تو چادر دادن من و نرگس

1397/07/27

سلام من سارام 37 سالمه 177 قد 56 وزن این داستان واسه سال قبل تابستون هست من از شوهرم جدا شدم وقتی 28 سالم بود چون معتاد شده بود بچه ندارم.پارسال دوستم نرگس که از من کوچیکتره ولی اون شوهر نکرده اصلا بهم.زنگ.زد که با دوتا از دوستاش قراره برن کوهپیمایی روز جمعه اول گفتم حال ندارم.ولی اصرار کرد قبول کردم گفت جمعه 7 صبح میام دنبالت من وسایلم.رو برداشتم منتظر موندم.دیدم.زنگ زد بیا پایین خونه هستیم رفتم پایین با تعجب دیدم.که نرگس با دو تا پسر تقریبا 27 یا 28 ساله با یه سمند منتظر منن دوتا پسره جلو بودن نرگس منو دید پباده شد گفتم.گفتی با دوستات اینا کین گفت خب اینام دوستمن دیگه گفتم نگفتی پسرن گفت چه فرقی داره گفتم فرق داره من با پسر کوه نمیام گفت کلاس نزار واسم سوار شو اینا راه رو میشناسن من که بلد نیستم قبول نکردم خلاصه با کلی اصرار سوار شدم.بعدا فهمیدم.راننده دوست نرگس بود اون یکی هم.اورده بود مثلا با من دوست کنه نرگس ولی از قبل نگفته بود میدونست من این مدلی با کسی دوست نمیشم خودم باید طرف رو بشناسم دوست بشم دوست نرگس سعید بود اون که قرار بود با من دوست بشه میگفتن سینا خلاصه حرکت کردیم.بعد 1.5 رانندگی رسیدیم پای کوه پیاده شدیم پسرا وسایل رو گذلشتن تو کوله پشتی راه افتادیم من و نرگسم نفری یه اب معدنی کوچیک تو دستمون راه افتادیم چون وسایل ماهم تو کوله پشتی اونا بود قرار بود بریم به جایی که یه چشمه بود که واسه سنگ کلیه اونایی که دارن میگن خوب هست نمیدونم خلاصه بعد کلی نفس زدن و عرق ریختن ساعت نزدیک 12 رسیدبم به چشمه که اونا زیرانداز پهن کردن یکم استراحت کردیم و اب چشمه خوردیم بعدش یکم تنقلات و میوه پسرا کباب پختن ناهار خوردیم با این که تابستون بود دیدیم یکم مه گرفت اینم بگم که خیلیا میومدن چشمه و میرفتن خلاصه بعد ناهار کلی تخمه شکوندبم و اهنگ گوش دادیم یکم.سعید و نرگس رقصیدن به من گفتن من گفتم نمیتونم ابنم بگم.تو مسیر سینا کم کم.سر صحبت رو باز کرد با من یکم با هم.اشنا شده بودیم ساعت دور بر 3.5 بود که بچه ها جمع کردن چون مه گرفته بود راه افتادبم که بیام پایین تر به قول سعید یکم.بشینم و دوباره بدگردیم به سمت خونه یه یک ساعتی سرپایبنی اومدیم مسیر برگشت چون سر پایینی بود زودتر ادم میرسه تا سربالایی که سعید گفت بیشتر راه رو اومدبم چیزی نمونده یکم.استراحت کنیم بعد میریم سمت خونه ساعت 5 بود که سعید از مسیر اصلی به طرف شیب پایین کوه رفت اونجاها رو خوب مبشناخت گفت یه جای دنج کمی استراحت کنیم.بعد میریم.خلاصه یه جایی که دشت بود بساط پهن کرد و دوباره چادر زدن به خاطردارم که نم نم.بارون گرفت چون کوه تابستون و زمستون حالیش نیست هر بار ممکنه بارون بیاد که عرق کرده بودیم تو مسیر گفتن بریم تو چادر چای بخوریم که سرما نخوریم رفتم 4 تایی تو چادر مشغول خوردن و خرف زدن بودیم که سعید کم.کم.روش باز شد و شروع به ناز و بوس کردن نرگس کرد نرگس روبه روی ما پیش سعید نشسته بود و سینا پیش من معلومه خیلی وقت بود که با هم دوست بودن نرگس دختر شیطونی بود ولی بارها به من گفته بود دختره کم.