جنده ی دانشگاهی (۱)

1400/04/18

وحشیانه شروع به بوسیدنم کرد، نفس نفس میزد و نفسش داغ بود
همینطور که داشت لب هامو با ولع میخورد وارد خونه شدیم.
هنوز شالم سرم بودکه جلوی پاهایش رانو زدم و با کمک خودش شلوار و شرتشو با هم درآوردم
کیرشو توی دستم گرفتم روش خیس بود
کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن
صدای آه و نالش در اومده بود
کیرش متوسط بود اما سرش بزرگ بود، وقتی با زبونم لمسش میکردم صدای آه و نالش بیشتر میشد شالم افتاده بود دور شونم،
با دست بهم فهموند که که دیگه ساک نزنم، فهمیدم که میخواد بکنه.
دستشو گرفتم و بردم سمت اتاقم، وارد اتاق که شدم شالمو انداختم رو زمین و مانتوم رو درآوردم
من با تاپ و شلوارجین بودم و اونم شلوارشو درآورد و فقط تی شرت مشکیش تنش بود
کیرش یکم خوابیده بود اومد سمتم موهامو از توی صورتم کنار زد و یه بوسه کوتاه از لبم گرفت و گفت با این تاپ صورتی و شلوار لی از همیشه سکسی تری، دوباره جلوش نشستم و شروع کردم به ساک زدن یکم که گذشت بلندم کرد و خودش تاپمو درآورد، توی چشمای خمارم نگاه کرد و منم به صورت کشیده اش خیره شده بودم مثل همیشه اون غرور خاص پر از شهوتش داشت دیوونم میکرد تیشرتشو درآورد و انداخت روی دسته صندلی کامپیوتر چند قدم رفتم عقب و بدنش رو ورانداز کردم، همیشه نگاه کردن به هیکل رو فرم و اندامش منو به هیجان می آورد رفتم نزدیکش، دستمو گذاشتم روی سینه عضلانیش و هولش دادم روی تختم و خوابیدم روش، تیشرتشو درآورد و دوباره ازم لب گرفت و همرمان کونم رو میمالید، یکدفعه بلند شد و منو بغل کرد، پاهامو دور کمرش حلقه کردم یه جیغ آروم زدم و با خنده گفتم چیکار میکنی دیوونه؟
گفت امشب میخوام خانوم دکترمو به اوج شهوت برسونم
همینطور که پاهام دور کمرش بود گذاشتم روی تخت و سوتینمو باز کرد و انداخت رو زمین، لباشو گذاشت روی گردنم، مثل همیشه می دونست که چجوری با این کار حشریم کنه. همین طور که از گردنم بوسه های کوچیک می گرفت دستشو گذاشت روی سینه ام و شروع کرد به مالیدنشون. خودم هم دستمو بردم سمت کسم و شروع کردم به مالیدن چوچولم، آروم زد رو دستم و با شیطنت خاصی گفت امشب بدنت فقط در اختیار منه و بوسه هاش از بدنم رو ادامه داد و وقتی رسید به سینه ام، یه نگاه به چشم هام کرد، مثل همیشه می تونستیم فقط با نگاه حین سکس نیاز هامونو به هم بفهمونیم.
شروع کرد به خوردن سنیه هام و همزمان کسمو با دستای مردونش می مالید. صدای نالم کل خونه رو برداشته بود
ناله ای پر از هیجان و لذت!
بهش گفتم کافیه،
گفت کافیه چی؟
گفتم دیگه وقتشه.
با شیطنت گفت وقتی چی؟
از بازوش یه نیشگون محکم گرفتم و گفتم: می خوام کسمو با کیرت پر کنی، الان متوجه شدی سپهر جان؟
خندید و گفت هرچی خانوم دکتر دستور بدن.
از روم بلند شد و شرت و شلوارمو درآورد دوباره خوابید روم و به آرومی سر کیرشو روی کسم گذاشت.
آروم کیرشو روی کسم مالید و بکدفعه کرد توش و خوابید روم. از شدت هیجان و درد پاهامو محکم دور کمرش حلقه کردم و بازوشو فشار دادم
صورتشو آورد نزدیک من و ازم لب گرفت.
دستشو گذاشتم روی سینه هام و بهش فهموندم سینه هامو فشار بده. صورتشو آورد دم گوشم و آروم گفت: خانوم دکتر امر دیگه ای ندارن؟
ناخن هامو کردم تو کمرش و گفتم چرا،ئدلم میخواد امشب باهام خشن تر رفتار کنی چند ثانیه بهم نگاه کرد و همونطور که کیرش تو کسم بود بلندم کرد و خودش خوابید روی تخت و منم نشوند رو کیرش، چند تا اسپک زد روی کونم و محکم شروع کرد توی کسم تلمبه زد
از شدت هیجان و لذت افتام روی سینه اش. منو چرخوند به پهلو و دوباره شروع کرد به تلمبه زدن و همزمان سینه هامو توی دستاش فشار می داد. صدای جیغم کل خونه رو پر کرده بود.
سرشو آرود نزدیک گردنم و شروع کرد به خوردن.
در گوشم گفت فریما، عاشقتم.
دستمو گذاشم روی دستش که روی سینه ام بود و گفتم محکم تر بکن.
منو به حالت داگی درآورد و محکم تلمبه می زد سرمو کردم توی بالشت و بی صدا فقط جیغ زدم.
با دستاش کمرمو گرفته بود کیرشو می کرد توی کسم و کامل در می آورد و دوباره می کرد تو.
بزرگی سر کیرش بیشتر از هر چیز شهوتیم می کرد و هیجان و لذتمو بیشتر می کرد.
سرشو آورد نزدیک گوشم و گفت دارم ارضا میشم.
گفتم بریز توش قرص خوردم.
سعی کردم با چند تا تلمبه آخرش خودمو هماهنگ کنم و منم ارضا شدم.
کیرشو درآرود و با یه نعره آبشو ریخت رو کمرم.
ددرحالی که نفس نفس می زد، لبشو گذاشت روی کونم و یه گاز آروم ازم گرفت.
دستمال کاغذی رو از کنار تخت بهش دادم.
اول خودشو تمیز کرد و بعد کمرو پاک کرد و دستمال هارو انداخت زمین و کنارم روی تخت به پهلو دراز کشید
سرمو گذاشتم روی دستم و روبه روش دراز کشدیم و به چشماش نگاه کردم.
بهم گفت سیگار می کشی؟
گفتم نه، میخوام بزارمش کنار.
بدون گفتن کلمه ای سیگارشو از رو میز عسلی برداشت و یه نخ روشن کرد.
داشت تو چشم هام نگاه می کرد و به سیگار پک های سنگین همیشگیشو می زد.
بهش خندیدم و گفتم چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟
موهامو از روی صورتم کنار زد و گفت می دونی سکسی ترین قسمت بدنت کجاست؟
گفتم نه
گفت چشمای لعنتیت.
گفتم پس از این به بعد کس نداریم آقای دکتر.
خندید و دستشو گذاشت روی کونم و گفت عاشقتم فریما. بیشتر از هر چیزی تو این دنیا.
نگاش کردم و گفتم منم عاشقتم مغرور عوضی.
گفت می دونی الان چی می چسبه؟
گفتم آره یه لیوان آب خنک.
گفت نه یه چیز بهتر سراغ دارم.
گفتم چی؟
ـ آلان بهت می گم تو از جات تکون نخور من یه لحظه برم از تو کوله ام یه چیزی بردارم.
از روی تخت بلند شد و شورتشو پوشید و تی شرتشو انداخت رو شونش و از اتاق رفت بیرون
سرمو از رو دستم بلند کردم. خواب رفته بود.
دولا شدم و از پایین تخت شرت و تاپمو برداشتم حسشو نداشتم بلند شم، همونطور که خوابیده بودم لباسامو پوشیدم و پتو رو تا زیر سینه ام کشیدم بالا.
از توی حال صدای سپهر رو شنیدم که گفت: اشکالی نداره برم تو آشپزخونه تون؟
با خنده گفتم نه راحت باش عزیزم، میخوای بیای کمک؟
گفت نه اومدم.
چند دقیقه بعد با دوتا لیوان و یه سینی که توش یه بطری وتکا نصفه بود اومد تو اتاق.
سینی رو گذاشت کنارم و صندلی کامپیوتر رو آورد نزدیک تخت و نشست روش.
بهش گفتم این تو کوله پشتیت بود؟
گفت آره یکی از بچه های خوابگاه آورده بود
من بیمارستان بودم چند نفری نصفشو خورده بودن
اینم گذاشته بودن برای من.
بعد از ظهر که خواستم بیام دنبالت آوردمش. می دونستم چند ماهی هست که نخوردی.
گفتم آره از وقتی که اومدم بیمارستان به دلیل شرایط اونجا لب به مشروب نزدم، نمی خواستم هوشیاریم تو اورژانس کم بشه.
ـ به به چه خانم دکتر وظیفه شناسی، اما امشب می تونی هرچقدر دلت خواست بخوری، شیفتم ساعت چهار صبحه تا اون موقع اینجا می مونم.
گفتم پس باید تنهایی بمونی.
ـ چرا؟؟
گفتم خوابگاه منتظرمن.
ـ مگه باید برگردی خوابگاه؟
ـ آره به بچه ها قول دادم امشب برم پیششون میخوان فیلم ببیننن.
ـ پس من می رسونمت.
ـ اکی، فقط یادت نره امشب به سحر راجب مهمونی جمعه شب فرهاد بگی، همه بچه های دانشکده میان، فرهاد مغز منو خورده که حتما باید سحرم تو مهمونی باشه.
ـ باشه ردیفش می کنم حالا فعلا دو روز وقت داریم.
اینو گفت و شات هارو پر کرد.
لیوان منو داد دستم و گفت فکرشو نکن درستش می کنم.
ـ لیوانو آوردم نزدیک لبام و رو به سپهر گفتم تا تو رو دارم فکر هیچی رو نمی کنم…

ادامه...

نوشته: فریما


👍 11
👎 8
39501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

819181
2021-07-09 00:55:55 +0430 +0430

خیلی زندگی شادی داره
خدایا چرا نمی شه داستان ها واقعی باشن

1 ❤️

819219
2021-07-09 03:04:04 +0430 +0430

وتکا خوبه… چی بود قدیما ودکا میخوردن حالشون بد میشد…

5 ❤️

819226
2021-07-09 03:38:32 +0430 +0430

آبجی یا داداش محترم من چند تا سؤال واسم پیش اومده!

2 ❤️

819227
2021-07-09 03:40:01 +0430 +0430

این که چجوری تیشرتش رو درآورد و پرت کرد روی صندلیش و بعد این که خوابید روی تخت و توم رفتی روش، باز تیشرتش رو درآورد!؟ 😂😂😒

2 ❤️

819229
2021-07-09 03:49:16 +0430 +0430

و اینکه کلا چقدر فکر کردی اینقدر شرت و ورت اینا تحویلمون بدی!؟
و این که با کمال احترام دیس

1 ❤️

819300
2021-07-09 13:53:49 +0430 +0430

تیشرتشو درآورد و انداخت روی دسته صندلی کامپیوتر چند قدم رفتم عقب و بدنش رو ورانداز کردم، همیشه نگاه کردن به هیکل رو فرم و اندامش منو به هیجان می آورد رفتم نزدیکش، دستمو گذاشتم روی سینه عضلانیش و هولش دادم روی تختم و خوابیدم روش، تیشرتشو درآورد و دوباره ازم لب گرفت و همرمان کونم رو میمالید
چندتا تی شرت روی هم پوشیده بود؟ لطفا کمی دقت کنید به نوشته‌هاتون

0 ❤️

819303
2021-07-09 14:45:27 +0430 +0430

آخه بعد از سکس مشروب میخورن،اولش باز یه چیزی ولی بعد سکس تنها حسی که بهش نیست مشروبه،به نظرم اصلا تجربه سکس و مشروبو نداشتی تا حالا،یکم دقت کن تو داستان سراییت🌹👍

0 ❤️

819320
2021-07-09 19:10:02 +0430 +0430

قربونت فریما خانم اخ ببخشید اقا فریما داستانات باشه برای خودت لطفا ، هههههه مثلا دکتری؟ اره ؟حداقل هیچی درس نخونده باشی باید بیست سال درس خونده باشی ولی هنوز از پس دو صفحه فارسی نوشتن بر نمی ایی سه بار گفتی شورتمو دراورد دوبار مرتیکه تیشرتشو دراورد بعد میخواهی ازت خواهش کنیم که زودتر ادامه خاطراتتو بنویسی؟ دمت گرم پسر جون ننویس عمو جون

0 ❤️

819341
2021-07-09 22:28:49 +0430 +0430

فریما خانم‌ موفق باشید جالب بود

1 ❤️

819342
2021-07-09 22:34:35 +0430 +0430

دوستان شما فکر کنم مشکل دارید با خودتان . مثل اینکه این داستان هست و قرار نیست حقیقت باشه . چرا درک درستی ندارید فریما حان داستان نوشته زحمت کشیده لطف کرده ایپجا گذاشته انوقت شما ها چقدر بی تربیت هستید که این برخورد و میکنید مگه طلبکار هستید . فکر کنم بعضی از شما کلا بیمار هستید و‌با همه داستان ها میایید این برخورد و میکنید …

1 ❤️