خاطرات سکسی دخترخاله ام را کش رفتم

1394/12/06

دخترخاله ام تازه ازدواج کرده.چند وقت پیش کامپیوترشو خریدم و از روی فضولی سعی کردم اطلاعات روی هاردش را بازیابی کنم.جدای از کلی فیلم و عکس سکسی یه عالمه دل نوشته و اینجور چیزا از عشق و رابطه هاشو و دوست پسراش داشت. منم با وسواس شروع کردم هر چی فایل هست رو چک کردم ببینم عکس خصوصی یه چیز درست و حسابی یا مثلا خاطره سکسی چیزی دستم میاد یا نه. تا بالاخره یه پوشه حاوی کلی خاطره سکسی پیدا کردم که از خودش بود. راست بودن همشو نمیدونم اما بعضیاش با یه سری چیزایی که ازش تو ذهنم بود معلوم بود واقعیه. حالا هر دفعه سعی میکنم یکیشو بنویسم.

اولین سکس با -م- (اینجوری نوشته بود. حالا فرض میکنیم اسمش محمد هستش)

بالاخره دیشب محمد منو کرد. چهار ساله باهاش دوستم اما هیچوت نه اون منو به چشم دوست دختر نگاه میکرد نه من اونو دوست پسر خودم میدونستم. اما اینقدر به هم نزدیک بودیم که حتی سکس هامو براش تعریف میکردم. اون که همیشه میگفت من ویرجینم و من مطمئنم عین حقیقته. البته تا دیشب که بالاخره برای اولین بار سکسو تجربه کرد.
خیلی دوسش داشتم و دارم. عاشقشم.چون چیزی از یک انسان واقعی کم نداره. این چند وقته که شب ها میرفتیم خونه -ف- و با هم مشروب میخوردیم و تا نیمه های شب حرف میزدیم وقتی -ف- با دوست پسرش میرفت توی اتاق بخوابه منم پیش محمد میخوابیدم اما هیچوقت نه اون به من کاری داشت نه من حس سکسی بهش داشتم. کنار هم دراز میکشیدیم و اهنگ گوش میدادیم تا خوابمون ببره. اما دیروز تازه پریودم تموم شده بود و خیلی هات بودم. واسه همین دوس داشتم با یکی سکس کنم. طبق معمول موقع غروب محمد اومد دنبالم و رفتیم خونه -ف- و شروع کردیم به مشروب خوردن و حرف زدن. یکی دو ساعت بعدش هم دوست پسر -ف- اومد و جمعمون تکمیل شد. ایندفعه محمد خیلی ویسکی خورد اما برعکس اون، من کم خوردم. ساعت از دوازده گذشته بود که دیگه همه جز من گیج گیج بودن. آهنگ گذاشتیم و رقصیدیم. موقع رقصیدن محمد گاهی دستشو دور کمر -ف- مینداخت و گاهی دستش میرفت رون کون -ف-. وقتی هم میومد طرف من با من میرقصید با منم همین کارو میکرد .حس کردم امشب از اون شباست. کم کم احساس کردم دوس دارم تو بغلش باشم. دوس دارم منو ببوسه. دوس دارم باهام بخوابه و منو بکنه. رقصمون تموم شد میخواست بره دستشویی اما گیج میزد و کج و کوله میرفت. دستشو گرفتم و بردمش دستشویی بعدش هم اومد بیرون دستشو گرفتم و به سمت مبل هدایتش کردم و برای اولین بار لپشو بوس کردم. اونم چند بار پشت سر هم. نشوندمش و باز میخواست بخوره نذاشتم. میترسیدم حالش بد بشه. یکی دو ساعت بعد اونا رفتن تو اتاق و من و محمد روی کاناپه دراز کشیدیم.چسبیده کنار هم. هندزفری توی گوشمون و شروع کردیم اهنگ گوش دادن. داریوش گذاشتم و دیدم داره با اهنگ اشک میریزه. آخ چقدر دلم خواستش. برام قشنگ بود لحظه گریه کردن یک مرد. اینهمه عاطفه و دل نازکی.اونم محمد که من همیشه فکر میکردم دلش از سنگه.قربون صدقش رفتم و بوسیدمش. اونم منو بوسید و روشو کرد به من. لبش چسبید به صورتم.یواش و با ارامش منو میبوسید و لباش به گوشه لبام میخورد.دیگه تحملم تموم شد منم روکردم سمتش و لبامو گذاشتم رو لباش. چند تا بوسه و دیگه هر دو شروع کردیم لبای همدیگه را خوردن.وای چه لبای شیرینی.بعد چند روز درد و پریود و اعصاب خوردی حالا لبای کسی که اینهمه دوسش داشتم و هیچوقت به سکس باهاش فکر نکرده بودم داشت با ولع به لبام گره میخورد.همه جای لباشو خوردم مک زدم بوسیدم و رفتم روش.اونم بغلم کرد و محکم منو چسبوند به خودش.انگار جرات نمیکرد با دستاش کاری بکنه. هم بار اولش بود هم شاید تردید داشت.نمیدونم.روی شکمش نشستم و تاپمو و سوتینو دراوردم. دستاشو گذاشتم رو سینه هام و فشار دادم. شروع کرد مالیدن.سینه هامو توی مشتش میگرفت و فشار میداد. با نوکش بازی میکرد.اومدم جلوتر تا برسه به دهنش. وای خدای من. مست مست بود. غرق شده بود توی تن من. بدنمو بو میکرد و سینه هامو به صورتش میمالید.توی دهنش میکرد. زبونشو در میاورد و نوکشو لیس میزد. مک میزد.از روش اومدم پایین. دامنمو دراوردم و دوباره کنارش دراز کشیدم. بهش گفتم حال کثیف کاری داری؟ گفت چطور؟ گفتم تازه پریودم تموم شده یخورده لکه دارم. گفت اشکال نداره. دست راستشو گرفتم بردم سمت شورتم . بردم توی شورت و انگشتشو کردم توی کسم. گفت این کجاته؟. گفتم کسمه دیگه.شروع کرد کسمو انگشت کردن و انگشتشو تو کسم عقب جلو میکرد. داشتم دیوونه میشدم. منم دستمو به زحمت بردم توی شلوارش و کیرشو گرفتم. اینجوری فایده نداشت. گفتم لباساتو در بیار گفت نه یهو یکی میاد. زیپشو باز کردم و از بغل شورتش کیرو از لای زیپ دراو.ردم و شروع کردم مالیدن. اونم کسمو حسابی داشت انگشت میکرد.کیرش حسابی شق شده بود اما هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر کلفت باشه.یعنی اصلا تاحالا بهش فکر نکرده بودم. از یه طرف دوست داشتم کیرشو تا ته بکنه تو کسم. از یه طرف چون ویرجین بود دوست نداشتم من اولین کسی باشم که اینکارو باهاش میکنه.خودش همیشه وقتی بحث سکس میشد یا سکسامو با دوست پسرام تعریف میکردم میگفت دوس داره تا ازدواج ویرجین بمونه.با خودم میگفتم از مستیش سو استفاده نکنم. دوباره اومدم روش و لباشو میخوردم و لبامو میخورد. دیگه طاقت نداشتم رفتم پایین و شروع کردم براش ساک زدن.کیرش توی دهنم که رفت دیوونه وار خوردمش.نتونستم خودمو نگه دارم شورتمو دراوردم اومدم کنارش دراز کشیدم پشتمو کردم بهش و اونم چسبید بهم. کیرشو با دستام گرفتمو سمت کسم هدایتش کردم. وااااای کیر کلفتش اهسته اهسته رفت داخل کسم.خودمو عقب جلو میکردم و اخ و اوف میکردم. یخورده تلمبه زد و گفتم بخواب روم. پاهامو باز کردم اونم کیرشو تا ته کرد توی کسم. سینه هامو مک میزد و با کیرش تا عمق کسم میرفت و برمیگشت. بهش گفتم اگه ابت خواست بیاد راحت باش بریز توش. دیوونه وار تلمبه میزد. وااای محکم گرفتمش و شروع کردم لرزیدن به اندازه تموم سکسای قبلیم ارضا شدم اونم تا ارضا شدنمو دید ارضا شد. لبامو کرد توی دهنشو یه تلمبه محکم زد و ابشو ریخت توی کسم. خالی خالی شد و روم بیحال افتاد. خودمونو جمع کردیم دستشویی رفتیم و خوابیدیم. صبح هم که -ف- بیدارمون کرد مدام یواشکی اون از هم لب میگرفتیم. هنوز وقتی به دیشب فکر میکنم پر از لذت میشم. دوست دارم محمد. مرسی از شب قشنگی که برام درست کردی.

اینم داستان سکسی دختر خاله ام. با اجازتون وقتی خوندمش یه جق حسابی باهاش زدم.
اگه دوباره حسش بود میام و باقی خاطراتشو براتون مینویسم. البته با بازنویسی. چون خیلی غلط غولوط داره.
نوشته: امیرحسین


👍 4
👎 0
46807 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

531877
2016-02-25 21:02:20 +0330 +0330

چطور دختر خالت اوپن بود و راحت ازدواج کرد؟؟ چطور براحتی خاطرات و عکس و فیلم سکسی تو کامپیوترش نگهداری میکرد؟؟ چطور براحتی برای مشروب خوری میرفت و شب هم میموند؟؟ اینها و سوالات زیادی دیگر، ابهامات داستان شماست!! یا ما را ببو گلابی فرض کردی یا خودتو خیلی زرنگ!! یعنی خواستی یه سبک جدید رو کنی، اما ریدی!! لطفاً به نوشتن ادامه نده!! درسته بچه‌ها همه برای یک سوژه جق اینجا جمع شدند، اما قرار نیست که خر فرض کنی همه رو!! تنها قسمت واقعی داستان همون جق زدن با فانتزی دختر خالت هست و بس…

0 ❤️

531878
2016-02-25 21:10:22 +0330 +0330

از همینا استفاده کن بکنش

0 ❤️

531879
2016-02-25 21:13:51 +0330 +0330

داستانت خیلی سوتی داشت حالا ما فرض میکنیم که تو کامپیوترش فایل هارا مخفی میکرد ولی اینکه شب رو بیرون میموند و اوپن بودنشو ازدواج کردنشو نمیشه درک کرد…

0 ❤️

531881
2016-02-25 21:26:16 +0330 +0330

اما واقعا تعجبم از اینکه شب بیرون بودنش و ازدواجش براتون عجیبه. خوب بالاخره هر کسی با شرایط خانوادگی خودش مقایسه میکنه. من واقعا نمیتونم تعجبتون رو درک کنم.خدا نکنه مخاطب این داستانا بچه مثبت هایی باشن که فکر میکنن دختر حتما واسه ازدواج باید پریود و ویرجین باشه چون معمولا اینجور ادمها درک درستی از دوستی دختر و پسر ندارن. و لابد فکر میکنن اگه دختری دوست پسر داشته باشه نباید دیگه فکر ازدواج باشه. برای چنین افکاری متاسفم و برای دختری که با همچین پسرایی دوست میشه