کم.شیطونیشون.بالا گرفت به لب گرفتن.و سینه خوردن نرگس جلوی ما که یه دفعه دست سینا رو دور گرونم حس کردم که چند باری دستش رو کنار زدم ولی باز دست انداخت دور گرونم و این بار منو گرفت سمت خودش که سرم.رو سینش قرار گرفت نمیتونستم در برم که لبش رو رو لبم حس کردم کم.کم.لب میگرفت و میبوسید که با مالش سینم.از رو مانتو منم.داغ شدم اخرین باری که سکس کرده بودم.7 ماه پیش با دوست پسرم بود که دیگه باهاش کات کرده بودم.و هنوز دوست پسری نداشتم.کم کم دکمه مانتوم باز کرد سینم انداخت بیرون گرفت تو دهنش که چشام بسته بود نمیدونم نرگس تو چه وضعیتی بود فقط صدای اه و اوخش رو میشندیم چون چشم رو باز نکروه بودم داشتم لذت میبردم به لحظه چشم رو باز کروم دیوم کلا نرگس لخت تو بقل سعید هست اونم مشغول خوردن سینش هست که سینام کم کم دست به کار شد مانتو و تیشرتم.رو در اورد سینه هام.به نوبت میخورد کم.کم.به شکم.رسید ساپورتم رو کشید پایین که همراه ساپورت شورتمم در اومد دیگه منم لخت بودم.دهنش رفت تو کسم و با ولع میخورد که اهم رفت هوا حسابی کیف میکروم.صر و صدای نرگسم کمتر از من نبود که همون حالت سینا پام.رو داد بالا کسم که حسابی خیس بود کیرش گذاشت سر کسم و با فشار داد داخل که کلا حالی به حولی شدم از لذت و شروع به تلمبه زدن کرد کم کم.ریتمش تند شد که صداش کل چادر رو گرفته بود محکم.تلمبه میزد که گفت پاشو داگی وایسا داگی شدم چند تا دم.کونم زد از پشت گذاشت تو کسم موهام از پشت گرفت و مشغول گاییدن شد گاهی هم میزد وم کونم که درد داشت خیلی محکم.تلمبه میزد که شکمش به کونم میخورد صدای شدیدی میداد و کونم موج.مینداخت که حال میکروم.چشام از لذت بسته بود کم.کم باز کردم دیدم نرگس دمر خوابیده و سعید کونش رو باز کرده داره کونش میزاره از چهره نرگس مشخص بود داره درد میکشه صورتش سرخ شده بود چشاش به حالت که اطراف چشش چروک شده بود و دستش رو گاز گرفته بود و ای ایش بلند شده بود سعیدم اروم.تلمبه میزد تو کونش هردومون بدنمون سفید بود ولی نرگس سفید تر از من و انصافا از من خوشگل تر بود قدش از من کوتاه تر بود یکم پر تر از من به لحظه دلم.به حالش سوخت پیش خودم گفتم اخه دختر مگه مجبوری واسه اینکه یه الاق ناراحت نشه انقدر زجر بکشی خب بگو لاپا بزاره اینم بگم.منو نرگس تا حالا اصلا با هم سکس نداشتیم حتی استخر هم نرفته بودیم و بدن لخت هم.دو ندیده بودیم. کونش گرد و گوشتی بود از کون من هبچ چیز کمتری نداشت خب مال اون سفید تر بود کم کم.زانوم درد گرفت چون خب رو زمین.بود که خودم.رو انداختم.رو زمین سینام.یکم.دیگه تلمبه زد که یه دفعه کیرش در اورد ابش ریخت رو کمرم.افتاد روم.اینم.بگم.من موقع خوردن کسم.ارضا شدم.یه بارسینا افتاد روم.و نفس نفس میزد منم.زیرش داشتم کون دادن نرگس رو میدیدم.یه چیزی زیر شکمش بود سعید داشت تو کونش میزاشت که بیچاره نرگس درد میکشید از گوشه چشمش اشک میومد یکم دیگه سعید اهی کشید افتاد رو نرگس فهمدم ابش اومد خالی کرد تو کونش دوباره سینا از رو بلند شد زد دم.کونم.گفت پاشو داگی وایسا گفتم.زانوم.درد گرفت که یه چیزی گذاشت زیر شکمم دوباره کرد تو کسم شروع به تلمبه زدن کرد کم.