حال کردن داداشی با من

1392/05/31

سلام , این اولین خاطره است که میخوام بنویسم , برای همین میخوام با خاطره ی دفعه ی اول شروع کنم .
من مرجان هستم و الان 22 سالمه , این خاطره واسه حدود 4 یا 5 سال پیشه , دوران دبیرستان , قضیه از اونجا شروع شد که یه روز با احساس کردن یه چیزی از خواب پریدم , هنوز گیج خواب بودم که دیدم یکی از اتاقم رفت بیرون , یکم طول کشید تا حواسم اومد سر جاش و گوشی اومد دستم , اینم بگم که داداشم یک سال و نیم ازم بزرگتره , دیگه از اون روز به بعد چون شک کرده بودم و بیشتر به حرکات دادشم توجه میکردم فهمیدم که همش منو دید میزنه , دونستن این قضیه منو هم تحریک میکرد , واسه همین تصمیم گرفتم امتحانش کنم , تا اینکه یه روز که مامان بابام بیرون بودن و ما پای تلویزیون نشسته بودیم گفتم : من خوابم میاد , میرم بخوابم !
رفتم تو اتاقم و درو بستم , رو تخت خوابیدم و منتظر شدم . یه 5 دقیقه که گذشت دیدم لای در آروم باز شد . منم سریع چشامو بستم . احساس کردم که اومد بالاسرم , یکم بعد دستشو رو بازوم احساس کردم , یه بار آروم اسممو صدا زد تا مطمئن شه خوابم .
نمیدونستم قراره چی بشه , از هیجان به سختی نفس زدنمو آروم میکردم , دستشو آروم گذاشت رو رون پام و آروم کشید سمت باسنم , با اون یکی دستش هم سینمو گرفت , یکم سینه و باسنم رو فشار داد , بعد منو که به پهلو خوابیده بودم آروم چرخوند تا رو به بالا دراز کشیدم , وزنشو رو تخت حس کردم , نشست کنارم و سینه هام رو گرفت و یکم فشار داد , شروع کرده بود به مالیدن , منم که خوشم اومده بود عین جسد بی حرکت مونده بودم P:
یکم بعد یه دستش رفت لای پاهام , عقلم میگفت کار درستی نیس و دلم میگفت یکم دیگه , باز تکون نخوردم , با یه دست سینمو میمالید و با اون یکی کسمو گرفته بود و فشار میداد .
بعد نفساشو رو صورتم حس کردم , لباشو رو لبام گذاشت و آروم یه لب گرفت , بعد یکی دیگه , اما این دفعه لباش خیس بود , دوباره لباشو گذاشت رو لبام , این بار نوک زبونشو آورد بیرون و کشید رو لبام , لبامو خیس میکرد و با لباش گاز میگرفت , یکم بعد فک کردم لب گرفتنش تموم شده که یهو دیدم کسمو فشار داد و لبامو گذاشت تو دهنشو شروع کرد به خوردن , فک کنم اینجا دیگه فهمیده بود بیدارم چون محکمتر فشار میداد و میخورد .
یکم بعد کمرم رو گرفت , دستاشو کشید بالا و لباسمو باهاش بالا زد , تا اینکه سینه هام افتاد بیرون , همش میگفتم کاشکی سوتین نمیبستم , دستاشو برد زیر سوتین و سینه هام رو گرفت , سرشو گذاشت بینشون و بوسید , همینجور که فشار میداد لیس میزد و میخورد , کم کم رفت سمت پایین و شکمم رو لیس میزد , داشتم میمردم از هیجان .
سینه هام رو ول کرد و کمر شلوارم رو گرفت , فهمیدم میخواد دستشو بکنه تو شرتم , منم که کسم خیس شده بود و نمیخواستم از این تابلو تر شه که بیدارم یه غلت زدم و رو شکم خوابیدم , داداشم یکم دستشو عقب کشید , اما یکم بعد این دفعه باسنم رو گرفت و شروع کرد به فشار دادن و مالیدن , بعد کونمو ول کرد و اومد رو تخت , دستشو گذاشت لای کونم و فشار داد تا شکاف باسنم معلوم شه , خوابید روم , سینه هام رو گرفت و کیرشو فشار داد لای کونم .
کیره سفتشو که لای کونم حس کردم داغ شدم , واسه اینکه متوجه نشه با حرکات اون منم کونمو منقبض میکردم و کیرشو با باسنم فشار میدادم , سینه هام رو چنگ زده بود و رو کونم بالا پایین میرفت .
یکم که گذشت از روم بلند شد , کمر شلوارو گرفت و کشید پایین , کونم که افتاد جلوش عملا از هیجان داشتم نفس نفس میزدم , دست سردش که به باسنم خورد یکم لرزیدم , شروع کرده بود به گاز گرفتن باسنم که صدای در خونه اومد , اونم سریع شلوارمو کشید بالا و رفت بیرون .
این که تعریف کردم اولین بود و شروع ماجرا بود , اگه خواستین بقیه رو هم تعریف میکنم

نوشته: مرجان


👍 20
👎 1
539410 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

396364
2013-08-22 14:53:19 +0430 +0430
NA

سلام عزيزم. خسته نباشي .چقدر زيبا وبا هيجان بيان كردي. (شاهين استاد ماساژ.)

0 ❤️

396365
2013-08-22 15:25:32 +0430 +0430
NA

ضد حال

0 ❤️

396366
2013-08-22 15:53:23 +0430 +0430
NA

مگه داداشت مغز خر خورده كه اين همه كارو باهات كرده بعد فكر كرده هنوز خوابي

0 ❤️

396367
2013-08-22 16:27:52 +0430 +0430
NA

اگه من همچين داداشي داشتم چنان کونش ميذاشتم که به علت عرض استخوان لگنش، از چهارچوب در رد نشه!

0 ❤️

396369
2013-08-22 16:43:03 +0430 +0430
NA

شما معمولا به جای خواب فوت می کنین که داداشتون خیلی اوکی بوده با این حالت شما که هر کار می کرده نمی ترسیده بیدار شین؟ خوابیدنتون باید شهره خاص و عام باشه با این ترتیب. شما نمی خوابی ،‌ خاموش می شی.

0 ❤️

396370
2013-08-22 17:01:20 +0430 +0430
NA

منم مي خوام

0 ❤️

396371
2013-08-22 18:05:56 +0430 +0430
NA

جدیدا محارم خودشون رو به خواب میزنن…
چی بگم روحانی مچکرنیستیم

0 ❤️

396373
2013-08-22 22:17:26 +0430 +0430

تیکه کلامت" بعد" هست؟.زیاد گفتی حوصله ام سر رفت! با اینکه کارتون خیلی زشت بوده ولی داداش پایه ای داری.بجای دادن بهش باهاش اوکی شو بره داف بازی تو قرار داری بهش بگو و اینا!

0 ❤️

396374
2013-08-23 00:20:23 +0430 +0430
NA

مگه برادرت اسکوله

0 ❤️

396375
2013-08-23 00:22:27 +0430 +0430
NA

يا خودت يا اون پسره كه ميگي دادشته حروم زاده هستيد
در اين باره كمي تحقيق كني به حرف من ميرسي
چون هيچ برادر و خواهري حتي اگر اخر سكسم باشن
به همديگه نظري ندارن…

0 ❤️

396377
2013-08-23 04:55:32 +0430 +0430
NA

خاک تو سر تو و داداشت خیلی بی غیرتید حالا حال کردن با پسر همسایه یه چیزی [(

0 ❤️

396378
2013-08-23 05:48:54 +0430 +0430
NA

داستان جذاب و رواني بود ولي بخاطر احترام به حريم خانواده و اعتقاد به اصول اخلاقي سكس با اعضاي هم خون خانواده را تحريم و رد ميكنيم

0 ❤️

396381
2013-08-23 06:12:23 +0430 +0430
NA

:D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D

0 ❤️

396382
2013-08-23 06:50:01 +0430 +0430

چقدر بهت لطف داشتن بر و بچ کلی تیکه برات کردن دمشون گرم

0 ❤️

396384
2013-08-23 08:49:37 +0430 +0430
NA

اينجوري حتما داداشت مامانت و هم يه سيخي زده كه بعد اومده طرف تو! اولا كه دروغه بعدشم اگه راست باشه واقعا حرومزاده س ! احتمالا يكي تو نو از پرورشگاه اوردن!!!

0 ❤️

396385
2013-08-23 09:36:28 +0430 +0430
NA

سکس با محارم ممنوع

0 ❤️

396386
2013-08-24 02:38:53 +0430 +0430
NA

avalan ke khak tu saret… :& 2voman ma vaghti mikhaym kaco bidar konim besh das mizanim arum sedash mikonim
ama az hame mohemtar adam rush nemishe bege nesbatesh ba amsale shomaha chie…yani shashe khar tu in hamvatanie maaa…yani bebin chikar kardim ke khoda maro ba shomaha karde 80milion…
hala toye…mikhay begi dadashet to o madareto …bashe maham ghabul mikonim…bazam khak tu saretun…saeghe bezane behetun…jeze jigar bezanin kheir nadidehaaaaaaaaaaaaaaaaaa

0 ❤️

396388
2013-08-24 06:41:57 +0430 +0430
NA

خدا بده از این خواهرا و داداشای کس مغز
:D

0 ❤️

396389
2013-08-25 03:55:36 +0430 +0430
NA

توف تو ذات بدذاتت…
مشنگ اصلا میدونی چی بلغور کردی؟!!!
نه داستانت به واقعیت میخورد و نه تعریف وتوضیحت از فضای داستان پیوندی به هم نداشت و همه اینا نشونه اینه که تو یه پسر بد بخت روانی هستی که میخوای جفنگیات مغز معیوبتو به اسم واقعیت به خورد مردم بدی… بدبخت فلک زده پفیوز

0 ❤️

396391
2014-10-30 21:30:30 +0330 +0330
NA

khob boood khili havas kardam khaharam mese to bod hnoz ;)

0 ❤️

396392
2015-02-16 19:04:35 +0330 +0330
NA

مرسی عزیزم خوب بود تازه منم داشتم داغ میشدم ، کله گرگی داشت بیدار میشد که تمام شد لطفأ ادامشو بذارید ممنون که این داستانو گذاشتی
لطفأ ادامشو حتمأ بذار

0 ❤️

396393
2015-02-17 11:34:16 +0330 +0330

بدک نبود عجیجم …

0 ❤️

396394
2015-03-12 08:08:11 +0330 +0330
NA

اونائی که فحش میدن خب کس مغزا سر فصل داستانو که میبینید میتونتید نخونین معلومه شما هم کونتون میخاره

0 ❤️

396395
2015-04-08 18:55:21 +0430 +0430

موفق باشی؟؟؟

0 ❤️

396397
2015-04-19 07:57:23 +0430 +0430
NA

دروغ محض !

0 ❤️

549302
2016-07-17 19:01:38 +0430 +0430

نظر شما چیه؟نکردتت پس

0 ❤️

557328
2016-09-21 00:43:55 +0330 +0330

gossip girl دمت گرم حال کردم با نفرینای پیرزنیت ! ?

0 ❤️

557846
2016-09-25 13:19:00 +0330 +0330

اوووووف منم سکس میخوام… دیگه کیرم با مالیدن خالی نمیشه

0 ❤️

567482
2016-12-05 12:44:20 +0330 +0330

چرا هيشكي با من ور نميره آخه كوس به اين داغي

1 ❤️

568672
2016-12-14 20:56:56 +0330 +0330

عالی بود با هیجان و معلومه واقعی بود بگو که سیخ کردیم

0 ❤️

608181
2017-06-01 04:03:35 +0430 +0430

عشق خواهر و برادر

0 ❤️

645563
2017-08-16 02:53:01 +0430 +0430

وای خیلی هیجانی بود مرسی. بازم بنویس

0 ❤️

687519
2018-05-14 07:30:19 +0430 +0430
NA

هالی بود بازم بگو

0 ❤️

848850
2021-12-20 07:44:35 +0330 +0330

قشنگ نوشتی ببخشید بعضی از دوستان فکر میکنند امدندمراسم پر فیضدعای کمیل کونی تو اومدی اینجا کس شعر بخونی حالا واسه ما شورت اب میکشی بیاین پایین از این منبر رفتن بودن همه ما در اینجا نشان از کون پارگیمان هست لطفا دوستان رعایت کنند نرینند به حال دیگران بابا همچین از حریم خانواده حرف میزنه انگار اینجا کلیسا است و همه برای اعتراف امدند کونی فانتزی نیم درصد داستانها هم حقیقت نداره دفعه دیگه منبر برید کونتون پاره است 😛 😛 😛

0 ❤️