این خاطره واقعی است . من مهندس عمران هستم . هم تو پروژه های عمرانی نظارت میکنم ، هم سالی یه آپارتمان کوچیک متناسب با بودجه خودم میسازم و واحدها رو میفروشم . سال ۹۹ نظارت یک پروژه ساختمان اداری رو برداشتم . ساختمان برای بهره برداری خاصی طراحی شده بود و نکات پیچیده زیادی داشت . نقشه های اجرایی در خیلی از جزئیات ناقص بود و من ناچار میشدم به کارفرما اعلام کنم تا جزئیات و دتایل های ناقص رو از مشاورین پروژه تهیه و ابلاغ کنه . تا اینکه با توافق کارفرما و مشاور ، ارتباط کاری من و مشاور به صورت تلفنی و ایمیل شروع شد . من فقط صدای خانم مهندس نیلوفر رو شنیده بودم و کارمان را از طریق رد و بدل کردن نقشه و جزئیات فنی از طریق ایمیل پیش میبردیم تا اینکه کارفرما درخواست تغییراتی در نقشه های پلان داد که باعث شد مشاور ناچار بشه بخشی از پروژه را محاسبه مجدد بکنه . برای اطمینان از جزئیات معماری درخواستی کارفرما ، قرار شد من و مهندس نیلوفر که دفتر شرکت شان در اصفهان بود ملاقات کاری و جلسه بررسی نقشه ها رو داشته باشیم و من با پرواز از تهران عازم اصفهان شدم . قبلا نیلوفر ساعت و مشخصات پرواز رو از من گرفته بود . بعد از لندینگ پرواز ، به محض روشن کردن گوشی ، دیدم نیلوفر زنگ زد و گفت تو سالن منتظرم هست . خلاصه دیدمش ، وااااای یه زن ۳۲ ساله خوشگل و خوش استایل ، دهنم وا مونده بود از این همه زیبایی . راستی من محمد هستم قد ۱۸۲ وزن ۹۰ اندامم ورزشکاری . تکواندو کار هستم . بعد از آشنایی و سلام و احوال پرسی که همون اولش خیلی جنتلمن باهام دست داد ، سوار ماشینش شدیم . از تیپ و استایلش تا ماشین شاسی هیوندا حدس زدم وضع زندگیش باید خوب باشه . کارفرما برام هتل رزرو کرده بود اما پس از صحبتهای مقدماتی در شرکت نیلوفر و آمادگی های اولیه برای کارهای جدی فردا ، که باعث شد بیشتر آشنا بشیم و فضای صمیمی تری بین ما حاکم باشه ، وقتی از نیلوفر خواستم که منو بی زحمت تا هتل برسونه ، اصرار کرد که برم خونهشون تا فرصت بیشتری برای صحبت در مورد پروژه داشته باشیم و من هر چقدر تعارف کردم نتونستم حریفش بشم . نهایتا گفتم ممکنه شوهرتون زیاد حس خوبی از اومدن من نداشته باشه و اینجوری خواستم آمارشو بگیرم . نیلوفر با تبسم گفت : نگران نباش دیگه شوهر ندارم و یک سالی هست که طلاق گرفتم و تنها زندگی میکنم . با حالت تقریبا ناراحت گفتم ببخشید قصد ناراحت کردن شما رو نداشتم و اونم گفت اشکالی نداره . پرسیدم بچه چی ؟ ندارید ؟ اینجا یهو چشاش پر شد و با بغض گفت : نویدم (پسرش) با باباش رفت خارج از کشور . من دیگه حرفی نزدم و فقط با صدایی آروم به منظور همراهی و دلجویی گفتم : عزیزم … خیلی سخته … سریع خودشو جمع و جور کرد و گفت : خب … بی خیال … بهتره به فکر کارمون باشیم و من هم با یه اوهوم گفتن تایید کردم و به طرف خونه نیلوفر حرکت کردیم . اصلا به غیر از کار و اینکه نیلوفر یک زن جنتلمن ، خودساخته و کاملا اجتماعی است ، به چیز دیگه ای فکر نمیکردم و راستش از هر نظر یه سر و گردن از من سر تر بود و بعید میدونستم بخواد بهم پا بده ، واسه همینم کلا از فکر کردن به سکس و رابطه و اینجور چیزا بی خیال شدم . خلاصه رسیدیم به خونه نیلوفر . طبقه هشتم یه برج زیبا در منطقه بالا شهر و یک واحد ۲۲۰ متری لاکچری . در ابتدای ورود به آپارتمان ، نیلوفر اطاق مهمان رو نشونم داد … یک اطاق مستر و قشنگ … گفت تا تو یه دوش بگیری منم چیزایی واسه خوردن آماده میکنم ، حوله تمیز تو کمد هست ، میتونی برداری … بعد از دوش گرفتن و پوشیدن لباس راحتی که یک شلوار ورزشی و یه تیشرت مشکی بود ، از اطاق بیرون اومدم و به سمت هال رفتم دیدم وااااااوو نیلوفر با یه تاپ و شلوارک ست زرد رنگ تو آشپزخونه مشغول تهیه آبمیوه است ، جیگر شده بود . یه لحظه از زیبایی و برجستگی های بدنش دهنم باز موند … همینطور که حیرون مشغول دیدنش بودم متوجه حضور من شد و با گفتن عافیت ، منو به سمت مبل هدایت کرد و گفت بشین الان میام . این زن خیلی صمیمی و راحت رفتار میکرد، طوری که واقعا آدم جرات نمیکرد به سکس باهاش فکر کنه ولی نوع پوشش و شرایط تنها بودن با نیلوفر کورسویی از امید ته دلم روشن کرد که شاید بشه باهاش به جاهایی رسید . اومد و گوشه دیگه کاناپه ای که من نشسته بودم نشست و سینی آبمیوه ها و شیرینی رو هم گذاشت روی کاناپه وسط دوتامون . یه کم از خودمون و سابقه کار و دوران دانشگاه گفتیم و بعدش حرف کشید به زندگی خصوصی و مشکلات و دوسدخترای منو و ازدواج ناموفق نیلوفر که باز هم چشماش پر شد و به نشانه همدردی سینی رو گذاشتم رو عسلی و نزدیک شدم و دستش رو گرفتم تو دستام و گفتم : نیلوفر تو زن قوی هستی و مطمئنم با این موضوع میتونی کنار بیایی و اجازه نده گذشته تاثیر بدی رو آینده تو بذاره … همینجوری داشتم دستش رو تو دستام نوازش میکردم و حرف میزدیم که نمیدونم چی شد که یهو به من تکیه داد و سرش رو گذاشت رو شونه ام و منم بی اختیار دست چپم رو دورش حلقه کردم تا راحت تر تکیه بده و ناخودآگاه از موهاش بوسه کوتاهی کردم . او همچنان به حرفاش ادامه میداد از سختی تنها بودن و مزاحمت ها و هیز بازی مردا میگفت و منم حرفاشو تایید میکردم و هم زمان با یه دستم کتف و نواحی نزدیک به سینه اش رو نوازش میکردم و گاهی بوسه ای از موهاش میزدم و یه دستش هم تو دستم بود که گذاشته بودیم روی رون پاش . دیگه فضا به طرف معاشقه داشت پیش میرفت و نیلوفر سرش رو به سمت من چرخوند و زل زد تو چشام و بعد آروم خودشو نزدیک تر کرد و لبامون رو هم قفل شد . واقعا باورم نمیشد با این سرعت رابطه منو نیلوفر به این درجه از نزدیکی و صمیمیت برسه . واااای لبهای نیلوفر تشنه بودن و داغ . همینطور که عاشقانه لب بازی میکردیم همزمان یه دستم از بغل به سینه نرم نیلوفر رسیده بود و از روی تاپ داشت کشفش میکرد و دست دیگرم هم رون