حس خوب با برادر شوهر سكسيم

1399/10/24

سلام من نگینم. قدم ١٥٥ وزنمم ٥٢ و سنمم ٢٧ سینه هام ٧٥ و باسنمم خوبه. بدن تو پری دارم. پنج سال پیش با یه پسری اشنا شدم به اسم سعید. قد سعید ١٧٥ و وزنش هم ٨٢ ک الان سنش ٢٨ عه . هیکل رو فرمی داشت. از همون اول هم جدای قیافه و موقعیتش ک خوب بود. بیشتر هیکلش چشمم رو گرفت. قد بلندی نداشت ولی چهارشونه. بدنسازی میرفت و هیکل تو پر و سینه و دستای تو پر و ورزیده ای هم داشت. تو پارک با هم اشنا شدیم از همون روز اول من عاشقش شدم. همیشه دختر هاتی بودم ولی از یه طرف هم مغرور بودم. خیلی به پسرا پا نمیدادم. سعید هم چون دیده بود زیاد تو پارک با پسرا نمیچرخم اومده بود سمتم. خیلی با هم خوب بودیم و قرار به ازدواج گذاشتیم. سکسمون هم قبل ازدواج فقط محدود بود به لاپایی و ساک زدن برای هم ک واقعا کیر سعید هم خیلی خوب بود. یه کیر کله قارچی و خوشگل. ک همیشه وقتی واسش ساک میزدم فک و دهنم درد میگرفت البته دهن منم کوچولوعه. همیشه کوسمو خوب میخورد. ولی همیشه یه مشکلی داشتیم اونم این بود ک خوب ارضا نمیشدم. یعنی تقریبا از هر ده بار دو بارش رو ارضا میشدم. همیشه سعید ازین موضوع ناراحت بود و منم میگفتم احتمالا چون با استرس سکس میکنیم اینطوریم. بعدا درست میشه. بعد دو سال دوستی میخواستیم ازدواج کنیم. من خانوادم دو تا دختر هستیم ک یه خواهر دارم چهار سال کوچیک تره. سعید هم یه برادر داره ک پنج سال کوچیک تره از من. همیشه دوس داشتم ک یه برادر کوچیک داشته باشم. ازین موضوع هم خوشحال بودم ک سعید یه برادر داره ک میتونه برادر من هم باشه. عکسای داداش سعید رو دیده بودم. پسری به اسم مهران قدش چند سانت از سعید بلند تر. هیکلش مثله سعید ، ورزشکاری. روز عقدمون رسید قبل اون من مهران رو ندیده بودم. مراسم شروع شد و وارد سالن شدیم. خیلی گیج بودم. کلی افراد از فامیلای سعید رو میدیدم. ک یکی یکی سعید داشت معرفی میکرد ک یهو مهران رو دیدم.

