خاله خانم ها

1401/02/14

قبلنا می گفتند بعضی پیر زنا بد حشرند باورم نمی شد ولی با این داستان و اتفاق که براخودم افتادم دونستم که واقعا راست راسته.وااین جریانو نوشتم تا یکم دوستان هم سرگرم بشن.و بخندندخونه مادر خانمم جمع بودیم برا عروسی نوه دختریش یعنی دختر خواهر خانمم.هی هرکی یه طرفی وول میخورد و کاری انجام میداد .میخواستم برم چند تایی وسایل از بازار بگیرم .به خانمم گفتم کاری نداری چیزی نمی خوای .گفت نه ولی امدنی برو خاله ها رو بیار زنگ می زنم حاضر بشن معطلت نکنن.با درخواست زنم کیرم یه نبضی زد .نمی دونم چه خصلتی عاشق پیرزنام اونم کی؟خاله های خانمم فاطی ‌واکرم گوشت نرمه خالص تپل وحشری فاطی سبزه و اکرم سفید کس دارند به بزرگی کف دست .همیشه موقع کردن زنم اونارو می گفتم. اونم میگفت باشه فقط بریز تموم کن هرچی دارم ریخت بیرون. بهرحال رفتم چندتا بکس اب میوه و بقیه وسایلو گرفتم وخواستم برم دنبال خاله ها .رو راست قصد کردنشون رو نداشتم هم بزرگ تر از من بودندواکرم شوهر داشت وفاطی بیوه بود و بهرحال غیر ممکن بود و جور در نمی اومد…ولی ازشوخی باهاشون بدم نمی اومد بعضی موقع یه شیطونی هایی می کردم ووقتی باهم بودیم عمدا کیرمو سبخ می کردم و از زیر شورتم در می اوردم بیرون وزیر شلوارم معلوم میشدویه اینطور کارایی وتقریبا باهم ندار بودیم. هردوتاشون شصت سال رو رد کردن.همیشه سر به سر زنم می زارند که چطور میکنم و بساطم گندس یا نه .خاله اکرم ینگی زنم بود تو شب زفافش و از بس زد به در که زود باشین .ماهم تو پنچ دقیقه تمومش کردیم وبه شوخی به زنم گفتم مگه دستم به خالت نرسه کوس کونشو یکی می کنم نذاشت یه کیف درست حسابی بکنیم.زنم گفت تونستی برو بکن خاله فاطی هم اضافش .یه قطره ای هست به اسپانیش فلای حشری کننده زن هست .ازرو کنجکاوی گرفته بودمش وبعضی وقتا زنم کونشو نمی داد و دلم کون میخواست قبلش میدادم زنم .موقع کردن دیگه فرمون دست زنم بود خودش نوبتی دوتا سوراخشو پر می کرد.یدف یه فکر شیطونی زد سرم که قطره بدم خاله ها بخورند ببینم چیکار می کنند نه اینکه بخوام بکنم.رفتم خونه و قطرهه رو برداشتم چندقطره ای ریختم تو دوتاابمیوه و رفتم در خانه خاله فاطی. زنگو زدم سرشو از پنجره هم کف اورد بیرون منو دید تعجب کرد.اومد جلو در سلام و احوال پرسی .وگفتم خاله حاضر نیستید مگه.
پرسید کجا گفتم خونه مادر جون مگه ثریا زنگ نزد .گفت بیا تو تا حالا که به من که نگفته شاید به اکرم گفته. رفتیم تو .یه دوسه تایی ابمیوه و کیک هم بردم توزنگ زد به خواهرش اونم گفت اره به من گفته منم یادم رفت بهت بگم .به اکرم گفت پس بیا اینجا روزبه شوهر ثریا اومده دنبالمون بیاباهم بریم تا تو برسی من یه دوش بگیرم .پشت تلفن نمیدونم اکرم چی بهش گفت اونم خندید گفت خب حالا توهم وقت گیر اوردی .منم یه ابمیوه دادم فاطی گفتم برا عروسی گرفتم ببین خوش طعمه.عمدا هم نیشو زدم تا بخوره خودم هم یکی باز کردم. گفت بزار یه چایی میوه ای بیارم تا اکرم بیاد منم قبول نکردم گفتم این اب میوس دیگه .گفتم خاله بخور تا گرم نشده گرفت دهنش شروع کرد میک زدن .باهر مکش کیر منم سیخ میشد خوردن ابمیوه تموم شدگفتم خاله من دیگه جایی نمیرم یه استراحتی بکنم .شما حاضر شو تا خاله اکرم هم بیاد.گفت اون دیر میاد تو یه استراحتی بکن تا منم یه دوشی بگیرم تو هم جا پسر منی زودتر نگفتن که اماده باشم .گفتم مشکلی نیست خاله عجله نکن عروسی فرداست برا فردا وسایلو میخوان.تابستونم بود هوا گرم یه بالشو وملافه داد بهم گفت اتاق گرمه همون تو هال دراز شو .رفت اتاق وسایل حاضر کنه یا بیاره یکم طولش داد .منم میدونستم چیکار کردم کیرم بد سیخ شده بود گفتم الانه صدتم کنه برم ببیم لخت مادر زاد درازکشیده میگه بیا بکن.ملافه رو نکشیدم کیرمم هم مثل علم عثمان سیخ شلوارمو زده بالا.دیدم اومد بیرون چشمامو بستمو مچ دستمو گذاشتم رو چشمام. اومد بالا سرم .اروم صدام کرد .منم جواب ندادم چشمش افتاد به خیمه کیرم از زیر ساعد دستم دزدکی نگاه می کردم لب پایینشو گاز می گرفت دستشو برد لاپاش .یکم مالید رفت سمت حموم فکر کردم تموم شد ورفت حموم جقشو بزنه. بعد دوسه دقیقه صدار جیغش دراومد .هراسون رفتم پشت در گفتم خاله چی شد ؟بریده بریده با تت وپت گفت افتادم زمین نننمی تونم بلند بشم .یکم درو باز کردم گفتم چیکار کنم بیام کمکت .گفت نه شرمنده لباس ندارم .زحمتی نیست حوله پشت درو بده بهم .حوله رو دادم گفتم زنگ بزنم به بچه ها ویا خاله.گفت ننه نه می ترسن فکر می کنن چی شده صبر کن خودم الان بلند میشم .یکم صبر کردم .دوباره صداش کردم گفتم خاله تونستی گفت نه خاله جون حولمو تنم کردم زحمتی نیست یه دستمو بگیر بلند شم.در باز کردم .دیدم به بغل نشسته کف حموم و حوله رو پوشیده یکم انداخته رو پاش ولی از زانو پایین بیرون صافو صاف تپل مپل.گفتم دستتو بده تا دستشو داد جلو حوله یکم باز شده ممه هاش یکم معلوم شد ولی زودی پوشوند.دست راستشو گرفتم اونم با دست چپش جلو حولشو محکم گرفته بود موقع بلند شدن پایین حولش رفت دو طرف پاشو ران و و بیخ کوسشم یه لخظه معلوم شد ولی زودی پوشاند باورم نمیشد همچین کوس گنده و بزرگی داشته باشه فکر می کردم کوسش چولسیده و چروک باشه چند سالم هست کیر نرفته بایر پشمالو ومودار باشه ولی نه گنده صاف صاف انگار از اول مو نداشته اصلا.منم مثلا جا پسرمتم نگاه نمی کردم مخلصانه کمکش می کردم خواستم از در حموم بیارمش یه لحظه کونش خورد به کیرم فهمید سیخم براش ولی رو خودش نیاورد .لنگ لنگان بردمش رو مبل راحتی و اونم اخ واوف میکرد .پرسیدم خاله چی شد چرا افتادی گفت لیز بود نتونستم خودمو نگه دارم.بد جور درد می کنه خدا کنه نشکسته باشه تازه عملش کردم .گفتم نه خاله خدا نکنه چیزی شده بود نمی تونستی تکونش بدی زنگ بزنم خاله اکرم زود بیاد.گفت نه الان میاد اونم هول میشه می افته بدنر میشه یکم می مالم شاید خوب بشه نشد میاد باهممیریم دکتر داشت زانوشو می مالید گفتم زانوته؟گفت اره از قضا اونی که عملش کردم .از رو حله گرفتم از زانوش اخ اخ اخ بلند شد اروم مالیدم گفتم نترس خاله بزار ببینم چی شده.روبروش جلو مبل راحتی نشستم از کنارش پا راستشو از مچ گرفتم اروم اروم بلندش کردمو با یه دستم اروم زاموشو می مالیدم اونم با یه دست حولشورو پاش نگهداشته بود تا وسط پاش معلوم نشهواخ اخه اووف می کرد.زیر چشمی دیدم همش نگاش به منه رو خودم نیاوردم کم کم زانوشو بیشتر و بیشتر باز ش می کردم طوری شد حوله پاراستش تا کمرش جمع شد و رانو پا راستش لخت بیرون بود یه لحظه دیدم چشماشو بسته و اروم لبشو گاز می گیره .یکم دستمو بردم بالاتر موها ی پاش سیخ شده بود .هی یواش یواش باز و بستش می کردم از رو رانش هم می مالیدم می گفتم خاله خوبی درد نداری انگار تو حال خودش نبود بازم بیشتر مالیدم تا بیخ رانش .خودمم هم بدجور حشری شده بودم هی نازناز مالیدم تا یدف دستمو گذاشتم رو کوسش .انگار برق گرفتش خودشواز پشتی مبل جدا کرد گفت نه روزبه نکنه اونجا چیزی نشده پایین تر درد می کنه.گوش به حرفش ندادم گفتم نه خاله اصل کار اینجاس مالش میخواد بمالمش کلا خوب میشه .سرشو گذاشت رو مبل و چشماشو بست و دوستی دستمو گرفت .به التماس الکی نه روزبه نکن تورو خدا زشته رفتم جلوش و خوابیدم روش مثلا الکی مقاومت می کرد تا لبمو گذاشتم رو لباش شل شد گفت ای بدجنس کار خودتو کردی .رویات تعبیر شد .بعد لب گیری داشتم حولشو در میاوزدم گفت تعبیر چی گفت فکر نکنی نمی دونم رو ثریا از خاله هاش مایه می زاری و بی نصیب نمیگذاری مارو گفتم مگه بد خاله گفت نه چرا بد باشه تاباشه از این فشا به خاله هایزن بلندش کردم بریم تو اتاقش گفتم خاله اکرم نمیاد زود؟گفت نه اون بره حموم و غسل کنه چهل دف منوکزدی تو. رفتیم تو اتاق یه تشک انداختم کف و یه بالش دیدم سرحال و شنگول وایساده .گفتم خاله خوبی درد نمی کنه دیگه .خندید گفت نه بابا دستات جادو کرد خوب خوبم یه لحظه شک کردم گفتم نکنه فیلمش بوده البته با قطره مسلمه میخواسته.گفتم نکنه خاله همش فیلم بود دیدم خندید گفت خاله جون یعنی ما دل نداریم نمی تونیم یه کیر بخوایم .خوابوندمش رو تشک و رفتم روش گفتم بر منکرش لعنت کیر چه قابلی داره انگشتمو بردم برا کوسش اووف چه ابی لیز لیز خیس دوتا انگشت وسطیو انداختم تو وکف دستمد گذاشتن رو بالا کوسش فشارو مالش و از بالا هم لب تو لب پستون های بزرگی داشت از اون پیر زن هیکلا انداختم دهنم سینشو وایی و وایی اووف در اومد گفت روزبه فلش بنداز داخل کیرتو تاشلوارمو در بیارم چشمش به من بود تا دراوردم دیدم گلش شکفت گفت جووون چه کیری اوووف دخترم با این جر می دی حثداره همش تعریف کنه .با یه تف امونش ندادم تا سزش رفت تو دستشو اورد جاو جوو جو جون من یواش روزبه تنگ خیلی وقته نرفته توش .دستشو گرفتم کشیدم کنار گفتم نترس حواسم هست اروم اورم دادم تو تا دیدم کامل رفت توکشیدم بیرون یه دف تا ته فشار دادم از زیر یکی بلند گوزید گفت اخ مادر جنده اروم چته پس دردم اومد گفتم جووون خاله دخترتون همیشه اینطور می کنم گفت اون عادت کرده من یه دختر چارده سالمبا شوخی و خنده وشروع کردم تلمب زدن تا یه دف صدا گوشیش اومد نگاه کرد گفت اکرمه وایسادم .جواب بده .گفت اکرم تنهایی .یکم با اکبر اقا خوش بش کن تا الان میایم .بعد اینکه قطع کزد .گفتم اکبر اقا کیه گفت میوه فروش همسایس .گفتم خوبه قبول کرد .نفهمید .گفت چرا فهمید چیکار می کنیم .بهش گفته بودم میخوام تورت کنم .منم یه چندتایی محکم زدم و با بکوب بکوب خاله ریختم توش و اونم خالی شد یه چن دقیقه بی حال بغل هم افتادیم گفت پاشو لباستو بپوش بگم اکرم بیاد.ولی رو خودت نیار اون میدونه تابعد یع چیز برات تعریف می کنم .بقیه باشه برا داستان بعد

نوشته: کوس کن


👍 32
👎 11
96701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

872027
2022-05-04 01:18:00 +0430 +0430

خوب بقیش چی

0 ❤️

872028
2022-05-04 01:18:21 +0430 +0430

خب
همین

0 ❤️

872046
2022-05-04 02:10:43 +0430 +0430

چند وقتی بود از قطره اسپانیش و زمین خوردن تو حموم خبری نبود باز یه کسخول پیدا شد که کسشعرا رو تازه کنه

2 ❤️

872082
2022-05-04 04:30:48 +0430 +0430

،،گفتم مگه بد خاله گفت نه چرا بد باشه تاباشه از این فشا به خاله هایزن بلندش کردم بریم تو اتاقش گفتم خاله اکرم نمیاد زود؟گفت نه اون بره حموم و غسل کنه چهل دف منوکزدی تو،،
،،روزبه فلش بنداز داخل کیرتو تاشلوارمو در بیارم چشمش به من بود تا دراوردم دیدم گلش شکفت گفت جووون چه کیری اوووف دخترم با این جر می دی حثداره همش تعریف کنه .با یه تف امونش ندادم تا سزش رفت تو دستشو اورد جاو جوو جو جون من یواش روزبه تنگ خیلی وقته نرفته توش،،
بابا کس کن بابا اسپنیش بابا عمو جانی بابا کلفت بابا مادر جنده اروم چته پس دردم اومد 🧐🤔

0 ❤️

872098
2022-05-04 07:47:25 +0430 +0430

کاری به کسشعرش ندارم اما قطره اسپانیش خطرناکه نکنید به کسی ندید خیلی خطر داره واسه بدن شدیدا ضرر داره تا حد سکته و مرگ

1 ❤️

872130
2022-05-04 11:16:18 +0430 +0430

کصشعر که نبود با کصشعر غسلش داده بودن
خانواده ایرانی نیس بی شک از Family swap یا My family pies کش رفتی

0 ❤️

872158
2022-05-04 14:48:25 +0430 +0430

قشنگ کپی برابر اصل از سایت برازرس 😏

0 ❤️

872193
2022-05-04 23:52:16 +0430 +0430

می دادی برات ساک بزنه ،پیرزنهای بی دندون ساکر های تاپی هستند.!!

0 ❤️

925834
2023-04-30 23:53:06 +0330 +0330

حال میده واقعا کردن خاله
ب شرطی ک خالت مشتی و اهل حال باشه

0 ❤️