خاطره با خاطره

1400/07/06

سلام این جریان سخت ترین و بهترین دوران زندگی منه
اذربایجان زندگی میکنم خانواده ای به دنیا امدم پر مشکل و پر اختلاف و فقیر پس برا گذران زندگی و پیدا کردن خرجی از بچگی کار میکردم پس بچه کارهستم و تیپ درست حسابی ندارم با لباس هایی ک بوی کار میده و شکمی ک شش تکه نیس ،پرچربی و کمی جلو امده پس یه فرد معمولی هستم ن من انم ک رستم بود پهلون، هر روز صبح ها دنبال کار بودم اگه کاری بود میرفتم نبود کوچه گردی میگردم کار هم میرفتم بعد کلی حمالی برای از خودمون بهتر ها البته بهتر بگم خوش شانس های ک ارث رسیده بود بهشون با دوستای شبیه خودم درپیت ک همیشه سر پول قلیان و خرید چیزی دعوا داشتیم میرفتیم گردش خیابان کوه صحرا شنا و دزدی از باغ مردم ک معلوم بود کسی با ما دوست همراه نمیشه چرا؟چون پول برا خرج کردن نبود خلاصه بار ها دوستام سعی کردن شماره بدن نتونستن و با فش و زشت و برو حمال بد ترکیب مواجه میشدن منم خنده تلخ تر از گریه یاد یه صاحب کار افتادم با قد کوتله چشمان چپ بینی شییه نوک عقاب سر کچل با زن های دوست بود حورالعین پیششون پشت دست زمین میزدن خلاصه بارار ما کساد بود تا اینکه تلگرام نصب کردیم و تو گروه ها میگشتیم و پی وی پیام میدادیم و ریپورت میشدیم اونجا هم شانس با من یار نبود تا روزی ک پی وی یکی رفتم به اسم خاطره من همیشه سعی میکردم طرز حرف و عکس هام خود واقعیم باشه برعکسه دوستام ک سیب زمینی میخوردیم میگفتن رستوران هستیم ! خلاصه این خاطره خانم هم سن بالا تشریف داشت و بزرگ بود ولی مهربان باهاش گرم گرفتیم رفته رفته رابطه ما گرم شد خونه ما نزدیک مرز عراق هس کار درست حسابی نیس برا کار میرفتیم تبریز پیش دوستم این خاطره خانم هم عکس تبریز بود و معلم رابطه ما از چت به ویس بعد تماس تلفنی بعد دادن عکس الی تماس تصویری رسید بعد گذشت ماه ها اولین قرار رو گذاشتیم من رفتم سوار ماشین شدم یه دور کوتاه و خداحافظی بعد هارفته رفته از بوس لیس به سکس رسیدم با سرعت کم ولی مطمعن پیش میرفتیم بعد دوبار قرار گذاشتیم و دوری زدیم این دفعه به بیراهه رفتیم و دست همو گرفتیم و یه لبی هم گرفتم من تو این مدت خاطره خانم رو فقط حالت سوار تو ماشین دیده بودم خلاصه برا من مشکلاتی خانوادگی پیش امد برگشتم شهرمون وضع و روز سخت بود با پدر دعوا مادر مریض خرج خونه و یکی یکی به سفیدی مو سیاهم اضافه شدن لامصب انگار لوله مشکلات از کنار خونه ما رد میشد نم میداد به خونمون این چالش حل میکردم دومی سومی— تک تنها بدون راهنمایی ک این سختی باعث رشدم میشد کم میاوردم گریه میکردم ولی تسلیم هرگز تو این دوران خوشی من چت با خاطره ک اونم از دست شوهرش ک بی عار بود تنگ امده و گردش با دوستان ک مثل من بودن به هم الکی دلداری میدادیم میرفتیم دزدی البته جلو چشم صاحب باغ با کلی فش دعوا میکردیم شب ها میگشیتم سگ های ولگرد رو میزدیم انگار میخواستیم تنها ولگرد ما باشیم ،رابطه من خاطره خانم ک اسم تلگرامی بود و میخواست با این اسم صدا کنم به کص کون این حرفا رسید بعد شاید یک سال البته دقیق یادم نیس ،چون من بزرگ بود از لحلظ سن حس نداشتم بیشتر دنبال حرف زدن بودم و صداش تا جای ک دوباره رفتم تبریز و قرار گذاشتیم و این دفعه برا اولین بار پیاده شد چهره زیبا داشت و سینه های متوسط دید میزدم تا اینکه لحظه موعود فرار رسید کون شو رو دیدم — چشمم افتاد به کونش انگار یکی با چوب زد سرم شوکه شدم!اندازه کونش دو برابر کون جنیفر یعنی جنیفر غلط کرده!! یه عظمت خاصی داشت کلا بعد کار ک کسی نبود هم خوابی کنیم کنار خیابون کون دید میزدیم تا حالا تو پورن خیابان کونی به این بزرگی ندیده بودم البته بعد ها فهمیدم خیلی هم نرمه چون جز کون دوست هام کون دیگه دست نزده بودم ،تو پارک بود کنار قبر یه شاعر بزرگ ک یادم نیس خودتون سرچ کنید از اون لحظه حس شدید سکسی من بیدار شد به خاطره تو همون جا با چشمای از حدقه درامده نتونستم خودمو نگه دارم کونشو بین جمعیت دست مالی کردم انگار عقلم و کیرم جا عوض کردن کیرم افسار رو به دست گرف به خودم امدم دیدم خاطره داد میزنه نکن زشته و سرخ شد خودم کمی تا قسمتی خجالت کشیدم من ک بعد ماه ها سکس چت شروع کرده بودیم و لب اینا تعجب کرد گفت نکن الان میان گیر میدادن فلان بهمان منم گفتم نترس کسی جرات نگا چپ نداره اهل دعوا نیستم ولی از عقب نزنن از جلو نمیخورم اونم یه بچه روستایی ،بعد کمی گردش اون رفت خونه منم به جمع بدبخت ها با ذهن درگیر کون فوق بزرگ تو چت حرف زدیم از کار من حشری شده بود بعد کلی حرف قرار شد برم خونشون شوهرش میرفت بیرون منم قرار بود برم خونش صبحش کار نرفتم موندم منزل کارگری بعد هماهنگ شدیم رفتم سمت خونشون بعد کلی گردش پیدا کردم وارد شدم موقع ورود استرس گرفت یا خدا چه غلطی کردم شوهرش بیاد چه کنم؟؟ سریع خونه رو برسی کردم شوهرش امد در برم!!اونم زنگ پریده مو دید گفت نگران نباش کلید هاشو برداشته یه نفس راحت کشیدم و ابی خوردم خودمو پیدا کنم به خودم ک امدم وای با اون کون بزرگ و قیافه ک حداقل من خوشم می امد کنارم بود بغلش کردم دستامو بردم سمت کونش چقدر نرم بود مزش الانم تو دهنمه کون بزرگ و نرم همین ک دستم به کونش رسید فقط خواستم بکنمش اما ن قبلش مطالعه کردم در مورد بدن زن به اونم لذت بدم ن اینکه ابم بیاد فرار کنم شروع به لب رفتیم من ناشی اون استاد حداقل میدونستم به یکی یه عمر داده کسی دیگه خدا بدونه خودش میگفت بخاطر حجم کونش روزی حداقل دو پیشنهاد دوستی داره ،لب خوردیم مزه لب رو چشیدم عالی بود گرم کردم گرمای بدنشو حس کردم گرمی نفس هاش یادم امد نوشته بود گردن زن حساسه شروع به خوردنش کردنم برا من حسی نداشت خاطره خانم لذت میبرد زفتم سراغ گوش هاش بعد سینه هاش میخوردم بعد ها بهم گفت چرا اونطور محکم و حشی میخوردی کلا یادم رفته بود یواش بود نهایت طرافت و رفتار نرم من با بیل گلنک بود خلاصه شلوارش پاش بود ولو بود رو زمین اول سکس پیشنهاد داد رو یه مبل کج کوله بعد فهمیدم اسمش کناپه هس ک من گفتم ن و رو زمین دراز کشیدم مثل خیلی های شما کار بلد نبودم یا حداقل همین قدر میفهمیدم شب قبلش فکرم پیش کصش بود هی عکس میدیدم ببینم چطوره!!عجب شلوار ک کشیدم پایین انتظار کص سیاه ک دو شکم زاییده و تنگ رو داشتم ن چیز بیشتر ولی برا بار دوم متعجب شدم!! یه کص سفید به رنگ شیر تپل انداازه کف دست!!از یه زن با این سن — با شوکه شدم ولی این دفعه شوکه شدن باعث سر عقل امدن از دست شهوت شدم به دور بر نگاه کردم وایییی شوهرش بیادچه کنم؟؟سست شدم کیرم خوابید!! اولش گفتم یه فرد معمولی هستم ن مثل اکثر داستان ها برم ده بار بکنم برم خونه طرف بدون ترس ده بار ارضا شم ییام حاجی!!دوباره نفس گرم خاطره ماتورمو روشن کرد،شروع به خوردن کصی کردم ک الانم ارزومه زن گرفتم با چند ها نفر بودم ولی اون کص نمونه بود اون کون تکرار ناپذیره بوده برام هی یادم میفته الان موقع نوشتن اون لحظه تو ذهنم رژه میره علت نوشتن داستان هم همین بود زود زود این خاطره از خاطره یادم میاد بعد چند بار سکس جواب تماس هاشو ندادم چون میخواستم ازدواج کنم کلا قطع رابطه کردم پشیمان هم نیستم چون زن گرفتم هرچند کص و کون خاطره رو نداره ولی بهش متعدم و راضی بارها ذهنم خارش میگره برم دم درشون منتطر شم ولی مقاومت کردم حداقل عشق زنم جلومو گرفته جلو شهوت اگه عشقی نبود شاید الان کص خاطره رو به زنم ترجیح میدادم،شروع به خوردن کصش کردم با دست هاش فشار میداد احساس خفگی میکردم ولی میان کص بزرگ طبق خوانده هام نقطه جی رو مالش دادم همزمان خوردم ارضا شد بعد مدتی ک سست بودنش رفع شد حالت سگی نشست منم محو تماشای منظره زیبا بودن گذاشتم کصش بعد نیم ساعت تلمبه ن بابا اونا حرفه بعد بیست رفت برگشت حداکثر ابم امد ریختم تو کصش خودش گفت بریز تو قرص میخورم بعد این جریان سه چهار بارسکس داشتیم تا قطع رابطه کردم ولی از کونش اون همه زیبا بود نکردمش چون فکر لذت اونم بودم حتی کونشو نخوردم الان بعد چند ها رابطه افسوس میخورم و تعهد جلومو گرفته و لذت میبرم از اینکه اسیر شهوت نشدم تا عشق و تعهد رو به کص زیبا وکون تکرار ناپذیر بفروشم ولی راستش چرا دورغ؟؟ذهنم الانش خارش داره برم در خونش ولی به چشمای همسرم نگاه میکمم ارام میشم
رفتم داستان رو بخونم حال ندارم غلط املایی بود یا قسمت بکنش کم بود ببخشید ،نبخشید هم مهم نیس فش بدید

نوشته: ایت الله سید علی حامنه ای


👍 1
👎 11
16101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

834545
2021-09-28 00:47:47 +0330 +0330

مجبوری مردک کسشر بنویسی وقتی اکابر رو تموم نکردی؟؟

3 ❤️

834549
2021-09-28 00:56:51 +0330 +0330

اشک در چشمانم حلقه زد “پس” نخوندم داستانت را
چرا اینقدر پس پس میکنی

1 ❤️

834609
2021-09-28 02:28:32 +0330 +0330

خوب ببو گلابی اولش میگفتی سواد مسجدی داری و کونی هستی چاقال بیکار

1 ❤️

834679
2021-09-28 13:44:15 +0330 +0330

کیرم تو ناموس بتول ای بتول رو گاییدیم

1 ❤️

834695
2021-09-28 15:00:17 +0330 +0330

کیرم دهنت ادمین چی اپلود میکنی اینجا کونی

1 ❤️

834717
2021-09-28 16:33:27 +0330 +0330

" شب ها میگشیتم سگ های ولگرد رو میزدیم " حیوونِ بی زبونو میزدید پس ایشالا حال و روزت بدتر هم بشه بی همه چیز

2 ❤️

834751
2021-09-28 20:59:07 +0330 +0330

این شاعره که گفتی سرچ کنین هرچقدر سرچ میکنیم پیدا نمیشه

1 ❤️

834754
2021-09-28 21:32:48 +0330 +0330

با لهجه ننویس کیری مصب

کیرپاره پوره خامنه ای تو چاک کونت

1 ❤️

834762
2021-09-28 23:26:48 +0330 +0330

من که نخوندم کس گفته بودی

2 ❤️

834774
2021-09-29 01:08:59 +0330 +0330

دلم به حالت سوخت…😂😂
توی روستتان مگه اینترنتم هست؟!😂😐
چند سالته مگه؟!

1 ❤️

834924
2021-09-29 21:20:31 +0330 +0330

بحثِ مدافع حقوق حیواناتو این برچسبایی که ایرانیا دنبالشن که بگن ما خاصیم و خفنیم نیست، تو بگو یه سنگ واسه چی باید بزنی حیوونو بترسونی همون سگِ ولگرد عَنش ارزشش هزار برابرِ بیشترِ آدماست مخصوصا ایرانیا

0 ❤️

836404
2021-10-08 17:26:38 +0330 +0330

ریدم تو داستانت

0 ❤️