حال کردن تو پارکینگ

1391/11/03

سلام. اسم من علیرضا و 17 سالمه . داستانی که می نویسم مال پارساله. اون موقع که 16 سالم بود راستش زیاد دنبال دخترا نبودم چون حوصله منت کشی نداشتم البته عرزش رو هم نداشتم. اما بریم سراغ داستان. یه روز که از باشگاه برمی گشتم با دوست خیلی صمیمیم (خونمون تو یه مجتمع) تو این مجتمع ها که میدونید چطوریه. به هر دو طبقه یه پارکینگ تعلق میگیره ولی اگه طبقه ای که با شما شریکه ماشین یا موتور نداشته باشه پارکینگ فقط مال شماس. داشتم می گفتم با دوستم که میومدیم یه دختر توجه منو جلب کرد . دوستم گفت اینو میشناسی ؟ گفتم نه . گفت یه مدت باهام دوست بوده ولی الان بهم زدیم . منم که بدم نمیومد تورش کنم از دوستم خواهش کردم که شمارشو بهم بده اول قبول نکرد ولی بعد که اصرار کردم راضی شد. تا خونه فقط به اون فکر میکردم وقتی برگشتم بهش اس دادم و فهمید که شمارشو از کجا آوردم . خلاصه بعد از اینکه باهاش آشنا شدم گفت اسمم مریمه (بعدا فهمیدم دروغ گفته) و 16 سالمه . خونشون چند ماهی میشد که اومده بود تو مجتمع ما.بعد از چند روز اس بازی بهش پیشنهاد کردم سر قرار بیاد ولی گفت نمیزارن از خونه بیرون بیامو از این حرفا .

روز بعدش ازش خونشونو پرسیدم و رفتم جلو ساختمون اس دادم بیا بیرون چند دقیقه ببینمت. بعد از چند دقیقه که اومد دیدمش آب از دهنم راه افتاد . یه مانتو تنگ با شلوار جین تنگ تر . چون مجتمع خیلی شلوغ بود نمی تونستیم یه جا وایسیم چون مارو میدیدن یکم را رفتیم و صحبت کردیم . گفت به مامانم گفتم میرم پایین کتاب یکی از همکلاسی هامو بهش بدم. همینطور که داشتیم حرف میزدمیم یهو راشو کج کرد من تازه فهمیدم یکی از همسایه ها داره میاد منم رامو کج کردم ولی مریم اس داد که من دیگه باید برم ببخشید عزیزم بوس . من که از این اس هم ناراحت شدم هم بخاطر بوسی که فرستاده بود خوشحال شب جواب اساشو ندادم بعد که فهمید ناراحت شدم گفت معذرت میخوام دفعه بعدی کلید پارکینگ میارم بریم اونجا . من که تو کونم عروسی بود جوابشو دادمو قرار شد چند روز بعد برم پیشش. (پارکینگشون فقط مال خودشون بود)

بالاخره روز موعود فرارسید. وقتی رفتم در پارکینگ روی هم بود . درو که باز کردم چیزی ندیدم چون رو به ته تاریک می شد. رفتم تو درو بستم گوشیمو درآوردمو چراغشو زوشن کردم دیدم ته پارکینگ به دیوار تکیه زده و با ناز داره منو نگا میکنه من جلو رفتم دستشو گرفتم و و بابت جواب ندادن ایاش معذرت خواهی کردم . بعد همدیگرو بغل کردیم . بهش گفتم قرارمون که یادته گفت آره (قرار بود وقتی رفتیم توی پارکینگشون بوسش کنم ) همین که آره رو گفت لبمو چسپوندم به الاش و شروع کرردم لب گرفتن . قلبم تند تند میزد و اونم صدای نفساش میومد که تند شده بود به چند دقیقه لب گرفتن یکم عقب رفت و گفت بسه عزیزم دیگه بریم. بعد از اون روز 3 4 بار دیگه پیشش رفتم و کم کم لب گرفتنا با مالیدن سینه و باسنش همراه شده بود. دفه بعدی که رفتم پیشش وقتی رفتم تو دیدم نیستش کمی که وایسادم اومد تو و درو بست . خیلی خوشگل شده بود سریع چسپوندمش به دیوار و شروع کردم به لب گرفتن اونم همکاری میکرد. کم کم که داشتم سینه هاشو میمالیدم (واقعا کوچیک بود ) دکمه هی مانتو شو باز کردم اونم هیچی نمیگفت بهد دستمو از زیر تاب نارنجی خوشگلش داخل بردم چون هوا سرد بود و دستم یخ زدو بود تا دستم بهش خورد خودشو غقب کشید گفت راحتی عزیزم . گفتم حالا مگه چی شده نمیشه از زیر لباس بمالم گفت باشه ولی دستت یرده دیگه نذاشتم ادهمه حرفشو بزنه و شروع کردم لب گرفتنو مالیدن سینه های کوچیکش . تابشو دادم بالا و از نوکش یه گاز زدم که یه آخ کوچیک گفتو سرمو بالا اوورد یه بوس از لبام کردو گفت دوست دارم ولی خواهش میکنم کمر پایین تر کاری نداشته باش منم خندیدم و شروع کردم به خوردن سینش اونم شل شده بود و داشت حال می کردم همینطوری داشتم ادامه میدادم که بهش گفتم مریم جون نمیشه از پشت بزارم . خوشو عقب کشید و گفت نه گفتم آخه چرا من که اینطوری حال نمیکنم . دستمو گرفت گفت این کار منو آزار میده تو اینو دوست داری ؟ تو اون لحظه منم احساساتی شدم و گفتم نه . بعد لباسشو مرتب کرد یه بوس دیگه از کردم و نوبتی از پارکینگ خارجح شدیم . وقتی رفتم خونه بهم اس داد علیرضا یکی از همسایه های فضول مارو دیده تهدیدم کرده اگه دوباره منو با تو ببینه به مامانو بابام میگه . منم که نا امید شده بودم تا چند روز بعد از اون بهم اس دادیم بعد چند روز گفتم میشه ببینمت دوباره گفت میدونی که نمیشه . بعد دیگه رابطمون کم رنگ شد و دیگه اس نمیدادیم به هم . از اون موقع تا حالا باکس دیگه رابطه نداشتم. (از دوستان معذرت میخوام که داستانم مسه داستانای دیگه کس شعر نبود که طرف جنده باشه و یا یک اشاره کسشو هوا کنه واست )

نوشته:‌ علیرضا


👍 1
👎 1
103949 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

354605
2013-01-22 21:29:37 +0330 +0330
NA

سنت کم نیست واسه این سایت

0 ❤️

354606
2013-01-22 21:34:39 +0330 +0330

مگه قوانین و نخوندی تو به سن قانونی نرسیدی باید بری جقت و بزنی فردا با ولیت بیای

0 ❤️

354607
2013-01-22 22:14:46 +0330 +0330

شارژ ایرانسل میگیرم!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
… .
.
.
.
فرکانس شبکه جم و میدم! :| :-"

خخخخخخخخخ

0 ❤️

354608
2013-01-23 01:46:12 +0330 +0330
NA

برين به مغزت با سوادت
خوبه خودت كشفش نكرده بودي وگرنه الان باهاش ازدواج كرده بودي
تو و دوست نتونستيد بابا شمارشو بده بدم داداش كوچيكم كونش بذاره

0 ❤️

354609
2013-01-23 02:22:06 +0330 +0330
NA

ای کیرم تو اعتماد به نفست! یعنی همه ی داستانا کس شعره داستان تو داستانه؟ باشه اصلا تو برنده ی تندیس کیر بلورین

0 ❤️

354610
2013-01-23 02:47:21 +0330 +0330
NA

آخه با بچه چيكار دارين ميزنين تو ذوقش گناه داره
آفرين پسرم اگه تو اين سن اينجوري ادامه بدي ي مدت ديگه به كير بابات گير ميدي كه بايد بخوريش ادامه بده آفرين
از زاويه بعدي:تو گوه خوردي با جدو آبادت كه مثل گاو سرتو انداختي پايين اومدي تو اين سايت مگه سر درو نخوندي پدر سوخته برو بچه برو تا بچه هاي سايت گونيت نكردن برو

0 ❤️

354611
2013-01-23 05:28:34 +0330 +0330
NA

اوخی کوشولو…
تو برو از مامی اجازه بگیر و تو حموم جلقتو بزن بهتره

0 ❤️

354613
2013-01-23 07:18:15 +0330 +0330
NA

سيندرلا مگه نگفتم نيا تو اين سايتا واست خوبيت نداره ميگيرن…خلاصه از ما گفتن بود

0 ❤️

354614
2013-01-23 07:32:41 +0330 +0330
NA

جم کن کس و کونتو بچه جون

0 ❤️

354615
2013-01-23 07:54:11 +0330 +0330
NA

اخه دیوس یعنی این جنده نیس?دخترشونزده ساله لب و سینشومیده میخوری جنده نیس?!پس باهاش ازدواج کن به همه همسایه ها لب بده ازنظره توی کوچولوکه جنده نبس!

0 ❤️

354616
2013-01-23 07:56:06 +0330 +0330
NA

کیرم تو پاکیش

0 ❤️

354617
2013-01-23 08:39:43 +0330 +0330
NA

مگه کسی زورت کرده که بیای داستان بنویسی
و اخرش هم طلب کار باشی اق ق ق ق ق ق قا.!

0 ❤️

354618
2013-01-23 10:29:06 +0330 +0330
NA

akhe bache jon in kose shera chiye k neveshti?mage ghavanino nemidoni?dige nanvis.boro be hamun jalghet beres.googooly maguly

0 ❤️

354619
2013-01-23 10:31:19 +0330 +0330

علیرضا جون اگه واقعا ۱۷ سالته به من پیام خصوصی بده کار ِت دارم
داستانتم خیلی قشنگ بود

0 ❤️

354622
2013-01-23 15:09:23 +0330 +0330

دوست خوبم اگه تو این سایت کونت گذاشتن دیگه مامایو ددی کاری از دستشون بر نمیادا

0 ❤️

354623
2013-01-23 15:20:19 +0330 +0330

ریدم به قبر معلم املا انشات.

0 ❤️

354624
2013-01-23 15:49:10 +0330 +0330
NA

تو که روت نمیشد باهاش دوست بشی . چطور بعد دو روز دیدن سینه هاش رو خوردی .
برو بزار شاشد کف کنه بعد بیا.

0 ❤️

354625
2013-01-23 18:18:00 +0330 +0330
NA

عموجون اولاکه نباید میومدی تواین سایت چون هنوز برات زود بود دومااین چی بودکه نوشتی لااقل یه دور مرور میکردی که اینهمه غلط املایی نداشته باشی سوما اگه به حرف عموهای سایت گوش ندی…

0 ❤️

354626
2013-01-24 00:23:19 +0330 +0330
NA

واقعاعرزش خوندن نداشت.آخه عرزش داشت اینجوری ارزش خودت رو بیاری پایین بااین داستانت.ازحالابه بعد به حرف عموهاوخاله های شهوانی گوش کن تاارذشت نیادپایین شایدم عرضشط :دی

0 ❤️

354627
2013-01-24 19:14:05 +0330 +0330
NA

اگر بودی پیشم یه چیز رو بهت یاد میدادم تا بیای اینجا بنویسی عمو ها حال کنن
از تخیلت مایه میذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️