...قسمت قبل

با سلام دوباره
با ترانه گرم صحبت بودم که بحث خیانت رو کشید وسط گفت دنیای بدیه وقتی یکیو عاشقانه میخواییش اما اون شخص در جوابش بهت خیانت میکنه گفتم چطور منظورت پژمانه؟گفت مرگ مغزی و قلبی همزمان.متوجه نشدم چی میگی درست توضیح بده,کمی طفره رفت من زیاد پاپیچش نشدم گفت راستی چرا از مهمونای اوا بدت میاد؟واللا چی بگم هیچکدومو نمیشناسم فقط اون پتیاره حمیده رو چند بار دیدم حتی صحبتم نکردم باهاش برداشته چنتا نره خرو با چنتا زنو دعوت کرده خونه…خب چه اشکالی داره زمونه مثل چند دهه قبل نیست که الان همه بروز شدن ذهنیت ها عوض شده ولی بدی های زیادی هم داره خانواده و دوست زن و بچه مفهوم اصلی خودشو از دست داده… اشکال که سرتاپاش ایراده اولا من خوشم نمیاد زنم با چنتا نره خر بگه بخنده بعدشم جلوشون منو خراب کنه اگه جریان س…نبود که ناراحت نشیااا دست پا اوا رو میشکوندم ولی خب س… با اون خریتش هم زندگی خودشو نابود کرد هم ما باید زخم زبون بشنویم خب پسره الاغ دیدی زنت دوست پسر داره طلاقش میدادی نه اینکه بزنی بکشیشون خودتم بیوفتی زندان منتظر حکم.
ترانه گفت درسته اون نوع برخورد هم اشتباهه کلا بی خیالی هم اشتباهه ادم باید حد وسطی داشته باشه,ترانه جان آدم تو یه شرایطی قرار میگیره که دیگه منطقش کور میشه اعصبانت کنترل همه چیو دست میگیره,م…یه سوال ؟جانم بپرس؟اگه مثلا بهت بگن آوا دوست پسر داره چه عکس العملی نشون میدی؟ واللا نمیدونم چی بگم الان هرچی بگم اعتباری بهش نیست گفتم که باید تو شرایطش قرار بگیری.فکر کن الان بهت بگن زنت دوست پسر داره بهت خیانت میکنه چیکار میکنی؟ترانه توام امشب زده به سرت هاااا البته درک میکنم پژمان بهت خیانت کرده خیلی داری اذیت میشی…
بیست دقیقه ای راجب خیانتو این چیزا صحبت کردیم گوشیشو درآورد گفت میدونی چراابنقدر دارم عذاب میکشم؟فقط جان مینا رو قسم بخور این فیلمو دیدی مثل س… وحشی نشی .اینو که گفت شک کردم گفتم یا خدا لابد میخواد عکس دوست پسر آوا رو بهم نشون بده گفتم جام مینا قاطی نمیکنم وحشی نمیشم بعدش گفت دستتو بزار رو سرم بگو جان ترانه هیچکار غیر منطقی انجام نمیدم منم قسم خوردم.گوشیو داد دستم یه فیلم پلی کرد اوا با شلوارک و تاپ رو مبل نشسته پژمان اومد تو تصویر رفت سممت آوا نشست پیشش دست انداخت دور گردنش شروع کردن به لب بازی بیست سه دقیقه فیلم بود میزدم جلو خلاصه اینکه سه سکس تمام اعیار داشتن باهم(منم موقع دیدن فیلم شوک بودم صدای هق هق ترانه منو از شوک خارج کرد فیلمو قطع کردم ترانه سرشو گذاشت رو زانوش گریه میکردو میگفت الان فهمیدی مرگ مغزی و قلبی چیه؟چی میتونستم بگم اگه دنیا رو سر من خراب شده پس ترانه رو چی بگم کمی دلداریش دادم اونم منو دلداری میداد بهم گفت یادت باشه قسم مینا و منو خوردی که کاری نمیکنی ,گفتم مامان بابات میدونن؟ آره میدونن پژمان خیانت کرده اما نمیدونن طرف اوا بوده خودت بهتر میدونی بابا مشکل قلبی داره بفهمه حتما سکته میکنه از طرفی هم آبروی خانوادگیمون در میونه حرف حدیث مردمو که میدونی؟خب حالا میخوایی چیکار کنی؟هیچی توافقی قراره طلاق بگیریم پژمان اولش قبول نمیکرد بهش گفتم آلروتو میبرم گفت چوب دوسرسوخته آخر مجبور شدم مهرمو ببخشم خب تو چیکار میکنی؟بنظرت میتونم با همچین زنی ادامه زندگی بدم؟ جدا میشم.
…
…
…
…
…
عه بلاخره فهمیدی خوبه پس اونقدرها هم اسکل نیستی وقتی گوشیت رو اپن بود فهمیدم واسه ضبط صدا گذاشتی اونجا دست نزدم بهش چند روز قبل میخواستم اون برنامرو سرت پیاده کنم دلم بحالت سوخت گفتم امشب 9 نفری کونتو پاره کنن ولی حیف که بی خایه بودن الانم وسایلتو جمع کن از خونه من سیکتیر کن برو بیرون
نمیتونستم این زنو بفهمم یعنی چی مگه میشه یه زن 180 درجه تغییر کنه تبدیل بشه به یه دیو به یه هیولا بقدری عصبی بودم بلند شدم دوتا چک محکم زدم زیر گوشش خیلی خودمو کنترل کردم س… میومد جلو چشمم نمیدونستم چیکار کنم عین قاطری که میبندنش به آسیاب دور خودم میچرخیدم اوا هم دستش رو صورتش بود گفت بیا چنتا دیگه بزن زن جنده بیا خایه لاپات نیست مگه عین داداشت س غیرت داشته باش.ااین حرفاش منو تا مغز استخون آتیش میزد گریم گرفت یاد زجه های پدر مادرم افتادم که واسه رضایت به پای پدر مادر زن س و دوست پسرش افتاده بودن عین خر تو گل گیر کرده بودم خدایا چه خاکی تو سرم بریزم به آوا گفتم تو از کی اینطوری شدی مگه من چیکارت کردم که اینکارو با من کردی؟ م…تو اونشب واسم مردی وقتی رفتی پا تلوزیون نشستی بدن لخت اون بازیگرو دیدی دوق کردی واسم مردی ازت متنفر شدم فقط میخواستم آتیشت بزنم که موفق شدم الانم وسایلتو جمع کن هررییی,یادت نرفته که خونرو زدی به اسم من مغازه هم واسه بابامه که اونم زده به اسم من دو روز بهت وقت میدم جنساتو از مغازه خالی کنی… خواستم بازم بزنمش یاد حرف مامور کلانتری افتادم که به س… زد:مرد حسابی واسه یه آدم بی ارزش هم زندگی خودتو نابود کردی هم خانوادتو اگه ارزش داشت که بهت خیانت نمیکرد خب بیا زدی کشتیشون چی شد؟ زنت برگشت به قبل خیاانتش؟
…
…
…
…
…
…
…
دوستان با بازگو کردن این ماجرا خودمو دارم اعذاب میدم بخاطر همین کوتاهه داستانم
خلاصه بعد کش قوس های فراوان طلاق گرفتم و حزانت مینا هم رسید دست من پدر مادر آوا اولش خیلی اعصبانی بودن از دستم حتی تهدیدم کردن که ترانه بهشون گفته بود سرچی طلاق گرفته بعد فهمیدن اصل داستان اومدن ازم معذرت خواهی کردن تشکر هم کردن که آبرو دخترشون رو نبردم تنها بردی که کردم مهریه ندادم این دیگه خیلی زور داشت خونه از دستم پرید اما یه فرد با ارزشتر اومد تو زندگیم بله ترانه الان شیش ماهه که با ترانه دارم زندگی میکنم آوا و حمیده تا اونجایی که میدونم مزون عروس زدن هرکاری میکنن اصلا واسم مهم نیست…
بعضی شبا موقع خواب به خودم میگم م… توام مقصری اگه میفهمیدی با زنت چطور برخورد کنی هیچکدوم از این اتفاقا نمیوفتاد از طرفی هم میگم درسته تو اشتباه کردی اما اصلا دلیل نمیشه اوا دست به همچین کثافتکاری بزنه.
بازم معذرت میدونم آب بسته شد به داستان

نوشته: م…