جزیره ی لزبوس

1397/04/19

فقط من و اون…تو جزیره ی لزبوس…جایی که برای من، خورشید و موهای سرخ اون با هم طلوع می کنن…واسه صبحونه انگشت های لطیف اون دونه دونه انگور تو دهنم می ذارن و من دونه دونه انگشت هاشو می بوسم…زیر نگاه داغ ظهر تن به آب می زنیم و خیسِ خیس به نیایش هستی می پردازیم…عصره و اون پیرهن حریر سفیدش رو می پوشه و من غرق می شم تو تنش…تو پناهگاه گردنش…تو سبوی لب هاش…میاد جلو، لب هامون هم آغوش می شن و من مست…اون پیرهن رو تنش زیاد دووم نمیاره! و باز مواجهه ی من با نارپستان هایش که از آن ها شهوت بر می خیزد…می بوسمشان مثل اشیاء مقدس…که حاجتم روا شود! آرام دورش طواف می کنم
و زیر گوشش نجوا می کنم “آفرودیت من”…قلقلکش می آید و دلش غنج می رود که می خندد و من با خنده اش می خندم، همیشه…حالا پشتشم…طره های سرکشی که به قید گوجه ی بالای سرش درنیامده اند را به سختی کنار می زنم تا محراب مرمرین گردنش بر من متجلی شود…و حالا لب و دهان من به ذکر مشغول می شود و مهره های کمرش دانه های تسبیحند… حالا خود معبود به سمت عبد بر می گردد و من انگار مثل موسی از هوش می روم وقتی خم می شود و بنده پروری می کند.‌…سجده ی این بر دل آن، سجده ی آن بر دل این…فقط وقتی به عرش برمی گردیم که می بینیم گشنمون شده!..دم غروب که می شه محکم دست هم رو می گیریم و با پاهای
برهنه رو شن های طلایی ساحل می دوییم و می خونیم…شب که می شه آتیش روشن می کنیم و تو نورش به هم خیره می شیم و با هم می خندیم و اشک می ریزیم و قصه می گیم…جزیره ی لزبوس…جایی که مکنوناتی نیست…
نوشته: سافو


👍 5
👎 8
19936 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

701163
2018-07-10 21:04:24 +0430 +0430

فقط یه مشکل داشت که محاوره ای بود یهو میشد رسمی، حالمون رو میگرفت. علی ای حال لایک.

1 ❤️

701253
2018-07-11 00:02:33 +0430 +0430
NA

جزیری لز بوس یکی از کیری ترین جزیره های یونان هست که توش پر مهاجر داغون هروز چندتا دعوای کیری میشه تو رفتی عشق بازی عجیب حدا دروغ بگید که یکم به راست بخوره جقی جون

0 ❤️

701337
2018-07-11 16:28:31 +0430 +0430

قشنگ معلومه داستانش ساختگیه ولی داستان قشنگی بود.

0 ❤️

701470
2018-07-12 05:51:20 +0430 +0430

خب اخه کسمغز نوشته فانتری دیگه

0 ❤️

701533
2018-07-12 10:42:26 +0430 +0430

حیف کیرر که حوالت کنم کووونی

0 ❤️