جوگیر مجازی

1396/12/02

در سالهای نه چندان دور که هنوز فیسبوک و وایبر و تلگرام و اینستا و … سایر اپلیکشنهای ارتباط جمعی ایجاد نشده بود جوانان آلت پریشی که برای خود مجالی در واقعیت برای عرض اندام در مقابل جنس مخالف نمی یافتند یاهو مسنجر توانسته بود فضایی برای کسشعر پراکنی و بزرگ نمایی هرچه بیشتر این دسته از دوستان فراهم کند . البته ناگفته نماند سرعت لاکپشتی اینترنت دیال آپ که آن زمان به اینترنت ذغالی هم مشهور بود درس صبوری و پشتکار به ما میداد و از بعضی لحاظ گوی سبقت را از ایوب پیامبر ربوده بودیم جوری که به خواب تنی چند از ایرانیان آمده بود آن حضرت و اظهار تلمذ صبر نزد ایرانیان گرفتار در چنگ مخابرات ایران مینمود .

خوب دیگه ادبی صحبت کردن بسته . عمدا تیکه اول رو ادبی نوشتم که بدونید جریان مربوط به 14 , 15 سال پیشه و اینقدر از من زمانش دوره هر وقت بهش فکر میکنم تصاویر سیاه و سفید در ذهنم پخش میشه . میخوام جریان چندتا از سکس چتامو که اون موقع داشتم براتون بذارم که ببینید چی بودیم و چی شدیم و خیلی به خودمون غره نشیم .

یه بار یه دختری بود که باهاش آشنا شدم تو یکی از روم ها یه مدت باهم چت کردیم و نه اون وا میداد نه من . اون زمان ها اینجور نبود که از خط دوم به بعد شورت و سوتینا درامده باشه . یکی دوماهی مشغول بودیم به حرفای صدتایه غاز . حتی تا مرحله آموزش پخت قورمه سبزی رفتیم و الان در زمینه پخت خورشت های مختلف حرف هایی برای گفتن دارم . یه مدت گذشت تا اینکه یه روز گفت من دیگه نمیتونم بیام چت گفتم چرا گفت کامپیوتر رو دیگه جمع میکنن و منم درسام شروع میشه . یعنی کامپیوتر یه وسیله تفریحی قلمداد میشد و با اتمام تابستون جمع میشد تا سال بعد . حالا جالبیش این بود ازم قول گرفت سال بعد آخرین امتحانمون رو که دادیم بازم بیایم یاهو و کلی گریه کردیم و از هم خدا حافظی کردیم و خلاصه یه نوع جدیدی از خاک بر سری رو تجربه کردیم . بعدش با یه دختر آشنا شدم که تقریبا از جلسه دوم به بعد حرفای زیرنافیمون شروع شد و کیر و کوس و کون و ممه و خیلی هم راحت حرف میزد و اکثر شبا سکس چت براه بود . نزدیک به دوماه این جریان ادامه داشت که یه شب امد کلی با خنده و اینا که من پسرم و این دوماه سر کارت گذاشتم و با دوستام هر شب کلی میخندیدیم و منم شروع کردم فحش دادن و اون جواب فحشارو میداد و ادرس بده و ادرس بگیر و کلی بد و بیراه و من تا به امروز نفهمیدم که اون پسر دوماه خودشو جای دختر جا زد چی گیرش امد و بکجا رسید . حتی خنده دار هم نبود این جریان .

و اما شاخ ترین جریان میرسه به یه دختر که اون موقع 5 سال ازم بزرگتر بود . یحدی جوگیر بود این دختر که منو هم همراه خودش وارد عوالمش میکرد . همین الان که مینویسم این جریانو یه جوری میشم . آخه تا چه حد توهمی . اسمش سارا بود و تقریبا هفته اول رو با صحبتای معمولی شروع کردیم . تا اون موقع چندتا پسر به تورم خورده بودن که خودشونو دختر جا میزدن و تقریبا ادبیات دخترا و پسرا رو از هم تشخیص میدادم . بعد یه هفته کم کم بحث سکس چت و اینا شروع شد و با دادن اطلاعات اولیه که قد و وزن و رنگ چشم و سایز ممه و طول کیر و سایز پا و رنگ کیر و کوس و خایه و مارک لاک مورد استفاده و اینا یه شمای کلی از هیکل همدیگه گرفته بودیم . ما دوسه هفته سکس چت داشتیم و حالا قسمت جالبش شبی بود که بالاخره تو سکس چت هامون پردشو زدم . چون شبای قبلش فقط ساک میزد و از کون میداد ولی عشقش اونقد آتشین شد که پردشو تقدیم من کرد . حالا من تا اون موقع اصلا سکس نداشتم و تجاربی هم که داشتم در حد چند تا لب و بغل و چند بار ممه خوری بود و چیزی از اصل قضیه نمیدونستم . و با بدبختی کردم تو کوسش . حالا شما فرض کن وسط سکس چتی و در حال ورز دادن کیر یهو نوشت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ .

نوشتم جووووووووووووون اومدی ؟ جواب داد نه وایسا . پردم پاره شد . داره خون میاد آی میسوزه . نوشتم چی شد الان چیکار کنم . جواب داد نگهدار بذار عادی شه . شاید باورتون نشه نوشتم باشه و حدود 5 دقیقه بعدش نوشت آروم ادامه بده ولی خیلی آروم خیلی درد میکنه .5 دقیقهههههههههههه. خواستم ادامه بدم گفت وایسا . دستمالو بده خونارو پاک کنم . من اینور کیرم خوابیده بود با تصور این صحنه کلا فازم پرید . خلاصه اون شب تموم شد و حدود ده روز همینجور معمولی سکس چت میکردیم ولی با این تفاوت تو سکس چتامون دیگه از جلو میکردمش تا اینکه یه شب نوشت منو ببخش من بهت دروغ گفتم . نوشتم چی شده پسری ؟ جواب داد نه پسر نیستم در مورد خودم بهت دروغ گفتم . نوشتم چیه جون به لبم کردی زود باش بگو . جواب داد راستش من قدم 170 نیست . قدم 160 . وزنمم 57 کیلو نیست 67 کیلوه . یعنی دلم میخواست مونیتورو از پنجره اتاقم بندازم تو حیاط .انگار برام مهم بود . اون موقع من دختر رو فقط کوس و کون میدیدم که اطرافش دست و پا و شکم و سر داره . حالا اون جریان که گذشت چند شب بعدش رفتم تو چت دیدم کلی گل و ماچ و بوسه و اینا گذاشته . نوشتم این چیه جواب داد مژده بده . حاملم . الان خودم خندم میگیره ولی اون موقع عکس العمل من جالب بود کلی قربون صدقش رفتم و اونم خودشو لوس میکرد و خلاصه یه ماه داستان داشتیم تا بعد یه ماه دیگه قرار شد بچه رو بدنیا بیاره انگار واقعا میخواستیم 9 ماه وایسه . حالا دیگه سکس چتامون تبدیل شده بود به شب زنده داری و بچه داری و عوض کردن پوشک بچه و شیر دادن و مهمونی رفتن اینور و اونور خونه پدرمادر من یا پدر مادر اون و واقعا داشتیم زندگی میکردیم. یه 6 ماهی سرکار بودیم باهم تا اینکه یه شب امد نوشت یکی از فامیلاشون امده خواستگاریش و باید شوهر کنه ولی قسمم داد به 5 تن که از ترنم (دخترمون که داشت کم کم میرفت مدرسه) خوب نگهداری کنم . منم از اونور با گریه نوشتم برو برات آرزوی خوشبختی میکنم و مثل چشمام از ترنم نگهداری میکنم . فکر کنم اگه ترنم میموند تو توهماتم الان یه 500 سالی داشت با توجه به نرخ رشد و بزرگ شدنش که هر ماه یه سال بزرگ میشد .

تموم شد اون مدت ولی یه درس بزرگ بهم داد اونم این بود که زندگی مشترک فقط زناشویی و سکس و خوشگذرونی نیست تقریبا با سارا همه چیو تجربه کردیم از یه زندگی چندساله و تقریبا شبیه سازی کردیم باهم و اونو نمیدونم ولی من درسای زیادی گرفتم و شناخت خیلی عمیقی نسبت به دخترا پیدا کردم که درآینده به دردم خورد .
ولی خداییش عالمی داره توهم .

نویسنده : کیرمرد(dickerman)


👍 45
👎 2
4263 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

674601
2018-02-21 21:27:37 +0330 +0330

کسخللللل

0 ❤️

674607
2018-02-21 21:50:23 +0330 +0330

لایک چهارم تقدیم به جناب دیکرمن گرامی

0 ❤️

674612
2018-02-21 21:58:46 +0330 +0330

جالب بود.لایک سوم تقدیم به تو دوست عزیز.

0 ❤️

674614
2018-02-21 22:05:54 +0330 +0330

عالی بود بازم از اینا بنویس…خخخ… باحال بود. حرف نداشت.

0 ❤️

674615
2018-02-21 22:08:40 +0330 +0330

این اینترنت دیال آپ رو زندگی کردم من
واااااای اون حاملگیش 🙄 اصن عالی بود نصف شبا من باید برم توی حیاط داستان تو رو بخونم 🙄

2 ❤️

674624
2018-02-21 22:38:23 +0330 +0330

من با بابی بشدت موافقم ? لایک 7

2 ❤️

674631
2018-02-21 23:08:26 +0330 +0330

واي دستت مرسي كه خنده رو لبم آوردي، در اصل كلي هم تجديد خاطره شد، يادش به خير هركس آيديش پيچ و واپيشش بيشتر بود يا اسمش عجيب غريب تر به همون ميزان شاخ تر بود ، دوراني بودا ، خسته نباشيد ممنون از قلم خوبت

0 ❤️

674646
2018-02-22 04:48:24 +0330 +0330

خخخخ دیال اپو با تمام وجود درک کردم
خسته نباشی دیکر من
یه پیشنهاد دادم به ادمین که هر داستانی که فرستادی یه راست بره توی برگزیده ها و هر ساعت سه تا لایک هی اضافه بشه بهش
لایک 14

1 ❤️

674656
2018-02-22 07:07:04 +0330 +0330

جوانی کجانی یادت بخیر
چقدر منی ریختم رو کیبورد زمان یاهم مسنجر

0 ❤️

674687
2018-02-22 12:30:55 +0330 +0330

جنرال بو ممنون بابت نظرت

بانو ایول روزگاری داشتیما پای قیژو ویژ مودم دیال آپ . مرسی بابت کامنت خوبت

ایکس ال عزیز همیشه لبت خندون باشه

شاه ایکس عزیز ممنون رفیق

میوس گرامی ممنون

جناب وبگرد خوشحالم به دلتون نشست . چشم

سپیده خانم مرسی عزیز شما خیلی لطف داری

بابی بوب لاور عزیز بنده نوازی میفرمائید . همین تعداد هم خیلی به مغزم فشار میاد ولی سعی و تلاشم رو میکنم چشم

سپیده جان خوب شما هم یه دست بجنبون یه داستان بنویس

یاس سفید عزیز ممنون ایشالا همیشه لبت خندون باشه

ماهان امیر مهربون ممنونم ازت داستان باید خودش بره تو برگزیده ها نه با ارفاق . بازم ممنون

فراز پینک عزیز یادآوری خاطرات کردی برادر . ممنون

میلوویچ عزیز ممنون .اتفاقا یکی از مشکلاتی که بهش برخوردم نام گذاری برای داستان هامه که اکثرا بد میشه و سعی میکنم از این به بعد خوب اسم بزارم . ممنون

0 ❤️

674692
2018-02-22 15:12:10 +0330 +0330
NA

چه باحال بود دمت گرم مشعوفمان کردی
اللخصوص قسمتی که با پسره سکس چت میکردی اصن یه دنیاییه این گیر اوردنا ?

0 ❤️

674701
2018-02-22 18:20:23 +0330 +0330

دیکرمن جان ارفاق نیست که حقیقته دیگه هر چی داستان دادی الان توی برگزیده هاست

1 ❤️

674704
2018-02-22 19:45:49 +0330 +0330
NA

خداوکیلی سایت را به امید اینکه یه داستان جدید از تو بخونم باز میکنم یعنی عالیه داستانات نقص نداره مخصوصا واسه سن ما که به حس نوستالژی عالی داره دمت گرم و خسته نباشی

0 ❤️

674762
2018-02-23 05:03:43 +0330 +0330

دیکر جان حالا نوه ای نبیره ای نتیجه ای چیزی نداری مارو به دومادی بپذیری؟نسل متوهم رو ما ادامه بدیم.
البته اگه بشر قدرت خیالپردازی نداشت الان هنوز در عصر حجر مونده بودیم،اما بعضیا دیگه کلا واقعیت رو بوسیدن گذاشتن کنار و کلا رفتن تو جهان خیال.
زیبا بود،کلی خندیدم،
لایک

0 ❤️

674780
2018-02-23 10:51:53 +0330 +0330

شدوی عزیز ممنونم و خوشحال که کامنتتو پای داستانم میبینم . هیییی روزگاری بودا …

ماهان امیر عزیز مرسی دوستان و شما خیلی به من لطف دارید

امیر4364 گرامی بنده نوازی میفرمائید خوشحالم که خوشتون امده . پایدار باشید

پیام اس ای بزرگوار بنده اونقدرام سنم زیاد نیست و شاید باورت نشه هنوز عزبم . خیلی مخلصتم

میسیز سیکرت نازنین که همیشه منو لایف لطف و محبتت میدونی . ممنونم دمت خودتم گرم و غمت سرد

0 ❤️

674797
2018-02-23 13:49:08 +0330 +0330

اس اس بی بی دبلیو گرل مرسی ممنون لطف داری بانو

0 ❤️

674803
2018-02-23 15:18:46 +0330 +0330

کایرای عزیز ممنون از محبتت . خام بدم پخته شدم سوختم

0 ❤️

674813
2018-02-23 18:42:17 +0330 +0330
NA

یادش بخیر، خاطرات دایال آپی مون رو زنده کردی، دمت گرم. بازم بنویس که ما رو مرید خودت کردی.

0 ❤️

674855
2018-02-23 22:22:53 +0330 +0330

پوریا 1979 من مخلصتم عزیز . ما پله های تکنولوژی رو سلانه سلانه امدیم بالا . پاینده باشی عزیز شما تاج سری

0 ❤️

674938
2018-02-24 11:34:44 +0330 +0330

خیلی با مزه و قشنگ نوشته بودی واقعا دست مریزاد بخصوص اخرین خاطره ت با اون دختره توهمی …
همیشه بنویس دوست خوبم ? ? ?

0 ❤️

674944
2018-02-24 12:29:47 +0330 +0330

تک مرد عزیز ممنون خوشحالم که به دلت نشست . چشم مینویسم دوس گرامی

1 ❤️

674977
2018-02-24 16:10:17 +0330 +0330

میدونم عزیز،درواقع شوخی کردم،منظورم همون بچه ای بود که حاصل خیالپردازی شما و اون دختر خانم بود.
من بیشتر.

0 ❤️

674985
2018-02-24 18:47:40 +0330 +0330

پیام اس ای عزیز ببخش الان متوجه منظورت شدم . ایوووووول 🙄

0 ❤️

675783
2018-03-02 12:15:51 +0330 +0330

شگفتا :|

0 ❤️

682435
2018-04-17 12:07:38 +0430 +0430

با خوندن خاطره ت از اعماق ذهنم کلی خاطره بالا آوردم

0 ❤️