0 ❤️

531885
2016-02-25 23:44:53 +0330 +0330

صدبار گفتم وقتی دارین جق میزنین تصورات تخمیتونو داستان نکنین

0 ❤️

531900
2016-02-26 06:41:13 +0330 +0330

جناب امیرحسین 1990، احتمال زیاد خودت نویسنده داستان بود!! عزیز من کی گفته این چیزها برای ما عجیبه؟؟!! ما داریم میگیم اینها ابهامات داستان هست، یه بار دیگه نظر بنده رو بخون، از کلمه ابهامات استفاده کردم نه کلمه غیر ممکن، تو اپن ترین خانواده های ایرانی هم بالاخره یه محدودیت‌هایی وجود داره، به من که مشاور خانواده هستم و هزاران چیز عجیب و غریب میبینم اینها را نگو، یه بار دیگه داستان را بخون تا متوجه بشی ایرادات ما از کجا میاد؟؟ الآن سطح دوست پسر و دختر تو بعضی جاها حتی به پنجم و ششم ابتدایی هم رسیده، این اصلاً عجیب نیست، اما راحتترین خانواده هم دیگه اینقدر راحت نیستند که هفته‌ای چند شب دختر مجردشون از خونه بیرون باشه، مسئله بکارت هم که تو مدرنترین خانواده‌های ایرانی هنوز حل نشده. پس بیخودی دفاع نکن…

0 ❤️

531903
2016-02-26 07:40:55 +0330 +0330

دمش گرم عجب دخترخاله باحالی داری احیاناٌ به ما نمیده

0 ❤️

531927
2016-02-26 21:58:54 +0330 +0330

اولش خوندم انم اومد بقیش رو حال نکردم…تکنیک داستان نویسیت اصلا خوب نی…ریدی

0 ❤️

531961
2016-02-27 07:29:33 +0330 +0330

مزخرفات اولش رو خوندم دیگه ادامه ندادم

0 ❤️

532030
2016-02-28 05:15:25 +0330 +0330

کاری به روشن فکر بودن شوهرخاله و خالت و اپن بودن دختر خالت ندارم.
جناب امیر حسین یه سوال این-ف- پدر و مادر نداشت که خیلی از شبها دختر خالت و محمد و دوست پسرش میرفتن خونشون شب تا صبح هم اونجا بودن؟
"چند وقته که شب ها میرفتیم خونه -ف- و با هم مشروب میخوردیم و تا نیمه های شب حرف میزدیم وقتی -ف- با دوست پسرش میرفت توی اتاق بخوابه منم پیش محمد میخوابیدم "

0 ❤️

532324
2016-03-02 19:37:52 +0330 +0330

خیلی ازین ابهامات و سوالات با توضیحاتی روشن میشه که من نمیتونم مطرح کنم چون مربوط به یه سری مسائل خانوادگی هست ممکنه فامیلی اشنایی چیزی اتفاقی اینارو بخونه و متوجه بشه.
اما در کل اینهایی که براشون عجیب بوده خیلی از ماجرا پرتن واقعا. بیخود نیست میان توی این سایت دنبال کس و کون.وگرنه اگه 4 تا دونه رابطه واقعی داشتین هیچکدومش ابهام نبود

0 ❤️

536953
2016-04-11 12:47:31 +0430 +0430

من خودم حس میکنم داستان بوده و یا شاید به خاطر همون تغییرات این حس به من دست داده اما در کل برای یک اماتور حوب بود و ابتکارت در سبک جدید رو تحسین و ازش حمایت میکنم.البته این ابهامات هم درسته که میشه به راحتی حلش کرد،مثلا:پدر و مادر -ف- به مسافرت خارج کشور رفته بودن و دختر خالت به پدر و مادرش میگفته برای اینکه -ف- تنها نباشه این روزها پیشش میره و شب هم میمونه و دوست پسراشون هم که بدون اطلاع شوهرخاله و خالت میرفتن اونجا.
حالا شما احتمالا یا چون خاطره رو باز ندیسی کردی و نخواستی تغییر بدی ننوشتی و یا اگه داستان از خودت بود چون حواست نبوده یا به اینجاش فکر نکردی ننوشتی به هر حال تازه کارید و برای شما همین حد خیلی خوب بود.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها