جندگی مادرمو دیدم😢😍

1401/04/09

سلام من عارف هستم ، 20 ساله و یک بی غیرت تمام عیار هستم و تمام حرفام هم راجب خواهر و مادر جندم هست و کاملا هم راسته و اصلا این پیجو زدم که جندگیای مامان و خواهرم رو بگم وامیدوارم که من رو دنبال کنید تا داستان های بیشتری رو بزارم ، اما بریم سر داستان ، موضوع برمیگرده به دوسال پیش که 18 ساله بودم ، تقریبا دم دمای عید بود که با دوستام تصمیم گرفتم برم شمال و تعطیلات رو اونجا بگذرونم ، یادمه چند روز مونده بود به عید که رفتم پیش نگار(مامانم ) و بهش گفتم با دوستام میخوایم بریم چالوس و کل تعطیلات رو اونجا بگذرونیم ، یهو برق چشماشو گرفت ، خیلی سریع گفت باشه پسرم و خوش بگذره و اجازه داد ، منم که تعجب کرده بودم ، چون معمولا تو این جور مواقع گیر میداد که کجا میری و فلان و فلان ،منم خیلی کنجکاو نشدم و دنبال دردسر هم نبودم ، حوصله نداشتم و فقط میخواستم تعطیلات رو برم بیرون ،خلاصه عید شد و روز اول پیش خانواده بودم و دوم با دوستام(محسن و امیر ) زدیم جاده …خلاصه ما رفتیم چالوس( ویلایی پدر محسن ) آخر شب گفتم یه زنگی بزنم خونه ، نگران نشن و این حرفا که نگار گوشیو برداشت ، با هم حرف زدیم ، احساس کردم اونجا شلوغه و سر و صداس ، از نگار پرسیدم ، ( قابل توجه مامانم رو نگار صدا میزنم ) گفتم اونجا کسیه ؟ چرا اینقد شلوغه؟ گفت نه ما بیرونیم و سر و صدا مال خیابونه ، میدونستم دروغ میگه ولی خیلی پاپیچ نشدم ، با خودم گفتم مثل همیشه با دوستاش مهمونی گرفته …همه چی خوب بود تا اینکه من کیفمو باز کردم ، دیدم ای دل قافل ، کارت بانکیم رو نیاورم ، هرچی پول داشتم تو اون کارت بود ، منم به محسن و امیر ماجرا رو گفتم ، اونا خیلی تعارف کردن که بابا کارت واسه چته و اصلا نمیخواد و این حرفا ، ولی من قبول نکردم ، بهشون گفتم برمیگردم خونه و کارتو میارم ، با کلی حرف بالاخره قبول کردم ، محسن هم سویچ ماشینش رو داد بهم …خلاصه من همون شب برگشتم ، تقریبا ساعت 9 : 40 بود که راه افتادم … تو راه برگشت شب بود و عید و ترافیک و بدبختی ، منم تقریبا نزدیک ساعت 2 رسیدم نزدیک خونه ، سرم داشت میترکید از بس تو ترافیک بودم …نزدیک خونه شدم ، جلو در پارکینگ وایسادم ، خواستم زنگ بزنم نگار درد باز کنه که یهو دیدم در باز شد ، دیدم دوتا مرد همسن و سال مامانم از خونه اومدن بیرون ، خشکم زده بود ، باورم نمیشد ، سریع درو باز کردم رفت تو خونه ، با خودم فکر کردم نکنه دزد بوده باشن و فلان ، در خونه رو که باز کردم دیدم حال خالیه ، آشپزخونه هم خالی بود ، رفتم طبقه بالا ، که اتاقا رو بگردم ، نزدیک شدم دیدم صدای آه و ناله داره میاد ، جیغ جیغ ، رفتم جلو تر ، در اتاق باز بود ، از لای در نگاه کردم دیدم مامانم داره با دوتا دیوث سکس میکنه اونم از نوع خشنش ، خشکم زده بود ، نمیدونستم چیکار کنم ، چند لحظه همونجا وایسادم ، صدای آه و ناله نگار داشت دیونم میکرد ، یه جوری میگفت منو بگایید منو بگایید که مغزم ایست کرده بود ، یهو یکیشون به نگار گفت بیا پایین آبم داره میاد بریزم تو دهنت ، نمیدونم باور میکنید یا نه ولی با شنیدن این حرف یه حسی رو تجربه کردم ، انگار شهوت بود ، اون دوتا دیوث که کارشون تموم شد به مادرم خوش و بشی کردن و قرار گذاشتن فردا شب بیان بکننش ، مامانم هم مثل جنده ها با اشوه و آه و ناله میگفت منتظرم بیبیا حتما بیاید ، خواستند که از اتآق بیان بیرون منم سریع قایم شدم رفتم تو اتاق خواهرم( النازم ، اول دقت نکردم ولی چشمم به تخت خواب افتاد ، دیدم لخت رو تخت بیهوش افتاد ، برقو روشن کردم دیدم رو بدن الناز پر اسپرم سفید و کاملا بدنش خیسه ، این صحنه رو دیدم هم مثل سگ ناراحت شدم از یه طرف حشرم زد بالا ، من خیلی فیلمای پورن میدیدم که مثلا طرف از بیرون میاد و میبینه که یکی زنشو گاییده و از این مسائل ، هم مغزم از عصبانی و شوکه شدن قفل کرده بود هم از طرفی این افکار باعث میشد شهوتی بشم حتی رو ناموسم ، همونجا تو اتاق وایساده بودم که نگار اون دوتارو تا دم در برد و وقتی برگشت اومد تو اتاق ، یهو منو دید ، کاملا لخت بود ، از دیدنم شوکه شده بود ، زبونش بند اومده بود ، منم تو اون حال و هوا بودم و هیچی بهش نگفتم ، از اتاق رفتم بیرون و رفتم تو حال مثل روح دیده ها نشستم و به یک گوشه خیره شدم …هم عصبانی بودم هم شهوتی ، هم شوکه شده بودم هم مثل سگ میخواستم دعوا کنم ، نگار اومد پیشم نشست و گفت مگه تو شمال نبودی؟ کلی باهام حرف زد ، سعی میکرد یه جوری آرومم کنه ، منم هیچی بهش نمیگفتم ، اصلا نمیدونستم چی بگم ، رفتم تو اتاقم گرفتم خوابیدم ، چندساعت بعد که صبح بود بیدار شدم ، رفتم تو حال نشستم ، نگار داشت صبحونه درست میکرد ، بهم گفت بیا صبحونه بخورا ، با هم صبحونه خوردیم ، هیچکدوم از دیشب حرف نمیزدیم ، صبحونه رو که خوردم بهش گفتم برگشتم که کارت بانکیم رو ببرم که جا گذاشته بودم ، الانم میخوام برگردم ، هیچی دیگه نگفتم ، اونم فقط گفت باشه ، رفتم پیش دوستام ،چند روز گذشت ، من کلا حالم گرفته شده بود ، کلا فکر و خیال داشتم ، من دیگه حوصله نداشتم ، چند روز زود تر از محسن و امیر برگشتم ، 8ام بود ، قرار بود من تا 12ام اونجا باشم ، نزدیک عصر بود که رسیدم خونه ، خونه خالی بود ، منم کنجکاو نشدم ، حوصله ام نداشتم ، رفتم تو اتاقم خوابیدم ،بعد چندساعت با سر و صدا بیدار شدم ، فهمیدم نگار و الناز بازم چنتا مرد آوردن خونه ، انتظار اینو نداشتم اما دیگه واسم مهم نبود ، فکر میکردم همون شب دیگه به اینکارا خاتمه دادن ولی اشتباه کرده بودم ، تا صبح با اون چند نفر سکس و عیاشی کردن ، منم که مثل سگ حشری شده بودم کلا دیگه ناموس یادم رفته بود ، منم با صداشون جق میزدم و خر شده بودم ، صبح که بیدار شدم رفتم تو حال نگار منو دید بازم خشکش زد ، انتظار نداشت برگردم ، نشستیم صبحونه خوردیم و یه دوش گرفتم ، نشستم پیش نگار ، بهش گفتم من دیشب اینجا بودم ، از همه چیم خبر دارم اما نگران نباش ، من مشکلی با این موضوع ندارم ، هرکار میخوای بکن …اونمم انتظار این حرف منو نداشت ولی اونم از خداش بود … خلاصه بدین ترتیب هم خوار و مادرمو گاییدن و هم شدم بی غیرت اعظم😂😍

نویسنده : عارف_بی غیرت

نوشته: عارف_بی غیرت


👍 31
👎 43
206201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882254
2022-06-30 01:52:54 +0430 +0430

کلا کتگوری مامان و پسر حرف نداره البته فیلم سوپرش خیلی بیشتر حال میده تا داستان ، خوراکه جقه

1 ❤️

882271
2022-06-30 03:34:26 +0430 +0430

به نظرت اینکه به خاطر کارت بانکی برگشتی عحیب نیست؟
نهایت زنگ میزدی مادرت با کارت تو پول واریز کنه به کارت یکی از دوستات که این همه راه برنگردی
دفعه اول اومدی تو خونه هیچکی هم نفهمید مگه کاروانسرا هستش که اینقد رفت و امد هست کسی توجه نمیکنه؟
دفعه دوم جالبتر شد که کل شب سکس کردن ولی نیومدن توی اتاق یه سر بزنن
جالب هم هست اصرار داری که واقعی هم هست داستانت من شما رو به کیر خواننده های شهوانی میسپارم تا هرچی لیاقتت هست بارت کنن

7 ❤️

882275
2022-06-30 04:07:39 +0430 +0430

مسخره کردی ما رو؟
خب همون ننت کارت به کارت میکرد واسه رفیقات
تو عید و اون ترافیک از شمال برگشتی تهران؟
ولمون کن یره قنبل

5 ❤️

882284
2022-06-30 05:26:27 +0430 +0430

راست و دروغش بماند ولی توی محلمون داریم زنانی که مجبورن سکس کنن که خرج خرد و خراکشون رو دربیارن و شوهر هم دران بچه هم دارن متاسفانه اوضاع اقتصادی خیلی خیلی بد شده.

4 ❤️

882295
2022-06-30 06:29:41 +0430 +0430

طبقه بالای خونتون تو کونت

1 ❤️

882346
2022-06-30 13:37:06 +0430 +0430

ممنون

0 ❤️

882366
2022-06-30 15:37:07 +0430 +0430

چه عجب نگایید یخودت

0 ❤️

882379
2022-06-30 16:03:40 +0430 +0430

هرچی بی مغزه کسشر می نویسه اخه ادم انقدر کص خل خنگ

0 ❤️

882380
2022-06-30 16:18:22 +0430 +0430

ژووووون
بیا خاهر مادرتو منم بگایم عزیژم

0 ❤️

882394
2022-06-30 18:32:06 +0430 +0430

شماره مامان یا خواهرتو برای منم بفرست اگه مشکلی نیست

0 ❤️

882402
2022-06-30 21:00:09 +0430 +0430

عزیز آدرس بده ما هم بیایم خوار مادرتو باهم بگاییم

0 ❤️

882418
2022-07-01 00:34:23 +0430 +0430

تخم سگ داستان دروغ نوشتی درست ممکنه از مادر خواهرت عقده داری درست وبیغی درست ولی طوری می نوشتی یک درصدی باور پذیر باشه مامانت دوتا مردو بدرغه کرد رفتی تو دیدی دوتا مردم هم دارن می کننش این شدنیه؟

0 ❤️

882442
2022-07-01 02:22:40 +0430 +0430

آدم همچین چیزایی میخونه به همچی سک می‌کنه من اگه همچین صحنه ای ببنم همشون رو میکشم😐حتی اگه پیغمبر و قدیصه باشن👎🏼👎🏼👎🏼👎🏼👎🏼👎🏼😐😐😐چقدر میتونی حرومی باشی که به هیچ جات نباشه😐😐😐👎🏼

0 ❤️

882456
2022-07-01 03:11:43 +0430 +0430

باور کردیم بجان خودت راست میگم حالا جقتو زدی بگیر بخواب

0 ❤️

882462
2022-07-01 03:52:56 +0430 +0430

کارت به کارت اون موقه ها اختراع نشده بود؟🤣

0 ❤️

882489
2022-07-01 08:28:56 +0430 +0430

من کاری ندارم داستانت راست یا دروغ ولی کاس من همچین لحضه رو تجربه کنم بیام خونه ببینم چند نفر خواهر مادرمو مثل سگ میگان

0 ❤️

882492
2022-07-01 08:39:44 +0430 +0430

پستونای اعظم تو کون گشادت.

0 ❤️

882550
2022-07-01 21:15:39 +0430 +0430

کاش میشد فقط بدونم خواهرمو چند نفر …

0 ❤️

882552
2022-07-01 21:53:47 +0430 +0430

بیارشون تو استخر بکنیم

0 ❤️

882567
2022-07-02 00:38:43 +0430 +0430

پیاما رو میخوندم دوستان ب این قضیه اصلا توجه نکردن
داستانش مربوط ب دو سال پیشه ک هیجده سالش بوده
بعد کلیدا رو از رفیقش میگیره میشینه پشت فرمون اونم تو جاده
با کدوم گواهینامه؟ اونم تو جاده چالوس پر پلیس
باز روز بعدشم با همون ماشین برگشته پیش رفیقاش اصلا ام پلیس جلوی پسربچه رو نگرفته بگه مدارک؟؟؟؟
مرتیکه چوزیک ملت رو چی فرض کردی؟
کیر تمام راننده های ترانزیتی حواله کونت باد کونی

1 ❤️

883093
2022-07-04 12:51:45 +0430 +0430

منم عادت کرده بودم حندگی‌ مامانمو یواشکی نکاه کنم و جق بزنم تا اینکه زن گرفتم و…

0 ❤️

896197
2022-09-19 22:38:51 +0430 +0430

کص ننت بچه سال ننه کص پونصدی

0 ❤️

928818
2023-05-19 15:16:03 +0330 +0330

یه ادرسم بده تا ماهم بکنیم

0 ❤️