سلام
من حسینم و الآن 18 سالمه و سوم ریاضیم…
من در یک شهرستان کوچک زندگی می کنم (حالا بمونه کجا!) قبل از هرچیز بگم که این داستان قسمت سکسیش خیلی زیاد نیست و سعی کردم عین حقیقت باشه و حتی یک جمله بهش اضافه نکنم:
من تازه رفته بودم کلاس اول راهنمایی! تو اون دوران هنوز فیلم سوپر ندیده بودم چه برسه فکر کس کردن به سرم بزنه و هنوز به بلوغ نرسیده بودم و من بودم یه کیر کوچیک.
من اون موقع ها با چندتا از همکلاسی هام با هم ور میرفتیم و یه جورایی حال می کردیم. خوب بگذریم بریم سر داستان اصلی…
بنده یه دختر عمه دارم به نام راحله که اون زمون که من کلاس اول راهنمایی بودم اون سوم راهنمایی بود.
و اما در مورد راحله: راحله دختری بود سفید، یه کم تپل مپل و انصافا خوشکل. او خیلی دختر حشرییه (اینو اون زمونا نمی دونستم بعدا فهمیدم) ما دو تا از بچگی با هم بزرگ شده بودیم و روابطمون خیلی خوب بود و مثل دو تا دوست واقعی بودیم برای هم.
من اصلا به بدنش فکر نمی کردم اون زمون چون هنوز زیاد از این چیزا حالیم نبود، یه روز خونواده ی ما و خونواده ی راحله با هم خونه مادربزرگ برای شام دعوت بودبم. طبق معمول من با راحله تو اتاق صحبت می کردیم که بهم گفت حوصلم داره سر میره.
منم بهش گفتم منم همین طور چی کار کنیم؟
گفت: من میگم بیا یه بازی بکنیم.
گفتم چه بازی؟
گفت نمی دونم، دکتربازی خوبه؟!
گفتم آخه این بازی واسه بچه هاس یکی ببینه زشته.
بالاخره با اصرار او قبول کردم .
رفتیم تو یه اتاق خالی که یه تخت هم داشتو بهم گفت: من دکترم تو هم مثلا بیماری. منم قبول کردم. منو خوابوند و بهم گفت: خوب حسین آقا چتونه؟
منم گفت: یه خورده دلم درد می کنه… لباسمو بالا زد و یه خورده شکممو مالید. دیدم داره کم کم دستش پایین میره و دستاش یه خورده داره می لرزه… آروم دستشو گذاشت روی کیرم من چشامو بستم و کیرم آروم آروم راس کرد. البته یادمه خیلی کوچیک بود، یه خورده اونو از رو شلوار مالوند و منم حسابی حال کردم. خواست که شلوارمو از پام بیرون بیاره که یهو از بیرون صدا زدن: بچه ها بیاین شما بخورین. راحله بهم گفت: خوب برای امروز بسه ادامشو فردا…
اون شب تموم شد و دو روز بعد اونا اومدن خونه ی ما. او سریع اومد تو اتاق من و در رو بست و بدون مقدمه کیرمو گرفت، و منو پرت کرد رو تخت و شلوارمو خواست بکشه پایین که من جلوشو گرفتم و گفتم می ترسم بیرون بفهمن… ولی اون با زور شلوارمو پایین کشید و یه ده دقیقه ای با کنجکاوی بسیار با اون بازی می کرد . حالا که یادم میاد می بینم اصلا من کنجکاو نبودم ببینم کس چیه و چه شکلیه؟؟؟!!!
چند هفته گذشت و روابطمون به این شکل تبدیل شد و هر چند روز که هم رو می دیدیم سریع با کیر من ور می رفت ولی او اصلا لخت نمی شد! یه روز بهم زنگ زد که حسین به بهونه درس کردن کامپیوتر بیا خونه ما… منم چند تا سی دی ور داشتم و راه افتادم. خونه ی اونا با خونه ما زیاد فاصله نداشتن. وارد خونه که فهمیدم که تنهاس و دیگه تا ته ماجرا رو خوندم. سریع منو برد تو اتاقش شروع کرد به لخت کردن من. این بار کامل من لخت شده بودم و احساس خجالت می کردم و او هم که این موضوع رو متوجه شد لباس خودش رو بیرون آورد. واااااای چی می دیدم دو تا پستون خوش فرم و سفیییید آویزون. با دیدن اونا یه حسی توم جریان پیدا کرد و نا خودآگاه شروع کردم به خوردن اونا. این بار خلاف همیشه او اول با کیرم بازی نکرد بلکه من پدر پستوناشو در آوردم ولی چون اصلا این کارو بلد نبودم زود خسته شد و دیگه نذاش ادامه دم.
بهم گفت: می خوای ببینی من به جای کیر چی دارم؟
گفتم: خوب معلومه کس داری؟
ولی کس چیه فقط از زبون دوستام اسمشو شنیده بودم. نه عکسی نه فیلمی و نه هیچ چی… این شد که خودم شلوارشو پایین کشیدم و همچنین شرتشو. کسش خیلی پشمالو بود و من کسشو خوب نمی دیدم.
من حدود یه دقیقه با کنجکاوی تمام به کسش زل زدا بودم که او دستمو گرفت و به کسش مالید احساس خوبی داشتم. اون روز کلی با هم ور رفتیم، پستوناشو می خوردم کسشو می مالوندم لب می گرفتیم و اونم حسابی با کیرم ور می رفت…
این ماجرا تا چند ماه ادامه داشت، جوری که با هم قرار گذاشتیم بعد از مدرسه (که مدرسه هر دومون نزدیک خونه مادربزرگ بود) بریم به خونه مادربزرگمون. و اونجا حالی به حولی…
این قضیه دیگه برام عادی شده بودم. اون دوران هیچ کدوم از دوستام کسو از نزدیک ندیده بود و من از همه جلوتر بودم.
بعد از گذشت چند ماه نمی دونم چی شد که یهو به یه چشم به هم زدن دیدم سال دوم دبیرستان هستم.
بله، من الان دوم دبیرستان بودم و از چند سال پیش که با راحله سکس داشتم تا الان اصلا سکس نداشتم و اصلا بهش حتی فکر هم نمی کردم. دیگه دوران بلوغم بود و احساس می کردم خیلی شهوتیم و در کل حالم خیلی بد بود و هفته ای چند مرتبه جلق می زدم و از این کار خیلی خوشم میومد.
خیلی به کس احتیاج داشتم ولی همون طور که گفتم من در یک شهرستان کوچیک زندگی می کنم و تو این خراب شده هیچ غلطی نمیشه کرد. (البته یه خورده بی عرضگی خودمه). یه مرتبه یاد دوران بچگیم(اول راهنمایی) افتادم و دختر عمم راحله. او الآن تهران درس می خوند (دانشکده) رفتم تو فکر باورم نمی شد که من قبلا باهاش سکس داشتم.
فکر می کردم شاید خواب بوده …ولی نه… اصلا چی شد یه مرتبه همه چی تموم شد…اصلا یادم نمیومد… دیگه تمام فکرم راحله بود… منی که یه شاگرد ممتاز بودم و درسم عالی بود با افت شدید تحصیلی مواجه شدم (معدل اول دبیرستان:19:80 و معدل دوم: 18:12). همش فکر می کردم چه جوری به یادش بیارم و بهش بفهمونم که من الان بهش نیاز دارم…
کاری از دستم بر نمیومد. او تهران بود و من اینجا … با جلق زدن خودمو ساکت کردم تا تابستون که قرار شد با خانواده برم تهران، از خوشبختی من قرار شد که راحله هم که چند تا از وسایلشو تهران جا گذاشته بود با ما بیاد و زود برگرده… خیلی خوشحال شدم. به خودم گفتم اگه قراره کاری بکنم این بهترین موقعیته.
بالاخره روز موعود فرا رسید. من و راحله عقب نشستیم و بابا و مامان هم جلو.
سعی می کردم خودمو بهش بچسبونم و تو خواب سرمو روی پاهاش می ذاشتم و …
رسیدیم تهران رفتیم خونه یکی از فامیلامون. راحله هم دوران دانشجویی شبا اونجا تلپ بود. شب اول که نتونستم کاری بکنم. رفتار راحله با من جوری بود که اصلا انگار هیچ چی بین ما نگذشته و این کارو برای من سخت تر می کرد. بالاخره شب دوم فرا رسید… من جامو یه متری راحله انداختم. و سعی کردم خوابم نبره یه ساعتی گذشت و کاملا به بدن راحله خیره شده بودم. چه هیکلی داشت. اصلا قابل مقایسه با سوم راهنماییش نبود. خیلی حالم بد بود دلو زدم به دریا و بالشتمو چسبوندم به بالشت او و خیلی آروم لبمو گذاشتم رو پیشونیش. خیلی آروم جوری که بیدار نشه. قلبم با چنان سرعتی می زد که می ترسیدم راحله از صداش بیدار بشه. یه خورده شجاع تر شدم و دستمو آروم گذاشتم روی پستونش دکمه بالای پیرهنشو باز کردم یه سوتین مشکی دیدم داشتم می مردم. دیگه نمی فهمیدم که دارم چی کار می کنم. دستی که آروم رو پستونش بود رو یه خورده محکم تر فشار دادم که یهو از خواب پرید و با جیغ خیلی بلندی که کشید بابام بیدار شد و پرید تو اتاق. من که شهوت از سرم پریده بود و حسابی خودمو خیس کرده بودم گفتم: هیچ چی راحله خر و پف می کرد خواستم بیدارش کنم که ترسید و جیغ زد. بالاخره بابام رفت و راحله بلند شد و رفت تو یه اتاق دیگه… اعصابم شدیدا خورد بود. به خودم گفت اصلا بی خیال همون جلق خودمون رو بزنیم بهتره، کی کس می خواد! گرفتم خوابیدم. ولی خوابم نمی برد بعد از چند ساعت به زور خواب رفتم. صبح با صدای راحله: لنگه ظهره نمی خوای پاشی. از خواب بیدار شدم. روم نمی شد تو صورت راحله نگاه کنم. موقع نهار سر میز راحله روبه روی من نشسته بود و هی بهم لبخند می زد و می گفت دیشب چی کار می کردی؟ باهام چی کار داشتی؟ و…
داشت جلوی همه آبرومو می برد. منم چرت و پرت جوابشو دادم و سریع غذامو تموم کردم و رفتم بیرون تو خیابون با بچه ها…
بعد از ظهر اومدم خونه دیدم راحله تنهاس و داره وسایلشو جم و جور می کنه. بهش گفتم: بقیه کجان؟ تو داری چی کار می کنی؟
گفت: همه رفتن بیمارستان ملاقات یکی از فامیلا و منم چون باید صبح زود برم خونه موندم تا کارامو تموم کنم. با شنیدن این که قرار بود فردا بره خیلی ناراحت شدم و به زمین و زمان فحش می دادم.
رفتم پیشش نشستم و بهش گفتم: راحله می خوام یه چیزی بگم، ناراحت نمی شی؟
گفت:نه هر چی می خوای بگو…
دوست عزيز اين شعر رو براي كار زشت وكثيف سكس با محارمت برات مينويسم كه بيشرفي و لجنيت رو به حد اعلي رسوندي::::
(لطفاهنگام خواندن شعربه حركت هاوبه خصوص ويرگول و ساكن توجه بشه تا شعر ازوزن شعريش نيوفته و لذت بخش بشه–نظر فراموش نشه دوستان–)
برفتي به دنبال مادرودختري$بخواستي بگايي، كون مادري
/همي رفتي،رسيدي جايْگاه$كه گويندش،در شهرمان ايست گاه
/به هنگام نشستن كردي انگشت$به كون مادرِ دختر تو از پشت
/تورا ميكرد،دعوت مادرش$كه انداخت،بر گردنت دخترش
/مادرش شب رابه توگفت همي$همانا نخواهند،مال و سروت كمي
/توراضي،كردي والدين را$كه گيرند برايت دخترك را
/توگويي كه كردي ،از كون زنت$ببوييدي ،كونِ مادرزنت
/توگفتي كه شد مادرش لزبيان$گذارم،پندي باتو درميان
/نزن جلق برادر،كه بردست هوش تو$كه شايد لتي من زنم گوش تو
/توگفتي كه مادر زنِ لزبيانت$كه كيرم دهانت وطرزِ بيانت
/برايت مياورد،هر بار كَسي را$كه گايي تو به نسبت هر كُسي را
/بگفتي كه داري ٢كونْ قمبِلي$توهرشب،پيش از ان كه لَم بدي
/به روي تخت،كنارزنت$هماناخوري كون مادرزنت
/شب اول نهادي،درون زنت$تحمل كرد،همه درد راهم زنت
/تااينكه رقابت كند باننش$كه هرگز مَدد از دست شوهرش
/بليسيدي سوراخ مادرزنت را$كه بوي كُنش(كونش)برد،از سر مخت را
/چنان گفتي كوسوشر بسي$كه كردي كس مادرش راكمي
/كسش مانَد، چشمه اي پر ز اب$كه گر دست زني،بريزد برونش هي اب
ودراخر:::
برو و جلقت،از پي بگير$كه تا نَكْشيدم،خواهرت رابه كير
/تقاضادارَمَّن،ازهمه دوستان$كه ببرند همسرت راهم به بوستان
/بليسند همسرِ،خوشگلت را$بگايند،كس خيس مادرش را//////////
دوستم قصدم طنزه،منظوريم ندارم((پس ناراحت نشو–البته برا بيناموسيتم يكم لازم بود–))لطفا بگين شعرم چطوره
دوستان خواهشا تو نظراتتون،يه نظري هم برا شعراي من بديد تا اگه راضي بوديد زير هر داستاني كه ميخوانم يه شعر سكسي كوتاه برا خندتون مينويسم&تالان ٤تا شعر نوشتم ولي فقط يه نفر(ارش مشهدي)نظر لطف كرده و با تشكر تشويقم كرده تا سه تا ديگه نوشتم، اگه اينجوري پيش بره دلسرد ميشمو رمقي برا نوشتن برام نميمونه----براي ديدن شعرام ،نظرم رو تو زير اكثر داستانا بخوانيد و خواهشا نظر بديد نظر تا ادامه بدم دوستاي عزيزم
شعراز::بكنه رشت(دعرم)
نظرتونو بگين تو نظراتتون تا بازم بنويسم
دوستون دارم
بكنه رشتم
بكنه رشت
ایول دمت گرم
شعر تو هم قشنگ بود " بکن رشت19" فقط به نظرم سکس با دختر عمه ، سکس با محارم نیست…
Bokone rasht19
تو واقعآ بکن رشتی !!!
ولی هنوز معنی سکس با محارم نمیدونی ؟
بیخیال
خوب بود. حداقلش مثله بعضيا تخماتيک نبود. به حقيقت نزديک بود