تلافی (۱)

1397/10/20

رفته بودیم برای لباس عروس،عروسی بود همه خوشحال بودن! شب شد خیلی خسته بودم! اس از طرف ناشناس اومد،برو ببین عشقت با ی نفر تو فلانی آپارتمان (آدرس)
خوابیده!!شک کردم رفتم سراغ آدرسه
با خودم حرف میزدم میگفتم نه،دروغه،زنگ یکی از خونه ها رو زدم رفتم بالا،در زدم درو ک باز کرد لباس تنش نبود شکه شدم! رفتم داخل خونه،اون زنه قشنگ لخت بود!چک محکمی بهنامو زدمو دویدم رفتم پایین توی هوا سرد،نفس میکشیدمو میدویدم!اشک میریختم!بهنام هم دنبالم بود و نشستم تو ی ماشین ،گفتم برووو!از اونجا دور شدم!بهنام همش زنگ میزد،منم گوشیمو خاموش کردم!پیاد شدم!یارو گفت ابجی چی شده!؟جوابی ندادم رفتم !نشستم رو جدول،ماشین پرشیا واستاد جلو
دوتا زن ،همش چونه میزد!رفتم پیششون،مردِ (محسنی بود پرسید تو چند میگیری؟ بهش گفتم کل شب مجانی
ابرویی بالا انداخت گفت سوار شو!
دستشو گذاشت لای پام،بطری مشروب سر کشید!اخم کردم!دستشو کنار زدم! گفتم ب منم بده از دستش گرفتمو نوووشییددمم!من اصلا اهل الکل نبودم!اما بخاطر کاری ک میخواستم بکنم لازم بود!من سامانم تو اسمت چیه؟جوابی ندادمو باز از مشروب نوشیدم!رسیدیم در خونش!وقتی خواستم از ماشین پیاده بشم سرم گیج رفت!دستشو گرفتم!پرسید حالت خوبه!؟ سرمو تکون دادم! تو آسانسور لب ریزی ازم گرفت،زودی از آسانسور پیاد شدم!
منو برد سمت خونش!
همین ک درو بست،برگشتم بهش لّب وحشیانی دادم!
اون هم ادامه داد،بغلم کرد،تو شونهای مردونش خودمو گم کردم همش یواشکی گریه میکردم!رفت سمت گردنم
اینجا بود ک کنترلمو از دست دادم،سرشو فشار دادم،اونهم گردنمو میک میزد،مانتو مو باز کرد منم شروع کردم دکمه های پیرهنشو باز کردن!بغلم کردو برد سمت اتاق!نشستم رو تخت،اون کمربندشو باز کردوشلوارشو دراوردکاری کرد زانو بزنم،موهامو جمع کرد تو دستش،منم تو چشاش نگاه کردم،از روی شرتش بوسه میزدم ب کیرش،بعد شرتشو در اوردمو شروع کردم ب خوردنش،کیرش کلفت بود،زیادی دراز نبود!اولش خیلی بدم اومد،اون همش قربونصدقم میرفت!بعد بلندم کرد ی لب ازم گرفت سوتینمو باز کرد،دستامو گرفتم جلو سینهام،دستامو باز کرد،بغلم کرد وقتی بدنش ب سینهام خورد،احساس عجیبی داشتم!شلوارو شو
رتمو باهم دراورد،پرتم کرد رو تخت،وقتی دست زد اونجام،گفت وای چقدر خیسی!خوابید روم از لب گرفت!لب پایینمو با دندوناش کشید سمت خودش،ناخداگاه کمرم بلند شد!چونموبوسه زد،بعد گردنمو
رفت سراغ سینهام،نوکشونو گاز میزدو میکشید!جوری ک از درد گریم گرفت!کیرشو کشید روی کسم بعد فشار داد!من جیغ کشیدمو خودمو کشیدم عقب!پرسید باکره ای؟ پرده داری؟نشستم بغلش!کیرشو گذاشتم اونجام،گفتم میخوام
خودم میخوام!دستمو حلقه کردم دور گردنش بهش لب دادم!بهم گفت:بخواب،خوابیدم پاهامو باز کرد،با دوتا دستم ملافرو چنگ انداختم استرس داشتم!تف انداخت مالید ب کیرش!سر کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم،چشامو بستم،محکم داشت فشار میداد اما نمیرفت توم!در گوشم گفت تحمل کن!حالا با تمام وجودش فشار دادو سنگینیشو روم احساس کردم!جیغ کشیدم،سوختم!باز در گوشم گفت تحمل کن !نگهش داشت داخلم منم همش گریه میکردم!یکم عقب جلو کرد،بعد درش اورد خون ریزی داشتم!،تو او حال با کیرش ور رفتم،،ک ابش پاچید
دراز کشیدیم بغل هم یکم با موهام بازی کرد لای پاهام و کیرش خونی بود!بغلم کردو برد سمت دستشویی
دوش آب گرم گرفتیم و باز دراز کشیدیم رو تخت پتو کشیدم روم چشام پف کرده بود از بس گریه کردبودم
اون هم اومد سمتم و چشامو بوسه زد،سرمو گذاشت رو سینش،نوازشم میکرد!یکم مست بودم!شروع کردم درد و دل!بهش همچیزو توضیح دادم،با صدای مست گفتم هه لعنتی متوجه نبود ک چقدر عاش…حرفم تموم نشده بهم لب داد،بعد یکم تو صورتم نگاه کرد،دوباره اومد جلو لب داد،یکم لب بازی کردیم بعد خودمو از لباش جدا کردم عقب کشیدم،با چشای مستش نگام کرد،دستشو گذاشت رو قلبم،نزدیک لبام شد،گوشه لبمو بوسید،اینبار من ادامه دادم نشستم رو شکمش،بهش لب میدادم طوری ک موهام ریخته بود رو صورتش اون هم دست میکشید ب کمرم،دوتامون خیلی حشری شده بودیم،گفت دمر بخواب،از پشت گذاشت کسم،وای قدری درد گرف
ت ک بالشو گاز گرفتم.‌. چشام سیاهی رفت،احساس کردم فشارم افتاد،اون هم همش عقب جلو میکرد،بازم خونریزی داشتم!خودم قشنگ احساس کردم خونریزی دارم!خیلی عقب جلو کرد و خسته شد،بلندم کرد طوری ک بغلش نشسته بودم،کیرشم قشنگ توم بود باجیغ بالا پایین میکردم!خیلی درد داشتم اما شهوتم بود،
نشستم روش‌وجیغ کشیدم گفتم جر خورردم بسه!
دوباره خوابید روم پاهام رو شونش بود،
یهو اون اه بلندی کشید،احساس اب داغی داخلم کردم،ناخودا گاه کمرم بلند شد،بعدش من جیغ کشیدم ک معلوم بود منم ارضا شدم،حس عجیبی بود! جفتمون لش شدیم رو تخت! نفس میزدیم!اون نگام میکرد چشاشو گرفتمو بهش گفتم اونجوری نگام نکن خجالت میکشم!اون لبخندی زد!پرسیدم اون عکس کیه!؟ گفت زنم بود…
طلاق گرفتیم … پرسیدم چرا ؟
اما جوابی نداد…
چیزی نشد ک خوابم برد! صب از خواب بیدار شدم صدایی از آشپز خونه میومد،رفتم دوش گرفتم،
اصلا نمیدونستم لباسام کجاست!کمدشو باز کردم ی تیشرت بود،زیادی گشاد بود اونو پوشیدم،…سرمو از در اتاق بیرون اوردم طوری ک بدنم معاوم نبود میخواستم ببینم چیکار میکنه! یهو نگام کرد گفت صب بخیر!
میخواستم بیدارت کنم!گفتم میشه لباسامو بدی؟
همون ک پوشیدی خیلی بهت میاد بیا صبحونه بخور من لباساتو پیدا میکنم!
سر صبحونه گوشیمو چک کردم صدوبیست میستکال بود!
گفتم لطفا لباسامو بده میخوام برم!
گفتش ک امشب هم پیشم بمون!
گفتم ببخشیدا ولی من جنده نیستم!
بلند شدم لباسامو پیدا کردمو رفتم بیرون… نمیدونید چ حالی بودم فقط گریه میکردم رفتم خونه بهنام منو تو اون حال دید ترسید بغلم کرد گفتش دیگه تکرار نمیشه قول میدم …گفتم بهنام بخشیدمت… گفت …عشقم… دوست دارم میدونس… ولی آیا تو هم منو میبخشی؟
گفت هان نفهمیدم چطور ؟چرا؟
من دیشب با یه نفر…خوابیدم
ببین گردنمو ببین! دست کشیدم رو لبام… لباش تا خود صبح رو اینا بود! میدونی دیگه دختر نیستم…
من …چک محکمی خوردم لبم جر خورد!
ب خیال خودت تلافی کردی؟
لعنتی من عاشقت بودم…
گمشو بیرون…گگگگممممششششو
و…
.
.
ادامه داره …

نوشته: ناشناس


👍 9
👎 6
11782 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

740681
2019-01-10 20:56:57 +0330 +0330

قشنگ بود یواش یواش داریم سریال های جم رو در ایران تجربه میکنیم…

ترکیه جدید… ایران جدید…

1 ❤️

740827
2019-01-11 12:46:34 +0330 +0330

یک جوری درهم بر هم نوشتی که بیشتر به نظر میاد خوابتو داری تعریف میکنی

0 ❤️

740835
2019-01-11 14:41:30 +0330 +0330

لعنتی من عاشقت بودم ?

0 ❤️

740870
2019-01-11 21:08:24 +0330 +0330

فیلم زیاد میبینی نه؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها