خاطرات یک قاچاقچی افغان

1395/08/20

سلام.داستانی که میخام تعریف کنم مر بوط به سال94هست.من بچه بلوچم وتو یه شه مرزیزندگی می کنم .متولد1372مجرد .
تو شهر ما (سراوان) شغل بیشتر از مردم قاچاقه تقریبا50%منم سال 93بود که با هزار جور این در و اون در زد ن و وام تونستم یه ماشین بخرم و شروع به کار کنم .البته خانواده اجازه ندادند و بعد ها فقط برای قاچاق سوخت که جرم کمتری داره اجازه دادند منم تا یه شیش ماه کار کردم دید م نمی صرفه وهر سریوس برام تا مرز با هزار جور خطر200تومنی بیشتر نمی مونه بعدا اونطرف با چند نفر قاچقاقچی انسان آشنا شدم ماشین من تویوتا بود فروختم و زانتیا خریدم اوین سرویس مسافرا پاکستانی بود .و چند تا د ختر تو اونا بود ولی همشون زشت بودند خلاصه چندتا سرویس زدیم و من روز به روز بیشتر وسوسه می شدم تا این که یه روز ه خانواده افغانی پولدار رو در بستی از نقطه مرزی صفر سراوان باید می بردم به طرف مرض های غربی و چون دربستی بود پول خوبی داشت منم از خدا خواسته حرکت کردم.
ساعت 12نیمه شب از کوهک روستای مرزی حرکت کردم خانواده شامل:دو تا برادر یه مادر و پدرو یه دختر به نام حسینه بسیار زیبا بود که من از لحظه اول تو کفش موندم و تو دلم گقتم حتما باید اینو بگام به طرف سراوان حرکت کردم تا شبو اونجا بخوابیم شبو به یکی از خونه های قاچاقچیا رفتم که از قبل کلیدا دستم بود خونه دو خوابه بود من تویه اتاق خوابیدم وافغانا منم که تو کفه دختر بودم 17سالش بود ولی بیشتر میزد ممه هاش که نگو من ممه شناس نیسستم ولی فک میکنم85به بالا بود بدن لاغر هیکل سکسی و برخلاف همه افغانی ها تیپ خوبی داشت.
من طبق برنامه هر شب رفتم به طرف حموم دیدم چراغ روشنه برگشتم رفتم تو سالن رو مبل خوابیدم یه نیم ساعت بعد دیدم دختر ه اومده بیرون سر لخت بود و یه حوله دور برش طوری که ممه هاش معلوم بود دیگه مستیم دو برابر شده بود شبو بیادش زدم و صبح حرکت کردیم سر راه داروخانه وایستادم ویه کاندوم خریدم و حرکت کردیم به طرف خاش ایست بازرسی که رسیدیم جوریه که باید افغانیا پیاده شند واز پشت کوه پیاده بیایند .سر محل یک نفر ایستاده بود که مسافا رو راهنمیایی می کرد همشون پیاده شدند که برن منم دلو زدم به دریاو گفتم دختره با من بیاد با ماشین ردش می کنم چون با ماشین 5دقیه را ه بود ولی پیاده نیم ساعت دختره اول مادرش قبول نکرد ولی پدرش گفت برو که دیگه خسته هم نشی منم حرکت کردم به طرف ایست نرسیده به است وایستادم به دختر ه گفتم بیا صندلی جلو دختره شوکه شد ولی اومد چون می ترسید جلو که نشست بهش گفتم باید وانمود کنی که زنمی که گیر ندند و چادر تو بگیر جلو صورتت که متوجه نشند افغانی.
