خب من اسمارو عوض میکنم
بعد جوری توصیف میکنم ک مثلا منم
یعنی در حالت گوینده
که اون هست توضیح میدم
اسم عسل
یه دوست پسر دارع هزار بار عکسشو دیدم
والا کیریه هم اخلاقش هم خودش
این عسل خانوم ما بدجور حشریه
اما بروی خودش نمیارع
بهم گفت دوست پسرشو با دوستش اشنا کردع
دیگه رل معمولی بودن
اما این نازی خانوم فضولیش گل میکنع
میگه عسل تاحالا سکس کردین
بعد از یکم بد بیرا گفتن به نازی جون میگه نه
نازی میگع چرا دیوته
اینارو خودم جا زدم😅اخه نمیدونم چی گفت بعضی جاهاش علامت میزنم یعنی از خودم در میارم
“خب چرا باهاش سکس نمیکنی اخ جنده خوبی میشی خخ”
خب من دوس دارم باهاش سکس کنم اما خب نمیشه
چرا؟
چون خیلیییییی خجالت میکشم تازه باید اون بیاد سمت من
والا من اونی دیدم گاو بود
مثلا این عسل رو مث خاهرش میدونست انگار
یجوری باهاش حرف میزد انگار ابجیش یوده😂
خب بسه حاشیه
بعد این نازی کصخل میره به عسل میگه مربا جون شماره دوستتو میدی
میگخ کی
میگه رلتو میگم نفهم
اونم خب رفیق ۶هستن میگه اوک میده
ولی این کصمغز میره پیویش و 😂🤦♀️راجب سکس با عسل میگه
اونم اول جا میخوره
بعد نشون میده اب زیر کاه هیتش🤣🤣🤣
میگه از چیا خوشش میا این حرفا
اونم میگه یجا تنها بودین بمالش اونم وا میره
حالا از اونجایی این اق پسر بچه مایه داره
چند تا خونه دارن
و یکیو دودرع میکنه
خب وقتی میگه بیا خونمون
نازی میگه نمیتونم اینا
بعد با من راجب دوس پسرش حرف میزنه
و از اون موقعه من میفهمم رل داره
میگه یکاری کن اجازه بدن
حالا با ۱۸۲۸۳۷۴۷بدبختی زن عمو ترنج رو راضی میکنیم که چی بزارع بریم بیرون
دلییلمونم بریم خونه ثمانه دوست من واسع عربی
سمانه هم ک وجود نداره اصلا😁
حالا حل شد این دخی جون میره و منم جا میزنم نمیرم
بعد از چند هفته عسل خانوم تازه برام میگه چی شده
خب میگه یکم باهم بازی کردن بعدش عسل که میدونسته جریان چیه گفته تخت دارین
پسره هم میبرش تو تخت دزاز میکشن یکم کصشر ک نمیدونم چی بود میگن
خب این عسل جانو بغل میکنه اونم کلا وا میره😁😂🤣
بعد عسل گفت از عقب بغلش کرده
ن اشتباه شد
همون حالتی
بغلش کرده
پاشو تو پاش جا داده
اون یکم مثلا تعجب بازی دراورده که این پسره تخمی گفته اجازه هست بوست کنم
بعد خب مربا هم وا داده خودش گفته بفرما
اونم لبشو گرفته و حسابی مک زده
خب بفیشو من چون نمیدونم طبق نظر و تصور خودم میگم
فقط بهج گفت کصشو مالیده بعد از رو شرت خورده براش
در حالی ک لب میگرفتن کصش مالیده
اونم بلد نبود چجوری آه بکشه
ناموصا اینو بهم گقت
😁🤣
دیگه هیچ چون من نبودم تا اینجاش میدونم😁فش ندین اوکی
از داستانی های سایت های دیگه کپی میکنم مینویسم براتون
چون این یه اتفاق تو زندگی ما عجیب غریب ترین چیز بوده😀😂
حتی من ک باور نکردم واقعا خورده باشه
نوشته: شیوا
کیری حان ننویس
کسکش خان ننویس
ننویس جون مادرت ننویس
فقط دعا کن شیوا نیاد ببینه تو اینجا چی تلاوت کردی
تور جان عزیزت یه بار بعد چند روز بیا بخون اگه خودت فهمیدی چی نوشتی…
جالب بود من که فهمیدم چی به چی بود …دمت گرم خوب نوشتی بازم بنویس
کیرم تو نوشتنت کیرم تو قلمت کیرم تو کیبوردت کیرم تو شصتت کیرم تو دستت کیرم تو مغزت کیرم تو هیکلت کیرم تو مدرسه ای که رفتی کیرم تو تک تک معلمات علی الخصوص معلم کلاس اولت کیرم تو دوران کودکیت کیرم تو نوزادیت کیرم تو کص ننت
به قول حصین استاد کصشر
یعنی باید جایزه کیری ترین و بهترین کصشر سال رو بدن بهت
لاشی گه میخوری بعد اسم شیوا رو هم میذاری حداقل با اسم خودت گه بخور قلم شیوا رو همه تو سایت میشناسن تو دوروزه اومدی یه اسم شیوا شنیدی گفتی با اسمش گنده شم
دیس لایک ۱۸ رو من دادم ایشالله مبارکتون باشه
دیگه حرفی ندارم چون اصلا چیزی نمیشه گفت
بیا پایین سرنون درد کرفت
شیوا گوه بخوره اینجوری بنویسه