تو مستی خانوم شدم

1395/08/11

دومین باری بود که مشروب ميخوردم. بار اول ته ليوان بابام يه كم ویسكی مونده بود كه خوردم و از مزه اش حالم بهم خورد ولی اينبار اصلا اذيت نشدم.بگذريم…حدود ساعت ۸ شب بود كه شروع كرديم به خوردن .دو ساعتی گذشت كه ۴ تا قوطی آبجو تموم شده بود من از روی مبل بلند شدم كه برم ماست بيارم كه ديدم اصلا تعادل ندارم .يكی دو قدم برداشتم و نميدونم چی شد كه افتادم روی امير . هر دومون دلمون رو گرفته بوديم از خنده و خلاصه رفتم توی آشپزخونه . وقتی برگشتم ديدم امير خان فيلم سوپر گذاشته و بلوزش رو هم درآورده و داره نگاه ميكنه . منم خودمو لوس كردم و گفتم امير اينكارا يعنی چيه؟تا اين حرفو زدم بلند شد و يه لبی ازم گرفت كه هنوز مزش زير زبونمه!منم دلو زدم به دريا و ولش نكردم ….وسط لب گرفتن تاپ صورتی كه تنم بود در آورد . من اصولا توی خونه سوتين تنم نميكنم . تا در آورد شروع كرد به خوردن سينه هامو من حالی به حالی شدم و دستم رفت سمت شلوارش.توی يه چشم به هم زدن لختش كردم و حمله كردم بسمت كيرش . همش توی دهنم بود. اولش يه مزه ای می داد ولی بعد كه ديدم امير چقدر لذت ميبره با عشق براش خوردم.خوردنو ادامه دادم تا اينكه كيرشو از دهنم درآورد و منو بلند كرد و شروع كرد به در آوردن شلواركم. من مقاومت نميكردم كه هيچ كمكشم ميكردم.منو خوابوند روی كاناپه و پاهامو باز كرد و شروع كرد به خوردن.وااااای اوج لذت بود. الان كه يادم مياد همه تنم مورمور ميشه.امير بلند شد و يه قوطی ديگه آبجو باز كرد و يه كم به من داد و بعد يه كم ريخت روی سينه هام)يخ زدم(و شروع كرد به خوردن آبجو از روی تنم وای كه چيكار كرد.تمام تنم رو ليسيد . آبجو از روی سينه هام ميومد پائين تا توی نافم و تمام اين مسير رو امير ميليسيد وای كه چه حالی می داد.يكی يه ليوان ديگه خورديم و بعد امير گفت حالا ديگه وقتشه. گفتم چی؟ گفت بريم توی اتاقت.منم كه ديگه اصلا توی حال طبيعی نبودم گفتم من كه نمی تونم از جام تكون بخورم .امير بلند شد و منو بغل كرد و برد توی اطاقم و خوابوند روی تخت.)ناگفته نماند كه توی مسير تا اتاق من ۱۰۰۰ بار خورديم به در و ديوار(.خوابيد روم . گفتم چيكار ميكنی؟ گفت بذار آزاد باشم گفتم امير جون يه وقت……گفت عزيزم تو مال منی و میخوام كاری كنم كه حتما مال هم باشيم.نمی دونستم چی بگم. اونقدر مست بودم كه نفهميدم چه جوری امير رو كشيدم روی خودم و يه لب جانانه ازش گرفتم و اونم پاهای منو باز كرد و كيرش رو گذاشت روی كسم و آروم فشار داد….وای چقدر وحشتناك بود. دردعجيبی داشت ولی بعد از يكی دوبار عقب و جلو كردن چه حالی ميداد…يه سوزش خيلی كوچولو حس كردم…فهميدم كه دختر خوشگل بابام تبديل شده به يه خانوم. ولی جاتون خالی چه حالی داد.اونشب نفهميدم كی خوابمون رفت ولی صبح كه از خواب بيدار شدم اميرم تو بغلم بود.آروم بوسيدمش و بلند شدم و رفتم يه صبحانه جانانه براش آماده كردم.چه احساس جالبی بود حس ميكردم ديگه مجرد نيستم و يكی هست كه قلبامون برای هم بتپه! اينم از خانوم شدن من.ممنون از کسایی ک وقت گذاشتن و مهم ترین داستان زندگی منو شنیدن.

