حشری شدن زن همسایه

1397/12/02

سلام بچه ها ، من بهروزم ۲۸ سالمه ، این داستان مال چند روز پیش و خودمم هنوز تو شوکم که چجوری یه دفعه اینجوری شد ، ما توی یه آپارتمان دو طبقه زندگی میکنیم و کلا دو واحد بیشتر نداره ، ما طبقه اول و همسایمون که زن و شوهرن طبقه دوم که رابطمون باهاشون خیلی خوبه و رفت و آمد زیاد داریم ، من یه دوست دخترم دارم که اونم ۲۸ سالشه اسمش سیما و خیلی دختر خوب و نسبتا خوشگلیه که چند ساله باهمیم و واقعا درکنار هم لذت میبریم ، در ضمن خیلی هم دختر خوش سکسیه و تو این چند سال هر دفعه که باهم سکس میکنیم از دفعه قبل بیشتر لذت میبرم ولی مشکلی که دارم اینه که خونمون خیلی کم مکان میشه و بیشتر من باید برم خونشون ، چون اون تک دختره و معمولا مامان باباش نیستن . هفته قبل خانواده من تصمیم گرفتن برن مسافرت و منم که حسابی کار داشتم باهاشون نرفتم و ازینکه چند روزی خونه خالی میشه حسابی خوشحال بودم و صبحش به سیما گفتم بعد از ظهر بیا خونمون که حسابی عشق و حال کنیم ، عصر که از سرکار اومدم دیدم خدا رو شکر ماشینهای همسایمونم تو پارکینگ نیستن و همه چیز برای یه بعد از ظهر سکسی داره مهیا میشه ، از زن همسایمون بگم که یه خانم ۴۳ سالس قدش متوسط و هیکل و قیافشم معمولیه ولی صدای خیلی سکسی داره و خیلی با ناز و ادا حرف میزنه ، یه مدتی بود احساس میکردم یه حسی بهش پیدا کردم ، البته رفتارای اونم کاملا تو این موضوع نقش داشت چون چندباری بهم گفته بود تو خیلی پسر جذابی هستی و خوش به حال زن آیندتو از این حرفا البته شایدم من بد برداشت کردم ??? من هیچ وقت برای نزدیک شدن بهش تلاش نکردم چون مطمئن بودم آخرش شر درست میشه ، خلاصه اون روز عصر سیما اومد خونمون و حسابیم به خودش رسیده بود ، سیما خانم تو سکس خیلی آه و ناله میکنه و سر صداش زیاده اون روزم که من بهش گفتم هیچ کس تو آپارتمان نیست خیالش راحت بود و دیگه خیلی جنده واری آه و ناله میکرد آخرشم رفتیم حموم و تو حمومم حسابی عشق و حال کردیم و آخرشب رفت خونشون ، منم که حسابی تخلیه انرژی شده بودم رفتم بخوابم که یه دفعه دیدم خانم همسایه پیام داده که “چه خبرت بود امروز ؟ “ من حسابی جا خوردم و فهمیدم این احتمالا تمام مدت خونه بوده ، ازش کلی عذر خواهی کردم و بهش گفتم من دیدم ماشینهاتون نیست فک کردم کلا نیستید ، اونم گفت “شوهرم رفته شهرستان پدرشوهرم بستریه اون یکی ماشینمونم صبح بردم تعمیرگاه و ماشین موند تعمیرگاه و منم دیگه خسته شدم اومدم خونه بخوابم ولی جنابعالی بدجوری داشتی دختر رو میکردیش و صداتون نذاشت من بخوابم “ این حرفو که زد من خیلی تعجب کردم که چطوری یه دفعه اینجوری شد ، بازم ازش عذرخواهی کردم ولی اون ول کن نبود همش پیام میداد و میپرسید دختر کی بود و از کجا پیداش کردی و ازین حرفا ، بنده خدا فک کرده بود جنده پولی زدم ، منم بهش گفتم دوست دخترمه و خیلی دوسش دارم و یه کمی باهاش حرف زدم و خوابیدم ، فردا ظهرش به من پیام داد که اگه میشه بیا باهم بریم و من ماشینمو از تعمیرگاه بگیرم و منم باهاش قرار گذاشتم و رفتیم ماشینو گرفتیم ، اون روز همش ازش خجالت میکشیدم ولی اون انگار یه مدل دیگه ای شده بود و خیلی میخواست بحث بکشونه به روز قبل و اون سر و صداها و اون دختره ، منم هی میخواستم بپیچونمش تا اینکه گفت راستش دیروز به اون دختر خیلی حسودیم شد ، من که حسابی ازین حرفش هنگ کرده بودم یه کمی چرت و پرت گفتم تا رسیدیم به خونه . تا رفتیم تو به من گفت بیا بریم یه چایی بخوریم و منم قبول کردم ، رفتیم تو نشستیم به حرف زدن که یه دفعه گفت امشبم دوست دخترت میاد که من گفتم نه امشب مهمونی دعوت بعد گفت پس آزادی و میتونی به من کمک کنی ، منم گفتم آره چه کار دارید که یه دفعه رفت دوربینشو آورد و گفت من میخوام ازم عکس بگیری ، قبول کردم و رفت تو اتاقش و تا لباساشو عوض کنه وقتی برگشت دیدم یه لباس مجلسی پوشیده و یه کمی ژست گرفت و منم چنتا عکس ازش گرفتم ، دوباره رفت یه لباس دیگه پوشید که یه کمی لختی بود و منم کم کم داشتم هیزی میکردم ، یکی دوبار دیگه رفت لباس عوض کرد تا اینکه رسید به یه لباس خواب خیلی سکسی و من تازه فهمیدم چه گوهر نابیه ، پوست بدنش فوق العاده صاف و تمیز بود و سینه های نسبتا بزرگش تو اون لباس سکسی بدجوری منو هوایی کرده بود ، خودشم فهمیده بود که من کم کم دارم حشری میشم که یه دفعه گفت میخوام چنتا عکس کاملا لخت ازم بگیری ولی قول بده شیطون نشی که منم یه باشه ی آروم گفتم و لخت لخت شد ، هنوز عکس سوم یا چهارم نگرفته بودم که بهش نزدیک شدم و گفتم بیا ببین اینا خوبه ؟ تا دوربین دادم بهش تا عکسارو ببینه یه دفعه بغلش کردم و اونم هیچ مقاومتی نکرد ، خیلی خیلی داغ بود و لپاشو گل انداخته بود ، شروع کردم به لب گرفتن که یه دفعه از حال رفت و بردمش رو تخت خوابوندمش و پریدم روش حدود دو سه دقیقه هیچ واکنشی نداشت تا اینکه صدای آه و نالش یه کمی بلند شد منم که داشتم کار خودمو میکردم و هم باورم نمیشد دارم چه کار میکنم و هم داشتم حسابی لذت میبردم‌ که یه دفعه انگار ارضا شد و دوباره از حال رفت بعد از چند دقیقه هم خودم ارضا شدم و آبمو ریختم رو شکمش و همونجا بغلش خوابیدم ، بعد که بیدار شدیم کلی بغلم کرد و ازم تشکر کرد و بهم گفت ازت خجالت میکشم ولی این بهترین سکسم بود منم که تو حال و هوای خودم نبودم ازش تشکر کردم و پاشدم رفتم . تو این چند روزم هر دفعه میبینمش یه جوری به من نگاه میکنه که انگار داره میگه بازم بیا منو بکن . ببخشید اگه طولانی بود.

نوشته: بهروز


👍 14
👎 27
210751 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

749738
2019-02-21 21:38:51 +0330 +0330

نفهمیدم چی شد؟!..قضاوت با بقیه

0 ❤️

749741
2019-02-21 21:45:08 +0330 +0330

خدایا از این همسایه ها هم نصیب ما بگردان

0 ❤️

749747
2019-02-21 21:50:48 +0330 +0330

توکه دوست دختر داری برادرمن چرا دنبال زن شوهردار هستی.مطمن باش پاشو میخوری
زن شوهردار گناه کبیره ست

2 ❤️

749754
2019-02-21 21:58:45 +0330 +0330

داداش این همه تلویزیون داره پنجره وین تک تبلیغ میکنه یکی بخرین تا صداتون نره بالا…ریدم تو ساختار خونتون که صدا انقدر راحت ازش رد میشه??

2 ❤️

749786
2019-02-21 23:17:40 +0330 +0330

خوب بود .لایک رو گرفتی.

1 ❤️

749789
2019-02-21 23:19:03 +0330 +0330

بابا مودب بابا کوس سیر،بابا سنگین رفتار،…
دو سه روزه فقط نگاه میکنی نه؟
هی میرفت لباس عوض کنه اون وسطها یکبار با یه دیلدو مصنوعی نیومد بگه تو که بکن نیستی حداقل بخواب تا بکنمت

2 ❤️

749822
2019-02-22 02:04:26 +0330 +0330

چه حالی میده زن شوهر دار طرف داره برا یه لقمه نون جون میکنه تو هم کس و کون زنشو جر میدی

0 ❤️

749842
2019-02-22 06:04:39 +0330 +0330

وبازم این چای کار خودشو کرد…!!نمیدونم شروع همه سکس های بچه ها باچای شروع میشه…!!!

0 ❤️

749851
2019-02-22 07:03:25 +0330 +0330

دوست دخترت رفت مهمونی توام رفتی کردیییی بااااشههه مام که کلا کصخل

0 ❤️

749917
2019-02-22 14:25:44 +0330 +0330

تخیلی
شما چطوری به هم پیغام میدادید؟
شاشیدم توی اکانت اینترنتیتون. شوهرش هم باهات در ارتباط بود؟ از شوهرش هم عکس سکسی گرفتی؟ وقتی شوهرش کیرش بلند شد و افتاد به کونت، باز هم نفهمیدی که چطور شد که اونجوری شد؟

به تخمم که خیال کردی و رفتی
زن همسایه را کردی و رفتی
چطوری شد، یکی کونت بگائید
جقیدن در خفا کردی و رفتی

ها کوکا

0 ❤️

750024
2019-02-22 23:13:09 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟خدا شانس بدهیه همسایه اینطوری گیر ما بیاد

0 ❤️

750084
2019-02-23 09:10:17 +0330 +0330

خب چرا قسمت سکسش رو انقدر کم نوشتی مومن
ملت دنبال داستان نیستن ، دنبال تعریف عیش هستند!

0 ❤️

750136
2019-02-23 17:33:07 +0330 +0330

داستانت کلاً پیش زمینه چینی بود، یعنی انقدر تو بیانِ مقدمه غرق شده بودی که اصلاً فرصت نکردی به اصلِ مطلب بپردازی، یعنی کلاً صحنه‌ی سکسِ قضیه رو سانسور کردی و هیچ توصیفی ازش نداشتی و بعد آخرش میگی طرف گفت این بهترین سکسِ عمرم بود با اینکه خواننده هیچ ایده‌ای از کم و کیفِ سکس نداره! این داستان پتانسیلِ یه داستانِ عالی رو داره فقط اگه علاوه بر مقدمه‌ی قشنگی که نوشتی بخشِ سکسش رو هم پر و بال بدی و کمی هم رنگِ واقعیت بهش ببخشی. خسته نباشی، به امید اینکه داستان‌های بعدیت بهتر بشن.

0 ❤️

810331
2021-05-18 06:00:34 +0430 +0430

بدبخت داره میگه شوهرم فهمیده…دنبالت میگرده کونتو پاره کنه خخخ

0 ❤️