حراج کسلیس

1400/11/24

سلام دوستان

جوادم. 23سالمه. اهل شیرازم.
2ساله که ارباب مریم افتخار داده و اجازه کون لیسی شو داده بهم که برده شون باشم.
ارباب علایق خاصی داره. زیاد خوش نمیاد از آزار و اذیت و کارهای سادیستیک ولی اگر سگ خوبی نباشم و خوب لیس نزنم ناراحت میشه و مجبور میشه تنبیهم کنه.

من در هیچچیز اختیار از خودم ندارم و تصمیماتم رو ارباب لطف میکنه میگیره. منم بدون چرا و بدون معطلی و با کمال میل هر خواسته ای داشته باشه اطاعت میکنم.

امروز میخوام داستان آشنا شدنم با خانوم شیوا رو تعریف کنم.
البته تا جاییش که یادمه.

یروز ارباب بهم زنگ زد و گفت باید ساعت 4 دم در خونه برم دنبالش و برام یه سوپرایز داره. (سوپرایز هایی که معمولا درد و لذت دارن)

منم طبق معمول با یه دسته گل و یه رول گل و یکم شکولات و خنزل پنزل رفتم در خونشون. در رو باز کرد و من وارد شدم. ماشین پارک کردم تو حیاط و رفتم بالا. چهار دست و پا شدم و واق واق کردم وقتی ارباب اومد اماده بود و اومد جلوم ایستاد تا من بتونم کفششو پاش کنم.
سوار ماشینش کردم و حرکت کردیم.

ارباب یه ادرس بهم داد که برم و منم اطاعت کردم.
یکم منتظر شدیم و تو این فرصت یه سیگار برای ارباب روشن کردم.
یه خانوم نسبت به ارباب با جثه کوچیک تر و موی بلوند وارد ماشین شد.

رفتار ارباب معمولا جلوی غریبه ها نرمال هست مگر زمانی که خودش تصمیم بگیره. رفتیم یکم مشروب و مزه و اینها گرفتیم و به دستور ارباب روونه باغ شدیم.

من از همینجا تقریبا فهمیده بودم داستان چیه.
وارد باغ که شدیم هنوز رفتار ارباب طبیعی بود و شروع کردیم بساط مشروب و جوجه و اینا رو آماده کردن و ارباب و خانوم هم نشسته بودن باهم حرف میزدن.

نیم ساعتی گذشته بود که ارباب صدام کرد و گفت بیام
+بله مریم جون

  • مریم جون و کیرخر. چرا هنوز سرپا ایستادی(اینجا فهمیدم که باید رفتارمو عوض کنم)
    زانو زدم وادامه دادم
  • معذرت میخوام. گه خوردم. امرتون رو بفرمایید ارباب
  • گمشو برو یکم پول نقد بگیر بیار.
  • چشم ارباب. همین الان میرم

چشمای خانوم شیوا چهارتا شده بود از تعجب.
داشتم میرفتم بیرون که ارباب صدام کرد دوباره و من رفتم زانو زدم و جلوش نشستم. گفت کف پاهاشو ببوسم و تشکر کنم که این کارو کردم بعد گفت پایه صندلی و ببوسم و بعد هم گفت کفش های خانوم و بوس کنم که اطاعت کردم و رفتم.

وقتی برگشتم ارباب و خانوم یکم مشروب خورده بودن و لباس هاشونو تقریبا در آورده بودن.
پول نقد و تو دهنم گزاشتم و چهار دست و پابردم دادم به ارباب که با انگشت اشاره کرد که بدم به شیوا.

بهم گفت که خانوم شیوا از صبح سر کار بوده و خستشه پس برده خوبی باید باشم و وظیفه مو درست انجام بدم.

اول خانوم دستور داد که پاهاشو بلیسم و انگشت هاشو تمیز کنم. حدود 10دقیقه تمام انگشت هاشو دونه دونه لیسیدم تا هم عرقش رفت و هم بوش بهتر شد. خانوم هم 5تومن از پوله که آورده بودمو به عنوان کرایه داد به ارباب

به عنوان جایزه هم خانوم جوراب هاشو کردم تو دهنم.
&چه برده خوبی. چندروزی قرضش بده به من

  • این بدبخت به کون من معتاده. نمیتونه نلیسه. ولی هروقت خواستی بیر استفاده کن. من وتو که این حرفارو نداریم
    & پاهام ازصبح تو کفش بودن خیلی درد میکنه. ولی این دودولی ظاهرا بلده کارشو
  • گه خورده بلد نباشه. خودم یادش میدم. به هیچ دردی که نمیخوره لاقل خوب بتونه بلیسه.

ارباب قلاده مو که روش نوشته بود مریم آورد و کرد گردنم و داد به دست خانم و بهش گفت که اینجوری بهتر حالیم میشه.

خانوم گفت که جیش دارم باید برم و بیام.
ارباب یه نگاه به من کرد و من فهمیدم باید چکار کنم.
رفتم دم در دستشویی و شروع کردم واق واق کردن. این به معنی این بود که من هم میخوام بیام.
خانوم گفت من هنوز زبون سگ نمیفهمم. و ارباب بهم اجازه داد که صحبت کنم.

  • خانوم لطفا اجازه بدید تودستشویی هم من بردگی تون روبکنم
    & وا مگه جیشتم میخوره.
  • هرکار بگی میکنه. 1هفته غیر جیش من هیچی نخورد.
    &خوب بیا این یه 5تومن دیگه. یه 5دقیقه دودولو قرض میگیرم.

اومدم چهار دست و پا اییستادم و خانوم سوار شد و رفتیم دستشویی
هرچقدر به پاش افتادم و التماسش کردم اجازه نداد جیششو بخورم ولی گفت بعد که تموم شدم میتونی تمیزم کنی.

کارش تموم شد دوتا پاشو باز کرد و من به سختی تونستم کسشو بلیسم. وسط کار گفت دهنت خشکه و یه توف کرد تو دهنم.
منم کامل کسشو پاک کردم.
خانوم هم یه دستمال برداشت کسشو خشک کرد و دستمالو گزاشت تو دهنم.
و بعد سوار شد و دوباره برگشتیم.

وقتی برگشتیم پیاده نشد و ارباب هم اومد پشتش نشست.
یکم به جفتشون سواری دادم و داشت میمردم که ارباب گفت بسه.

خانوم دوتا پاشو داد بالا و گفت بیا جایزتو بدم حالا.
من رفتم کون خانومو لیس بزنم که یهو یه گوزید تو صورتم و جفتشون شروع کردن خندیدن.

یه 5تومن دیگه داد به ارباب و من حدود 15دقیقه داشتم تو باغ به خانوم سواری میدادم.
در این حین هم ارباب سیب می‌چید می‌خورد. بعضی وقتا هم وسطشو میداد به من.

وقتی برگشتیم ارباب یکی خابوند زیر گوشم چون بدون اجازش چیزیخورده بودم.

پای بساط عرق خوری یا داشتم پاهاشونو میلیسیدم. یا از صورتم به عنوان صندلی استفاده میکردن.

ارباب صدام زد و گفت لباسام رو در بیارم و برم تو حموم بخوابم.

همین کارو کردم.
اومد بالای سرم ایستاد و گفت جق بزنم. داشتم ارضا میشدم که شروع کرد جیش کردن رو صورتم. من هیچ احساسی رو بیشتر از ارضا شدن زیر جیش اربابم دوست ندارم.
هرچند بعدش اینقدر سیلی بهم زد تا منی خودمو خوردم.

دوباره دوتاشونو سوار کردم و برگشتیم تو سالن.
من گاییده شده بودم و بیهوش شدم. وقتی بیدار شدم دیدم ارباب و خانوم خوابیدن.
اتاق رو تمیز کردم. ظرف هارو شستم. حموم دستشویی رو شستم.
و زانو زدم کنار ارباب تا بیدار بشه.
وقتی بیدار شد گفت کار هامو کردم که جواب دادم اره

یکی یکی کولشون کردم و گزاشتم تو ماشین. بعد جوراب و کفشاشون رو پاشون کردم و خانوم هم یه لگد اروم تو صورتم زد. منم ازش تشکر کردم.

تو راه برگشت یچیز خریدم خوردیم.
البته سهم من چیزی بیشتر از تیکه های استخون و دورریز نون نشد.

رسیدیم خونه و من از هردشون تشکر کردم و پا و دستشونو بوسیدم.

ممنون که خوندید. استقلال بشه چنتا خاطره دیگه هم میگم

نوشته: جواد دودول


👍 6
👎 15
53901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858868
2022-02-13 06:04:15 +0330 +0330

جمله بندی افتضاح
بی سر و ته
قشنگ معلومه موقع نوشتن داشتی جق میزدی

2 ❤️

858869
2022-02-13 06:39:04 +0330 +0330

چرا آخه ینفر باید تمایل به همچین چیزایی داشته باشه؟؟

0 ❤️

858891
2022-02-13 08:19:20 +0330 +0330

ریدم دهن خودت اربابتم گاییدم کونی
نخونده فهمیدم گوه داری میخوری

0 ❤️

858941
2022-02-13 16:52:38 +0330 +0330

بازم بنویس دوس داشتم

0 ❤️

858955
2022-02-13 19:30:56 +0330 +0330

تو‌ که همش سواری دادی بهشون! این دیگه چه کسشریه

0 ❤️

858957
2022-02-13 20:24:13 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

858972
2022-02-14 00:18:48 +0330 +0330

کیر تو قبر پدرت کاش مادرت اون شب تو رو خورده بود

0 ❤️