تکامل سکسی من

1391/09/05

یادم میاد وقتی که 6-5 ساله بودم اولین کنجکاویهای سکسی خودمو بروز دادم . دخترای هم سن و سال خودمو می بردم ته کوچه و شلوارشونو پایین می کشیدم و شروع می کردم به ور رفتن با کسشون.حالا که به سن 36 رسیدم و دو تا بچه هم دارم با خودم فکر می کنم که عجب چشم دریده ای بودم درحالیکه تا قبل از اون صحنه سکسی هم ندیده بودم . سنین 9-8 سالگی چند بار توسط پسر همسایمون مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتم به نحوی که اوایل روش نمی شد علنی کار خودشو بکنه و از روی شلوار خودشو می مالید بهم ولی بعدا که روش باز شد فقط 2 بار به زور کردم.اون موقع من 9-8 سالم بود و اون هم 16-15 سال.یادمه اولین باری که کیرشو بهم نشون داد چون تا اون موقع یه کیر بالغ شده راست کرده ندیده بودم شاخ درآوردم . چون نسبت به مال خودم خیلی گنده بود خیلی دوست داشتم ببینم ولی بعد از یه مدتی دیگه بهش اجازه ندادم تا کارشو انجام بده ولی همونطویکه بعدا خواهم گفت وقتی بزرگتر شدم خواهرشو روی پشت بوم بد جوری گاییدم . توی سنین 15-14 سالگی وضع عوض شد . از همون اوایل بچگی من همیشه یه پام خونه خالم بود بطوریکه از بچگی با دختر خاله هام که یه چند سالی ازم بزرگتر بودند ؛ بزرگ شده بودم ولی تو اون سنین دید بچگی رو نسبت بهشون نداشتم . روی سینه هاشون خیلی حساس شده بودم بطوریکه خیلی دوست داشتم سینه های لختشونو ببینم . از اونجائی که توی خونه اونها راحت رفت آمد می کردم این امر برام خیلی دشوار نبود . میر فتم از پشت پنجره حمومشون دید می زدم . پنجره حمومشون طوری بود که بصورت نیمه باز از بالا باز می شد . اونجا بود که اولین سیخ کردنام شروع شد که هیچ ؛ برای اولین بار با کُس بالغ آشنا می شدم . این بود که کم کم نظرم از سینه به کسای پشمالو معطوف شد . ولی تا اون موقع هنوز تو مایه های جلق نرفته بودم و فقط از دیدنش لذت می بردم . اون موقع برام جالب بود که تو مرحله ای از حموم رفتنشون ، تو شستن کسشون وسواس به خرج می دادند . الان که فکرشو می کنم می فهمم که اون کاری که من دیده بودم خود ارضائی بوده ، نه یک شستشوی ساده . راستش بعد از این 20 سال هنوزم که یاد این موضوع میفتم برام تازگی داره و حسابی حشریم می کنه . هر چند که الان یکیشون داره دخترشو شوهر می ده . دیگه برام عادت شده بود که هر پنجشنبه عصرا می رفتم و این دو تا را دید می زدم . همین حساسیت باعث شده بود که یک سال بعد یکیشونو لاپائی بکنم که بعدا توضیح می دم . عرض می کردم ، تا اون موقع هنوز جلق برام مفهومی نداشت و تنها عمل سکسی که داشتم با پسر عمه ام بود که هم سن بودیم .اولین باری که آبم اومد موقعی بود که داشتم می کردمش . موقع کردن تو اوج لذت (که تا اون موقع به این شکل تجربه اش نکرده بودم) یهو متوجه شدم که شاشم گرفته . اعصابم خورد شده بود . حالا چه وقت شاش اومدن بود . هر کاری کردم نتونستم جلوی خودمو بگیرم . سریع کیرمو کشیدم بیرون که دیدم چند قطره شفاف چسبناک ازم خارج شد . خیلی تعجب کردم چون ادرار چسبناک نبود ولی اون موقع متوجه نشدم که این چیه ، هر چند یه چیزایی قبلا شنیده بودم ولی باور نداشتم . هفته ها بعد فهمیدم که اون چیزی که دیدم آب منی بوده . خیلی خوشحال شده بودم که حالا دیگه مرد شدم . چند ماه بعد از اون یه روز تابستونی که خونمون خالی بود رفته بودم توی زیر زمین لابلای وسایل قدیمی فضولی . یهو از توی جیب یک کت قدیمی یک نوار ویدیو ئی پیدا کردم که روش نوشته بود موش و گربه. تعجب کردم که این فیلم کارتون اینجا چیکار میکنه و چرا تا حالا من ندیدم . آوردمش بالا و گذاشتم توی دستگاه اولین صحنه ای که دیدم یه صحنه close up از یک سینه لخت بود که بصورت slow motion نمایش داده می شد . ولی باز متوجه نشدم چیه ولی به محضی که دوربین عقب اومد سر جام خشکم زد . تا اون موقع فیلم سوپر ندیده بودم نفسم تنگ شده بود ضربان قلبمو می شنیدم . باورتون نمی شه ولی کیرم ظرف 10 ثانیه به حداکثر سیخی رسید . ضربان کیرمو حس می کردم . بعد از 10 دقیقه دیگه داشت همون احساسی که چند ماه پیش بهم دست داده بود بهم دست می داد که دویدم توی حموم . لخت شدم احساس کردم که باید کیرمو بمالم ولی تا اون موقع از کسی نشنیده بودم که چه جوری جلق می زنن . به محضی که 3-2 بار کیرمو مالیدم یهو آبم با فشار فواران کرد به دیواری که حداقل در فاصله 5/1 متری ازم فاصله داشت . به جرات می تونم بگم که لذت بخش ترین ارضاء شدنم تا الان بود . باورم نمیشد که آب منی با فشار به بیرون پرتاب می شه . این اولین جلق زندگیم بود که از یادم نمی ره . و جالب اینکه اون فیلم هم اولین فیام سکسی بود که تا اون موقع دیده بودم . بعد از دیدن اون فیلم کلا نظرم نسبت به افراد مونث عوض شد . تا مدتی همه رو به چشم سکسی نگاه می کردم. حتی دیگه دختر خاله هام رو یه جور دیگه ای می دیدم . دیگه فهمیده بودم که دید زدن اونا باید منجر به ارضاء شدن بشه و نه فقط یک لذت ساده . اولین باری که بعد از اون فیلم یکیشونو دید زدم احساس تازه ای داشتم . شلوارمو تا نیمه پایین میاوردم و شروع می کردم به جلق زدن . بطوریکه دیوار اون حیاط خلوتی که از اونجا اونارو دید می زدم پر از لکه های آب کیر من بود . این روند ادامه داشت تا یکبار دختر خاله کوچیکی منو در اون حالت دید . اونم در چه موقعی . لحظه ای که داشت آبم میومد صدام زد که اینجا چیکار می کنی . همین که برگشتم در حالیکه از دیدن کیر راست شده تعجب کرده بود ، آبم فوران کرد . چه صحنه ای بود اونروز. بماند فقط همین بگم که تا یک هفته با هام اصلا حرف نمی زد من هم واقعا روم نمی شد بهش چیزی بگم . تا یک هفته بعد از اون هم تهدیدم می کرد که به خاله می گم .عجب مصیبتی شده بود . بعد از اون هم تا مدتها راجع به هر چیزی ازم باج خواهی می کرد که سر مسایل مختلف باید کوتاه بیام . ولی بعد از چند ماهی کم کم کنجکاو شده بود که داشتم چیکار می کردم . ولی خوب اصلا روم نمی شد بگم داشتم جلق می زدم . اسمش راضیه بود و 17 سال داشت . بعد ازاون اتفاق هر موقع هم که حموم می رفت پنجره رو می بست . این بود که دیگه مجبور شدم بهش بگم تا شاید بهم پا بده تا بکنمش . خونشون همش شلوغ بود چون چند تا بچه کوچیکتر هم داشتند . بهش گفتم اگه می خوای بدونی چیکار می کردم بیا توی زیر زمین به بهانه اینکه می خوای با هام ریاضی کار کنی . اولش می ترسید ولی بعد کم کم قبول کرد . خلاصه درد سرتون ندم اون پایین بعد از اینکه مطمئن شدم که کاملا مایله کیرمو ببینه شروع کردم به مالیدن کیرم . اول از روی شلوار بعد که گنده تر شد درش آوردم . خیلی براش جالب بود چون اون هم تا اون موقع یک کیر راست شده ندیده بود . کم کم حشری شده بودم رفتم تو حس . ازش خواستم که کیرمو بماله . دستشو گرفتم و گذاشتم روی کیرم .اولین تجربه تماس با جنس مخالف رو تجربه می کردم . ازش خواستم که شلوارشو پایین بیاره . دستاش می لرزید اولش امتناع می کرد ولی یه خورده که سینه هاشو مالیدم خودش پیش قدم شد. وای چه کُسی بود دیگه صلاح ندیدم که براش جلق بزنم . خوابوندمش کف زیر زمین و کیرمو گذاشتم لای رونای پاش .چقدر گرم بود . یواشکی نگاش می کردم . چشماشو بسته بود و لباشو گاز می گرفت .روناشو باز وبسته می کرد و کیرمو محکم بین پاهاش فشار می داد . نفساش تند می زد .یهو متوجه شدم که داره ناله می کنه . اون موقع نمی دونستم که دخترا هم آبشون میاد ولی یادمه که قبل از اینکه آبم بیاد کنار ران پام حسابی خیس شده بود دیگه رفته بودم . آبم اومد . اونقدر محکم فشارش می دادم که نفس نمی تونست بکشه . این هم اولین سکسم . هر چند بعدها یه چند بار نیمه کاره کردمش ولی موقعیت قابل ملاحظه ای نبود . و اما ماجرای دختر همسایه مون که برادرش تو بچگی منو اغوا کرده بود . حالا دیگه 17 ساله بودم با یک گیر کنده بزرگتر از کیر برادرش . دختره هم 15 سالش بود . دختره یه جورایی تنش می خارید . یادم میاد عصر قبل از عید فطر بود پدرشو مادرش اومده بودند پشت بوم که هلال ماه را رویت کنن . خودش هم اومده بود . تو همین گیر و دار براشون مهمون رسید . پدرو مادرش رفتند پایین ولی خودش پشت بوم موند . منم که روی پشت بوم خونمون بودم صبر کردم تا خوب هوا تاریک بشه . بعد پریدم پشت بوم خونشون . جاتون خالی بی مقدمه شلوارشو کشیدم پایین . سالها بود که منتظر چنین موقعیتی بودم . خمش کردم روی دیوار . تف رو زدم سرکیرم و تا دسته کردم توی کونش یه آخی گفت که سریع در دهنشو گرفتم . از جلو کُسشو می مالیدم حسابی حال کرده بودم . دردسرتون ندم آبمو به نیت دادشش تا قطره آخر خالی کردم تو کونش بعد هم بهش گفتم برو به داداشت بگو کونتو بشوره . طفلکی نفهمید چی گفتم . این هم از انتقامم . سالها میومد و می رفت دیگه حالا پشت کنکوری شده بودم راضیه هم دانشجوی سال دوم پزشکی بود . دیگه بهم اجازه نمی داد که بکنمش . دیگه داشت خانم دکتر میشد . ولی با این وجود همیشه یواشکی موقع درس خوندن دیدش می زدم . حالا کمتر می رفتم خونشون شاید 10 روز یه مرتبه . یه روز رفتم خونشون سراغشو از خاله گرفتم . گفت طبقه دوم داره برای میان ترم می خونه .گفتم یه چند تا سوال راجع به کنکور می خوام ازش بپرسم .گفت بالاست ولی زود بیا پایین . رفتم طبقه دوم . درب اتاقش بسته بود درب زدم بعد از مکثی جواب داد . گفتم چند تا سوال دارم با یه لحن تند گفت الان درس دارم بعدا . هر چی اصرار کردم فایده نداشت . تا اون موقع اینجوری با هام صحبت نکرده بود . لجم دراومده بود . به خودم گفتم حالا که این جور شد می ترسونمت . بهش گفتم باشه می رم پایین یه ساعت دیگه بر می گردم . یواشکی از تو بالکن اتاق کناری رفتم توی بالکن اتاق اون . خودمو آماده کردم تا از پشت پنجره بترسونمش . یواشکی نگاه کردم . خشکم زد . داشت خود ارضائی می کرد . به دیوار تکیه داده بود و در حالیکه کتابو گذاشته بود روی زانوهاش ، شلوارشو پایین آورده بود و با انگشت داشت می مالید . سرشو به عقب به دیوار تکیه داده بود و در حالیکه چشماش بسته بود داشت حال می کرد . اون موقع بود که فهمیدم چرا بد عنق شده بود . چون وسط کُس مالی در زده بودم . بهترین موقع بود که ازش باج بخوام تا بکنمش . از طرفی چون حشری بود راحتتر پا می داد . یادم افتاد چند سال پیش که چقدر بابت دید زدنم اذیتم کرد .آروم پشت شیشه تق تق کردم .متوجه نشد . بلند تر به شیشه زدم . یهو ازجا پرید انگار که از خواب بیدار شده . وحشت کرده بود .بلند شد و از ترس وایستاد . یادش رفته بود که شلوارشو بالا بکشه . عجب کُسی شده بود .تیغ کرده . کیرم زد بالا . با خونسردی اشاره کردم دررو باز کنه . وارد اتاق که شدم روش نمی شد ولی لامذب کم هم نیاورده بود . گفت با اجازه کی رفتی اون پشت . چیزی نگفتم . بهش گفتم اگه می خوای به خاله نگم آروم باش . کم کم آروم شد بهش گفتم فکر نکنم که کارت تموم شده . یه پوزخندی زد . گفتم خودم برات تمومش می کنم . گفت نمیشه پایین می فهمن . گفتم خیالت راحت همشون می دونن که کارم طول می کشه . خلاصه مطلب دستمو بردم تو شلوارش . هنوز خیس بود . بد جوری حشری شده بودم . حالا دیگه کم کم بعد از این همه سال حرفه ای شده بودم اینقدر فیلم سکسی دیده بودم که تموم روشای کس کنی رو بلد بودم . درب ورودی سالن را باز کردم تا اگه کسی بخواد بیاد بالا صدای پاشو بفهمم . بعد ازش خواستم که بدون حرف زدن فقط حال کنه. اول لباشو خوردم سریع رفتم سراغ کس . چون نمی خواستم از خیسی بیفته . وای که چه کسی شده بود رسیده با یک چوچول خیلی گنده . از چند سال پیش که دیده بودم گنده تر شده بود. خوابوندمش روی زمین نگذاشت که شلوارشو در بیارم سینه هاشو زدم بالا ، کیرو گذاشتم دم سوراخ کسش ولا پائی حال می کردم . از 3 سال پیش تا حالا خیلی حشری تر شده بود . کم کم ناله هاش داشت به خرناس تبدیل میشد .این صداهاش منو حشری ترمی کرد .تمام بدنش به رعشه افتاده بود .مثل حالتهای تشنج واقعا کنترلش خیلی سخت بود . تا حالا اینجور ارگاسمی رو ندیده بودم .حتی تو فیلمهای سکسی . کمرمو به قدری فشار می داد که واقعا احساس درد می کردم . یاد اون موقعی افتادم که توی زیر زمین خونشون من اونو فشار می دادم . آخرین لرزه های بدنش که با ارگاسم کامل همراه بود ، شروع ارگاسم من بود . واقعا تجربه عجیبی بود . در آخر سر وقتی از روی زمین بلند شدیم قالیچه روی زمین کاملا بهم ریخته بود.

