خاله زن داداشم

1401/02/15

سلام
علیرضا هستم ۴۰ سالمه ،یه کم سنم واسه این کوسشعرا بالاست ولی واقعا این کوس شعرا از بچگی باهامون عجین بوده و الانم هست.
واقعیت امر اینکه من تو دوره نوجوانی و جوانی همه خلاف ها رو دوره (تجربه)کردیم و بعداز سی سالگی الک هامون رو آویختیم.
تقریبا سه سال پیش بود که خاله زن داداشم که تازه مطلقه شده بود از ورامین به پاکدشت اومد و سه تا کوچه پایین تر از خونه من سکونت کرد . دو ماه بعد از اومدنش کم کم پاش به خونه ما باز شد و قرار های سه نفره (خانم من،زن داداش و خاله خانم)شروع شد .البته اینو بگم داداشم از من دوازده سال کوچیک تره .خاله خانمش اما از من سه سال کوچیکتره و کلا هفت سال با شوهرش زندگی کرد و خوشبختانه بچه هم نداره ،(بدلیل طلاق گفتم).
تو این معاشرت ها فریبا(خاله)با نسرین(همسرم)خیلی صمیمی شده بودند بطوری که دائم پیش هم بودند و چون خونه داداشم از ما دور بود و سنش هم از اینا کم تر بود آروم آروم از دور خارج شده بود(اینا هم سن هم بودن و خاطره زن داداشم هشت سال کوچیکتره).منم کم کم با فریبا گرم شدم البته در حد شوخی های مودبانه و ملایم،هروقت خانم من گوشی رو برنمیداشت به گوشی من زنگ میزد و منم اگه خانمم گوشی خونه یا موبایلشو برنمی‌داشت به فریبا زنگ میزدم .اون روز که دقیقا یادمه چون تولدم بود بیست و سوم مهرماه ساعت نه صبح بود که گوشیم زنگ خورد من از خواب بیدار شدم معمولا همون موقع ها بیدار میشم دیدم فریبا ست .دکمه سبز رو زدم ولی نصفه نیمه جواب دادم (شوخیم گرفته بود)متوجه شدم نگران شد و چون خانمم هم جوابشو نداده بود بیشتر نگران شده بود (خانمم رفته بود خونه مامانش که مثلا منو سورپرایز کنه)ميدونستم فریبا نگران شده بخاطر همین در بیرون رو باز کردم و در آپارتمان رو هم همینطور تا بیشتر اذیت بشه.رفتم تو تختم دراز کشیدم دو دقیقه بیشتر طول نکشید دیدم پیداش شد و نگران بلند بلند نسرین رو صدا میکنه وقتی اومد تو اتاق خواب منو که دید صداش آروم تر شد و گفت آقا پیمان، آقا پیمان. منم مارمولک بازیم گل کرده بود جواب ندادم اومد دستشو گذاشت رو بازوی من تکونم داد دیگه خنده ام گرفت فهمید سر کار گذاشتمش یه دونه محکم بهم مشت زد و با حالت عصبانیت بهم گفت، مسخره.منم دیگه نمیتونستم جلوی خنده مو بگیرم.
فریبا؛ نسرین کجاست؟
من؛خبرندارم.چطور؟
فریبا؛چند بار زنگ زدم گوشیش رو از دسترس خارج کرده
من؛زیاد نگران نباش چیزی که زیاده زنه هه هه
فریبا؛ دقیقا مشخصه گرفتی خوابیدی اصلا نمیدونی کی رفته کجا رفته با کی رفته.
من؛مگه قبلا با کسی رفته؟
فریبا؛ زن توست از من میپرسی؟
تا اون لحظه داشتم می‌خندیدم یه دفعه ریده شد به اعصابم رفتم بازو هاشو محکم گرفتم (اینو بگم تا قبل از این ما به هم دست هم نمیدادیم)گفتم چی دیدی ازش؟
فریبا بلند خندید گفت تا تو باشی منو سر کار نذاری
منم گفتم تو دستتو رو بد نقطه‌ای گذاشتی
فریبا؛ تو هم داشتی دستای منو میشکوندی
من؛حقته
فریبا؛ خیلی خر زوری
من ؛برو دختر کار دستت میدم ها (البته با لحن جدی ولی به شوخی)
فریبا؛ من خودم کار دست همه میدام داااش
من؛دستات که چیزیش نشد؟
فریبا؛ نه فقط کبود شدن میخوام برم دیه بگیرم
من تازه یادم افتاد درب آپارتمان بازه رفتم در رو بستم گفتم چرا راه دور میری بیا نقدی حساب کنم خندید و گفت پس بیا بیشتر بزن یه چیزی گیرم بیاد
اینو که گفت فهمیدم داره نخ میده بهش گفتم پس بپر دوتا نون بگیر صبحونه منو بده تا قوت بگیرم بزن شَل و پَل ات کنم
گفت خسته نشی
گفتم میخوام دوش بگیرم کلید رو با خودت ببر
فریبا؛ مگه نسرین نمیاد ؟
من؛امروز تولدمه رفته سورپرایز کنه منو
فریبا؛ مبارکه پس منم برم کادو بگیرم
من؛تو دیه نگیر کادو نمیخوام
فریبا بلند خندید و منو بد جور شهوتی کرد
اینم بگم زن خودم خیلی از اون سر تر بود ولی مردها تنوع طلب هستند و این زیاد تو کَتشون نمیره دوست دارند خوشگل و زشت لاغر و چاق رو از زیر تیغ(کیر)بگذرونن
رفت کلید رو برداشت رفت نون بگیره منم سریع پریدم یه دوش سرپایی لاپایی گرفتم اومدم بیرون دیدم برگشته داره سفره میچینه خوشحال شدم گفتم کادوی اول صبحی رو گرفتم
لباسامو پوشیدم صداش کردم اومد تو اتاق خواب گفتم موهامو سشوار بکش گفت تو چقدر خرده فرمایش داری
گفتم امروز روز پادشاهی منه من باید تو ناز و نعمت باشم
خندید و گفت رو ناز و نعمت یا تو ناز و نعمت
رفتم دستمو گذاشتم رو کوسش گفتم روش یا توش رو تو معین کن
دیگه نتونست مقاومت کنه لباشو گذاشت رو لبم بدون مقدمه شروع کردیم لب بازی هم زمان لباسامونو در آوردن
چند ثانیه لب بازی کردیم فریبا گفت ببخشید دست خالی اومدم کادو چی بهت بدم
من؛اگه قول بدی دختر خوبی باشی برو پایین
خندید گفت بیشرف من چرا حریف زبون تو نمیشم
منم گفتم زبونت رو جای دیگه نیاز داری
خندید و رفت پایین یه کم زبون زد و از خنده ریسه رفت گفتم چته
فریبا؛ مسخره چرا برای همه چیز جواب داری
من؛الان کارای مهم‌تری داریم وقت این حرفا نیست (با دستام کیرمو نشون میدادم)
فریبا مشغول شد همزمان منو به سمت تخت مشایعت کرد و ساک خیلی باحال و خوب زد منم سرحال اومدم خوابیدم روش یه فشار دادم یه آخی کشید و گفت نسرین هر شب چی میکشه منم گفتم معلومه غذا واسه منو رهام(پسرم که ده سالشه)بازم خنده اش گرفت و خنده و درد و شهوت رو باهم تجربه میکرد منم حسابی شهوتی شده بودم تقریبا یه دقیقه تلمبه زدم آبمو رو شکمش خالی کردم
دیگه از اون موقع من بیشتر مواقع میرم خونه فری جونم(فریبا)
امیدوارم خوشتون اومده باشه اینم بگم این خاطره بود نه داستان مخلصیم

نوشته: پیمان


👍 34
👎 16
122701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

872209
2022-05-05 01:16:33 +0430 +0430

خوبه نوش جون کیرت این که کردی و میگم چون باید کرد ولی هواشو داشته باش بیوه هست هم خودت حال کن هم مواظب باش کم و کسری نداشته باشه این رابطه دو طرفه رو میسازه

0 ❤️

872218
2022-05-05 01:36:24 +0430 +0430

فکر کنم این تو اون یکی ایران زندگی می‌کنه😂😂😂

2 ❤️

872235
2022-05-05 01:56:56 +0430 +0430

بکن بکن تونکنی غریبه میکنه
خاطرتم عجیب نیس نمیدونم چرا بعضیا غیر قابل باوره
خیلیا محارم مینویسن یا زن شوهر دار
این بده

0 ❤️

872255
2022-05-05 02:52:28 +0430 +0430

هر شب یه چیز جدید کشف میشه
دوش لاپایی یعنی چی؟

0 ❤️

872257
2022-05-05 02:55:03 +0430 +0430

جالب بود ممنون

0 ❤️

872267
2022-05-05 03:18:44 +0430 +0430

من خاله ی زنم رو یکبار کردم ولی چون کسش رو تنگ کرده بود جا نمیشد بدی این کارا اینه که هر کی رو میخای نمیرسی یا رسیدی بیشتر از یکبار نمیتونی بکنی بعدش میپره

0 ❤️

872278
2022-05-05 03:40:41 +0430 +0430

یه نموره تور کردنش بعد سشوار رو بیشتر ادامه میدادی ،واقعی تر بنظر میرسید.

0 ❤️

872279
2022-05-05 03:54:28 +0430 +0430

پیمان جون تو این سن باز جق میزنی پسر جون برات بده ولی فهمیدی فریبا و زنت کجا میرن بچه مامازن

0 ❤️

872406
2022-05-05 18:19:32 +0430 +0430

حس میکنم داستان بدی نبودولی نمیدونم چرااینروزاخانمهاخیلی زودپامیدن یعنی حشریت خیلی فشارآورده روی بشریت هرکی هم میده یامیکنه دیگه ادامه دارمیشه
درضمن دوش لاپایی باراولم بودشنیدم

1 ❤️

872430
2022-05-05 22:39:43 +0430 +0430

پیمان جان از این به بعد آدرس نده توی داستانت دوست من.
یه نگاه ساده به داستانت آدرس خونت رو هم میشه درآورد ؛)

0 ❤️

872451
2022-05-06 01:22:11 +0430 +0430

😂😂😂بدبخت اون از جندگی زنت خبر داشته و میدونسته اول صبحی رفته بده

0 ❤️

872523
2022-05-06 09:36:30 +0430 +0430

نوش جون گوارای وجودتون

0 ❤️

872525
2022-05-06 10:02:08 +0430 +0430

آرزو بر جوانان عیب نیست
ولی عیب کار اینجاست که تو دیگه جوون نیستی
در پایان کیر تو کون سیاه پشمالوت با این کسشر تفت دادنت جقی ۴۰ ساله

0 ❤️

872570
2022-05-06 16:35:47 +0430 +0430

چرا از هیکلش نمیگی اخه

0 ❤️

872577
2022-05-06 17:46:26 +0430 +0430

با این سن و سالت خجالت نکشیدی یه دقیقه ای آبت اومد؟؟؟

0 ❤️

872673
2022-05-07 05:47:35 +0430 +0430

عزیزم ایشون خانمت را جنده کرده الانم از تو آتو گرفته که اگه فهمیدی صدات در نیاد

0 ❤️

872718
2022-05-07 11:35:13 +0430 +0430

بالاخ ه زنتو لو داد بهت یا پیچوندت

0 ❤️

878165
2022-06-07 06:44:11 +0430 +0430

این عالی بود :
این زیاد تو کَتشون نمیره دوست دارند خوشگل و زشت لاغر و چاق رو از زیر تیغ(کیر)بگذرونن 😂

0 ❤️

931485
2023-06-04 18:04:09 +0330 +0330

کص شعر نوشتی

0 ❤️