کم.چشم.نرگس باز شد داشت دادن منو نگاه مبکرد منم اخ و اوخم.چادر رو گرفته بود بعدش سعید به سینا گفت بسه بیارش وسط چادر نرگسم.بیاد وسط بقل هم.بخوابن اولش نفهمدیم.واسه چی گفتن بقل هم.بخوابن من پا شدم.وسط خوابیدم.سعیدم.نرگس رو کشوند اورد بقل من خوابوند سینا مشغول شد دوباره تو کسم تلمبه زدن.سعیدم داشت دوباره کیرش رو تو کون نرگس جا میکرد که نرگس سفت میکرد و خودش دو چپ و راست میکرد گاهی کونش از بقل میخورد به کون من صورتامون نردیک هم بود خلاصه از داد نرگس فهمیدم کرد تو کونش اونم.اروم مشغول کردن کون نرگس شد منم صدای خورون شکم.سینا به کونم و موچ.گرفتن کونم و اخ و اوخ من بلند شده بود کل فضا رو گرفته بود و گاهی چشمم باز میکردم.نرگس میدیدم که چشش بسته و ای و اوی میکنه ولی معلوم.بود از دفعه اول دردش کمتر بود و بدنمون بیشتر موقعه از بقل به هم میخورد کم.کم.از کسم در اورد سینام.رفت سراخ کونم کونم باز کرد و با انگشت اول و کلی تف کم.کم.کرد تو کونم که وقتی تخمش خورد به کونم.فهمیدم.تا اخر رفته داخل خب من قبلا به شوهرم کون داده بودم یعنی خودش میخواست کرده بود طلاقم گرفته بودم.دوست پسرم.زیاد کونم.کرده بود انقدر تنگ تنگ.نبودم.ولی باز درد داشتم که کم کم.بازتر شدم باز صدای شلپ شلوپ شکم سینا و کونم گرفت همه جا رو که چیز گرمی تو کونم.حس کردم فهمیدم.ابش اومد خالی کرد تو کونم.یکم.روم.دراز کشید سعید داشت اروم.تو کون.نرگس تلمبه میزد که کیرش رو در اورد سینا رو زو کنار اومد پشت من.تازه فهمیدم چرا گفت که بیارشون کنار هم اومد کرد تو کسم و حسابی مشغول گاییدن شد نرگس بعدا چشش باز کرد دید سعید رو منه سینا خواست بره رو نرگس که نرگس پاشد گفت نمیتونم دیگه سعید گفت ولشکن.نمیتونه درد داره نرگس رفت گوشه چادر مانتوش گرفت دور خودش در حالی که کونش رو با دست گرفته بود و صورتش خیس اشک بود دادن منو نگاه میکرد سعیدم از کسم بعد 10 دقیقه تلمبه کشید بیرون کرد تو کونم و محکم.تلمبه میزد که با بیرون اوردن کیرش کونم هوا میکشید و میگوزید منم از نرگس خجالت کشیدم خب دست خود ادم که نیست بعد چند دقیقه تلمبه زدن سعیدم ابش اومد اونم.ریخت تو کونم روم.افتاد که گفتم.پاشو خسته شدم که پاشد خودم رو کشیدم کنار چادر همون.نشسته شورت و شلوار تنم کردم نرگسم هم کم کم.لباس تنش کرد دوباره چای ریختن و خوردیم.بچه ها فقط لبخند میزون به هم.نرگس ناراحت بود هم به خاطر دردش هم.به خاطر سعید که منو کرد مثلا دوست اون بود وسایل رو جمع کردیم اومدنی نرگس خوب نمیتونیت راه بره به خاطر دردش بعدها گفت تا چند روز درد داشت خلاصه رسیدیم به ماشین و اومدیم خونه با سینا تلفنی یکم.در ارتباط بودم.چند بار گفت بیا بریم قرار خودم.قبول نکردم نرگسم کم.کم.با سعید کات کرد به منم.گفت با سینا بهم.بزن فهمیدم سر قضیه کردن منه منم.گفتم باشه بلاک کردم.سینا رو بعدها باز منو نرگس با هم.با یه مرد میانسال سکس کردیم چند باری البته نرگس لاپایی فقط که اینم نرگس باهاش دوست شده بود که بعد مدتی باهاش کات کردیم چون زنش فهمیده بود ما هم حوصله دردسر نداشتیم بعدا شاید نوشنم جریانش رو

نوشته: ؟


👍 38
👎 15
192144 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

724853
2018-10-19 21:10:36 +0330 +0330

جذاب نبود

0 ❤️

724855
2018-10-19 21:14:02 +0330 +0330
NA

خوب بود اگر بازم داستان داری بفرست :-)

0 ❤️

724869
2018-10-19 21:30:08 +0330 +0330

۱.۵ رانندگی کرد
۲.۵ راننده تو رو کرد
۳.۵ راننده ها کردنتون
۴.۵ راننده ها از کردنتون خسته شدن
۵.۵ دستنو از شورتت درآوردی
۶.۵ خسته شدی از نوشتن دادنت

میریدی بهتر بود تا اینکه بنویسی

5 ❤️

724896
2018-10-19 22:04:08 +0330 +0330

حیف دو سه دیقه ای ک برای خوندنش گذاشتم

0 ❤️

724900
2018-10-19 22:09:43 +0330 +0330

خوب بود

لايك زدم ، خوشم امد

3 ❤️

724916
2018-10-19 22:51:01 +0330 +0330

از اونایی بود که زنه هیچ حسی نداره یا لذت نمیبره یا یطرفه هست
حرارت و لذت کافی نداشت حتی اگه تخیلی باشه

0 ❤️

724935
2018-10-20 01:35:24 +0330 +0330

يه روز بيا باهم بريم كوه

0 ❤️

724936
2018-10-20 01:46:24 +0330 +0330

منم يه بار لب ساحل كردم تازه بدون چادر
چه حالى داد سكس و استرس

0 ❤️

724941
2018-10-20 03:13:45 +0330 +0330
NA

خوب بود و واقعا ثابت کردی زن در حشر مونده مثل زندانی در قفس مونده هست… درکت میکنم … دوس دارم ببرمت کوهی جنگلی جایی…

0 ❤️

724945
2018-10-20 04:15:05 +0330 +0330

یعنی فقط وقتی که تخماش به کونت خورد تازه فهمیدی که کونت گذاشته!!! این کونه یا غار؟

نخواستم این دفعه بشاشم، ولی مجبورم کردی

شاشیدم توی نافت

0 ❤️

724974
2018-10-20 07:09:33 +0330 +0330

واقعا حرفی هواسه گفتن ندارم…
لا اقل پنج دقه.وقت بذار داستانت رو بخون.
این همه غلط املایی نداشته باشی…

0 ❤️

724978
2018-10-20 07:16:08 +0330 +0330
NA

نمیدونم بعضیا انگار مفسرن قسم خوردن نداره ولی اونایی که پایین همه این داستانا کامن میذارن و به هر نحوی گیر میدن دقیقا بر میگرده به همون مثال معروفه کافر همه را به کیش خود پندارد
از بس خودشون دروغ میگن فکر میکنن همه دروغ میگن

0 ❤️

724983
2018-10-20 07:53:09 +0330 +0330

وقتی میگم کیرم تو چشات سه تا فشه کیرم تو چشاته تخمام رو دماغت سوراخ کونم تو دهنت پس کیرم تو چشات :)

0 ❤️

725000
2018-10-20 11:27:49 +0330 +0330

یاد باد آن روزگاران یاد باد ، چون مدتی کوه میرفتم برام جذاب بود ، کوه پر جنده های مختلفه
که به حربه های مختلف تور میکنن ، می فاکن

0 ❤️

725033
2018-10-20 17:04:01 +0330 +0330

‏به اشرف مخلوقات بودن انسان شک میکنم‌ وقتی میبینم یه تعداد آدم صبح جمعه از خوابشون میزنن میرن نوک قله، ۱۰‌ دقیقه وایمیستن، بعد دوباره میان پایین!

1 ❤️

725119
2018-10-20 23:18:45 +0330 +0330

دوست دارم گروهی

0 ❤️

725188
2018-10-21 12:17:18 +0330 +0330

واقعا من نمیفهمم چه انتظاری دارین از یه داستان سکسی؟
میخواین براتون بیان اینجا هملت بنویسند؟
هر داستانی بدون استثنا میری کلی زیرش فحش و بد و بیراه گفتن.

0 ❤️

725195
2018-10-21 12:59:45 +0330 +0330

جالب بود به نظرم
هرچند يكم عجيب بود ولي به نظر واقعي بود!

من كه راست كردم
خخخخ

0 ❤️

725840
2018-10-24 20:05:26 +0330 +0330

عالی بود به نظرم ولی اولش چرا تنگ بازی در اوردی اخرش به همه دادی؟???

0 ❤️

726053
2018-10-25 16:54:32 +0330 +0330

کل تهران کردنت

0 ❤️

727190
2018-10-30 19:25:17 +0330 +0330

با این پوزیشن های سکسی که گفتی معلوم نبود این چادر بوده یا پنت هوس! حضرت مریم قصه ما که اولش حاضر نبود اینجوری(!!)با کسی دوست بشه تو قرار تول گروپ سکس میکنه،چه خبرتونه اینقدر مخاطباتون رو احمق فرض کردین؟

0 ❤️

727808
2018-11-02 11:19:58 +0330 +0330

اول ممنون که نوشتی

دوم ببخشید یکم حال نکردم

ولی خوب بود?

0 ❤️

735416
2018-12-13 21:42:25 +0330 +0330

به کجا داریم میریم چرا همه جنده و کونی شدن؟؟؟ #ادا_تنگا_رودرنیاریم

0 ❤️

736753
2018-12-22 10:31:20 +0330 +0330

خوب بود به نظر واقعی میومد ممنون

0 ❤️

748374
2019-02-16 00:08:39 +0330 +0330

داستانت واقعیه معلومه راست میگی خوب بود

1 ❤️