سالها گذشت هر دومون ازدواج کردیم شاید تو این 12-10 سال 3-2 بار هم دیگه رو دیدیم و الان حتی یادم رفته چه احساسی اون موقع بهش داشتم . ولی با ازدواجم فصل جدیدی با افراد جدیدتر شکل گرفت . یکی از اونا خواهر خانمم بود که 5 سال از خودم کوچیکتر بود . از همون اوایل خیلی دوستم داشت ولی اون موقع باور نداشتم که دوست داشتنش کم کم به یه احساس عاشقانه تبدیل می شه وبعد سکس . چند سال کج دار و مریض با هم تا می کردیم بدون هیچ رابطه ای هر چند بعدها فهمیدم از همون اول نظر خاصی بهم داشت . ولی اتفاقاتی که بعدا افتاد نظرم راجع بهش عوض شد . و من هم دیگه به چشم یک partner جنسی بهش نگاه می کردم . با ز هم همون شگرد قدیمی و استعدادی که توی دید زدن افراد داشتم کار دستم داد . سال کنکورش بود و همیشه می رفت تو اتاق در رو از پشت قفل می کرد و پرده های اتاق رو هم کاملا تاریک می کرد . حس ششمم بهم می گفت یه کارهایی داره می کنه . جای تعجب داشت که روی خود ارضائی دخترا این چند ساله حساس شده بودم و شدیدا تحریکم می کرد . ولی این ازوناش بود ، طوری کار می کرد که هیچ جنبنده ای به محفل خصوصیش راه پیدا نکنه . اینجوری فایده نداشت . محبور بودم از زیر زبونش بکشم . واین بهترین راهکار بود چون اینقدر منو دوست داشت که شاید به هر در خواست و یا سوالم جواب مثبت می داد ولی باید با احتیاط پیش می رفتم . حدود یک ماهی روش کار کردم تا تونستم اعتمادشو جلب کنم . حدسم درست بود . حسابی اهل خود ارضائی بود و اونهم روزی چند بار . حتی اینقدر باهاش خودمونی شدم که تا زیر وبم روشهاشو می دونستم . یادمه یه بار که خونمون بود رفتم بیرون شام بگیرم که باهام اومد . توی مسیر برگشت یهو از عقب سرشو جلو آورد و صورتمو ماچ کرد . خیلی حشری شده بودم هیچی جلودارم نبود . خونه که رسیدیم ماشینو بردم تو پارکینگ بدون اینکه لامپ رو روشن کنم آوردمش کنار کاپوت ماشین خمش کردم روی کاپوت . سینه هاشو تو اون تاریکی زدم بالا و شروع کردم به خوردن . تو تاریکی فقط دنبال سر سینه می گشتم . اون هم از خدا خواسته با هام همکاری می کرد . خواستم شلوارشو بیارم پایین که خانمم صدا زد چرا نمیاین بالا . منصرف شدم . عجب شبی بود . تا مدتها به هم یواشکی نگاه می کردیم و می خندیدیم . تا مدتها دیگه فرصتی پیش نیومد که بتونم اون خاطره رو تکرار کنم . بعد از مدتی او هم ازدواج کرد و دیگه حتی خجالت می کشیدم تو روش هم نگاه کنم چه برسه به اینکه ازش در خواستی داشته باشم . اون هم چیزی به روی خودش نمیاورد ولی واقعا نمی دونستم تو دلش چی می گذره . 3 سال گذشت . به خاطر مسایل شغلی شوهرش به تهران نقل مکان کردند . یه چند باری هم من برای امور اداری به تهران و به خونشون رفتم ولی سفرمو طوری تنظیم می کردم که شوهرش هم خونه باشه . شوهرش مرد آقائی بود و دوست نداشتم دیگه اون خاطرات تکرار بشه . هر دوشون زندگی خوبی داشتند ولی هنوز صاحب فرزند نشده بودند . کم کم داشت اون حس قدیمی رنگ میباخت . توی آخرین سفری که داشتم طوری حرکتمو تنظیم کردم که موقع تموم شدن پست شوهرش من هم برسم خونشون تا دو تائی تنها نباشیم . شوهرش توی یک شرکت تولیدی بزرگ مشغول به کار بود . موقعی که رسیدم هنوز شوهرش نرسیده بود . بهش گفتم من میرم تا سر خیابونو بر می گردم . گفت لازم نیست چون رضا زنگ زده که یه دستگاه شرکت اشکال فنی پیدا کرده و 2 ساعتی با تاخیر میاد . من هم که نمی تونستم 2 ساعت تو خیابونا سرگردون باشم گفتم پس چاره ای نیست میام داخل . ده دقیقه ای ازم پذیرائی کرد و بعد از خیلی موضوعا صحبت کردیم . خودمو یه جوری جلوه می دادم که انگار قبلا هیچ اتفاقی بین ما دو نفر نیفتاده بود . ولی کم کم حرفامون تموم شد . ساعت 5 عصر بود و آقا رضا هنوز تشریف نیاورده بودند . کم کم داشتم یه جورایی می شدم . زیر چشمکی بهش نگاه می کردم ببینم عکس العملش چیه . یه چادرگل دارسرش بود یه کم روش باز بود . اون خط سینشو که دیدم یهو رفتم تو عالم 4-3 سال پیش . عجیبه که گاهی تو زندگیم جرقه ای باعث می شد همون آدم کس کن سابق بشم . دیگه زن شوهر دار و غیره برام فرق نمی کرد .هر چی به خودم فشار آوردم که خودمو از تو راه در ببرم نشد که نشد . خواستم برم بیرون دیدم هوا سرده داره تاریک می شه . بلند شدم قدم زدم . فایده ای نداشت یه چیزائی بو برده بود ولی به روی خودش نمیاورد. بد جوری سیخ کرده بودم . نگام افتاد به اون لباس تنگی که پوشیده بود . بازوهاش فرم قشنگی داشت . از زمان دختریش تو پر تر و تو دل برو تر شده بود . بلند شد رفت توی آشپزخونه از پشت کونشو دید زدم . حالم بدتر شد . دو باره برگشت و اومد کنار درب آشپزخونه وایستاد . اونهم حوصلش سر رفته بود . یه جورائی بهم نگاه می کرد که انگار می خواد چیزی بهم بگه . گلوم خشک شده بود بلند شدم برم توی آشپزخونه آب بخورم . همین که از کنارش رد شدم احساس کردم نیرویی منو بهش نزدیک می کنه یه لحظه نگاش کردم دیدم زل زده تو چشمام . دیگه هیچی نفهمیدم رفتم تو سینش لباشو گرفتم تو لبام دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم . در حالیکه لباشو می خوردم دو تائی کج کج رفتیم تو اتاق خواب . انداختمش روی تخت . یاد دفعه اولی که فیلم سکس دیدم افتادم تپش قلب داشتم احساس خس خس سینه داشتم لباسامو درآوردم لخت لخت .تو چشماش زل زده بودم . عرق تمام بدنمو پوشونده بود . اونم بهت زده بهم نگاه می کرد . هیچ صحبتی بینمون رد وبدل نمی شد . یه چند ثانیه ای بهش نگاه کردم نمی تونستم ازش بخوام که لخت بشه . یه نگاهی به کیر گنده ام انداخت وانگار که دستش به اراده خودش نباشه رفت روی دکمه هاش . یکی یک دکمه هاشو باز کرد اونم لخت لخت شد .سینه هاش از شدت هیجان بالا و پایین می رفت عجب کسی بود تا اون موقع کسشو ندیده بودم . پاهاشو باز کرد و با زبان بی زبانی ازم خواست شروع کنم . زانو زدم کیرمو گذاشتم دم کُسش خیس شده بود انگار از مدتها قبل او هم حشری شده بود . یه حس عجیبی داشتم . احساس گناه با شهوت باهم درآمیخته بود . باورم نمی شد که دارم خواهر زنمو می کنم . به خودم گفتم بی شعور این شوهر داره تو اگه تا الان هر غلطی کرده باشی با دختر بوده نه با زن شوهر دار. توی بد برزخی گیر کرده بودم . خدا خدا می کردم که لااقل اون منصرف بشه ولی انگارطلسم شده بود . همینجوری زل زل منو نگاه می کرد . کم کم داشتم میومدم پائینتر .دیگه نزدیک بود که کیرم بره توی کس که خودمو انداختم روی بدنش تا شاید کیر بره لای پاش تا توی کُسش .همینطور هم شد . خوب حداقل قسمم راست بود که دخولی صورت نگرفته . ولی این پایان کار نبود کم کم حرکات بدن اونهم شروع شد . دیوونه شده بود . خودشو بالا و پاین می کرد طوری که انگار می خواست کیرو درسته با کُسش قورت بده . هر چی خواستم اون اتفاقی که نباید بیفته افتاد . کیرم مثل یک ماهی که از تو دست لیز می خوره ازکنترلم خارج شد ولیز خورد توکسش . با اینکه کسش خیلی تنگ بود ولی اونقدر لزج شده بود که تا ته کیر نشست توی کس . یهو احساس کردم که داره آبم میاد . سریع کشیدم بیرون . تو اون پاییز عرق از سرو روم می ریخت . خواستم تمومش کنم وبلند شم ، دیدم کاری که نباید انجام بشه انجام شده .