بعد از چند روز که می خواست از دلم دراره لج کرد و رفت تو قیافه و خیلی سرد شدیم و تک و توک با هم حرف می زدیم. دو سه هفته گذشت و ما همونطور نیمه قهر بودیم. یه فکرم این بود که نمی تونم به اون شکل باهاش زندگی کنم ولی توی شهر غریب بدون کار باید چیکار می کردم؟همه زندگی و دلخوشیم نادر بود چطور می تونستم از دستش بدم.
یه روز با یکی از همکلاسام که تازه ازدواج کرده بود حرف می زدم.حرفو کشوندم به رابطه جنسی و گفتم :بعضیا میگن زن پیش شوهرش باید مثل فاحشه سکس کنه. دوستم با خونسردی گفت :خب معلومه. تو رختخواب خودت باید هرکاری دوست داشته باشی بکنی. گفتم یعنی باید جنده شوهرت باشی ؟ گفت جنده چیه … اگه با شوهرت هر کاری دوست داشته باشی بکنی این که نمیشه جنده.
با چند نفر از دوستای دیگه ام به خصوص دوستای ازدواج کرده ام در این مورد صحبت کردم. اکثرا همین حرف رو می زدن و می گفتن اتاق خواب زن و شوهر به هیچکی ربط نداره.
من آروم آروم داشتم راضی می شدم که یه کارهایی بکنم که نادر دوست داره ، اینطوری هم او لذت می برد هم بیشتر به من لذت می داد و هم می تونستم خونه زندگیمو نگه دارم. مشکل این بود که نمی دونستم نادر چی میخواد و باید یه طوری می فهمیدم .
یه شب که خوابیده بودم بلند شدم برم دستشویی .ساعت 2 شب بود و نادر هنوز نیومده بود توی تخت. از کنار اتاق کامپیوترمون رد شدم ،یه لحظه دیدم نادر داره فیلم می بینه ولی انگار خوابیده بود. آروم رفتم توی اتاق دیدم دستش تو شلوارکشه و خوابش برده. یه فیلم سکسی داشت پخش می شد. وقتی رفتم داخل اتاق دستپاچه از خواب بیدار شد ،دستشو از توی شلوارکش کشید بیرون . فوری گفتم چرا رو صندلی کامیوتر خوابیدی؟بیا پیشم. بعد انگار که تازه متوجه شده بودم گفتم:داری فیلم پورن می بینی؟ من و من کنان گفت : “این مال قبلناست ،داشتم فایل ها رو مرتب می کردم”. دیگه بهش گیر ندادم و بردمش توی تخت و بغلش کردم و خوابوندمش.
فرداش بهش گفتم “: باز از اون فیلما می دیدی؟ ای ناقلا. خب به منم نشون بده” . گفت" اینا مال قبلناس " گفتم “خب باشه منم می خوام ببینم اشکالی داره؟ می خوام ببینم سلیقه ات چطوره”.گفت “تو که می گفتی اینا فاحشه ان” گفتم " مگه نیستن؟ولی خب لااقل می تونم تو رو بیشتر بشناسم…شایدم یه چیزی ازشون یاد بگیرم". نادر هاج و واج مونده بود که موضوع چیه ولی فیلمی که نگاه می کرد رو بهم نشون نداد. چند روز بعد دوباره در موردش باهاش حرف زدم و عاقبت قانعش کردم که فیلم های پورنی که خیلی دوست داره رو بهم نشون بده. یه فایل باز کرد و چند تا فیلم داخلش ریخت و دوباره با اصرار گفت " ولی اینا مال قبل هاست.وقتی هنوز باهات آشنا نشده بودم".
چند روز با دقت فیلم هاشو نگاه می کردم. معلوم بود که مال قبل نیستن چون بعضیاشون تاریخ داشتن . وقتی فیلم ها رو دیدم خشکم زد. قبل از اون چند بار فیلم پورن دیده بودم ولی فیلم های نادر همه اش سکس ها و قیافه های عجیب بود.
زن های توی اون فیلم ها بیشترشون تتو داشتن ، سر و صدا می کردن و به شکل غیر عادی برای مردها ساک می زدند.چندتاشونم سکس های سه نفره و گروهی بود
“یعنی باید برای خوشحال کردن نادر براش ساک بزنم و آبشو بریزه تو صورتم و آنال کنه باهام و قیافه امو مثل اون زن ها عجیب غریب کنم و حتا اجازه بدم توی سکسمون آدمای دیگه هم باشن؟”
معلوم بود که من نمی تونستم این کارها رو بکنم .
بعد از چند روز اعصاب خوردی دیدم چاره ای ندارم .یا باید همینطور به هم بی توجهی کنیم و یا اینکه اگه قرار بود زندگی و شوهرمو نگه دارم باید جذابیتمو براش زیاد می کردم و رفتار و ظاهرم تحریکش می کرد.
دست به کار شدم و یه دونه تتو خوشگل روی رانم زدم،وقتی دید حسابی ذوقزده شد .خلاصه تصمیم گرفتم بعضی چیزهایی که خیلی دوست داشت رو براش انجام بدم.

