من ساکن تبریزم یه داستان کاملا واقعی براتون تعریف میکنم تو تبریز دو هفته مونده به عید در محل نمایشگاه بین المللی تبریز انواع نمایشگاهها مانند لباس و خوراک و اجیل و شگلات و ارایشی و غیره برگزار میشه که تو سالن ها جای سوزن انداختن پیدا نمیشه هر چی مجرده از دختر و پسر برای مالوندن و حال کردن میریزن اونج منم تو مجردیم زیاد رفته بودم تو یه ساعت خاصی راحت میشه دخترو بغل کرد و دلی از عزا در اورد . تا اینکه ازدواج کردم زنم خیلی خوشگل و خوش اندامه بیرون که میریم مانتوهای شیک و سکسی میپوشه ولی اصلا تو این فازها نیست ولی من وقتی میبینم همه نگاش میکنن حشری میشم دلم میخواد یکی از اونا با زنم سکس داشت ولی زنم گفت اصلا اهل این حرفا نیست مونده بودم چیکار کنم تا اینکه نمایشگاهه یادم اومد زنمم عاشق این جور جاهاست نزدیک عید شیک و پیک کرد رفتیم نمایشگاه داخل سالن که شدیم گفتم موبایلم تو ماشین مونده تو از همین مسیر برو منم سریع میام . از در سالن رفتم بیرون و سریع دنبالش برگشتم یه چند دقیقه طول نکشید که دوتا مرد تقریبا 40 ساله رودیدم که دارن یواش یواش نزدیکش میشن زنمم 25 سالش بود. اون روز خیلی شلوغ بود کسی کاری به کار کسی نداشت تا اینکه دیدم یکیشون قشنگ رفت از پشت نزدیک زنم شد یه چند تا تنه زد دید طنم متوجه نیست بعدش راحت وایساد پشتش در حالیکه دوستش مراقبت میکرد قشنگ دستاشو از دو طرف دو کمر زنم قرار داد و کیرشو لای کون تپل زنم قرار داد خیلی راحت لای کون زنم کیرشو حرکت میداد و بعضا یه ضربه هم میزد بعدش دیدم بهم زنگ زد که چی شد نمیای کجایی منم گفتم تو نگاه کن وسایلو من یکی از دوستمو دیدم الان میرسم بعدش قطع کرد اینقدر قشنگ جلوی اون مرده راه میرفت انگار که من بغلش کردم تازه متوجه شدم زنمم عین منه اهل جندگی نیست یا جراتشو نداره ولی دوس داره کیر دیگه ای رو امتحان کنه بعدش دیدم اون یکی مرده بیاد پشت زنم که دیکه چون کیر خودم داشت منفجر میشد سریع اومدم پیش زنم که اونام جیم زدن رفتن
بعدش خودم کیر شق شدمو لای کونش گداشتم لامصب خیلی داغ بود . اون روز تا برسیم خونه کیرم نخوابید به محض اینکه رسیدیم خونه خودتون حدس بزنین چیکارش کردم
نوشته: بابک
دو تا توصيه:
اول : كمتر فيلم سوپر ببين
دوم: فيلم سوپر ميبيني نيا واسه ما تعريف كن
من که میگم مردا انقدر بی غیرت شدن و به این بی غیرتی افتخار میکنن بخاطر مصرف گوشت مرغ هورمونیه تموم سیستمشون رو برهم زده خخخ
گلنار تازگیا صابوناش بی کیفیت شده…در ضمن برازرز هر فیلمی میسازه که تو نباید بیای اینجا تعریف کنی…فوق فوقش بتونی داستان بهترین جق یا اولین جقتو بنویسی
یعنی سیب زمینیو بگیری نگاه کنی از تو بیشتر رگ داره مرتیکه لوزر.حیف اون زنی که افتاده دست تو.آبروی هرچی تبریزیو بردی
این کونی ها رو دیدی؟
هرچی بکتن، ابشون تمیاد
اما وقتی کون میدن، اصل حالشونه
با کیرشون ور میرن…
تو هم همینی، کونی خان
یکی دیگ باید کون زنت بزاره تا تو حال کنی…
تو شناسنامه بچت، روبروی نام پدر بنویس… اهالی محل…
کیر اسب عرب 24ساعت شبانه روز تو دهنت خاک برسر کوس کشت کنن حالم ادم رو بهم میزنین با این چرندیاتی که مینویسین
من این داستانو باور میکنم.
ما برای نمایشگاه های بهاره و پائیزه چند بار رفتیم نمایشگاه تبریز. خیلی بمال بماله.
زنتو بیار تهران ببر نمایشگاه تا قشنگ بزارن لاش . کوسکش توهمی
حتما"ایرانی ویاتبریزی نیستی هرچندخارجی های سالم هم اینکاررونمیکنن. به یک روانشناس ویامشاورخانواده مراجعه کن.
تف به غیرتت فقطذهمین وبس ،،،چهارتامثل توبیشرف پیدامیشن غیرت مردونه ازبین میره،،،مرتیکه بی حیا بیغیرت،،،
گل اوزومه پیام ور گلیم سیکیم همشهری
آرامیزدا قالار
باعرض سلام ودرود خدمت پیشکسوتان ودوستان عزیز سایت وزین »شهوانی«
جناب بابک خداییش چه فکری کردی این خزعبلات چیه؟؟؟ آقا رجب ننویس برو یه کلاه لبه دار بگیر بشین جلوی در ژتون بفروش.
درضمن رفته رفته داستانای سایتم داره خلاصه تر وجمع وجورتر میشه بابا این چه وضعشه تا میایم سرعت بگیریم میرسیم خط پایان و این وسط شق دردش می مونه واسه مخاطبین.فحش نمیدم چون اساتید وپیشکسوتها از خجالتت در اومدن.
مخلص همگی علی آتاخان ✋
کسخلی دیگه شاشیدم تو داستانت فقط وقت ادمو میگیری بیغیرت
آخه تو اون شلوغی که جای سوزن انداختن نیست چطوری کیر مرده رو لای کون زنت دیدی کس مغز؟
نوش جون و نوش کون زنت ، زنا هم دل دارن آزاد باشن و از سکس لذت ببرن
ی کیر کلفت براش جور کن خو . کوسش واسه کیر تو بزرگه احتمالا
خیلی هم عالی… یک یک … 😀
فانتزی های کاملا شخثی و محرمانه هستن …که گفتنش برای هر کسی جایز نیست…حالشو ببر…
تبریز بی غیرت نداشت شما از کدوم شهری ؟؟ خودتو تبریزی جا زدی بیشرف
کلاهت رو بنداز بالاتر بی غیرت (clap)