خاطرات سکسی من از کودکی تا الان

1400/05/14

سلام من …هستم
امروز میخوام خاطرات سکسیمو واستون بنویسم اگه غلط نوشتم بعضی جاهاشو ببخشید
از خودم بگم …من کلا چاقمو سفید با موهای خرمایی که تو بچگیم طلایی بودنمن از بچگی خاطره های جالب سکسی داشتم که بیشتر گی بود امروز میخام چند تاشونو بگم …من الان ۱۷ سالمهو وزنم ۱۲۶ کیلوعع و به نظر خودم بایسکشوالم چون هم گیم هم جنس مخالفو دوس دارم
خب بریم سر داستان
داستان ازون جایی شروع شد که من میرفتم خونه عمو اینام برای بازی با پلی استیشن دو … فک کنم ۶ یا ۷ سالم بود که معمولا بعد از ظهرا که عموم میرفت سر کار و زن عمو هم میرفت باغ بقل خونشون که چیزای مختلف بکاره یا بکنه … و مادر بزرگمم تو اتاقش بود معمولا (خونشون تقریبا دوتا خونه بهم چسبیده بود .ما تو اتاق عمومینا بازی میکردیم یادم نمیاد چی شد ولی یادم منو پسر عموم باهم حال میکردیم اون اون موقع ۱۳ سالش بود طوری بود که من شلوارمو میکندم و اون میرفت سرو گوش میداد ببینه کسی نیست بعدش میومدو سعی میکرد منو بکنه ولی خب بدون روغن یا تف (اسم این کارو گزاشته بودیم بکنیم …هر وقت میخواست با من سکس کنه میگفت …بکنیم…)منم رضایت میدادم چون درد نداشت
بعد از یه مدت پسر عموم فهمید که میشه با روغن فرو کرد تو … خلاصه از اون به بعد ما با روغن حال میکردیم …و اینبار کیر کوچولوش که فک کنم ۱۲ یا ۱۳ سانت بود میرفت تو و من اوایل درد میکشیدم ولی چون هر روز اینکارو میکردیم …عادی شده بود و بعد از یه مدت شده بود عادت .
یه روز داشتیم بازی میکردیم تو حیاط که پسر عموم گفت بکنیم و سریع دویدیم تو خونه که من اوفتادم تو حال و اون بر خلاف قبل نشست رو سینم و کیرشو کرد تو دهنم( من با اینکه چاق و هیکلی بودم ولی ازش کوچیک تر بودم) نتونستم مقاومت کنم اخ تاحالا ساک نزده بودم …اصلا اون موقع از هیچی خبر دار نبودم …اون گفت بخور بخور من هم با ترسو استرس دوتا لیس زدم اون کیرشو کرد تو دهنم و خیلی کم شاشید من میخواستم توفش کنم که گفت اگه مامان بفهمه میکشتمون و من بد بخت مجبور شدم قورت بدم اون یکم یکم میشاشید و من قورت میدادم …گذشتو گذشت تا من ۸ ساله شدم شایدم بیشتر که یه روز تو حموم با مامانم بودم که بهش گفتم و اون بعد از کلی دعوا منو از رفتن به خونه عموم منع کرد

بعد از اون ماجرا ها فکر کنم یه دوسالی گذشت که من میرفتم خونه اون یکی عموم که دوتا پسر داشت …کوچیکه همسن پسر عموی سکسیم بود بزرگه ۱۸ سالش بود اوناهم پلی استیشن داشتن ولی من بازی نمیکردم خلاصه … من روزا میرفتم خونشون تقریبا ۸۰ درصد روزا پسر عمو بزرگم نبود میرفت با بچه های محله دور میزد منو پسر عمو کوچیکم میموندیم خونه و این زن عمومم میرفت باغشون کشاورزی…بازم یادم نمیاد کی شروع شد ولی بعضی روزا منو پسر عموم که اسمش احمده تصمیم میگرفتیم بعد از ظهرشو بخوابیم
چون اون موقع ها صبح ها میرفتیم تکواندو و خسته بودم (سه روز در هفته میرفتیم) خلاصه بعد از یه مدت پسر عموم به من نظر پیدا کرد
تا یه روز که رفتیم زیر پتو هی گفت گرمه …گرمه…و یه دفه گفت گرمت نیست منم گفتم هست (الان که فکر میکنم چرا نگفتم نیست اگرم هست پتو رو برداریم 🤦🏻‍♂️)خلاصه با یه لحنه دستورواری گفت شلوارتو با پیراهنتو درار
منم دراوردم اونم در اورد خلاصه منو بقل کرد ولی کیرش بینمون فاصله مینداخت با اینکه ۱۵ سالش بود ولیمن نمیتونستم با یه دست دور کیرشو بگیرم خیلی کلفت بود …خلاصع روزای مختلف کارای مختلف میکرد تا منو اماده کنه مثلا یه روز بوس میکردیم همو یه روز نیمالیدم یهروز فاز ماساژ میگرفت …یه روز منو هی قلقلک داد هی داد و زیر پتو شروع شد به جنگ قلقلک … هی دستو پا میزدیم که من یهو بازانوعه کوچیکم زدم تو تخمش که یه داد زدو تخمشو گرفت تو دستش …منم ازش معذرت خواهی کردم که هی میمالوندش منم که باهاش راحت بودم گفتم ببخش الان برات میمالمش خوب شه (ساده بودم) …خلاسه شروع کردم به مالیدن که یدفه کیرشو در اورد از تو شورتش منم جا خوردم گفتم ععع چقد بزرگه… که گفت دردش خوب شد راستی مال تو چقده مگه ؟؟نشونم بده …وه خودش شورتمو کشید پایین … تا دید یکم خندید یکم بهش دست زد که من شق کردم یکم رفت تو فاز سکس منم مثه یه گوسفند بردش بودم ‌…لبو …مالیدنو …لیسزنمو…

خلاصه از اون به بعد میگفت شرتتم درار یه روز گفت میخوام بقلت کنم منم پشت بهش بودم فرست نداد برگردم چسبوند بهمو شرو کرد تف زدن به کیرشو کردن من البته اونقد کلفت بود که اون تا چند ماه سعی میکرد فقط بکنه تو که حته سوراخ اگه بازم میشد باز نمیرفت تو ماه ها گذشت شایدم یکسال شد یه روز من خونه بودم که دیدم زنگو زدن احمد بود اومدو بازی کردیمو فاز خواب گرفت خلاسه رفتیم زیر پتو طبق معمول اقا فرمود گه گرمه منم سریع دراوردم و اونم شروع کرد به تفزدنو فشار …فشارایی که کونم درد میگرفت نمیدوم کیرش چرا نمیگرفت خلاصه هی فشار میداد منم یه حالت عقب جلو میشدم که یه دفه تو اسن عقب جلوها خوابید روممم… کیرش مثه سوزنی که بره تو پوست تولوپی پرد تو کیرم منم چنان چیغیزنم که انگار اتیش گرفتم …گفتم سوختممممممم…گفت وایسا که من سعی کردم جداشم اون منو نمیگرفت ولی انگار کیرش توم گیر کرده بود(برای دوثانیه …نگین داره کث میگه) خلاصه منو جدا کرد که دویدم تو دست شویی کهتا نشستم توالت دیدم قطره قطره از کونم خون میچکه خلاصه یه ربع تو دست شویی بودم وقتی اومدم بیرون رفته بود

بعد از اون ماجرای خونین من دیگه بهش نزدیک نمیشدم ولی باهاش حرف میزدم عادیه عادی

گذشتو گذشت تا زمین همسایمونو خریدن و تو یه سال درس کردن اومدم برای زندگی مردو زنه دکتر بودن پسرشون یه پسر چاق همسنم بود …اون موقع ۱۳سالم بود من باهاش خیلی اوکی بودم تازه هردومون با سکس اشنا شده بودیمو ابمونم خیلی کم میومد اونا یه استخر داشتن که ما توش پلاس بودیم اون جا باهم حرفای سکسی میزدیم و کم کم باهم حال میکردیم ولی این رابطم برخلاف رابطه های قبلی نصف نصف بود و یکطرفه نبود هردومون باهم حال میکردیم و ارضا میشدیم

خلاصه کل تابستون شده بود سکسه منو اون موقعی که مامان باباش مطب بودنو قبل اینکه خدمتکارشون بیاد (خدمتکاره ۱۱ میومد)من هروز ۹ اونجا بودم … ما تمام روش های سکسو روهم اجرا میکردیم و واقعانم دخول داشتیم ولی کیر مانی( اسمش بود) کوچک تر از احمد بود و کونم جاشو داشت … گذشت تا من شدم۱۴ تقریبا شش ماه و حرفه ای شدم با مانی و به عنوان پارتنر به هم نگاه میکردیم و عالی بود …مانی یه دوست داشت اسمش پارسا بود از ما یه سال بزرگ تر بود …یه روز اومده بود خونه مانی اینا و ما باهم قرار استخر داشتیم ولی من نمیتونستم برم و کنسل کرده بودم ولی اونا اسرار داشتن که برم ‌…کلی بحث کردیم که پارسا یدفه گفت باید یه کار واسمون بکنی اگه نمیای ما همینجوری مونده بودیم که من چیکار کنم که نیام خودشم نمیدونست
مانی یه دفه گفت بیا کارت دارم گفتم چیه گفت بیا سک کنیم پارسارو سوپرایز کنیم منم قبول کردم گفت من میرم دستشویی طولش میدم تویه جوری روالش کن منم اوکی دادم رفت
منرفتم بغل پارسا یه دفه پرسیدم پاری کیرت چند سانته اون گفت دوسداریا گفتم چه جور که بدون مقدمه درش اورد از من سه چهار سانت شایدم ۶ سانت بزرگ تر بود و پشم داشت که گفت باید بخوریش منم الکی هی مقا مت کردم که یدفه مانی از دستشویی در اومدو پارسا خودشو جمع کرد که یه یدفه مانی پرسید چه خبره من گفتم ماجرارو که مانی یدفه گفت باید به ما بدی اگر نمیخای بیای(شاید به نظرتون کث بگم ولی خب اونا یکم مثبت بودن این کهرا با عقل اونا طبیعیه بخدا ) خلاصه من شروع کردم واسه پارسا ساک زدن که بعد چند دقیقه همه لخت شدیم و اون دوتا اشغال شروع کردن به کردن من …من تاحالا ابکیر نخوردم
پارسا داشت من میکرد که گف داره میاد و همشو ریخت رو شکمم و وولو شد رو مبل روبروم مانی گفت من دیگه نمیتونم بکنمت میشه ابمو بیاری من شروع کردم به ساک زدن اونم داشت حال میکرد که یدفه تمام ابشو ریخت تو دهنم بدون اینکه بگه منه بد بخت تقریبا ۷۰ درصدشو قورت دادم و بقیشو تف کردم تو دستمال …

گذشتو گذشت ولی دیگه فرست نشد با پارسا سکس کنیم ولی ماجرای منو مانی تا یکسال پیش ادامه داشت

فکر کنم اخرای ۱۵ سالم بود که با پسر خالم حرفای سکسی میزدیم که اون پیشنهاد حال کردنو نشون دادن کیرش به من شد ولی من دیگه حرفه ای شده بودم و دم به تله نمیدم جوری رفتار میکردم که متنفرم از کون دادن و فقط میکنم …که اون بد بختو تقریبا یه بیست باری کردم البته دو ساه بارشو واقعا سکس کردیم بقیرو با استرسو ترس سریع تموم کردیم …یه دفه همه خونمون بودن من پسر خالم تز اینو دادیم که تو زنا نباشیم اخه همه زن بودن زدیم از خونه بیرون تو حیاط میگشتیم که من یه تز دادم بریم تو ساختمونمون عکاسی زمین جلو خونمونو بابا داره یه اپارتمان سه طبقه با ۳ تا مغازه زیرشون میسازه …رفتیم تو ساختمون …دوتامون میدونستیم اصلا واسه عکس نیومدیم خلاه حسمون اومدم اون یه ساک ریز واسم اومد برای تر شدن کیرم و منم دیوانه وار شرو کردم کردنش یه یدفه دیدم کمر داره میلرزهو ابم داره میاد بهش نگوفتمو تلمبه هامو سنگین کردمو بعد ۵ ثانیه چسبیدم بهش خودمو خالی کردم توش یه دفه گفت اوییی گفتم چیزی نیس الان واست جبران میکنم یه چند دقیقا وایسادم حالم بیاد سر جاش … شروع کردم واسش ساکو …اونم نامردی نکردو تو دهنم ارضا شد 🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️😂
بعد از اون ماجرا با مانی سکس داشتم چند باریم با پسر خالم ولی پسر خالم فاز بزرگ شدنو عیب بودن گی اینارو داره ولی مانی اوکیه ولی الان واسه کنکور میخونه منو دعمت نمیکنه خونشون منم هروقت یه حالی با خیار به خودم میدم

امیدوارم خوشتون اومده باشه
باور کنید عین واقعیتو گفتم برای همین یکم سکسی نبود ببخشید

نوشته: سفید


👍 6
👎 5
27301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

824184
2021-08-05 00:38:30 +0430 +0430

نمیدونم چرا تو همه داستانا پسر خاله هست والا ماهم پسر خاله داریم ول مث شما این کارارو نمیکنیم

0 ❤️

824185
2021-08-05 00:38:44 +0430 +0430

تا اونجایی خوندم که گفتی تانکر آبم، چیز ببخشید یعنی گفتی ۱۲۶ کیلوام
شرمنده عنم گرفت دیگه کلا

0 ❤️

824272
2021-08-05 05:09:10 +0430 +0430

یعنی عاشق این جمله شدم:
“باور کنید عین واقعیتو گفتم برای همین یکم سکسی نبود ببخشید”
😀😀😀
چرا باید باور نکنیم؟ انگار از کردن آلکسیس تگزاس گفته و نگران باور نکردن ماست!!!😁😀
کون دادی دیگه!!!
برو تخت بخواب، باور کردیم

0 ❤️

824418
2021-08-05 23:23:48 +0430 +0430

گوگولی مگولی

1 ❤️

824435
2021-08-06 00:31:29 +0430 +0430

كث شر بود

0 ❤️

824499
2021-08-06 02:43:57 +0430 +0430

کسکش چجوری ۱۷ سالته ۱۲۶ کیلویی
نفربر با تجهیزات و سرنشیناش ۱۲۶ کیلو نیستن
تو دولتو میبینی اصا؟ اصا میتونی برینی؟

0 ❤️

824661
2021-08-06 23:56:51 +0430 +0430

بیشتر از یه داستان سکسی یه رزومه بود،انگار اومدی مصاحبه کل تعداد سکسای عمرتو توی ۶۷خط اینجا تعریف کردی
نکته جالب متن این بود که مشخصه نویسنده تازه با واژه ی (تز)آشنا شده.


فرست
خلاسه
کث💔
اسرار
:/

0 ❤️