خاطرات جنسی یک پزشک (قسمت ۳ و پایانی)

1395/07/29

…قسمت قبل

سلام.راستش صرفا جهت اینکه داستان اولین سکسم با لاله رو تموم کنم و به بعضی از کامنت ها جواب بدم دارم مینویسم.یکی از خوانندگان داستان گفتن که بیان خاطرات جنسی پزشک باعث آسیب به اعتماد بین پزشک و بیمار میشه! اولا اینکه پزشک با بیمار! هیچوقت رابطه ی جنسی برقرار نمی کنه، لااقل تا وقتی که بیمار هست… من تا به حال با هیچکدوم از بیمارام سکس نکردم… البته با خیلی هاشون سکس کردم، اما نه وقتی بیمار بودن. اغلب هم کون خودشون میخاریده و دنبال دادن بودن و منم دست رد به سینه ی دختر سکسی نمیزنم… پس لطفا مسایل رو با هم قاطی نکنید. من از موقعیتم برای سکس سوءاستفاده نمیکنم… ملت خودشون دوس دارن به جای اینکه برن به افغانی جماعت بدن بیان به یه دکتر خوشگل و خوشتیپ و پولدار بدن(در ضمن من نژادپرست نیستم). تا کور شود هر آنکه نتواند دید. در ضمن بنده آی دی ندارم اینجا که بتونم باهاتون چت کنم.و اما ادامه ی داستان…نیم ساعت بعد از اینکه به ارگاسم رسیدم لاله رفت پانسیون خودش… همش تو این فکر بودم که چرا کاندوم نداشتم… یعنی اعصابم خورد بود. خلاصه چند روز از این ماجرا گذشته بود که رفته بودم دهگردشی یکی از خانه های بهداشتی که فاصله ی زیادی هم با مرکز داشت. اولین کاری که کردم رفتم گنجه ی دارویی خانه رو دیدم و به بهورز مرکز گفتم داروهای پیشگیری از بارداری تون رو کجا گذاشتی؟ گفت قرص هامون تموم شده و فقط یک بسته کاندوم مونده!!! گفتم کاندوم تاریخش نگذشته؟ گفت نه و آورد که چک کنم. گفتم خوب درخواست بده از مرکز برات قرص و کاندوم بفرستن. گفت چشم. بعد از ویزیت بیماران مراجعه کرده به خانه ی بهداشت برگشتم مرکز و یه راست رفتم اتاق مامای مرکز… حوالی ساعت 1 ظهر بود و مرکز خالی از مریض بود… رفتم تو اتاق و آروم به لاله گفتم خیلی بی معرفتی. با تعجب پرسید چرا؟ گفتم چرا کاندوم هاتو رو نکردی برام؟؟ گفت به خدا یک ماه بود درخواست داده بودیم و تازه قراره فردا بریم شبکه بهداشت و اگر بود تحویل بگیریم… گفتم فردا شب یعنی کاندوم داریم؟ خندید و گفت شکمتو صابون نزن. با خنده گفتم مگه شانس بیاری و بهتون کاندوم ندن… روز بعد حول و حوش ساعت 4 ظهر دیدم که خودروی مرکزمون که یه نیسان پیکاپ درب و داغون بود وارد محوطه شد و پشتش پر بود از لوازم و تجهیزات و دارو… از پانسیون رفتم بیرون و دیدم که دارن وسایل رو تحویل هر قسمت میدن و منم به عنوان مسئول مرکز باید میبودم و تایید میکردم در نهایت. یهو لاله برگشت گفت آقای دکتر شما خسته میشید، وسایل زیاده و تحویلش طول میکشه…! برید و آخر سر لیست رو میاریم که امضا کنید… اومدم پانسیون و یه سیگار روشن کردم و مشغول خوندن یکی از کتابهایی شدم که با خودم برده بودم که در پانسیون رو زدند و دیدم لاله و سرایدار مرکز اومدن تا برگه ها رو تایید کنم. دیدم که کاندوم هم هست تو وسایل… یه لبخند شیرین از ته دل زدم و برگه ها رو مهر زدم و رفتند. ساعت 9 به لاله زنگ زدم که چه خبر؟ گفت خبر خاصی نیست… گفتم خودتو به اون راه نزن، پاشو بیا اینجا… گفت میترسم… گفتم خودتو لوس نکن، میدونی که اگه تو راضی نباشی من کاری نمیکنم. گفت ساعت 10 اونجام… حالا من بودم و یک ساعت طولانی در انتظار اینکه بالاخره لاله قراره بهم کون بده… ساعت ده و نیم بهم تک زنگ زد، دیدم پشت در وایستاده، در رو باز کردم… گفتم لاله به عوض این نیم ساعت پدرتو در میارم… اومد تو و گفت به خدا سرایدار تو محوطه بود و حتی ترسیدم در بزنم که تک زنگ زدم… شروع کرد لباساشو عوض کردن و من طبق معمول چای ساز رو روشن کردم و یه سیگار برداشتم که بکشم که گفت مثلا تو دکتری و به همه میگی سیگار نکشید، اونوقت خودت سیگار میکشی؟؟؟ گفتم من مضرات سیگار رو میدونم و این رو هم میدونم که این عوارض به میزان مصرف بستگی داره و من مصرفم در حد 4 3 نخ در روز هست و خیلی کمه. و سیگار رو روشن کردم. بعد از خوردن چایی پرسیدم کاندوم رو کجا قایم کردی؟ گفت نیاوردم! گفتم لاله میکشمت…رفتم سراغش و محکم گرفتمش تو بغلم و شروع کردم به بوسیدن و خوردن لب هاش وبردمش رو تخت و با دستام پستون هاشو میمالیدم از روی لباس و لبشو میمکیدم… بعد از چند دیقه شروع کردم به درآوردن لباس هاش و پرسیدم کاندوم رو کجا گذاشتی؟ گفت تو جیب مانتومه، ژل لوبریکانت هم آوردم که راحت باشی. تا من برم و بیارم خودش کامل لخت شد و شروع کرد به درآوردن لباس های من… شورتم رو که درآورد بلافاصله کیرم رو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن… من که حسابی حشری شده بودم خواستم که بخورم کس قشنگش رو که گفت بهزاد مواظب باش… گفتم نگران نباش، جوری میکنم که کوچکترین دردی نداشته باشی و فقط حال کنی… خوابوندمش به کمر و شروع کردم به لیسیدن کسش و کم کم انگشت اشاره ی دست راستم رو کردم تو سوراخ کونش و کم کم تعداد انگشت رو زیاد کردم و لاله هم حسابی حال میکرد و دیگه نمیتونست در مقابل پیشروی من دووم بیاره و گفت بهزاد… گفتم جونم؟ گفت دوس داری منو از کون بکنی؟ گفتم بخواب به شکم که ببینی دوس دارم یا نه… خوابید به شکم و پایین شکمش به بالش گذاشتم که کونش کمی بیاد بالا… رفتم سراغ کاندوم و کشیدمش رو کیرم و از ژل لوبریکانت کمی ریختم رو سوراخ کونش… زانوهامو گذاشتم دو طرف رون های تپلش و کونشو از هم باز کردم و سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم و خیلی آروم بیشتر از نصف طول کیرم رفت توش… کمی صبر کردم تا لاله آروم بشه و منم خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن آروم و عمیق که دیدم داره حال میکنه و نفس نفس میزنه… گفتم لاله حال میکنی؟ گفت اوهوم… گفتم بازم حاضر میشی بری زیرم؟ گفت هر کاری بخوای برات میکنم، محکم تر بکن ببینم… و من تندتر و محکم تر کردمش… بعد از 5 دیقه گفتم بخواب به کمر و خوابید… پاهاشو باز کردم و سر کیرم رو گذاشتم تو کونش و شروع کردم به کردن کونش و مالیدن کس خوشگلش با دستم که بعد از 5 6 دیقه دیدم کم مونده آبم بیاد که گفت بهزاد تند تر بمال و همزمان که من با فشار آبمو تو کونش (در واقع تو کاندوم) خالی کردم اونم با مالیدن من به ارگاسم رسید و من در همون پوزیشن چند دیقه خوابیدم روش و بعد کیرم رو از کونش کشیدم بیرون و به پهلو کنار هم خوابیدیم و شاید نیم ساعت تو بغل هم موندیم تا آروم بشیم…من و لاله بعد ها هم با هم شیطنت های زیادی کردیم و الانم که بیشتر از 8 سال هست که از اون روز میگذره هنوز با هم در ارتباطیم و هر دو مون از اونشب به عنوان یکی از بهترین شب های زندگیمون یاد میکنیم.این داستان رو با اجازه ی خود لاله خانم در این سایت نوشتم.امیدوارم لذت برده باشید و هیچوقت بدون کاندوم سکس نکنید، میدونم که حالش یه خورده کمتره اما امنیتش خیلی بیشتره و نمی ارزه که بخاطر یک ساعت حال کردن بخوای ریسک بیماری های منتقله از راه جنسی رو به جون بخری… هر جا که هستید خوب و خوش باشید و سالم.

ادامه…

نوشته: بهزاد


👍 5
👎 3
45707 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

561360
2016-10-20 07:17:40 +0330 +0330

از دکترای که فکر میکنن خیلی خره اضافین بدم میاد.
پز دکتر بودنتو نده سکس به اینا ربطی نداره فقیرشم سکس میکنه تو کار شاقی نکردی بدبخت

0 ❤️

561372
2016-10-20 08:30:20 +0330 +0330

داستان خوب نبود ولی اینکه غلط املایی نداشت جای تقدیر و تشکر داره
موفق باشید ?

0 ❤️

561386
2016-10-20 10:24:26 +0330 +0330

حداقل «ولع» نداشت

0 ❤️

561425
2016-10-20 13:09:46 +0330 +0330

کوسکش-تبریزی albate hme injoori nisn lotfn jam nbndin -_-
Dr morede dastan hm hmoon nazare qablio darm k too qesmtaye qabl goftm

0 ❤️

561435
2016-10-20 14:41:17 +0330 +0330

دکتر
نکنه توام ازین جماعت بیماری؟
تو خود دردی دکتراتم سرکاری

0 ❤️

561471
2016-10-20 21:44:09 +0330 +0330

بدک نبود ،ولی خیلی زیاد دکتر دکتر میکنی …بنظرم دکترای سرکار گذاشتن مردم رو داری و از اونایی هسی ک خیلی حال میکنی حتی تو فضای مجازی خودتو دکتر معرفی کنی و دو نفر بیاد بهت بگه دکتر دکتر و ازت چهارتا سوال در مورد علم پزشکی ازت بپرسن …آقای دکتر خیالی …خواب دیدی خیره ،مطمئنم دکتر که نیسی هیچی ،ی آمپول زن معمولی هم نیسی .نهایت شاید یه داوطلب معمولی هلال احمری ک اسم لوبریکانت و … رو شنیدی و میای اینجا بعنوان دکتر از خودت تعریف میکنی …میدونم کاره تو اینه (wanking) (wanking) (((جق در جق)))مرتیکه کون کفتری

0 ❤️

561472
2016-10-20 22:01:56 +0330 +0330

اینا میخوان اعتماد مردمو به پزشکا از بین ببرن، مرتیکه اگه راس میگی بفرما دوره دوم آموزش پزشکی بعد از علوم پایه اسمش چیه و چطور و تو کدوم بخش دانشگاه انجام میشه؟ اگه گفتی قبول میکنم دکتری جقی جان.

0 ❤️