نیلوفر رو از روی شلوارک فشار میداد و نیلوفر هم با گذاشتن دستش روی دستم ، مکاشفه منو روی پاش تایید میکرد. خیلی زود بوسه های عاشقانه ما رنگ و بوی شهوت بخودش گرفت حالا دیگه سینه نیلوفر رو کامل فشار میدادم و صصدستم رسیده بود به لای پاهاش و از روی شلوارک کصش رو میمالیدم و نیلوفر گاهی صدای آه عمیقی از گلوش خارج میشد . دلم نمیخواست اون لحظات شیرین و لذت بخش تموم بشه ، صداهای آکنده از شهوت نیلوفر جسارت منو بیشتر کرده بود . حالا دیگه دو انگشتم داخل شلوارک و زیر شورت نیلوفر شیار کص خیس و داغش رو میمالید و لذتی بی حد و اندازه نصیب هر دوی ما میکرد. کیرم زیر فشار شورت و شلوار ورزشی از شدت تنگی جا به درد اومده بود برای همین منظور و تغییر شرایط با یک حرکت نیلوفر رو تو بغل گرفتم و به سمت اطاق مهمان حرکت کردم که نیلوفر با اشاره به سمت اطاقی دیگر بهم فهموند که به طرف اطاق خواب خودش برم . هر قسمت از آپارتمان طراحی و معماری خاص خودشو داشت . نیلوفر اطاق خوابی با ترکیب رنگ سفید و آبی خوش رنگ دیزاین کرده بود که آرامش خاصی به آدم میداد . به آرامی نیلوفر عزیزم را روی تخت خواب گذاشتم و خودم هم روش چمبره زدم و مجددا وحشیانه مشغول خوردن لبهای هم شدیم در ادامه با عجله لباسهای نیلوفر رو کندم و لباسهای خودم رو هم در آوردم و با یک شورت در کنار نیلوفر دراز کشیدم و سفت بغلش کردم . من در خلال لب گرفتن و مالش نقاط مختلف بدن ظریف و ناز نیلوفر ، با صداها و خماری چشما و زیبایی خاص نیلو داشتم عاشقش میشدم و احساس میکردم قشنگ ترین لحظات زندگیم دارند رقم میخورند و این احساس توام با شهوت ، لذت منو صدچندان میکرد. هرگز فکر نمیکردم تو زندگیم چنین موقعیت خاصی برام پیش بیاد . قبلا چند بار تجربه سکس پولی داشتم ، ولی هیچوقت موقعیت یک دوس دختر ثابت برام پیش نیومده بود . سکس های قبلی من فقط در حد کردن و خالی شدن بودند ولی حالا داشتم حس جدیدی رو تجربه میکردم . وضعیت مالی من برای یک جوان ۲۸ ساله بد نبود و بخش عمده زندگی رو صرف درس و دانشگاه و کار کرده بودم . از شرکت های مختلف بگیر تا ساخت و سازهای کوچک برای خودم . همیشه دلم میخواست با وضع مالی خوب با دختری زیبا و البته کمی پولدار ازدواج کنم و حین معاشقه با نیلوفر همه اش این فکر تو مغزم دور میزد که آیا نیلوفر همون کسی است که میخواستم ؟ فقط یک مشکل وجود داشت و اونم متعلقه بودن نیلوفر بود … با این افکار لحظه به لحظه آتش هوس و شهوت من و نیلوفر تند تر میشد و یه لحظه بهخودم اومدم و دیدم که سرم لای پاهای نیلوفر قرار گرفته و دارم با ولع کص پر آب نيلو جونم رو میخورم و اونم صداهای شهوتناکش فضای اطاق رو پر کرده … اووووه محممممممددددد بخور… کصمو بخور … دارم میمیرم … بدجور لازمت داشتم … دیگه طاقتم سر اومد … دلم میخواست سریع تر کص ناز و صورتی نیلوفرو با کیر ۱۸ سانتی خودم فتح کنم … لیس زنان خودمو به سمت بالا کشیدم تا به لبهاش رسیدم و زبونم رو در کام نیلوی عزیزم فرو بردم و هم زمان نیلوفر با جمع کردن زانوهاش به سمت خودش شرایط رو برای ورود کیرم به کص داغش مهیا کرد … با دستم نوک کیرم رو چند بار در شیار کصش بالا پایین کردم و همزمان با خواهش نیلوفر : محمد بکن تووووووش ، فشار دادم و برای اولین بار در زندگیم داغ ترین و شیرین ترین کص دنیا رو با ذره ذره وجود کیرم حس کردم … وااااای … تنگ و داغ … این دختر واقعا بعد از طلاق سکس نداشته … با ورود کیرم نیلوفر از عمق وجود صدای کش دار و بلندی از عمق وجودش درآورد … آههههههه … و دهنش همچنان باز مونده بود و از شدت شهوت شروع کرد به گاز گرفتن لبهای من … به آرامی شروع کردم به حرکت دادن کیرم … دلم میخواست جزء جزء درون کصش رو با کیرم حس کنم پس خیلی آهسته کیرم رو حرکت میدادم … نیلوفر با حالت مستی گفت : عشقم تندترش کن … جرم بده … زنت رو حسابی بگا … این حرفش یهو آدرنالین خونم رو بشدت بالا برد و بی تعارف لذت زیادی بهم داد و شروع کردم به وحشیانه تلمبه زدن ، دو دقیقه طول نکشید که احساس کردم آبم میخاد بیاد ، گفتم نيلو دارم میام و نیلوفر با فشار دستهاش به کمرم گفت بریز توش … داغی آبتو میخوام و من تمام آب کمرم رو با فشاری که تا اون لحظه سابقه نداشت و با صدای بلند در عمق وجود نیلوفرم خالی کردم و بدون اينکه کیرم رو دربیارم بی حال افتادم روی نیلوفر و در حالی که نفس نفس میزدم گردن و گوش نیلوفر رو میک میزدم و به صورت مقطع تو گوشش زمزمه میکردم : مرسی عشقم … عالی بود … تو عمرم اینجور لذتی نبرده بودم … نیلوفر هم با مالیدن کمرم میگفت : نوش جونت عشقم … من باید از تو ممنون باشم … خیلی نیاز داشتم به یه سکس حسابی … مرسی که سیرابم کردی … بعد از این که نفسمون جا اومد از روی نیلوفر خودمو انداختم رو تخت و کنارش دراز کشیدم و با باز کردن دستم اومد تو بغلم و سرشو گذاشت روی سینه ام . نیلوفر با حالت شوخی اشاره به زود اومدن آبم کرد و منم گفتم در مقابل این کص تنگ و داغ هیچ مردی نمیتونه مقاومت کنه ولی مطمئن باش راند دوم حسابی بهت حال میدم . نیم ساعتی همو مالیدیم و لب گرفتیم . هر دومون سیر نشده بودیم و بازم دلمون میخواست سکس کنیم … کم کم کیرم دوباره سیخ شد و این بار نیلوفر رو در بغلم چرخوندم و از پشت در حالی که به پهلو در آغوشم بود کیرم رو به سمت کصش هدایت کردم … با همراهی نيلو و قمبل کردنش کیرم زود راهشو پیدا کرد و رفت تو کصش و صداهای شهوتناک نیلوفر دوباره فضای اطاق رو پر کرد و حدود یک ربع ساعت تو همون پوزیشن گاییدمش … بعد نيلو رو به رو خوابوندم بدون اينکه کیرم رو از کصش خارج کنم سوارش شدم روش دراز کشیدم . واااای در این پوزیشن کیرم تا عمق وجود نيلو پیش میرفت و کون خوش فرم و زیبای نيلو در برابر چشمام خودنمایی میکرد. دیگه طاقت نداشتم… در این فاصله نيلو یکبار ارضا شده بود و حالا نوبت من بود که به ارگاسم برسم … سرعت تلمبه زدنم رو زیاد کردم و صدای برخورد شکمم به کون نيلو با صداهای آخ و اوخ نیلوفر قاطی شده بود و در یک لحظه با صدایی شبیه به غرش ارضا شدم و آبم رو در عمق کص نيلو خالی کردم و بی حس و بی حال افتادم روش . پشت گردن نيلو رو داشتم میک میزدم و شدت مک زدنم بقدری بود که چند نقطه گردنش کبود شد اما نیلوفر به این وضعیت اعتراضی نداشت . انگار دلش میخواست بالاترین لذت ها رو به من بچشونه و در این کار واقعا موفق بود … هرگز اینجوری از سکس لذت نبرده بودم . چند ساعتی تو بغل هم رو تخت خوابمون برد و بعد با حرکت نيلو که میخواست از بغلم در بیاد بیدار شدم و دوباره به خودم فشارش دادم و سینه هاشو تو دستام گرفتم . نيلو گفت عشقم نظرت با یه دوش گرفتن چیه ؟ و من گفتم عالیه نفسم … بعد از دوش و معاشقه توی حموم در اومدیم و لباس پوشیدیم و به پیشنهاد من شام رو رفتیم بیرون . همه اش منتظر بودم بعد از اون سکس آثار پشیمونی یا تغییر رفتار در نیلوفر ببینم ولی نیلوفر انگار یه دختر ۱۸ ساله عاشق شده بود … فقط شوخی میکرد… میخندید… برام ناز میکرد و اینا منو تا سرحد جنون مست میکردن … احساس میکردم خوشبخت ترین مرد روی زمین هستم … بعد از شام از نیلوفر خواستم اجازه بده شب برای خوابیدن بخاطر اینکه کارفرما شکی به موضوع نکنه در هتل به سر ببرم و اونم با اکراه پذیرفت … شب یکی دو ساعت با هم چت کردیم و قرار شد دوستیمون ادامه پیدا کنه و همدیگر رو بیشتر بشناسیم . طی سه روزی که در اصفهان بودم چند بار دیگه هم با نیلوی عزیزم سکس داشتم و خیلی دلم میخواست از کون هم بکنمش ولی اونقدر ناز و ظریف و دوستداشتنی بود و من هم یه حس غریب عاشقانه بهش پیدا کرده بودم که جرات نکردم حتی پیشنهادش رو به نيلو بدم . خلاصه رابطه ما حدود یکسال طول کشید و در این مدت من بارها پیش عشقم نیلوفر رفتم و چند بار هم نيلو اومد تهران . کم کم همو به خانواده هامون معرفی کردیم و من تصمیم خودمو در مورد ازدواج با نيلو گرفته بودم و اونم موافقت خودش رو اعلام کرده بود تا اینکه اردیبهشت امسال بالاخره تونستم پدر و مادرم رو راضی کنم و مراسم نامزدی منو عشقم نیلوفر آخر اردیبهشت برگزار شد . ببخشید اگه طولانی شد . براتون زندگی خوب و پر از عشق و لذتی رو آرزو میکنم .
نوشته: محمد
بیشتر شبیه فیلم های هالیوودی بود تا داستان ، اخه کسکش مارو چی فرض کردی؟ داستان رو خوندم حشرم خوابید
تو رو نیم ساعت دیده گفت بریم خونه و حریفش نشدی ی جق بزن اروم شی پسر خوب
مهندس اون مطلقه هست نه متعلقه دستتو از شورتت دربیار😂😂😂
موضوع داستانو سمت چپ ببینید!!! ریدم تو مغزت ادمین،متعلقه؟؟؟ اوسگول مطلقه نه متعلقه،ریدیییییییی با «ر» دسته دار
خانم مهندس جنتلمن بود ؟ 😂 فکر کنم واقعا یه جنتلمن به تورت خوره.
کیرم تو مدرک مهندسی ات که هنوز نمیدونی باید بنویسی مطلقه نه متعلقه.تو برو دیکته تمرین کن لازم نیس نقشه بکشی.کستان هم ننویس.
مهندس متعلقه را معنی کن برا دوستان. در ضمن اون مطلقه هست
تو چه مهندسی هستی که سواد نداری بدونی معنی جنتلمن چیه؟ ینی واقعا انقد سوادت کمه که به یه خانم میگی جنتلمن؟ کلمه من به معنی مرد هست مثل سوپرمن بتمن نورتمن و … برای یه خانم باید بگی لیدی واقعا مهندس بیسوادی هستی اگ راست گفته باشی مهندسی انقدم ادعای لاکچری بودن و باکلاس بودن کردی با این سوادت متعلقه هم که دیگه دوستان گفتن اخه این دیگه سواد پنجم ابتدایی هم واسش کافیه چجوری میشه تو ندونی مطلقه رو چجوری مینویسن😂😂😂😄 مهندس کم دروغ بگو داستانتم ک فقط از خودت تعریف کردی که همه برات میمیرن به نظرم خیلی عقده داری که خوش هیکل و باکلاس و لاکچری و پولدار و باشخصیت باشی و تو این داستان عقده هاتو بیشتر خالی کردی و فانتزیات رو گفتی یکم درس بخون سوادت افتضاحه دیپلمم نداری مهندس قول میدم بهت
واقعا متعلقه ؟؟؟؟؟؟ مطلقه بی سواد همون متعلقهات باعث شد کل داستان رونخونم
مهندس گرامی چنتا نکته جنتلمن رو برای اقایون بکار میبرن
اتاق مستر در واقع اتاق کامل و خصوصیه دلیلی نداره خونهای ک حداقل ۲ تا حموم داره هرکسی حتی مهمونش رو بفرسته ب اتاق مستر مگه این ک مستر دارای دیژگی خاص باشه مثل جکوزی
درنهایت شما میگید ک محاسباتی دوباره باید انجام بشه محاسبات سازهای و حتی نکات غیر سازهای با نظر مهندس محاسب تغییر میکنه وظایف تیم یا مهندس مشاور چیز دیگست
با احترام
چون همچین جریان نزدیکی به این داستان برای خودمم پیش اومد ، البته ازدواج نکردیم ، داستانتو باور میکنم ! بازم بنویس
متعلقه آخه مهندس دوزاری؟بی سوادی موج میزنه تو جامعه.اکثرا هم اشتباه تایپی نیست.دستخطهای خرچنگ قورباغه و نگارش و املاء های غلط نشون میده وضع جامعه ایرانی به کجا داره میره متأسفانه
مهندس جان
لاکچری حونم
بساز بفروش
ورزشکار
جنتلمن
مطلقه نه متعلقه
مطمئنی مهندسی؟ متعلقه؟ بقیه داستان رو هم باور کنم؟
حالاهمه گیردادن به مطلقه یامتلقه.دوست عزیز متعلقه یا متعلق یا تعلق یعنی مال کسی بودن برای کسی بودن هرچیزی.درواقع صاحب داشتن اون که جداشده از همسرش رو میگن مطلقه.که از خانواده متارکه یا ترک کردن هست.
داداش خوشبخت بشی کنارهم زندگی خوبی رو شروع کنین.ولی حالاکه متحل شدی دیگه نیا اینجا وبیخودی زندگیتو به کثافت و لجن نکش بافانتزی های غیرمعقول و…
کارفرماتون چنبره زده در خونه نیلو نشسته زود برو هتل ناراحت میشه یهو کونت میزاره کسخل
تا اینجاش خوندم که دست نیلوفر و گرفتی گفتی تو دختر خود ساخته و قوی هستی،یه لحظه حالت تهوع گرفتم سرم گیج رفت ،ممممد،تو مسلمون نیستی
برو بلندشو بلندشو تخم سگ خجالت بکش تخم سگ😐😡
خانم مهندس خیلی جنتلمن باهات دست داد؟
نکنه آقای مهندس بوده و برده باغ و زده توش، داری داستانو وارونه تعریف میکنی!!!
این همه مدت منتظر تو بود چرا زود تر نرفتی اصفهان آخه🙄
کیر مهندسان از غرب کیر مهندسان از شرق کیر مهندسان از شمال و جنوب تو کونت مردک جقیوص(جق زننده بسیار بسیار زیاد)همون اول کار با تاپ شلوارک اومد جلوت فیلم هندیه ؟
نمی مفهمم این ۲۷ تا احمقی که اینو لایک کردن دلیلشون چی بوده نه داستان خوبی داشت نه شخصیت پردازی
من فقط رفتم حساب جدید باز کردم بیام ابنو بگم بهت ، آخه دیوث، تو مهندسی؟ اونم عمران ؟ تو نهایتا شش کلاس شایدم کمتر سواد داشته باشی! متعلقه !!!؟؟؟؟ دیوث ، تو اصلا کلمه طلاق رو دیدی؟ املاشو بلد نیستی؟ مطلقه ،یعنی طلاق گرفته ، جدا شده، نه متعلقه !!!
آخه جاکش جقی ، برو جقتو بزن.
تو که دروغ نمیگی همون دسته سینی از لبه تیزش به صورت کورسویی از پهنا در ماتحت آدم دروغگو…!!!
اسکل مگه تو جیمز باندی که هرکی باهات آشنا شد تو همون یکساعت اول بهت بده!! کم کس بگو عمویی!!