سر ایست که رسیدیم مامورهای اطلاعات یه ماشینو گرفته بودند و سرگرم بودند ی مامور راهنمایی و رانندگی اومد و مدارک پرسید منم سرم رو خم کردم تا از داشپورد در بیارم که دستم خورد به ممه های حسینه اوف .مدارک نشون دادم و حرکت کردیم جلوتر ایستادیم تا بقیه افغانا پیاده بیانند یه پل بود ماشین بردم زیر پل و ایستادیم در همین حال دستم گذاشتم رو پای دختره که دیدم هیچی نمیگه کم کم دستم رو بردم سمت کونش و مالیدم بهش تا اینکه دیدم از دور بقیه دارند میان .
سوار شدیم وحرکت کردیم تو راه به پدره گفتم که تا مقصد باید دخترتون جلو بیشنه تا ضایع نباشیم و…
حدود دو ساعت گذشت عقبو نگاه کردم دیدم همه خوابند منم دستم و گزاشتم و پای دختره دیدم دستمو برداشت و خودش کشید کنار در منم نامردی نکردم گاز شو گرفتم سرعتم که150بودتا 210بردمش دیدم دختره رید به خودش و دستش گزاشت رو دستم که رو فرمون بود منم سرعتو کم کردم اونم دستم برداشت و گزاشت رو پاش و هی می مالید منم دستم بردم تو شورتش وکسش که مثل آتیش داغ بود می مالیدم تو اوج لذت بودم که یه صدا از پشت اومد دیدم اوف به گا رفتم مادره بیداره و …ولی هیچی نگفت نمی دونم چرا؟
آقا مام که رفتیم و رفتیم تا رسیدیم زاهدان ،زاهدان تو یکی از مجتمع ها طرف جام جم یه واحد بود تا شب بمونیم رفتیم وقرار شد دو سه ساعت استراخت کنیم وساعت سه شب حرکت کنیم .غذا خوردیم و من به دختره چشمک زدم و گفتم وقتی همه خوابیدند بیاد بیرون .
خلاصه دو ساعت بعد اومد وهمه خواب بودند رفتیم تو شهر گشتیم و رفتیم یه مسافر خونه که مال یه آشنا بود و اتاق گرفتیم .
رفتم داخل گفتم لخت شو پیرهن شو در آورد وسوتین صورتی زیرش بود وای خدا عجب ممه های بود شروع کردم به خوردن ممه ها تا 5 دقیقه خوردم .
بعد کیرم رو در آوردم و گفتم بخور گفت نه چندشم میاد اصلا حرفشو نزن منم یه سیلی خوابوندم تو گوشش و گفتم تو گوه می خوری اونم که ترسید
زود کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن تا یه 5دثیثه زد و. بهش گفتم که بخوابه رو تخت خوابید رفتم سراغ کسش که گرد بود وای عجب کسی بود که دیدم ناگهان از جا پرید و گفت تورو به خدا از جلو نه من دخترمو و ازین داستانا منم که دلم براش سوخت بیخیال شدم و رفتم دنبال یه چیز که بزنم به کونش ولی هیچی نبود آخرش از خمید دندان استفاده کردم و زدم به کونش و آروم آروم کیرمو کردم توش معلوم بود تا حالا نداده بود وخیلی دردش میومد و داشت گریه می کرد منم که هی می کردم کیرم تا آخر کردم توش و حالا دیگه گریه می کرد تا آبم اومد وریختم تو کونش .
بلند شدم رفتم خموم و رفتیم به سمت خونه که خانوادش اونجا بودن وقتی رفتیم دوباره دیدم بازم مادرش بیدار ه وفهمیده ولی هیچی نمیگه منم رفتم بخوابم ولی برا این که اولین بارم بود عذاب وجدان گرفتم که چرا کردمش حیف بود خیلی خوشگل بود و تا صبح خابم نبرد .
صبح حرکت کردیم به طرف کرمان و بازم کنار من نشته بود چند ساعاتی تورا بودیم تا یکی از ایستای نزدیک بم ایستادم یه رستوران تا غذا بخوریم خلاصه پدرم که عجب خر پولی بود یه ساک بود پر دلار تو صندوق می خواست بره ترکیه ناهار خوردیم و مادره رفت نماز بخونه تو مسجد که همون اطراف بود
پدرش هم که همون اطراف بود با دوتا بچه پسرش و حسینه منم رفتم سمت مسجد تا برم دستشویی که دیدم از تو دستشویی زنانه مادر حسینه صدام ز د بیا کمکم کن رفتم دیدم هیچ چیزش نشده
یهو گفت من می دونم تو دخترمو کردی یهو شوکه شدم گفت خیلی آشغالی دیشب کجا رفتد وهی فش میداد مگفت از جلو که نکردیش باید باهاش ازدواج کنی و …
رفتم سمت ماشین و حرکت کردیم رفتیم سمت کرمان تا شب رسیدیم کرمان وتو یه خونه از قبل تایین شده خوابیدیم که دیدم ناگهان حسینه اومد و کنارم خوابید شلوارشو داد پایین و به طرف جلو شد و گفت بکن کسم عزیزم منم که شوکه بودم کردم تو کسش و عقب و جلو می کردم اونم اوف اوف می کرد تو همین حال و هوا بود که دیدم پدره و مادره دارن از پنجره نگاه میکنن منم حول شدم وهمه آبم رو ریختم کوسش بلند شدم با ترس ولرزه رفتم بیرون دیدم اونجا نبودند حالا دیگه جدی ترسیده بودم در صورتی که نمی خواستم باهاش ازدواج کنم .صبح شد و زنگ زدم به چندا رفیقام که تو کرمان بودند که بیان رفیقم که اسمش محمد رضا بود اومد و سوار ماشین شدیم و رفتیم تا بنزین بزنیم تو راه جریانو براش توضیخ دادم که منو بیشتر ترسوند که می خوان بکشندد به موقش و…
یه نقشه کشیدیم که اون با چند تا از رفیقاش بیاد ومارو خفت کن ودالارای باباه رو ببرند منم اونارو ببرم ویه جا وسط بیابان ولشون کنم وفرار کنم برگردم بلوچستان
رفتم خونه سوارشون کردم و رفتیم به سمت جاده خروجی کرمان یه ده کیلومتر که رفتیم رفیقم محمد رضا با یه پژو نوک مدادی ایستاده بود و وانمود می کرد ماشین خرابه بغل وایستادم تنها بود که دیدم سه نفر از تو ماشین پیاده شدنخد مسلح محمد رضا هم که اسلحه کمری داشت درش آورد گزاشت روی سر حسینه که بغل من نشسته بود ناگهان پدر حسینه یه کلت از تو شلوارش در آورد و یه تیر زد تو سینه محمد رضا محمد رضا افتاد و دوستاش ماشینو به رگبار بستند همه مردند به غیر من و حسینه قرار شد من محمد رضا رو ببرم دکتر کرمان واونا جنازه ها رو ببرند ی جا قایم کنند من رفتم به طرف کرمان و محمد رضا رسوندم بیمارستان و برگشتم سمت بم تو راه داشتم دیونه میشدم حسینه هم که هی گریه می کرد ناگهان گوشیم زنگ خورد و برد اشتم دیدم رفییق محمد رضا و اون دومم نیاورده و توبیمارستان مرده دیگه دنیا سرم خراب شد دور موتورو تا آخر پر کردم سرعت رسید سر 220منم دیگه دنیا واسم تموم شده بود حسینه هم که هی گریه می کرد یهو یه تریلی جلوم در اومد فاصلم زیاد بود اما سرعتم هم زیاد بود ترمز گرفتم ماشین داشت همینجوری لیز می خورد سرعتمون کم شد ولی دیگهئ داشتیم برخورد می کردیم فک کنم 50 بودیم دلو زدم به دریا و فرمان گرفتم راست و پریدم تو دره ودیگه نمی دونم چی شد …
.
.

.
.
.
تا چند روز بعد بهوش اومدم دیدم تو بیمارستانم و یه دستم با دستبند بسته به تخت و یه مامور وزارت اطلاعات کرمان بغلم وایستاده بود.
تا چند روز فکر می کردم که حسینه منو لو داده و اعدام میشم واسه شریک جرم قتل و سرقت مسلخانه وقاچاق انسان و…
چند ماه بعد که حالم بهتر شده بود منو انتقال دادند زاهدان واونجا بود که فهمیدم به جرم قاچاق انسان دستگیر شدم وحسینه رو برگشت دادن افغانستان تا شیش ماه زندان بودم و آزاد شدم تصمیم دارم برم دنبالش ولی رفیقام نمیزارند و میخوام فقط با اون ازدواج کنم نظر شما چیه عایا؟؟؟؟

نوشته: ؟


👍 2
👎 21
42458 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

564064
2016-11-10 21:57:10 +0330 +0330

نظرم اینه: کوس مادر آدم دروغگو تو عمرم اینهمه کوسشعر یکجا نخونده بودم تقدیم به مادر بزرگوارت(wanking)

6 ❤️

564067
2016-11-10 22:15:33 +0330 +0330

خیلی مزخرف بود به نظر من زیادی تخیلی میومد!

0 ❤️

564091
2016-11-11 05:46:40 +0330 +0330

زدی جق بس که تو، حالت خرابه
کشیدی بس که بنگ، عمرت بر آبه
بشین رو کیر من، رو تا به دلگان
کوسی تا اینقدر خل، وه چه نابه

2 ❤️

564108
2016-11-11 10:12:47 +0330 +0330

خوب بود…دمت گرم…خیلی مردی…اکثراینا که کامنت گذاشتن جلقوزن…مرد باید بکن باشه…برودنبالش

0 ❤️

564111
2016-11-11 10:32:38 +0330 +0330

بررسى کارشناسى: دوستان مسلح همه رو به رگبار بستن بعد شما و حسينه زنده مونديد اونام ولتون کردن رفتن. سپس از ماشين پريدى تو دره و از هوش رفتى و نفهميدى بعدش چى شد ولى فهميدى حسينه رو فرستادن افغانستان. بعد ماموراى اطلاعات توى بيهوش رو وسط بيابون به جرم قاچاق انسان دستگير کردن و ولت کردن.

1 ❤️

564112
2016-11-11 10:36:57 +0330 +0330

نتيجه: اگه همش درست باشه پس سربازان گمنام امام زمان چند دست کونت گذاشتن و ولت کردن بنابراين کونى شدنت رو بهت تبريک ميگم. اسلحه كمرى باباى حسينه تو كس خارت.

0 ❤️

564118
2016-11-11 11:37:11 +0330 +0330

بقول بلوچا اینچو دروغ

0 ❤️

564119
2016-11-11 11:41:52 +0330 +0330
NA

داداش تتلو رو میشناسی؟ تو از اونم کسخل تری

1 ❤️

564129
2016-11-11 14:20:51 +0330 +0330

داره بارون مياد 🤮

0 ❤️

564139
2016-11-11 18:43:18 +0330 +0330

اگه داستانت راسته برو حتما مهلتش نده

0 ❤️

564179
2016-11-11 23:41:09 +0330 +0330
NA

بشاشم تومغزی پریودت داستان فلم هندی تعریف نکن کیر همه مردم آنگولا تو کوس مامانت .

0 ❤️

564187
2016-11-12 03:29:19 +0330 +0330

آخه کس خل مشنگ یه چیزی بگو باعقل جور در بیاد تو اگه مردی یه ذره خمیر دندون بزن به دول ات (میدونم هنوز کیر نشده ) مگه مجبورت کردن دروغ بگی کونی نمیشه از خمیر دندون واسه سکس استفاده کرد آتیشت میزنه کون گلابی،

0 ❤️

564200
2016-11-12 07:03:23 +0330 +0330

معمولا من خیلی کم پیش میاد نظر بدم
اما خدایی فک کنم تو روزی 20باری جق میزنی که اصلا مخت با کوست هردوتا خل شده…
برات دعا میکنم

1 ❤️

564213
2016-11-12 09:37:51 +0330 +0330
NA

کس خواهرت لاشی

0 ❤️

564224
2016-11-12 11:05:26 +0330 +0330

فیلم سوپر هندی میزنی شبا

0 ❤️

564250
2016-11-12 18:03:59 +0330 +0330

با خمیر دندون ؟؟؟
فازت چیه؟

0 ❤️

564298
2016-11-13 06:16:54 +0330 +0330

بلوچ ها خیانت نمیکنن توچرااین کارو کردی؟

خوشمان نیامد

0 ❤️

564303
2016-11-13 06:30:54 +0330 +0330

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ کیرم دهنت حالا نظر هم میخوای دیوث
ریدی گل من اساسی هم ریدی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
جوری ریدی که نمیدونم چی بهت بگم خخخخخخخخخخخخخخخ
داستان سکسی رو با جنایی قاطی کردی که سبک جدید نوشتاری درست کنی
دهنتو خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

0 ❤️

564316
2016-11-13 09:20:17 +0330 +0330

كس كش جغ نزن…كوني جغ نزن اينقدر جغ زدي كه ديگه مغز واست نمونده كيرم دهنت خالي نبند كرم كثيف خالي نبند.

0 ❤️

564355
2016-11-13 16:23:28 +0330 +0330

در یک کلمه نمیتونم خلاصه کنم. در دو کلمه هم نمیشه در سه کلمه زیبای کیر تو مخیلاتت بحث رو جمع و جور میکنم

0 ❤️

564359
2016-11-13 17:18:15 +0330 +0330

بلوچ برعکس اینهمه تبلیغات ناسالم که دربارشون تو حکومت میشه، خیلی خیلی مرد هستند و اهل اینکارا نیستند، پس تو یا دروغ نوشتی و اصلاً بلوچ نیستی یا یه بچه بلوچ هستی که تو فاز توهم و فیلم هستی… لطفاً چهره بلوچ رو خراب نکن

0 ❤️

579580
2017-02-16 05:42:18 +0330 +0330
NA

جون مادرت تمممووم کن این جق زدنات رو

0 ❤️

588863
2017-04-10 19:24:53 +0430 +0430

چه لزومی داره، فکر کنیم داره دروغ می نویسه، مگه چی عایدش میشه، پس ب نوشته ها احترام بزاریم

0 ❤️

591352
2017-04-23 09:01:36 +0430 +0430

حقیقتش نظر من اینه گوه نخوری پسر جون اوکی؟
کیری سروان و خلافکاراش حالا یه چیزی این همه کسشعر رو چجوری ساختی ؟

0 ❤️

672074
2018-02-03 23:49:16 +0330 +0330
NA

فیلم هندی بود؟اینهمه اکشن؟همه جام کخونه داشتی!کیر شتر تو دهنت

0 ❤️

672075
2018-02-03 23:50:21 +0330 +0330

اصلا کاری به داستان کیریت ندارم که از حد کوسشعر و جفنگ و تخمی تخیلی هم فراتر رفت
حسینه مگه اسمه؟؟
یعنی ابوالفضله هم داریم؟
محمده؟چی؟
چی بگم در آخر؟ تخم راست خداد عزیزی که شبیه افغانهاست تو گوش چپ ات

0 ❤️

679963
2018-04-01 20:33:09 +0430 +0430

:)))))))))))))))))))))))))))))

0 ❤️

803373
2021-04-12 00:42:05 +0430 +0430

ای وای یادم افتاد تو اوج جونی یه رفیقمون که تا حالا کس نکرده بود ازم پرسید دارم میرم کس بکنم چی کنم ابم دیر بیاد منم بدبختو اوس کردم گفتم خمیر دندون نعنایی بزن به تخمات بدبخت تا فردا همون موقع ها میگف تخمام داره آتیش میگیره یادش بخیر آخ که چقدر خندیدیم با رفیقا. الان یه شیر مرد بلوچ پیدا شده با خمیر دندون کون دختر افغان گذاشته. آخ جر خوردم از خنده یعنی شهوانی فقط همین خندیدناش قشنگه

0 ❤️