جان و جهانِ من تویی!

1399/11/18

یک سال از آشنایی مجازیمون میگذشت، اوایل چندباری از من دعوت کرد که برم ببینمش و به دلایلی رد کردم،
وقتی متوجه شدم برخلاف گفته هاش دوست دختر داره کم کم ازش فاصله گرفتم و دائم حرف زدنمون تبدیل شد به دو ماه به دو ماه حرف زدن،
پیش خودم اعتراف کرده بودم که ازش خوشم میاد اما چون اصولا با منطق پیش میرم این احساس رو که ندیده و نشناخته شکل گرفته بود سرکوب کردم،
گذشت و بعد از چندوقت متوجه شدم که دیگه با کسی نیست پس تصمیم گرفتم این بار من وارد عمل بشم و این شناخت رو به بیرون از مجازی بکشم،
اولین دیدار خوب بود اما نه برای من چون زیاد چنگی به دلم نزد و با چیزی که تو مجازی نشون داده بود فرق داشت ولی انگار اون از من بیشتر از قبل خوشش اومده بود،
گذشت و من علی رغم میل باطنیم به پیشنهاد خودش سه چهاربار دیگه ام به دیدنش رفتم و کم کم متوجه شدم که نباید زود تو دیدار اول قضاوت میکردم،
پسر خوبی بود، جذاب، مهربون، بسیار با سواد، هنرمند، باهوش اما …
طبق معمول نکات بدش رو برای خودم انقدر بزرگ میکردم که نتونم به رابطه عاطفی باهاش فکر کنم اما کم کم پیش اومد، رابطه‌مون وارد بعد دیگه ای شد و یه رابطه ی عاطفی بین ما شکل گرفت، بعد از چندوقت رفت و آمدهای من به خونش شروع شد، خونه عجیبی داشت اما حس خوبی بهم میداد، وقتی پیشش میرفتم چیز نامربوطی ازش نمیدیدم وهمین باعث شده بود اعتمادم جلب بشه، کم کم متوجه شدم وقتی کنارشم انگار دلم چیزی فراتر از بغل و بوسه عادی میخواد، اونم همیشه رعایت میکرد که مبادا خاطر من رو آزرده کنه،
اون شب طبق معمول یه فیلم گذاشت تا با هم ببینیم، یادمه اوایل که با هم فیلم میدیدیم و صحنه داشت من کلی سرخ و سفید میشدم و انتظار هراتفاق ناجوری رو میکشیدم اما اون هیچوقت خلاف میل من کاری نکرد،
این فیلم هم هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صحنه های سکسیش شروع شدن، زیر چشمی نگاهش کردم
ظاهرا حواسش به من نبود
نیم ساعتی از فیلم گذشت و من نامحسوس تمام واکنش هاش به صحنه های سکسی رو زیر نظر داشتم، احمقانه بود که فکر میکردم باید حشری بشه و یه کاری دستم بده،
احساس کردم اونی که تحریک شده خودمم، انقدر به چیزهای تحریک کننده فکر کرده بودم که خودم وا دادم، سعی کردم حواسم رو به چیزهای دیگه مشغول کنم، حس میکردم از بدنم حرارت بیرون میزنه، اون باهوش و زیرک بود، حالم رو فهمید و فیلم رو استپ کرد، مستقیم به چشم هام نگاه کرد و لبخند زد، از همون لبخندا که میگه خر خودتی، خجالت کشیدم و خواستم بذاره ادامه فیلم رو ببینیم اما جلو اومد، نفس های گرمش به صورتم میخورد، انگار هم میخواستم و هم نمیخواستم،
من هم نزدیک تر شدم و فاصله بینمون رو تموم کردم، دیگه به اندازه بار اول تو بوسیدن ناشی نبودم، با ولع میبوسیدم، کم کم اونم از ولع من به وجد اومد، روی مبل خوابوندمش و روی شکمش نشستم، از لاله گوشش شروع کردم
میخوردمو پشت گوشو و گردنش رو لیس میزدمو میبوسیدم، بلوز خودم و خودش رو از تنمون دروردم و سینه پر موی سبزه ی خواستنیش رو با ولع میبوسیدم و نوک سینه هاش رو لیس میزدم،
سوتین نداشتم، نوک سینه های خودم به تنش کشیده میشدو حالمو خراب تر میکرد زبونم رو دور ناف و توی نافش کشیدمو پایین تر رفتم، چشماش خمار بودن، شلوارش رو هم درآوردم، از روی شورت کمی بوسیدمو لیسیدم که آه کوتاهی کشید، مستقیم نگاهش کردم و شرت رو از پاهاش در آوردم، کسم نبض گرفته بود، خیس خیس بودم، با حال خرابم مشغول خوردن کیرش شدم، تمیز بودو بوی خاصی نمیداد پس با ولع بیشتر خوردم، چند دقیقه ای کیرش رو تو دهنم بالاو پایین کردم که خواست به اتاقش بریم،
منو روی تخت خوابوند و شلوارم رو از پاهام درآورد باز هم شروع به لب گرفتن کردیم، به جون سینه هام افتاد با ولع سینه های کوچیکم رو تو دهنش جا میداد و گاز های ریزی از سینه و گردنم میگرفت و با دست از روی شرت کسم رو فشار میداد و میمالید، صدای آه و ناله هام بالا رفته بود، بوسیدو لیسید تا به کسم رسید، زبونش رو از زیر شرت به کسم رسوند، حس عجیب و متفاوتی بود، زیر دلم خالی شد
شرتم رو درورد و شروع به لیسیدن کسم کرد، انقدر این کار رو با احساس و خوب انجام میداد که ناخوداگاه سرش رو به کسم فشار دادم و کمرم رو از تخت فاصله دادم، مثل مار به خودم میپیچیدم، نفس هام تندتر شده بودن و ناله هام تبدیل به فریاد، اما دست نگه داشت
انگار از آسمون هفتم سقوط کردم و با حالی گرفته نگاهش کردم،
کیر سیخ شده و خوش فرمش رو با آب کسم خیس کرد و روم خیمه زد، مشغول بوسیدنم شد،
با کیرش کسم رو میمالید، حال من دیدنی بود، از شدت حشر آهو ناله هام قابل کنترل نبودن، بالاخره کیرش رو به آرومی فرو کرد و نوع جدیدی از خواستن رو تجربه کردم، درد داشتم اما درد در کنار حشرم لذت بخش شده بود، با آهو ناله میخواستم که محکم تر تلمبه بزنه و حرف هایی از روی حشر میزدم که حشری ترش میکردو سرعتش رو افزایش میداد،
چند دقیقه ای تلمبه زد که جامون رو عوض کردمو
من رفتم روش، کیرش رو روی سوراخ کسم تنظیم کردمو آروم تو کسم جاش دادمو آروم خودم رو روش بالا پایین کردم و کم کم سرعتمو زیاد کردم، احساس میکردم اینجوری بیشتر دردم میگیره اما مهم نبود، ازش لب میگرفتمو صورتشو میبوسیدم، فقط گاهی ناله میکرد و چیزی نمیگفت، دیگه داشتم به اوج میرسیدمو ناله های اونم تبدیل به داد شده بودن و حالا خودش تو کسم تلمبه میزد
کنار گوشم آروم نجوا کرد؛ دوستت دارم، دوستت دارم…

از شنیدن همین دو جمله به اوج رسیدم و همزمان با آه بلند من اونم ارضا شد، آبش و دل زدن سر کیرش رو درونم احساس میکردم، حس فوق العاده ای بود،
آروم از روش بلند شدمو تو بغلش دراز کشیدم و سرم رو روی سینه‌اش گذاشتم
با محبت نگاهم کرد و باز هم گفت؛
دوستت دارم، خب؟! نوک بینیم رو بوسید
بوسیدمش و آروم تو گوشش زمزمه کردم؛
گر جان به جان من کنی جان و جهان من تویی!
وسعت لبخندش دلم رو آروم کرد و بعد از چند لحظه به خواب رفتیم.

نوشته: لیلیث


👍 5
👎 3
7601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

790409
2021-02-06 00:58:51 +0330 +0330

تبریک میگم دوست عزیز. تمام مرزهای کوسشر گویی رو به تنهایی جابه جا کردی

1 ❤️

790411
2021-02-06 01:00:19 +0330 +0330

دوست دختر داشته ولی سعی میکرده شما رو هم بکنه که وآخرش هم کرده بله واقعا پسر خوب و قابل اعتمادی بوده!!

2 ❤️

790426
2021-02-06 01:48:43 +0330 +0330

داستان خایه مالی عشقی

1 ❤️

790847
2021-02-08 20:36:30 +0330 +0330

ریخت توش بچه دارنشودی جغی

1 ❤️