هر چی باشه خواهر زنمو گاییدم اونم شوهر دارشو . هنوز حشری بودم . با خودم گفتم چه یه وجب چه صد وجب . ایندفعه کیرو با تمام قدرت کردم تو کسش . چشمامو بستم و فقط روی تلمبه زدن تمرکز کردم . ناله می کرد . زجه می زد .ناله هاش بلند و بلندتر می شد . عجب حالی می کرد . در حالی که روش خوابیده بودم و کیرم توش بود چرخوندمش به پهلو در حالیکه پاهای اون دور کمرم حلقه زده بود . اینجور تجربه را با خانمم زیاد داشتم .چون با تمام وجود ته کسو حس می کردم و هم طرف مقابل با تمام وجود کیر رو احساس می کرد . اونقدر هر دو مون محوِ کردن شدیم که یادمون رفت نباید آبو توش بریزیم . وقتی به خودم اومدم که کس خواهر زن سر ریز از آب کیرم شده بود . اونم بی حال نای حرف زدن نداشت . دقایقی بهمین وضع گذشت چشمام سنگین شده بود داشت خوابم میبرد که یهو زگ آیفون به صدا دراومد .هر دومون مثل تیری که از چله رها شده باشیم از رختخواب پریدیم . گفت وای رضا اومد . دست پاچه لباسامونو پوشیدیم .همینطوریکه داشت بلند می شد آب کیر از تو کسش می زد بیرون . هر طوری بود خودمو جمع و جور کردم و رفتم نشستم روی کاناپه مشغول خوندن روزنامه . وای که چقدر سخت بود با با جناغم رودرو بشم .می خواستم زمین دهن باز کنه و منو ببره تو خودش . وقتی اومد بالا مثل همیشه با روی خوش با هام خوش وبش کرد . روم نمی شد سرمو بگیرم بالا . یه نگاهی به خواهر خانمم انداختم . مشخص بود که او هم عذاب وجدان داره . هر چی بود که اونشب خیلی بهم سخت گذشت . فردای آنروز هم سفرمو کوتاه کردم و برگشتم شهرستان . ولی تا یک ماهی که مطمئن نشدم خواهر زنم حامله نیست به شدت تحت فشار بودم . ولی بعدا فهمیدم که اگه خط قرمزهایی که برای خودم کشیده بودم را رعایت می کردم اون عصر این اتفاق نمی افتاد . درهر صورت یک تجربه تازه ای بود که با همه تجربه های قبلی کاملا متفاوت بود . بعد از اون یه چند بار دیگه با خانمهای غریبه که البته همه دختر بودند رابطه داشتم ولی خط قرمزم عدم دخول بود . یا از کون می کردمشون یا لاپائی . تا الان که 36 سالمه فقط یک بار با زن محسنه رابطه داشتم و اونهم متاسفانه خواهر زنم بود . ولی وقتی فکرشو می کنم می بینم واقعا اون عصر کنترل اون حالت خیلی سخت بود . و همه شرایط دست به دست هم داد تا خواهر زنمو بکنم . الان هم که از نظر کاری سرم خیلی شلوغه خیلی به این مسایل نمی تونم برسم . گاهی وقتها که خانواده ام برای دیدن اقوام به شهرستان می رن . تنها می شم وبرای اینکه کار دست خودم ندم مجبورم خود ارضائی کنم . ولی با توجه به اینکه تخیل قوی دوران نو جوانی رو ندارم مجبورم با دیدن فیلمهای پورنو خودمو تحریک کنم . ولی این فوران کجا اون فورانهای دوران نوجوانی کو . گاهی حسرت می خورم که چرا قدرت جنسی آدم اینقدر میاد پایین . خیلی دوست داشتم که مثل دفعه اول که توی حموم جلق زدم آبم یه متر فوران کنه ولی نمیشه . الان از نظر موقعیت اجتماعی در وضعیت خوبی هستم بطوریکه تو رشته شغلی خودم جزو سرآمدهای شهر و چه بسا استانم هستم . این خاطراتو گفتم تا شما عزیزان بدونید که آدمهای خیلی خیلی بزرگ هم می تونن غلطائی بکنن .کون بدن کون بکنن . کس جر بدن و … یادم میاد یکی از مکانیکهای محلمون که اون موقعها 50 سالش بود قسم می خورد که امام جمعه شهرمونو زمانیکه بچه بوده کرده . اگه نظری دارین لطفا خصوصی بهم ایمیل بدین

نوشته: مسعود


👍 0
👎 0
39129 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

345303
2012-11-25 21:14:29 +0330 +0330
NA

خیلی جالب بود… واقعا خوشم اومد. خوب تکامل جنسی ات رو توصیف کردی و معلومه واقعیته…
فقط قسمت خواهرزنت بد بود که باتوجه به حرفات معلومه واقعا اشتباه بوده و پشیمونی وگرنه میتونستی صدبار دیگه تکرارش کنی!
مرسی از داستانت مسعود جان. موفق باشی.

0 ❤️

345304
2012-11-25 23:27:27 +0330 +0330

جالب نوشته بودي,مرسي

0 ❤️

345305
2012-11-25 23:54:20 +0330 +0330
NA

با مورد مشکوکی برخورد نشد.تبریک میگم قبولی
ولی سر قضیه خواهرزنه ریدی.تو که هنوزم تو این سن جلق میزنی خب چاقال اونروز میرفتی توالت جقو را میزدی و خلاص دیگه.مخصوصا که باجناقت هم آدم خوبی بوده اینکارت خدایی لاشی بازی بود.

0 ❤️

345306
2012-11-26 00:50:53 +0330 +0330
NA

خسته نباشی
خوبه به کون دادن خودت اعتراف کردی خیلی شهامت می خواد
چونکه از قدیم گفتن دو چیز رو انسان فراموش نمی کنه : 1- بدهکاریشو 2- کون دادنشو

0 ❤️

345307
2012-11-26 03:53:15 +0330 +0330
NA

اخرش چرا سیاسی کردیش دادا امام جمعه دیگه چی بود تو این داستان

0 ❤️

345308
2012-11-26 04:40:25 +0330 +0330
NA
small__028KLULG_0.jpg
0 ❤️

345309
2012-11-26 08:13:30 +0330 +0330
NA

خوب بيد حال داد آما اين امام جمعه شهرتون اسمش رو نگفتيا ناقلا بگو كارش دارم با بكس شهوانى يه تور بيزاريم تو شهرتون

0 ❤️

345313
2012-11-26 14:39:54 +0330 +0330
NA

خیییلی خوب بود نخسوزن آخرش

0 ❤️

345314
2012-11-26 19:09:01 +0330 +0330
NA

خوب بود. حداقلش زیاد لاف نزدی و به همه خوب و بد ماجرا اعتراف داشتی. گرچند که باسکس وفکر سکسی باخانواده وفامیل بدجور مشکل دارم و متنفرم. اما داستان نویسیت بد نبود.

0 ❤️

345315
2012-12-05 20:40:31 +0330 +0330
NA

خوب بود، داستان نویس خوبی میشی

0 ❤️

678696
2018-03-23 23:39:18 +0430 +0430
NA

دم مکانیکیه گرم شیخارو باید کرد =)

0 ❤️