مهران اومد سلام و علیک. دستشو اورد جلو و من هم سلام دادم. دستای خوبی داشت. بزرگ و انگشتای کشیده. منم ک دستام کوچولو انگار یه بچه داشت با یه بزرگسال دست میداد. از همون نگاه اول وقتی مهران رو دیدم حس عجیبی داشتم. با اینکه سعید رو خیلی دوس داشتم ولی مهران رو هم عاشقش شدم. اصلا فکرشو نمیکردم ک مهران رو بیشتر از یه برادر دوس داشته باشم ولی قطعا اون حسی ک برای اولین بار دیدمش حس دوس داشتنه یه برادر نبود. رفت و امد هامون زیاد شده بود. وقتایی ک خونه ی مادرشوهرم میرفتیم حس داغی شدیدی پیدا میکردم. چون مهران رو میدیدم. ولی همیشه خودمو سرزنش میکردم ک چرا اینطوری میشم. همیشه شبا ک میرفتیم اونجا من حشری میشدم و موقع خواب حتما باید با سعید سکس میکردم. البته سکس از جلو رو گزاشته بودیم هر موقع ک رفتیم خونه ی خودمون انجام بدیم. موقع خواب همیشه تو اتاق سعید کیرشو در میاوردم وحشی تر از قبل واسش ساک میزدم و اونم کسمو لیس میزد تا ارضا بشیم. ولی سعی میکردیم هیچ صدایی ازمون در نیاد ک ضایع نباشه. وقتایی ک مهران رو میدیدم تا میدیدمش کسم خیس میشد. اصلا دست خودم نبود. میرفتم دستشویی میدیدم ک کسم تمومه شرتم رو خیس کرده. یک سالی همینجوری گذشت و من حسم به مهران قوی تر میشد. عروسیمون رو گرفتیم و رفتیم سره خونه زندگیمون. شبه اولی ک کیر سعید رفت تو کسم رو یادم نمیره ک به چ بدبختیی پردمو زدیم. کسم اصلا تحمل کیر سعید رو نداشت. بعد چند هفته تازه سکسامون برام لذت بخش شده بود. چون چند هفته اول فقط درد میکشیدم. ارضا شدنای من هم بهتر شده بوده. سعید تو سکس برام هیچی کم نمیزاشت. واقعا دوسش داشتم و منم هیچی واسش کم نمیزاشتم. جفتمون هم خیلی حشری بودیم. تقریبا یک روز در میون سکس میکردیم. قرار شد یه مسافرت با خانواده ی سعید بریم شمال. با خانواده شوهرمم خیلی راحت بودم. مثل خانواده خودم دوسشون داشتم. اولش مهران نمیخواست بیاد چون کار داشت. بعدش کارشو کنسل کرد و گفت ک اونم میاد. من وقتایی ک مهران رو نمیدیدم بهش فکر نمیکردم. ولی وقتایی ک بهش نزدیک بودم از فکرم بیرون نمیرفت. نمیدونم چ حسی بود ولی همیشه خیلی داغ میشدم. حالا هم ک قرار بود چند روز پیشمون باشه. راه افتادیم رفتیم محمود اباد. یه ویلایه بزرگ گرفتیم ک سه تا اتاق داشت. من و سعید تو یه اتاق. مامان و بابا هم تو یه اتاق. مهران هم توی یه اتاق دیگه ک چسبیده به اتاق ما بود.

رفتیم بازار و کلی خرید کردیم واسه شام و غیره. من رفتم دستشویی دیدم باز شرتم خیسه خیسه. دست کشیدم لای کس کوچولوم دیدم کلی اب لاشه ک وقتی انگشتمو در میاوردم کلی کش میومد. دوباره ذهنم درگیر شد. اومدم بیرون. سعید و مهران داشتن بازی میکردن و منم رفتم کنارشون و نشستم کنار سعید. ورق بازی میکردن و مهران روبروی سعید نشسته بود. یه لحظه چشمم افتاد به شلوار مهران ک برامدگی عجیبی داشت. البته زیاد هم عجیب نبود چون سعید هم همیشه به خاطر اینکه کیرش بزرگ بود جلوی شلوارش برامدگی داشت. ولی وقتی چشام به برامدگی کیر مهران افتاد نفسام داشت بند میومد. اصلا نمیدونستم چرا اینجوری شده بودم. پاشدم دوباره رفتم دستشویی ک دست و صورتمو بشورم. یهو دستشوییم هم گرفت. کشیدم شلوارمو پایین ک دیدم اینقدر کسم اب اومده ازش ک شلوارمم خیس کرده ولی چون شلوارم مشکی بودش مشخص نشده بود. دست کشیدم رو کسم به طور وحشتناکی زده بودم بالا. طوری دست کشیدم روش حس میکردم میخوام ارضا بشم یه خورده کسمو مالیدم. چشامو بسته بودم یه لحظه یاد برامدگی کیر مهران اوفتادم ک پاهام سست شد و نزدیک بود بیوفتم زمین. به زور خودمو نگه داشتم و سریع شلوارمو کشیدم بالا و رفتم بیرون. سعید منو دید ک گفت چیشده گفتم یه خورده فشارم افتاده. گفت بیا بریم لب دریا یه خورده شب شده هوا خنکه حالت میاد سره جاش. رفتیم و برگشتیم. حالم بهتر شده بود. به سعید گفتم تو برو داخل خونه منم یه خورده تو حیاط بشینم و بیام. از تو حیاط میشد داخل اتاقارو دید. فوضولیم گل کرد گفتم بزار ببینم مهران داره چکار میکنه. رفتم سمت پنجره اتاقش. دیدم رفته زیر پتو دراز کشیده. فقط سرش بیرون بود. میخواستم برم داخل ک دیدم یه پتو رو زد کنار ک از جاش پا بشه. دیدم لباس تنش نیس. پتورو کامل زد کنار دیدم با یه شرت خوابیده بودش. شنیده بودم مهران شدیدا گرماییه. برا همین لخت خوابیده بود. دیدم یه دست به کیرش کشید از رو شرت. یه خورده مالوندش. پاشد وایساد وایییی چی میدیدم. کیرش تو شرتش بود ولی بزرگیشو میشد حس کرد از رو شرت. بد جوری حشری شدم دستمو بدون اینکه خودم متوجه بشم کردم تو شرتم داشتم مهران رو دید میزدم و کسمو میمالوندم. چشامو بسته بودم و داشتم میمالوندم. سریع خودمو با صدای در اتاق مهران به جمع و جور کردم و رفتم داخل. رفتم تو اتاقمون و لباسمو عوض کردم و یه تیشرت بلند پوشیدم با ساپورت. اومدم تو پذیرایی و رفتم کمک کنم واسه شام بر عکس مهران هم اومده بود داشت کمک میکرد. اصلا تو حال و هوای خودم نبودم. هی چشمو مینداختم رو شلوارک مهران تا بتونم کیرشو دید بزنم. تا موقع خواب همین بود وضعیتم. رفتیم تو اتاقامون و من سریع لباسامو در اوردم و با شرت و کرست رفتم زیر پتو. سعید اومد داخل برقارو خاموش کرد و اومد زیر پتو دید ک من لباس تنم نیس. گفت اووووف. چرا لخت خوابیدی عزیزم. گفتم اخه میخوام اون کیرتو بکنی تو کسم. گفتش عزیزم امروز خیلی خسته شدم. همش تو راه بودیم نمیشه امشب. اصلا حس و حالش رو ندارم. گفت پس بزار کیرتو بخورم. گفت نه نگین نمیشه ولش کن. الان منم تمیز نیستم حال نمیده. دستشو گرفتم کردم تو شرتم دید خیسه خیسه. گفتش جوووووون چ کست هم خیس شده. چرا اینطوری شدی. گفتم خب عزیزم حشری شدم میخوام کیرتو بکنی تو کسم. گفت بزار واسه فردا. ک حموم هم بریم و تمیز باشیم بعدش یه سکس توپ بکنیم. هر کاری کردم نزاشت کیرشو بخورم و گرفت خوابید. منم اصلا خوابم نمیبرد. یه مانتو تنم کردم و رفتم بیرون همونطوری ک یه خورده راه برم شاید درست شد. رفتم بیرون دیدم برق اتاق مهران روشنه. دوباره فوضولیم گل کرد و با خودم گفتم برم ببینم شاید چیزی نصیبم شد تونستم یه خورده هم خودمو بمالم شاید ارضا بشم.

رفتم پشت پنجره دیدم مهران لخت نشسته رو تخت پشتش به منه داره با لپ تاپ فیلم میبینه. یهو به پهلو خوابید لب تاپ رو گزاشت روبروش. وااااااااااااااااای یهو دیدم کیرش سیخ شده از رو شرت داره فیلم میبینه. خیلی خیلی بزرگ بود یهو دستشو کرد تو شرتش داشت با کیرش بازی میکرد. فیلمش نمیدونم چی بود ولی خیلی صحنه داشت. مهران هم بدجوری حشری شده بود. دیدم دستش تو شرتشه داره میماله کیرشو. یهو با دستش کیرشو کشید بیرون. وایییییی. منم دستم تو شرتم بود با یه دستمم داشتم سینمو میمالیدم. یه کیر بزرگ تقریبا بزرگ تر از سعید و با یه کله صورتی و بدنه کیرش هم پر رگ. مهران داشت کیرشو میمالید من رو اسمونا بودم. همینجوری داشتم خودمو میمالوندم ولی ارضا نمیشدم. یهو گفتم اینطوری نمیشه بزار برم پیشش. با خودم فکر کردم گفتم به بهونه اینکه خوابم نمیبره بگم بهش ک برم پیشش فیلم ببینم. رفتم داخل. رسیدم پشت در اتاقش. صداش کردم اروم. یه خورده با مکث جواب داد جانم. گفتم مهران جون خوابم نمیبره. لپ تاب اوردی بشینم فیلم ببینم. گفتش الان لباسامو بپوشم بیا داخل بشینیم با هم ببینیم. سی ثانیه بعد گفت بیا تو. رفتم داخل. پاهامو حس نمیکردم. یه زیرپوش پوشیده بود با شلوارک. رفتم رو تختش. گفت بیا بشینیم زمین ، تخت کوچیکه جا نمیشیم. گفتم نه زمین سفته پاهام درد میگیره همینجا بشینیم دوتایی. گفتش خب پس. چی دوست داری ببینیم. گفتم نمیدونم فقط الان خوابم نمیبره یه فیلم باشه یه خورده سرگرم بشم ک بعدش خوابم بگیره و بخوابم. گفتش درام نگاه میکنی. گفتم اره خوبه. یه فیلم گزاشت به اسم pk هندی بود. در مورد مذهب و فلان و اینا یه خورده هم خنده دار بود. یسری جاهاش نشون میداد ک مثلا دو نفر تو ماشینن ماشین هی بالا و پایین میشه و شخصیت داستان هم میرفت لباساشون یا پولاشون رو میدزدید. گفتم خب اینا چکار میکنن. گفت نگین جون خب اینا دارن عشق بازی میکنن اینم میره پولاشون رو میدزده. گفتم اهان. زیاد حواسم به فیلم نبود. همش فکر پیشه کیر مهران بود. گفتم خسته شدم میشه دراز بکشیم. گفت خب دراز بکشیم. اون اول خوابید و بعد هم من دراز کشیدم پیشش. بد جوری داغ کرده بودم. لپ تاب رو گزاشت دقیقا روی کیرش. گفتم خب اینجوری ک تو اذیت میشی. گفت نه خوبه. گفتم لپتاب هم داااغه اونوقت میسوزی ها. گفت خب چکارش کنم دیگه مجبوریم. گفتم باشه. یه ده دیقه فیلم رو دیدیم. من همش حواسم به مهران بود. هی لباشو نگاه میکردم. دستاشو و شکمش رو. مثل این زنای هیز شده بودم. یهو گفت نمیشه اینجوری. من دارم اذیت میشم. خیلی دارم میسوزم. یهو گفتم میخوایی من فوت کنم خوب شه. گفت نه اونطوری هم نسوختم ک. گفتم میخوایی برم یخ بیارم بزارم روش. (همرو میگفتم ک خودم انجامش بدم نه ک اون انجام بده) گفت نه بابا گفتم ک اونطوری نسوختم فقط داغ شده. گفتم خب شلوارکتو درار یه بادی بخوری. گفت نه خوب میشه. گفتم پس بزار یه جور دیگه باشیم. تو بیا پشت من. به پهلو دراز بکشیم لپ تاب هم بزار رو تخت. گفت اخه اینطوری نمیشه ک. گفتم اخه اگه من برم پشتت ک تو هیکلت درشته من هیچی نمیتونم ببینم. گفت تو راحتی اینطوری. گفتم اررررره خیلی هم خوبه. برگشتم به پهلو. اونم چرخید به پهلو ازم فاصله داشت. لپ تاب هم جلوی من بود. داشتیم میدیدیم ک من گفتم سردم شده پتو بکش رومون. پتورو کشید. الکی هی تکون میخوردم. هی میرفتم عقب تر. ولی چون تخت یه نفره بود اون زیاد جا نداشت بره عقب. چسبیدم بهش. گفتم مهران من خیلی سردمه یه خورده نزدیکم شو ک گرممون بشه. کونمو یه جور تنظیم کردم ک قشنگ قاچ کونم افتاد رو کیرش. گفتم اخیش چقدر گرم شدم. بچسب بهم ک دارم لرز میزنم. چسبید بهم. کیرشو ک حس میکردم رو کونم دیگه دسته خودم نبود. همینجوری حشری تر میشدم. حس کردم داره سیخ میکنه. گفتم جووووون چ حالی میده. خیلی گرم شدم بیشتر بچسب بهم. گفتم تو هم گرم شدی. گفتش اره فقط یه خورده چشام تار شده فکر کنم از کم خوابیه.

