خاطرات پیچیده مایِ ساده

1400/09/27

درود؛ نیما هستم، الان ۲۸ سالمه، قدم ۱۷۰ ئه و۷۷ کیلو وزنمه که با استخون بندی درشت ازم یه چِقِر سیسِ کوتاه قامت ساخته!! متنی که اینجا میخونید خاطراتی مربوط به من و چند تن از عزیز ترین اعضای فامیلمه که براتون میخوام بنویسم، قبل و بعد خیلی زیاد داره که شاید “پیش‌نیاز” ماجرا یا این چیزا ازشون اسم برد، حالا تلاش میکنم فقط واجبات رو ذکر کنم.

یه پسر خاله ای دارم به اسم بهنام که از من یه دو سال نیمی کوچیک تره، (اونم یه داداش داره که از من ۶ ماهی بزرگتره) ما ۳ تا با هم بزرگ شدیم و هنوزم که هنوزه باهم ارتباطات ویژه ای داریم.

من اولین تجارب واقعی سکسی کاملم رو با بهنود (همین داداش بهنام) داشتم… اون موقع ها ما سِنی ام نداشتیم (مثلاً ۱۴ سال) ولی یادمه اونقدری کیرش کلفت و بزرگ بود که اصن با  چیزی که تو پورن ها میدیدیم برابری میکرد… مال منم ۱۲ ۱۳ سانت بود (و هست) ولی خب به گًواه همه ی این دوستان و افراد دیگر از جنس ها و سنین مختلف، کله گنده و رگ ب رگِ “اینم بگم که گرایشم به ۲ جنسِ و بایسکشوال هستم و الانم ۳ ۴ سالی میشه با هیچ هم جنسی شانس برقراری رابطه نداشتم”

برنامه با بهنود منتظر بودیم خونه‌شون خالی شه (که اتفاقاً زیادم میشد برعکس خونه ما) ، بعد اوایل با یکی دو سی دی پورن کم کیفیت و تکراری، یا کانال های مثلاً سکسی ماهواره و دیگر هیچ “امکانات کم بود و خلوص نیت بالا” حشری میشدیم، آلت همدیگر رُ طولانی مدت میخوردیم، من بهنودُ میکردم “کون خیلی نرمی داشت و یادمه سکس های شدید و وحشی میکردیم که هنوز بعدِ n سال من خوردن تخمام به کون یکی که زیرَمه رُ با بهنود ب یاد میارم” و معمولاً میریختم توش (با اینکه شدیداً مخالف بود 🤭🤤)، بعد اون سعی میکرد بکنه که اونقدر کلفت بود نمیرفت تو سوراخ تنگ من و دردم میومد و خواهش میکردم که در نهایت بیخیال میشدیم! دمش هم گرم همیشه مرام میگذاشت و بیخیال گاییدنِ سوراخ ویرجین من میشد"ک البته ب دست داداشِش از آکبندی در میومد همون موقع ها"، به جاش فوقش براش بیشتر میخوردم مثلن!!

موضوع اصلی ولی منو بهنامیم، اون از قدیمَم بچه شَر و شلوغی بود که چون پسر کوچیکه‌ی خونه‌شون هم بود، همیشه یا شیطون تر بود یا نُنُر تر بود و … همینا به علاوه ی این همیشه خونه هم دیگه رفتن اومدنای خانواده ها و … منجر شد به دودول بازی و باهم شاشیدن و پورن دیدنُ این داستانا که دیگه به سالای که راهنمایی رسیده بودیم(من سوم بودم اون اومد اول راهنمایی تازه) ، منتظر آخر هفته یا تعطیلی بودیم که روزاشو باهم باشیم شبا رو هم و تو هم! ((همه این ماجراها به موازات اتفاق های من با بهنود و تو همون خونه بود، و این دو برادر از این داستانا گرایش های هم دیگه خبر نداشتن و در واقع من بودم که راز داری میکردم))!
بهنام پسر ریز جثه ای بود و برعکس داداشِش دودول کوچکی هم داشت و در نتیجه به اصرار منو راضی به دادن و در واقع سکس دو طرفه کرده بود … (دقیق یادمم نیس چرا با اینَم معامِله اولیه مون یجوری بود که واسه هم بخوریم ولی فقط من بُکُنم و …شاید چون با این که رون و کون تپلی داشتم، ولی از همون ابتدای نوجوونی بسیار پشمالو بودم و ابداً شِیو نمیکردم و هنوزم نکردم)
یه وقتایی که هم میکرد حال میکردما…از اینم نگذریم!

من با هر دو این داداشا خیلی خاطره دارم (جالبه که با هم ندارن این دو، و بهنود ک بزرگتر بود اون دوران رو بهنامِ ریز اندام حس غیرت هم داشت و چون بو بُرده بود و بهم تذکرم داده بود به نظرم😆). بگذریم داره طولانی میشه … اصلش هم مونده 😉🤘🏿

⬇️

یه بار با بهنام داشتیم گِیم میزدیم (نه کُنسول یادمه نه بازی) بازی میکردیم، یهو گفت حاجی جدیداً چند سری رفتم خونه عمه‌م اینا و با متین بازی میکنیم مامانش آب میوه و چیزای خوشمزه میاره برامون یه تِک، این پسر شب و روز نداره هَمَش پای گِیمه (و از این جور حرفا…)
متینُ دیده بودم (زمانی که دیده بودم دقیقاً حالیم نبود چه گوهریه🙃)، هم مثلاً تو مراسم فوت پدربزرگشون، هم یکی دو بار خونه بهنام اینا. از اونجایی که به نظرم خیلی کوچول میزد باهاش هم صحبت هم نشده بودم حتی، فقط یادم بود تک بچه‌ی اون خانوادست، بور که چه عرض کنم طلاییِ طلایی بود، و میدونستم خیللی مایه دارن و جای خیلی خفنی تو شهرک غرب میشینَن.
اول بهش گفتم وااا کسخل میری پیش اون بچه چکار؟! گفت اولاً ۲ سال ازم کوچیکتره (خودم ررریختم، پشمام موند) گفتم چی!! ۲ سال؟! گفت آره بابا تازه چند ماه هم کمتر از دو سال، ولی کم حرف و ریزه میزَس، بور و کم موئه فکر کردی بچه‌س، بعدم که کلا خوش میگذره خونشون دیگه، هم تو مجتمع شون رفیق و همیسایه پایه داره کلی (یه مجتمعی داخل شهرک میشستن ک واقعاً شباهت زیادی به ایران نداشت)، هم بخور بخوره هم گِیم میزنیم…

همینجوری ک بازی میکردیم و پاشو رو پای من دراز کرده بود یک آن فکر کردم، گفتم خب کووونی خان بجای این کیری کاریا برو تو کارش مخشو بزن یه حالی بکن باهاش! گفت بابا یزیدتو، تو خود شیطانی! گفتم شیتیل ما فراموش نشه خلاصه! 😈

گذشت بعدِ ۲ سه هفته اینا با هم اوکی شدن و همو گایبدن (بهم میگفت دودولش قدِ انگشت کوچیکت هم نیستو سوراخش به زورِ کِرِم و تُف اگه همون انگشت کوچیکه توش بره) و بهنام از گی های ۲تایی مون برا متین تعریف کرد و قرار گذاشتیم با هم ۳ تاییش کنیم که چون متین خیلی پسر مامانی و سوسول گوگولی بود، گفتیم تو عمل انجام شده قرارش بدیم و همونطرم شد.
👹

👹
دیگه ما ۳ تا  باهم Thr33some هایی کردیم بدون اینکه حتی این کلمه یا مترداف ایرانی‌ش رو بدونیم هیچکدومِمون و همش خونه بِنی اینا یا پای ایکس باکس یا پی سی یا رو هم بودیم.
از اون طرف بهنود (داداش بزرگه ی بی خبر از ماجرا) لا اکیپای مدرسش با یکی ۲تا دختر آشنا شد و با یکی شون فاب شد (انگار رفته بود مرحله بعدی) و دیگه پایه سکس با من نبود، اولاش میگفت من نمیخوام هیچی، تو بیا بُکُن جمع کن زود… که دیگه همونم کلا نخواستم و تعطیل کردیم.

اگه طولانی و به دور از جذابیت بود، عذر خواهی من رو بپذیرید… اینا خاطرات منن که تابحال حداقل به این شکل هیچ جا باز گو نشدن…ادامه‌ش تازه حالب میشه…اگه استقبال نسبی بشه ادامه میدم.

ممنون که وقت گذاشتید

ادامه...

نوشته: Neem-A


👍 6
👎 5
19801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

848451
2021-12-18 01:32:10 +0330 +0330

اینا فقط مقدمه بود، داشتیم آماده میشدیم واسه خود داستان تازه، اگه ننویسی خیلی مسخره میشه ولی اگه بنویسی عالیه

2 ❤️

848469
2021-12-18 02:19:48 +0330 +0330

کونی🍆🍆🍆🍆

1 ❤️

848513
2021-12-18 06:35:56 +0330 +0330

سبک بیان و طرز داستان نوشتننو دوست داشتم جالب بود ولی کاش داستانت یکم کش دار تر بود و وارد بخشای سکسی هم میشدی. اخه اینجا سایت سکسیه

0 ❤️

848535
2021-12-18 09:32:46 +0330 +0330

با مزه بود
بقیه اش رو بنویس 😀

0 ❤️

848568
2021-12-18 15:02:22 +0330 +0330

قلمت رو دوست نداشتم
خیلی شلوغ و پلوغ و حوصله سربر بود متنت.

0 ❤️

848589
2021-12-18 17:59:39 +0330 +0330

تا قامت ساخته خوندم
کثافت طنز سکسی نخونده بودم تا حالا😂😂😂
خدا کنه این دروغات راست باشه😂
درود بر شرف نداشته‌ت🙏🏻

0 ❤️

848628
2021-12-19 00:09:04 +0330 +0330

استاد کصشر

0 ❤️

848672
2021-12-19 03:29:45 +0330 +0330

چرا جای اینکه جزئیات سکست رو تعریف کنی به گفتن تریسام زدیم اکتفا کردی؟؟ یا چرا شروع ماجرای خودت با بهنام و اولین سکست رو تعریف نکردی؟؟ حرومزاده مگه ما تو مغزتیم که اینطوری داستان تعریف میکنی . کی بهت گفته داستان بنویسی؟ بجای فتحه ضمه گذاشتن یه ذره به اون ذهن کندت فشار میاوردی یه داستان سکسی باجزئیات از تجربیاتت میذاشتی جای این کصشر

0 ❤️

848956
2021-12-21 01:37:36 +0330 +0330

در ادامه داستانات با کدومو میخوای تعریف کنی؟

0 ❤️

849658
2021-12-25 02:55:13 +0330 +0330

خودت فهمیدی چی نوشتی عامو؟
جان مادرت دیگه ننویس کیر یزید تو حلقت 😐

0 ❤️