2 سال بعد
2 سال بعد از اون روزها رابطه من و نادر پرهیجان بود و هنوز تشنه رابطه جنسی با هم بودیم. اما این به سادگی به دست نیومد ، نادر رفته رفته بیشترِ توقعات سکسی اش رو به من تحمیل کرده بود. البته اول که ازم میخواست یه کار جدید بکنم و مثلا یه فانتزیش رو انجام بدیم من فقط به خاطر او این کار رو می کردم ولی بعدش توی اون کار غرق می شدم و اگه نادر هم نمی خواست من اصرار می کردم. مثل نادر شده بودم .همونطور که گفته بود توی سکس مثل یه فاحشه باهاش بودم . تقریبا همه کارها و فتیش ها و فانتزیهایی که می گفت رو انجام داده بودیم ، اکثر شب ها ازم می خواست که خاطرات سکسیم رو موقع سکس براش تعریف کنم ولی هر دو مون می دونستیم که من غیر از نادر رابطه ای نداشتم که بخوام خاطرات سکسی اش رو برای اون تعریف کنم اما نادر به این چیزها نیاز داشت و من مجبور می شدم از فیلم های پورن در ذهنم خاطره و داستان سکسی بسازم و براش بگم. ظاهرم مثل فیلم های پورن شده بود .همه اش دنبال تتو جدید و جراحی های زیبایی جورواجور می گشتم . وقتی سکس می کردیم نادر دوست داشت حرف های رکیک بزنیم و من هم عادت کرده بودم .حتا نو حرف زدن معمولی هم بددهن شده بودم .دوستام تعجب می کردن که چطور این همه تغییر کردم ولی من خودمو اینطوری متقاعد می کردم که من فقط ظاهرم کمی غیر عادی شده … من که فاحشه نیستم و فقط به خاطر شوهرم طوری آرایش و رفتار می کنم که هردومون لذت ببریم و زندگیمون محکم تر بشه اما فانتزی ها و فتیش های نادر تمومی نداشت و من هر کاری می کردم اون یه کار جدیئتر و یک سکس عجیب تر ازم می خواست.
در نهایت وقتی موضوع رابطه 3 نفره رو باهام در میون گذاشت باهاش مخالفت کردم و التماس کردم این یه مورد رو بهم تحمیل نکنه. می دونستم اگه این کار رو هم بکنم باز راضی نمی شه و دوباره یه خواسته جدیدتر می خواد و بدتر از همه اینکه دیگه فهمیده بودم تغییرات من فقط ظاهری نیست،نادر باعث شده بود که ذهنم پر بشه از چیزهای سکسی و فتیش هایی عجیب و بعد از یه مدت خودم هم بهش عادت می کردم. بار اول که براش ساک زدم بالا آوردم ولی اونقدر تکرارش کردیم که دیگه خوشم میومد. سکس خشن و ارباب و برده ای و آنال و تتو نزدیک نقاط حساس و دردآور و گفتن حرف ها و داستان های تخیلی و خیلی چیزهای دیگه رو باهاش انجام دادم. اما سکس 3 نفره و فانتزی کاکولدی که نادر می خواست با همه اینها فرق داشت چون همه کارهایی که کرده بودیم بالاخره خصوصی بود و فقط به خودمون دو نفر محدود می شد اما فکر می کردم اگه یک نفر دیگه هم بیاد توی سکس مون من واقعا بدکاره می شم و آبروم هم می ره. نمی دونستم همونجوریش هم غیر از ظاهر و بدنم شخصیتم هم داره مثل فاحشه ها میشه.
یک بار توی محل کارِ نادر یه دختر خیلی خوشگل رو دیدم که معلوم بود مثل من خیلی به خودش می رسه و جراحی های زیبایی کرده.
بعدا وقتی نادر دوباره ازم خواست که سکس 3 نفره کنیم اون دخنره رو پیشنهاد کرد و گفت اون دختر آدم مطمینیه و با خواهش گفت “بیا این لذت رو هم تجربه کنیم”
حرف رو عوض کردم. چند روز به این پیشنهادش فکر می کردم و نادر موقع سکس و عشقبازی در مورد دختره فانتزی می بافت و طوری حرف می زد که معلوم بود فکر و ذکرش انجام دادن سکس 3 نفره با اون دختره. من نمی خواستم اون کار رو بکنم ولی این فکر خیلی اذیتم می کرد که اگه با نادر اون کار رو نکنم حتما خودش با دختره و یه آدم دیگه این کار رو می کنه. همین باعث شد دوباره تسلیم بشم و قبول کردم. ازش قول گرفتم که به شرطی این کار رو می کنم که فقط یه بار باشه . نادر حسابی ذوق کرده بود. چند روز بعد دختره رو آورد تو خونمون که با هم آشنا بشیم. دختره کلی از من تعریف کرد و از زیبایی ام حرف زد. همون موقع ها نادر گفت یه کاری براش پیش اومده و میره و سریع برمی گرده. وقتی نادر رفت دختره خودمونی تر شد و اومد کنارم نشست و تتو هاش رو به من نشون داد. بعدش ازم خواست که تتوهام رو بهش نشون بدم . من تتوهای بازو و کنار سینه ام رو بهش نشون دادم ، او کلی تعریف کرد و یکدفعه ای دستش رو روی سینه هام گذاشت .البته گفت " مبخوام بقیه تتوهات رو ببینم" من کمی فاصله گرفتم و خودم بهش نشون دادم .او همینطور جلوتر میومد وبیشتر بهم دست می زد . صورتشو جلو آورد که ببوسدم ،اونجا بود که دیدم دیگه نمی تونم ، به بهانه چای آوردن بلند شدم و این بار روبه روش نشستم. هر طور بود اجازه ندادم بهم نزدیکتر بشه اما چون قرار بود چند روز دیگه باهاش سکس کنیم رفتار بدی انجام ندادم.
دختره بالاخره رفت. ذهنم خیلی درگیر شده بود. حتما اون دختر با نادر رابطه نزدیکی داشت.حتما نادر در مورد من باهاش صحبت کرده بود.
دو سه روز بعد نادر گفت دختره توی هفته دیگه میاد خونمون.
می دونستم اگه این کار رو بکنم مثل بقیه کارهایی که کردیم برام عادی می شه و بعدشم نادر حتما این دفعه یه مرد رو میاره .
هفته بعد دختره خبر داد که دو روز بعدش می تونه بیاد پیش مون. اون روزها بیشتر از همه عمرم فکرم مغشوش بود . وقتی حرف ها و رفتار دختره یادم میفتاد احساس می کردم منم مثل اونم ، شاید خیلی بدتر از اون. فکر می کردم بعدش قراره به چه ساز نادر برقصم و زنگیمون قراره چطور ادامه پیدا کنه. آیا فقط کافی بود فاحشه خونگیش باشم؟ اگه این کافی بود قبول می کردم ولی تجربه اون 2 سال زندگی بهم نشون می داد که نادر هیچ پیوند دیگه ای غیر از سکس با من نداره. فهمیدم اصرار اون برای پیدا کردن یک همسر ساده به این قصد بوده که بتونه هر کاری میخواد باهاش بکنه و طرف نتونه مخالفت کنه و به خاطر وابستگی زندگیش به او نتونه ازش جدا بشه. به خودم لعنت می گفتم که چرا قبل از نادر دوست پسر دیگه ای نداشتم که بدونم مردها چطوری اند و اصلا چی نرماله و چی غیر نرمال؟ از خودم متنفر شده بودم که این همه وقتی که صرف تغییر دادن بدن و ظاهرم کردم اگه دنبال یه کار بودم می تونستم مستقل باشم و اینقدر محتاج اون مرد بی عاطفه و منحرف نباشم. از خودم متنفر شدم که نه تنها کارهایی که نادر می خواست رو کردم که مثل خودش شدم و حتا بدتر از اون. نادر حداقل یه ظاهر موجه و یه شخصیت اجتماعی قابل قبول داشت ، من اون رو هم نداشتم و ظاهرم شبیه فاحشه ها شده بود. حتا بدون آرایش و لباس های آنچنانی بازم مثل دخترای بی مغزی بودم که فقط جراحی زیبایی می کنن و بهشت شون اینه که آویزون یه مرد بشن.
دیگه نمی تونستم. همون روز که دختره قرار بود برای سکس 3 نفره بیاد خونمون به نادر گفتم " من نمی تونم، کنسلش کن". داد و بیدادش بلند شد ولی حتا اگه به حد مرگ کتکم می زد من اون سکس 3 نفره رو انجام نمی دادم.
این اتفاق باعث شد که مشکلات من و نادر سر باز کنه. دعواهامون زیاد و شدیدتر شد ، فقط گاهی یه پیشنهاد فانتزی دیگه می داد و وقتی قبول نمی کردم باهام قهر می کرد. برام واضح شده بود که اگه به احترام خودم کنار نکشم به زودی براش تموم میشم و میندازنم دور، این بود که شروع کردم گشتن دنبال یه کار. بالاخره یه کار پیدا کردم .کار مناسبی نبود اما از کنار نادر بودن و وابستگی به او بهتر بود.
همونطور که انتظارشو داشتم 4 ماه بعد کارمون به طلاق کشید. قسمت کمی از مهریه ام رو ازش گرفتم و جدا شدیم. موقتا رفتم خونه یه خانمی که یکی از دوستام پیشنهاد کرده بود.
بعد از چندماه بالاخره تونستم یه خونه کوچیک اجاره کنم. مشکلاتم زیاد بود. توی خونه نادر با رفاه زندگی می کردم ولی شرایط تقریبا سختم توی خونه جدید در مقایسه با یک مشکل بزرگ اصلا مهم نبود : نادر در من نفوذ کرده بود، مهم نبود کجا باشم ، هر جا می بودم اون فاحشه درونی به همراهم میومد.
طبیعی بود که نمی تونستم تنها باشم و رابطه ای نداشته باشم. توی این چهار ساله اخیر بعد از طلاقم با سه تا پسر دوست شدم.هر وقت با دوست پسرم سکس می کردم کارهایی که نادر باهام می کرد یادم میومد و عجیب اینکه دوست داشتم دوباره مثل نادر باهام سکس کنن ، دیگه سکس عادی برام لذت نداشت. نادر از درون منو تغییر داده بود.
بعد از این سه نفر که تقریبا با هر کدوم چند ماهی رابطه داشتم دیدم اینطوری هم نمی شه . یا باید مثل دوران نادر سکس کنم و یا باید کلا فکرمو از سکس آزاد کنم.
درسته، نادر روح منو با کمک خودم تسخیر و من رو از درون تبدیل به یک بدکاره کرد،حالا میخوام ببینم می تونم روحم رو از این تسخیر نجات بدم؟

نوشته: مایا


👍 17
👎 5
14601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

880518
2022-06-20 01:55:41 +0430 +0430

منم میشه گفت یک مدل نادرم مثل نادر ،تو سکس خشن ، سه نفره پایه ام یعنی دو مرد و یک زن، آنال هم دوست دارم ؛ و حاضرم واسه دوستم کاری بکنم که تا اخر عمر فراموشش نکنه،

0 ❤️

880546
2022-06-20 04:12:23 +0430 +0430

تغییر که حتما امکان پذیر بانو ، خواستین هر کمکی من در خدمتم کمک‌های مشاوره ای مخصوصا 🙏🌹

0 ❤️

880551
2022-06-20 04:51:03 +0430 +0430

اول اینکه سگ توی روحتون که شما کسخول ها شدید دانشجو آخه دیوث اینترنت نمیدونی چیه بعد ساک زدن شده فاحشه جمع کن کسخول شل مغز زندگی ریدی توش که چی بشه مرد تنوع طلب هست اگر توی خونه تنوع براش ایجاد نشه شک نکن بیرون دنبال تنوع میگرده خانمهای سایت توجه کنید شماهم خیلی کسخول اصلا بهت نمیاد درس خونده باشی وانگار اومدی باقی رو نصیحت بکنی که ساک نزنید و کسشعر های دیگه اصلا خوب نبود هیچ سکسی نبود

0 ❤️

880552
2022-06-20 04:52:04 +0430 +0430

ولی اگر سکس خ. استی من هستم حاضرم تورو درس بدم که هر مردی بهت رسید دیگه نتونه تورو ول بکنه واز تو جدا بشه

0 ❤️

880573
2022-06-20 11:55:56 +0430 +0430

اصلا نباید این گزینه ات باشه که همچنان مثل زمان نادر سکس کنی?تاکی?تاکجا?.نمیشه اینجوری رفیق.باید با استفاده از زمان,یه سری علایق و افکارتو اصلاح کنی.خواستی پیام بده.بیشتر صحبت کنیم

1 ❤️

880589
2022-06-20 13:57:54 +0430 +0430

باحال بود.ایول

0 ❤️

880614
2022-06-20 16:28:48 +0430 +0430

مرسی قشنگ بود. البته همه مردا هم مثل هم نیستن. خوب هم هست. من مردی رو میشناسم ک خانومش سرطان داشته و ب خاطر شیمی درمانی دیگه حس جنسی نداره. ولی باهاش زندگی میکنه. خیانت هم نمیکنه. عوض شدن هم آره همیشه میتونی

1 ❤️

880624
2022-06-20 17:35:36 +0430 +0430

همین که خواستی تابع و برده نباشی خودش اولین قدم تغییره.
درسته که تغییر از سکس سخته چون لذتی که در سکس وجود داره تو ذره ذره وجود ادم رخنه میکنه و مشکل بشه ترکش کرد، اما اراده آدمیزاد ساخته شده برای تغییر.
آرزوی موفقیت برات دارم،❤️❤️❤️❤️❤️❤️

1 ❤️

880634
2022-06-20 19:09:29 +0430 +0430

منو میگی باشه بیا سمت من این کلفت بی صاحبم درمون کن

0 ❤️

880741
2022-06-21 08:01:00 +0430 +0430

سبک نوشتنتو دوست دارم.ممنون

0 ❤️