فیلمو استپ کردم. برگشتم سمتش گفتم ابتو بیارم از تو یخچال بخوری (قسمتی ک گفتم ابتو بیارم رو بعدش یه مکسی کردم) ک خوابت هم بپره.با مکس گفت اره اگه میشه. رفتم بیرون اتاق سریع رفتم اتاق خودمون. شرت و سوتینم رو در اوردم. کلا شرتم خیس شده بود .دوباره مانتو رو پوشیدم و اب هم ورداشتم رفتم تو اتاق. گفتم بفرما مهران جونم. پاشد نشست اب رو خورد ازش گرفتم لیوان رو. یهو پریدم روش گفتم خب پس خوابت پرید. یا دوباره بیدارش کنم. گفت کیو بیدار کنی. گفتم تو رو دیگه. گفت نه خوبم. گفتم منم گرمم شده وقتی بهت چسبیدم گفت خب چرا مانتو پوشیدی یه تیشرت میپوشیدی دیگه. البته شلوارم ک پات نیس. گفتم خب نمیشه دیگه بیشتر از این. گفتش خب تیشرت داری درش بیار مانتو رو. گفتم نه ندارم. گفت خب پس ولش کن. گفتم نه در میارم. ولی اینطوری دوباره سردم میشه اونوقت باید بغلم کنی ها تا گرم بشم. گفت خب در بیار بیا تو بغلم. گفتم اول تو لباستو درار. گفت من برا چی. گفتم من خجالت میکشم. گفت باشه. زیرپوشش رو در اورد. چشام اوفتاد به بدنش. سینه های خوشگلش با اون شکم شیش تیکش. گفتم اوووووف چ بدن رو فرمی داری ها. گفت اره تمرین زیاد میکنم. گفتم تو برو زیر پتو منم در میارم میام زیر پتو فقط چشاتو ببند. چشاشو بست. اب از کسم ریخته بود. مانتومو در اوردم. نمیدونست ک لخته لختم. رفتم زیر پتو. بدنم دیده نمیشد. گفتم باز کن. چشاشو باز کرد گفت بقیه فیلم رو ببینیم. فیلم رو پلی کرد من خودمو نزدیکش کردم چسبیدم بهش کیرش خورد به کونم. سیخ کرده بود. یهو گفت نگین لباس چی تنته. گفتم بچسب بهم. کامل چسبید بهم تازه فهمید ک هیچی تنم نیس. گفتم زیادی گرمم شده مجبور بودم. دستشو گرفتم اوردم نزدیک کسم. گزاشتم رو کسم. بدون اینکه هیچ حرفی بزنیم. داشتیم فیلم رو میدیدیم و مهران داشت با کسم ور میرفت. برگشتم سمتش لبامو نزدیکش کردم. گفتم یه چیزی بگم. گفت بگو. گفتم میشه منم کیرتو بگیرم . دستمو گرفت گزاشت رو کیرش. محکم گرفتم کیرشو. در اوردم از شرتش. سرمو بردم نزدیک کیرش. گفتم میخوام از نزدیک ببینم. خیلی بزرگ بود. سرش صورتی با رگای درشت. لبامو نزدیک کیرش بردم. یه بوس به سر کیر مهران زدم. با اینکه کیر سعید بزرگ بود و هر وقت ک میخوردم فک و دهنم درد میگرفت و دوس نداشتم ، ولی کیر مهران با اینکه بزرگ تر هم بود ولی دوس داشتم با ولع بخورمش مهران دستشو گزاشته بود رو کسم میمالوند. کیرشو کردم تو دهنم همینجوری داشتم واسش ساک میزدم . چشاشو بسته بود . دستشو کرده بود لای موهام . میگفت بخور زنداداش جونم . گفتم همش ماله منه ازین به بعد همیشه میخوام بخورمش . گفت بیا شصت و نه بشیم. رفتم روش. کسم سمت مهران بود. داشت زبونشو میکرد تو کسم. منم کیرشو میخوردم. رو ابرا بودم. نمیتونستم درست کیرشو بخورم همش حس میکردم دارم ارضا میشم. اب کسم رو همرو میلیسید. گفتم بسه میخوام کیرتو تو کسم حس کنم. میخوام اون کیر کلفتت واسه من باشه. میخوام اصن ازین به بعد زن تو باشم. تو فقط منو بکنی. گفت بخواب رو تخت. خوابیدم. اومد روم. کیرشو میکشید لای کسم. اروم فشار داد. داشتم به چشماش نگاه میکردم. لبشو گزاشت رو لبم فشار داد تو. داشتم جر میخوردم. تلمبه زدنش رو شروع کرد. من یه بار ارضا شدم. بدن سکسیشو بغل کرده بودم. پشتشو چنگ میزدم. داد هم نمیتونستم بزنم وگرنه خونه رو میزاشتم رو سرم. بر عکس شدیم. من اومدم روش. با دستم کیرشو تنظیم کردم. اروم اروم نشستم روش. کامل رفته بود تو کسم. شاید سه یا چهار بار ارضا شدم رو کیرش. بعد ده دیقه ک داشت تو کسم تلمبه میزد یهو گفت ابم داره میاد. منم بهش گفتم بریز توم میخوام ازت بچه داشته باشم. یه اه کشید و تموم ابشو ریخت توم. ولو شدم روش. کیرش تو کسم خوابید. یه لب گرفتم ازش پاشدم مانتومو ورداشتم برم بیرون. رفتم تو اتاق خودمون کنار شوهر گلم راحت خوابید. فردا انگار ک نه انگار دیشب اتفاقی افتاده. ازون مسافرت دیگه تقریبا هر هفته با برادر شوهرم سکس دارم. هنوز ازش حامله نشدم. مهران هم خوب هوامو داره. همیشه ک سعید میره سره کار میاد کیر خوشگلشو میکنه تو کسم و میره. واقعا عاشق جفتشونم. ولی واقعا من برده ی کیر مهران شدم.

نوشته: حس خوب


👍 19
👎 17
169601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

786151
2021-01-13 00:21:30 +0330 +0330

چقدر مزخرف نوشتی آقاجان…

1 ❤️

786153
2021-01-13 00:29:39 +0330 +0330

یا امام خمینی !
تا حالا خواهرزن بود حالا داستانهای برادر شوهر هم اومد !
به کجا میریم ما ؟

5 ❤️

786158
2021-01-13 00:40:29 +0330 +0330

خاک تو سره جندت کنم

0 ❤️

786162
2021-01-13 00:48:37 +0330 +0330

حيف وقت كه بخوام بخونم !! ٥ خط خوندن كافي بود …

0 ❤️

786167
2021-01-13 00:53:01 +0330 +0330

تا اونجایی خوندم که نوشتی با چه بد بختی پردمو زدیم !!!
البته خوب تا این شاهکارهای ادبی نباشه فرق داستان خوب و بد رو نمیشه تشخیص داد.
یه خواهش دارم ازت ننویس لطفا.
ممنون

2 ❤️

786177
2021-01-13 01:07:46 +0330 +0330

حرفی ندارم
فقط یه سوال…
خودت از روش خوندی اصلا؟

0 ❤️

786206
2021-01-13 02:47:54 +0330 +0330

نتیجه اخلاقی هرجا زنتون گفت بکنید ، بکنیدش وگرنه میره به یکی دیگه میده

2 ❤️

786208
2021-01-13 03:10:14 +0330 +0330

جنده .
نمیدونم چرا همه جنده شدن
یکی هم بیاد به ما بده خب ثواب داره والا

1 ❤️

786220
2021-01-13 05:42:55 +0330 +0330

من نمیشه مهران بشم برات

0 ❤️

786222
2021-01-13 06:14:18 +0330 +0330

خدایی ادم داستان میخونه بیشتر میترسه اگه یه کوچولو پاتو کج بزاری خسته باشی بیحال یا ناراحت زنت یا دوست دخترت میره به یکی دیگه میده والا تا ما بودیم فقط التماس کردیم بدن کسی از ما نخواست و انجام ندیم ملت چه شانسی دارن 😂

0 ❤️

786232
2021-01-13 07:51:19 +0330 +0330

به نظر میاد این خانواده که با هاشون وصلت کردی عقب مانده ذهنی هستن
درست میگم

2 ❤️

786234
2021-01-13 08:20:42 +0330 +0330

این خانواده به جای عروس جنده گرفتند😂😂😂😂

1 ❤️

786242
2021-01-13 09:42:46 +0330 +0330

خیلی خوب بود .من ک باهاش ی دست زدم.واقعا این موردا خیلی زیاده ولی بعضیا باور نمیکنن

0 ❤️

786258
2021-01-13 12:19:25 +0330 +0330

مجبوری آخه.
یعنی گلنار تا این حد کارایی داره.
اورشلیم جاکَشِشِعععععع.

فقط یموقع نگی که این کوصخولا هر چی بنویسیم میخونن و باور میکنن. …
نه عزیزم
اعضاء محترم سایت
میخونن و میگن که تو یک

گُتوَرَنیییییسس

0 ❤️

786301
2021-01-13 20:57:05 +0330 +0330

خالی بندی

0 ❤️

786302
2021-01-13 21:43:12 +0330 +0330

پسر خوب یه کستان نوشتی در نهایت کسشعر یعنی ریدی یه اه هم نگفتی نمیدونم چه اصراری برای به گند کشیدن خونواده ها دارین ازین مملکت تخمی یه خونواده برامون مونده بزارین بمونه

0 ❤️

786332
2021-01-14 00:34:22 +0330 +0330

بی ناموس تو حق همه را خوردی زرتی عاشق میشه 😂😂

0 ❤️

786346
2021-01-14 01:19:17 +0330 +0330

قشنگ نوشته بودی کیرم راست شده بود

0 ❤️

786408
2021-01-14 11:29:12 +0330 +0330

😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂
از اون شرت و کرست نوشتنت معلومه چه کص ندیده و کص نشنیده ای هستی که نشستی فانتزی جقت رو داستان کردی
پشت پنجره اتاق رو تو میبینی ولی هیچ کص مخصوصا 2نفریتون رو نمیبینه
شوهره هم که جنازه شده بود بیدار نشد

0 ❤️

786450
2021-01-14 20:42:21 +0330 +0330

تا مهرانو دیدی عاشقش شدی
بیا منم ببین شاید عاشقم شدی به منم دادی

0 ❤️

786647
2021-01-16 02:11:24 +0330 +0330

نميفهمم چه لذتي داره كه خودتو زن جا بزني داستان بنويسي شايد كونت ميخاره كسخل

0 ❤️

787579
2021-01-21 04:51:24 +0330 +0330

جوووووونننن فدای همچین کیری بشمممممممم🤤🤤🤤🤤 اوففففف اب کصم راه افتاد

1 ❤️

790529
2021-02-06 16:27:21 +0330 +0330

همون جمله آخرت درست بود. برده ی کیری

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها