درب مطب دکتر رو باز کردم
رفتم داخل
یه آقای حدود پنجاه سال،بسیار موقر ونسبتا ساده و سبزه رو
متخصص اورولوژی بود از من خواست بشینم و مشکلمو بگم
شروع کردم از اول ، از حدود پانزده سالگی و سن بلوغ، گفتم بهش که به نظرم غده های بدنم به هم ریخته !! ازنوجوانی علاقه شدیدی به جنس موافق داشتم. پرسید یعنی فاعل بودن ؟
منم با یه خجالت خاصی گفتم نه !!! اولین بارم بود که راز زندگیم رو میگفتم . چون قضیه واسه دو سال پیشه سؤال و جوابارو تقریبا یادمه. پرسید چند دفعه رابطه داشتم و از چه پسرایی خوشم میاد. گفتم تا حالا رابطه نداشتم و خودم رو نگه داشتم ولی میل شدیدم توی چندین ماه گذشته واقعا دوونم کرده. البت رابطه نداشتم اما همیشه وقت حموم رفتن با هر وسیله ممکن خودم رو آروم میکنم و این آروم شدن فقط از طریق یک شی امکان پذیره که معمولا با درد و خون زیادی همراهه که گاهی یک روز و گاهی چند روز باهام میمونه. بهم گفت باید معاینت کنم، برو لباست رو در بیار و رو تخت بخواب!
ترسیدم !!! نکنه آسیب جدی دیده باشم!!
اون روز تمام بدنم رو شیو کرده بودم
تفریح همیشگیم بود !! این لذت بیشتری بهم میداد . و معمولا هر وقت تنها میشدم بعد از اصلاح کامل میرفتم سراغ کشوی لباس زیر مامانم و بعد از اون جعبه لوازم آرایش رو غارت میکردم. رفتم پشت پرده و لخت شدم و فقط تی شرت کوتاهی تنم بود. اومدم برم روی تخت و خم شدم که دکتر رو پشت سرم دیدم . و باخجالت خاصی پریدم روی تخت. داشت فکر میکرد. به چی ؟ اون موقع نمیدونستم. به من گفت نباید بخوابی و چهار دست و پا بشین و باسنت رو بده عقب
حس عجیبی بود ، اولین باری که یه مرد داشت منو میدید. اما اون یه دکتر بود، شروع کرد به معاینه سوراخ کونم، یکمد دردم گرفت و به شوخی گفت چقدر حساسی جوون ! این جوری اگه باس نابلدی رابطه برقرار میکردی که میکشتت. پرسید علاقه به زنپوشی هم داری ؟
ادای اسکولا رو در آوردم و گفتم چی هست آقای دکتر ؟
گفت سعی کن با من صادق باشی !! من دکتر تو هستم . جای سوتین تنگ روی کتفات مونده!!
همه چی رو دیگه بهش گفتم ، از زنپوشی و بیغیرتی و …
با صدای در همه بحث قع شد ، منشی خوشگلش وارد شد و جایی وایساد که کاملا منو میدید
یکم خجالت کشیدم. پیغامش رو به دکی گفت و دکتر به منشی گفت یه وقت واسه این آقا برای سه شنبه در مطب ونک هماهنگ کنید . من سرمو بر نگردوندم از خجالت و چیزی نگفتم
گفت پاشو لباستو بپوش چون روده هات خالی نیست باید یه بار دیه واسه معاینه بیای و فقط یه دستور غذایی خاص بهم داد ، روزی پنج بار دمنوش آویشن و … و قرار بعدی شد روز سه شنبه در مطب دیگه آقای دکتر،
رفتم اما اونجا مثل مطب مرکز شهرش نبود، خیلی شیک تر و زیباتر و نوساز تر ، اما نکته لصلی خلوتی بیش از حدش بود یا شاید هم ساعت من خیلی دیر بود. برای معاینه چیزی نخورده بودم و به دستوردکتر یک مقدار مسهل بود که روده هام کاملا خالی شده بود. حسابی هم اون روز شیو کردم و آماده بودم ، رفتم داخل و باز همون روال و لباسم رو در آوردم. اولش اومد و شروع کرد به معاینه سابق، بعد با یه چوب معاینه قصد ورود داشت که تمام بدنم یخ کرد و خودم رو جمع کردم، شروعکرد به نوازش باسن من و صحبت کردن
که داخل میخواد بشه قدری نرم تر و بزرگتره !!!
دو دستش روی باسن من بود و از هم بازش میکرد تا این شی بزرگ رو وارد کنه!!
چی شده ؟ چه اتفاقی افتاد ؟ این چیه ؟ پس چرا هر دو دستش باسنم رو باز کرده ؟ پس با چی داره معاینه میکنه ؟
معاینه تعیین سطح حساسیست نکنه به چیز دیگه تبدیل شد ؟
درد زیادی داشت و وارد شدنش داشت پاهام رو از هم جدامیکرد
یکم وارد شد و از درد نمیتونستم برگردم ، اما از خجالتی بودنم هم نمیتونستم مقامت کنم
وناگهان… وارد شد ، این یکی خیلی داغ بود ، چنگ زدن ملحفه فایده نداشت و میله بالای تخترو داشتم میکندم ، بیشتر و بیشتر وارد شد و داغیش داشت آتیشم میزد !!!
داشت روده هام رو میپیمود و جلو میرفت تا با برخورد رون پاهاش به پایین باسنم متوجه ماجرا شدم
ناله خفیفی زدم و سرم رو آروم برگردوندم که دیدم از لای روپوشش کیر گندش رد شده و داخل سوراخ منه !!!
تا چشمای منو دید خیلی پر رو و جدی گفت: برگردبهت گفتم چشماتو ببند تا معاینه تموم شه
منم ترسیدم و برگشتم
باورم نمیشد
یه کیر
کیر نده !! تو کون من !! اونم کیر دکتر من
خیلی عجیب بود که اگر درد باسنم نبود باور نمیکردم که بیدارم
آروم خم شد روی کمرم ومنو بغل کرد و شروع کرد به تلمبه زدن
تایم زیادی رو همون شرایط بودیم که آروم آروم لباساش رو در آورد و لخت شد
و یک دفعه کیرشو بیرون کشید و منو چرخون به کمر و پاهام رو آورد بالا و با ضربه کیر لیزش رو وارد کرد و افتاد روی پاهم و محکم منو میگایید و با کیرم ور میرفت
دستای لیزش داشت منو میبرد به فضا
همه چی رو چنگ میزدم و داشم به تلمبه زدنش نگاه میکردم اما هنوز نتونسته بودم کیرشو ببینمکه یک دفعه جلق رو سریع کرد و من از شهوت و درد نمیتونستم ناله هم بکنم و خیلی سریع آبم از بین دستای گرمش پاشید و روی اون و من ریخت با دیدن این صحنه که منجر به تنگ شدن شدید کون من شده بود اون عوضی هم فشاررو بیشتر کرد و یک باره سوختم !!!
آبش تا ته ریخت توی کونم !!!
حجمش خیلی زیاد بود و افتاد روم
هر دو داشتیم بی هوش میشدیم ، آروم گردنم رو خورد و لبای مردونش رو گذاشت رو لبهام بعد چند دقیقه بلند شد و کیر نمیه شقش رو در آورد و صحنه عجیب رو تازه دیدم !!
کیر خیس و خونی !!! حسابی داغونم کرده بود
اومد بغلم کرد و کنارم خوابید و من ناراحت بودم و گریم گرفت
اون منو کرده بود !!
من اگه میخواستم به باد بدم که همون اول میدادم ، نمیذاشتم انقدر عطش بکشم
پاشدم بادستمال سوراخ خونیم رو که آب منی داشت روش خشک میشد رو پاک کردم و لباسم رو پوشیدم و رفتم ، اونم منو نگاه میکرد و هیچی نمیگفت
فقط آخر شب بود که به مبایلش پیام دادم و نوشتم «ممنونم حالا خوب شدم، من تازه جنسیت خودم رو فهمیدم»
اما دکتر دیگه بعداز اون منو تحویل نگرفت
نوشته: Pedi
عجب… چون گی نیستم و علاقهای هم به گی ندارم، نمیتونم درکی از وضعیت و ماجرا داشته باشم! ولی برام عجیبه که یه دکتر متخصص که منشی خوشکل داره و تمام سفرهاش به خارج کشور هست، خودش رو اینقدر کوچیک کنه و به بیمارش دست درازی کنه!! البته گفتم که درکی از گی ندارم
چند سال پیش حین ورزش صدمه دیدم که دکتر برام فیزیوتراپی نوشت. وقتی به فیزیوتراپ مراجعه کردم، برعکس همهی مراجعین که توسط دستیار دکتر، کارشون راه میفتاد، دکتر خودش به کار من رسیدگی میکرد و باهام خیلی صمیمی برخورد میکرد تا بالاخره تو جلسه پنجم ششم بود که بهم فهموند اگه دوست داری بیا سوارم شو!! داستان ماجرا رو قبلاً کامل نوشتم و فرستادم که هیچوقت آپ نشد! جلسات آخر بود که بالاخره راضی شدم و باهاش قرار گذاشتم ولی سر قرار هر چقدر دکتر باهام ور رفت، نشد که نشد و ازش کلی عذرخواهی کردم که چون احساسات گی ندارم، نمیتونم ارضاءش کنم و اونهم خیلی مودبانه قبول کرد و از هم جدا شدیم. یعنی میخام بگم که باید تو وجود کسی این احساسات باشه وگرنه نمیتونه انجام بده.
مزخرف ترین داستانی بود که تو عمرم خوندم!!!
ببین! تو اگه گی هم باشی بازم بی وجودی!!!
خییییلی خیلیییی بی وجود!!! خاک بر سر کونیت
عزیزم منم دکترم تویه اهواز خواستی بیا معاینت کنم جیگر مال من اندازه دسته بیله
vaqean khoob bodesh ♥️♥️