نوشته: دریا


👍 4
👎 8
37713 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

562999
2016-11-01 20:06:20 +0330 +0330
NA

خوب اميركى بود
بابا ننت كجا بودن
دفعه اول اين همه خوردى وحالت بهم نخورد
شب تاصبحم تنها بودى
ازخواب بيدارشدى سردرد نداشتى
والا چى بگم

1 ❤️

563000
2016-11-01 20:06:55 +0330 +0330

شربت داستانا بزرگ شده ها… دیگه واسه خودش ی پا مشروب شده جدیدآ

1 ❤️

563002
2016-11-01 20:12:57 +0330 +0330

من خوندم ولی نفهمیدم میشه یکی ترجمه کنه برام
پدرمادرت کجان اگیرکجا بود به این رههتی پر دتو زد

1 ❤️

563014
2016-11-01 20:45:11 +0330 +0330

جاکش عزیز خدا قوت فقط لوکیشن بده بچه ها بدونن این داستانو تو ایران ننوشتی اصلا نشدنیه این حجم از تخیل تو ایران
مشروب خونه شب تا صب خالی دختر تنها

2 ❤️

563018
2016-11-01 20:51:09 +0330 +0330

اخه کونی کجا ابجو رو با ماست میخورن

3 ❤️

563020
2016-11-01 20:52:49 +0330 +0330

چرا برام توضیح نمیدین اخه یکی این داستانک ترجمه کنه به زبان ادمیزاد

1 ❤️

563040
2016-11-01 22:11:26 +0330 +0330

یه قسمتی از سریال اسپارتاکوس ، نویسنده دختریه که دوست داره بزرگ شد یه روز اونجوری پردش بره ، داستان چرت و گنگ

1 ❤️

563041
2016-11-01 22:15:02 +0330 +0330

رجوع کن به کتاب ملجوق نامه نوشته اژدربن جغایلی صفحه بیست وهفتم استشهالات زنونه وفواید کیر اژدرتراشکاردردرمان کسشعرنامه…دم پلنگ صورتی تودماغ امیره تخیلاتت

1 ❤️

563064
2016-11-02 01:28:42 +0330 +0330
NA

asan dastan b kenar kari ba zehne takhayoliye oun maljoogh nadaram.
amma khoda vakili cm ha aaaawliye
dametun garm ?

0 ❤️

563069
2016-11-02 02:05:59 +0330 +0330

خوب بود “خانوم” … بچه هارو بیخیال مستن … حالیشون نیست چی میگن !!!

1 ❤️

563070
2016-11-02 02:17:44 +0330 +0330

النا19… باید مست کنی تا بفهمی !!!
فقط مواظب باش اگیر* مثله دریا “خانوم” نکنتت… چون به همین رههتی** ه

پی نوشت:

  • معادل کلمه “امیر” درصورتی که هنگام تایپ یکی از دستان درون شرت باشد
    ** معادل کلمه “راحتی” همانند*

راستی خودت فازت چیه … دیوز از کجا میدونی پرده زدن یکم سخته؟

0 ❤️

563079
2016-11-02 04:36:32 +0330 +0330
NA

تو مستی ج*نده شدی

0 ❤️

563081
2016-11-02 04:54:32 +0330 +0330

با ابجو انقدر مست شدین .؟؟؟اصلا تا حالا مشروب خوردی؟ حالا تو بار اولت بود میخوردی امیر چی؟؟؟ اونم با چارتا ابجو انقدر داغون شد…

0 ❤️

563085
2016-11-02 05:35:34 +0330 +0330

شما به بزرگیت ببخش بچس نفهمید چی گفت خواس تز بده مشروب خورده
عزیزم اگه بار اولت بود که میخوردی باید یه سردردی میگرفتی که میمردی

0 ❤️

563092
2016-11-02 06:17:25 +0330 +0330
NA

جقیه عزیز هیچکس با ابجو اونقد مست نمیشه مگه اینکه اب قرص باشه بجای اب جو
بعدشم وقتی شعورت به ویسکی نمیرسه چرا کسشعر میگی؟ لیاقت ویسکی خوردنو نداری
دومدل ویسکی نام ببر اصن من اسممو عوض میکنم

1 ❤️

563111
2016-11-02 10:14:03 +0330 +0330

عن اقا گفت اولین بار ته استکان ویسکی باباشو خورده الان بحث اب جو بود سریع فکر میکنی شرلوک هلمزی عن

1 ❤️

563129
2016-11-02 14:44:43 +0330 +0330

از این کسخلا کجا پیدا میشه ما بکنیم

0 ❤️

563137
2016-11-02 16:20:58 +0330 +0330

واییییی خدای من اصلا کلا داستان و بیخی فقط کامنتا رو عشقه یعنی ادم افسردگی حادم داشته باشه بیاد تو این سایت کامنتا رو بخوگه جر میخوره از خنده ?

0 ❤️

563144
2016-11-02 17:03:27 +0330 +0330

کیرم دهنت.داستانو خوندم رفتم زیدمو اوردم هی ابجو دادم‌خورد هی ابجو دادم خورد.اخرش از کیفش دیلدو‌دراورد.از‌پنجره خودمو انداختم پایین در رفتم.کونی داستانو برعکس گفتی

0 ❤️

683619
2018-04-24 04:19:56 +0430 +0430

عن آقا ، میخوای کس شعر بنویسی اولش اعلام کن توهمات ذهن جقیمه ، خو کوجوی دنیا دیدی با آبجو ماست بخورن الاغ

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها