خاطرات بردگی با نامادری بی رحم (۱)

1399/11/28

سلام اسم من امیر و از بچگی حس فوت فتیش داشتم و علاقه زیادی به جوراب پارازین زنان و دختران داشتم و با دیدن انها لذت میبردم خاطرات من مربوط میشه به دوران نوجوانی زمانی که مادرم فوت کرد پدرم سه سال بعد یک نامادری ۳۵ ساله گرفت که سرزبون دار و خوشگل و خوش قیافه بود و ریا کار و پای دراز خوشگلی داشت و فقط به خودش و بچش میرسید انگار نه انگار من تو اون خونه زندگی میکردم تمام کارهای خونه به عهده من بود و خانم ملکه خونه بود انگار و بچش شاهزاده و انقدر خرج برای پاهاش و جورابایی که میخرید میکرد خرج من نمیکرد یعنی من ارزشم به اندازه جورابش هم نبود اینو از رفتارش هم میشد تشخیص دادبا اینکه من کارای خونه رو انجام میدادم زیاد رو نمیدادم و غرور داشتم یک روزی از روزها غرورمو شکستم و گفتم شاید اینطوری رفتارش با من بهتر بشه کار خونه انقدر به من نده اون کارمند یک شرکتی بود به خاطر همین یک مانتو ابی سکسی و جوراب پارازین مشکی زیاد میپوشید برای کارش و اون روز با این لباس کار اومد خونه خسته من: سلام خانم خوش اومدین !! نامادری: سلام ممنون اینو خیلی سرد گفت م: خانم من همه کارهارو کردم ظرفارو شستم و همه جارو مرتب کردم کاری ندارین انجام بدم بعد گفت خوبه ولی چرا خیلی خستم برو یک لیوان اب میوه بیار بخورم منم سریع رفتم یک پرتقال ابشو گرفتمو با سینی و بشقاب پر از میوه که اضافه کردم بهش دادم گفت خوبه گفتم کار دیگه ای ندارین گفت چرا بازم باهات کار دارم تو جدیدا پسر خوب شدی حرف گوش میکنی ماشالله کارای خونه هم که خوب انجام دادی یک کاری مونده کفشام واکس نزدم یادم رفته برو کفشام واکس مشکی قشنگ بزن بعد بیا منم سریع رفتم سراغ کفشاش خیلی کفش داشت از همه رنگم داشت نمیدونستم کدوم کفشو میگفت به خاطر همین همه رو بو کشیدم تا ببینم کدوم بو میده بعد دیدم یک کفش پاشنه بلند مشکی که خیلی بوی عرق میداد و بو کردم فهمیدم خودشه سریع براش واکس زدم به طوری که یک کثیفی هم نمونده بود رفتم پیشش گفت چرا اینقدر دیر کردی یک واکس زدن مگه چه قدر طول میکشه دفعه بعد دیر کنی تنبیهت میکنم گفتم نه خانم میخواستم خوب تمیز شه گفت خفه شو بگو چشب گفتم بله چشب گفت خوبه داری ادم میشی ممنون حالا من الان خیلی خستم یکم بیا پاهامو ماساژ بده ،راستم میگفت انقدر خسته بود که حتی جورابشو هم در نیاورده بود منم از این فرصت استفاده کردم سریع رفتم جلو پاهاش که روی کاناپه دراز کرده بود رفتم از سینه پا شروع کردم ماساژ دادن تا پاشنه پا کلا کف ماشو حسابی ماساژ دادم ده دقیقه ای گذشت خسته شده بودم ولی جرعت نداشتم تموم کنم کارمو برای همین گفتم خانم نمیخواد لیوانت رو جم کنم ؟ گفت چرا بعد از کارت حتما جم کن منم نقشم نگرفتو ده دقیقه شده بود یک ربع ولی استاب نمیداد منم حسابی پاهای عرقی تو جوراب پارازینسو حسابی ماساژ داده بودم خسته بودم برای همین گفتم خانم اجازه هست جورابتون در بیارم گفت اره ولی اول بو کن ببین بو میده !!! من تعجب کرده بودم چون اون نمیدنست من فتیش هستم پس برای چی اینکارو کرد به خاطر همینم گفتم که ارزشم پیشش از جورابشم کم تر بود وای مهم نبود جورابشو بو کردم حسابی بوش میکردمو از بوی عرق پاهاش لذت میبردم که گفت هوی چیکار داری میکنی یعنی انقدر از بوی پاهام خوشت اومده که ولش نمیکنی گفتم نه خانم فقط گفت زر نزن خوست میاد درسته، جرعتنکردم بهش بگم برای همین گفتم نه ارباب خوشم نمیاد درضمن جوراباتونم بو نمیدن گفت خوبه دربیار از پام بزار تو جا جورابیم ، منم خیلی اروم جورابو از پاش کندمو گذاشتم تو جاجورابی ولی قبلا از اینکه بزارم حسابی بو کردم خدا میدونه چه قدر از بوش لذت میبردم بعد که شب شد با دخترش خوابیده بود ولی از این ادمایی بود که خوابش سبک بود برای همین اروم رفتم تو اتاقشو دیدم رو به پشت خوابیده همون چیزی که من میخواستم برای همین یواشکی رفتم سراغ پاهاش اول کف پاهای نرم و سفیدشو لمس کردم که ببینم بیدار میشه یا نه ولی اون اصلا واکنش نشون نداد برای همین دیدم اینطوریه صورتمو کامل گذاشتم تو کف پاهاش هی بو میکردم جرعت لیس زدنم نداشتم ولی اون تا اینکه من بعد از دو دقیقه داشتم بود میکردم دیدم جابه جا شد ولی اون خوابش سبک بود یعتی انقدر من براش مهم نبودم که تا منو دیده یواشکی ولی اصلا منو ادم حساب نکرده برای همین بیشتر ارزا میشدم هی پاشو بو میکردم گذشتو صبح روز بعد از خواب پاشد منو صدا زد هیچ وقت اینکارو نمیکرد ولی من تو خواب بودم که یهو دیدم منو داره صدا میکنه من فقط چایو دم میکردم ولی ایندفعه به من گفت که برم کفشاشو واکس بزنم ولی من اینکارو انجام داده بودم دیشب بیخیال رفتم دوباره انجام دادمو ایندفعه به جای بد کردن کل کفششو اونجایی که کثیفی هم بود کامل لیس زدم بعد دوباره منو صدا زد گفت بیا گفتم بله خانم گفت زود باش از جا جورابی یک جوراب بیار سریع رفتم از جا جورابی یک جوراب پارازین مشکی رو اوردم بهش دادم اونم داشت میپوشید دخترش هم داشت اماده میشد به خاطر همین خجالت میکشیدم که جلو دخترش بگم ولی اخرش گفتم خانم اجازه هست من افتخار پوشیدن جورابتون داشته باسم گفت وا جه حرفا تو از این حرفا هم بلد بودیمو مانمیدونستیم گفتم خواهش میکنم خانم اجازه بدین من پاتون کنم انقدر خواهشانه بهش گفتم که قبول کرد اون یکی جورابم که پاش بود دراورد داد به من جورابارو که جلوش گرفتم قلبم داست تنتن میزد ولی خیلی اروم پاش کردم و خودش یکم جورابشو صاف کرد و داشت میرفت ولی برگشت بهم گفت دوست داشتی جورابامو پام کردی گفتم بله حسی خیلی خوبی بود دخترش نیش خند زد زیر لب انگار اونم بدس نمیومد بعد خانم گفت منم خیلی خوشم اومد میدونی وقتی خودت میتونی کوچیک ترین کاراتو انجام بدی ولی یکی دیگه اینکارو بکنه خیلی حس جذابیه این و به من گفتو رفت سرکار من خونرو کامل مقل حمالا تا ظهر تمیز کردم دیدم نزدیکای غروب بود که دخترش اوند یک سلام گرمی دادمو اونم سلام کرد ولی زیر لب میختدید انگار فهمیده بود که جوراب مامانشو بو کرده بودم برای همین زیاد منو محل نداد رفت تو اتاقش خانم بعد از ظهر اومد تو کفشاشو دراورد اومد داخل به خانم سلام کردمو با خوشحال اومدم طرفش برای خوش امد گویی ولی کارایی که براش کرده بودم باعث شده بود که بی ارزش تر از قبل بهم نگاه کنه و منو یک برده ببینه برای همین بهم گفت برو به کارات برس حمال الان وقت سلام دادن نیست منم گفتم ببخشین چشب گفت تو گه میخوری وقتی من حرفم تموم نشده حرف میزنی منم سکوت کردم گفت دفعه بعدی اگه اینکارو کنی زیر پاهام لهت میکنم گفتم چشب یک نگاه تحقیر امیزی به من کردو رفت پیش دخترشگفت سلام دختمل عزیزم مادر فدات بشه چی کارا کردی امروز دختر لوسش با خنده جوابشو میداد منم که از این تحقیرش خیلی خوشم اومده بود یک دو دقیقه ای کارم تموم شد هنوز جورابشو در نیاورده بود که رفتم پیشش تو اتاق دخترش بود با دخترش روی تخت نشسته بود که تا منو دید گفت چیه حیون تو مگه کار خونه رو انجام دادی که میای اینجا جلوی دخترش منو تحقیر کرده این تحقیر باعث شده بود دخترش بخنده شدید بعد از دیدن این صحنه قه قهه دخترش خودشم یک نیش خندی زد و منم گفتم بله خانم همه کارهارو انجام دادم گفت خوبه پس بیکاری بیا پاهامو یکم ماساژ بده حیون نفهم چرا یادت رفت بیای منم گفتم ببخشین خانم جبران میکنم گفت از این حرف زیاد میشنوم ولیایندفعه باید جوری بزنمت که اینو به عنوان تعارف نگی گفتم چشب گفت راستی قبل از اینکه پاهامو ماساژ بدی برو غدا گرفتم برامون بیار رفتم غدارو بیارم دیدم فقط دوتا گرفته ایندفعه خیلی ناراحت شدم که تا این حد منو ادم حساب نکرده غدارو با نوشابه برای خودش دخترش اوردم اون حتی به من تعارفم نکرد هنهرو با دخترش خورد یک زره فقط از ته مونده دخترش خوردم بعد رفتم پیشش گفتم خانم پس غدای من چی ؟ گفت تو مگه سگ نیستی مگه سگاهم این ما غذا میخورن که بهت غدا میدادم چنان بد گفت که دخترش داشت میترکید از خنده با خودش گفت سگ نجست اه اه تو رو چه به غدا دادن تو باید از گشنگی عرق پاهامو بخوری تا سیر شی اینو که گفت سریع ررفتم جلوی پاهاش که قرار بود ماساژ بدم با جوراب پارازین مشکی پاش بود همونطور که میگفت دراز کشیده بود پشتش سمت من بود منم سریع رفتم جلوش جفت پاهاشو گذاشت جلوی صورتمو گفت عرق پاهامو بخور لیس بزن زود باش منم له له زنان کل جواراباشو تا پنج دقیقه داشتم میلیسیدم دیگه جوراباش خیس شده بود یهو این صحنه رو دید گفت تو باید افتخار کنی که زیر جورابای عرقی منی هالیته سگ نجست گفتم بله خانم ،گفت خوبه حالا یک گوزم بعد از غدا میجسبه اینم بخور که کامل سیر شی یهو بوی بدی رو احساس کردم حالم داست بهم میخورد که یهو گفت جورابامو در بیار با زبونت منم سریع درشون اوردم گذاشتم یک گوشه گفت حالا کف پاهام نباید عرق داشته باشه کامل لیسشون بزن بدو حیون منم کامل لیسشون زدم مزه شوریش از بین رفته بود بعد از گفت خوبه حیون کم کم داری حیون خوبی میشی از این به بعد من و دخترم اربابتیم هرچی ما گفتیم باید اطاعت کنی

ادامه دارد…

نوشته: امیر


👍 8
👎 21
74701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

792093
2021-02-16 01:02:57 +0330 +0330

چند سالته که یه زن میتونی اینقدر بهت زور بگه اگه نامادری من بود یجوری می زدمش که صدا سگ بده درزم چرا به بابات هم نمیگی که من تحقیر میکنه

1 ❤️

792094
2021-02-16 01:04:04 +0330 +0330

غلط کردی

1 ❤️

792184
2021-02-16 10:47:38 +0330 +0330

سیندرلا و سفید برفی و مکارم شیرازی هم انقدر از نامادری ستم ندیده بودند !!!
یا راپانزل ادرکنی !

1 ❤️

792197
2021-02-16 12:26:58 +0330 +0330

اول از همه معلمت رو گاییدم که نوشتن رو بهت آموزش نداده
دوم اینکه کسعری بیش نبود

0 ❤️

792202
2021-02-16 13:12:08 +0330 +0330

حالا خدا میدونه باباش کجا میرفته و چه کونی میداده که هیچوقت خونه نبوده

من اگه جای تو بودم خشک خشک خودشو دخترشو میکردم

پ.ن:تو کصتانای فوت فتیش،نقش اول همیشه پخمه و پپه هس ولی توی کصتانای دوس دختر یا زن شوهردار یا دختر فامیل همیشه ترکیبی هس از بروسلی و جانی سینز

0 ❤️

792263
2021-02-16 22:43:40 +0330 +0330

اون بابا جاکشت خونه نیس؟
ده بار به جا چشم نوشتی چشب😑
من جا ت احمق بودم اون زن باباتو از کون میکردم دخترشم میکردم جد ابادشم‌ میگاییدم

0 ❤️

792275
2021-02-17 00:20:35 +0330 +0330

ریدی

0 ❤️

792331
2021-02-17 03:21:46 +0330 +0330

مطمئنی کسخل نیستی؟****

0 ❤️

792345
2021-02-17 04:11:12 +0330 +0330

تو غرورتو نشکستی که هرگوهی اون زنبابات میخواست رو میخوردی تو غیرتتو نابود کردی

0 ❤️

792485
2021-02-18 00:00:59 +0330 +0330

کصخلای نفهم بیشعور پ چتونه ک اینقد فحش میدین اگه بدتون میاد گوه میخورین میاین اینجا فحش میدین برین گمشین یه داستانی بخونید ک خوشتون بیاد در ضمن داستان ک نباید حتمن واقعی باشه بیشتر وقتا برای نشون دادن علاقه‌ی یک نفر به یک حس خاص هستش یکم شعورتون رو ببرین بالا و به علایق دیگران احترام بگذارین.

داستان خییییلی خوووب بود حتما ادامش بده حتمااااااااااااااا

1 ❤️

795241
2021-03-05 01:11:21 +0330 +0330

سلام اولا که هرکی فحش غیرت داده یا فحش ننه بابا کص ننش به خودش برمیگرده ثانیا چه معرضی که شما ها چیزی رو که دوست ندارین میخونین که بخواین نظر بدین این داستان کاملا ساختگی بود
مثلا بیاید بگید این داستان یا نوشته اینجا بد بوده اکی درستش میکنم ولی اونکسی کع فحش میده به خودش و خانوادش برمیگرده
یعنی خاک تو سر کسی که این داستانو باور کرده😂

0 ❤️

796342
2021-03-10 08:39:06 +0330 +0330

اینو خوندم ولی واقعا برات متعسفم و واقعا درکت نمیکنم من جات بودم خودسو دخترو میکشتم بعدم خودمو میکشتم ک انقدر تهقیر نشم:)

0 ❤️

892909
2022-08-30 23:10:51 +0430 +0430

من اگه این نامادری بود از صد پوزیشن خودشو و دخترشو گاییده بودم کونی
کس کش این دیگه چه کسشری بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها