تولد یک اهریمن (۲ )

1401/05/05

قسمت قبل

اخطار …
این داستان فقط تراوشات تخیل سکسی منه

غرق تو تباهی
.
.
.
.
جسد دخترک
با دردی که بی انتها شدیده
به مرگ شومش خیره شده بود
چشمانش خالی از نور امید
برق شیشه شکسته ای که از لاشه لیوان چرک گوشه اتاق پیدا کرده بود چششو می زد
++چیییییی کار می خوای بکنی با اون شیشه کثیفه…
+++کی اهمیت میده که با چی رگمو بزدنم بدتر از این که نمیشه
++بهتر نیست به جای اینکه رگ خودتو بزنیییی شکم این دوتا کرمو جر بدی رودشونو بریزی زمین. پاشو کسی اینجا کمکت نمیاد
+++تو کی هستی
++از جواب این سوال نمی ترسی؟؟
با زوزه سگ های سوله از خواب می پره
درد تیز چسبناکی کل بدنشو گرفته بود
به سقف خیره بود
تو تاریک ترین و نمور ترین اعماق وجودش شعله کوچکی از یاس و ناامیدی و تنفر ، زبانه کشید ، زبانه های طغیانگری که تمام روحش را در خود بلعید
به لبه تب دار شیشه شکسته خیره شد و نقشه شومش رو نشخار کرد.
منتظر…
حمید تلو تلو خوران خودشو به جلو در اتاقک رساند
درحالی که کیر شق شده اش را توی دستاش گرفته بود در باز کرد
کون سفید رویا مثل مر مر سفید تو تاریکی می درخشید
شهوتش به اوج رسید.
–جون چه کونی جنده خانم پاشو برام بخور که می خوام از کون سیخت بزنم
شلوارشو در میاره
رویا رو بلند می کنه کیرشو می گیره جلو دهنش به نشانه خوردن تکون می ده
چشمانی مرده به حمید زل زده
پس اون صورت کبود لبخند شومی نقش بست
–به چی زل زدی بخورش جنده جون
توی یه حرکت سریع رویا کیر حمید رو توی دستش می گیره و رگ زیرشو می زنه .
آبشار خون
لخته لخته جون
رویا غرق خون
تنفس جنون .
حمید شعله ور از آتش شهوت از سوزش به خودش میاد چشاش باز می کنه
اهریمن غرق خونیو می بینه که با نیش باز برای شکار کردنش لحظه شماری می کنه
شکه شده بود
نمی دونست چه کار کنه بزنتش، فریاد بزنه یا…
با وحشت دست روی زخمش می زاره که خونو بند بیاره چند قدم اونور تر جلوی در اتاقک از شدت خون ریزی بی حال رو زمین افتاد بهار را صدا زد .
بهار که روی گل الکل بود با یه خفه شو دوباره خوابید.
رویا از جیب شلوار حمید کلید قفل بر میداره با خونسردی قفل و زنجیرشو باز می کنه که عشوه کنان به سمت حمید میره
++کجا میری حمید خان
++وایسا هنوز کارم تموم نشده .
بیا کاریت ندارم
فقط می خوام یه خوده با هم حال کنیم
شایدم یه خورده کوچولو کشتمت
رویا بالا سر حمید ایستاد با لوله آبی که همچون شلاقی از جنس آتیش تو دستش.
جیغ های رویا و زوزه های لوله آبی که به فرق سر حمیو بوسه میزد سینه شبو درید
می خندید … لذذذت شیطانی تمام وجودشو گرفت
نگاهش کرد
و دوباره زوزه های لوله که شد لالایی حمید
از صورتش جز یه تیکه گوشت له شده چیزی نمونده بود.
اهریمنی تازه متولد شه،
در بدن باکره فاحشه
که با خون متجاوزش غسل داده شده بود
به بهار خیره شد
از زجه های حمید، ناشگی بهار پرید
خودشو خیس کرده بود و سعی داشت روی تشکی که کنج سوله پهن کرده بودن خودشو مخفی کنه
رویا بالا سرش ایستاد
از مو هاش گرفت صورتشو به صورت بهار نزدیک کرد و گفت
++تو حیف زود بمیری باید یه خورده بیشتر با هم وقت بگزرونیم تو کارگاه پدر مرحومم یه چنتا ابزار هست که می خوام تو رو باهاشون آشنا کنم .
دستای بهار رو با یه تیکه طناب می بنده ادامه طناب رو هم دور گردن ش می پیچه
یه تیکه سنگ بر می داره تو دهن بهار فرو می کنه با یه تیکه پارچه خونی از پیرهن حمید دهن بهار رو می بنده
با شیلنگ آب خودشو می شوره
لباساشو تمیز می کنه و می پوشه
آرایش کامل و آرسته
کولشو بر می داره میره سمت پراید نوک مدادی که جلو سوله پارک بود ماشین روشن می کنه میاره داخل سوله و بهار رو توی صندوق عقب جا میده

به لاشه تیکه پاره شده حمید خیره میشه
لذت تمام وجودشو می گیره
با یه ۲۰ لیتری بنزین سوله و اتاقک رو آتش میزنه
از توی آینه ماشین برای آخرین بار به جسد در حال سوختن حمید خیره میشه و به سمت خونه قدیمی پدری حرکت می کنه.
.
.
.
ادامه دارد

نوشته: ronin2021


👍 4
👎 0
15101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887272
2022-07-27 08:13:30 +0430 +0430

با اینکه اصلا درکتون نمیکنم ولی اصلا مخالف نوشتن داستان تو ژانرهای مختلف نیستما،اما فک نمیکنی مردم ایران از دیدن جسد و خون و سیاهی و نفرت و ظلم اشباع شدن ؟
اینجور قصه ها به درد مردم شکم سیر و مرفه امریکا و اروپا و امثال اونا میخوره که غرق در شادی و خوشی هستند و خیلیاشون از سر خوشی زیاد میرن تو دارک وب اینجور چیزارو میبینن و میخونن تا یه کم خودشونو بترسونن و آدرنالینشون بزنه بالا…
ولی بخدا ما گناه داریم،نکن اینجوری باما

0 ❤️

887366
2022-07-28 02:14:23 +0430 +0430

عالیهههه

0 ❤️

887385
2022-07-28 06:17:13 +0430 +0430

بادردکه بی انتهاشدیده یه بی راهه ازتوجاده هارمیده بود دستموکردم توسیاهی فهمیدم مرزبین دیدن وبلعیدن پدیده رو …

سورناروچراریختی توداستانا 😂

0 ❤️

889184
2022-08-09 07:56:06 +0430 +0430

خیلی عالی لطفا ادامه بده

0 ❤️

893900
2022-09-06 04:18:33 +0430 +0430

سلام من چندین روزه که میام تا ادامه ی داستانت رو چک بکنم اما میبینم ادامه ندادی …ادامه بده ما طرفدارهای قلمت منتظریم

0 ❤️