خالهٔ سکسی و لختی‌پوش من

1401/05/04

پیش‌گفتار:
چیزهایی که اینجا نوشته میشه ممکنه واقعی باشه ، بعضی وقتها برای جذابتر شدن چیزهایی بهشون اضافه بشه ، یا کلاً فانتزی و داستان باشه.
کسانیکه میان و فحش و بد و بیراه میدن ، می‌تونن نخونن!
کسی اسلحه رو شقیقه‌شون نذاشته.
لطفا احترام و ادب رو حفظ کنید چون برای مخاطبم احترام قائلم و برای هر داستان ماهها وقت میذارم.بارها و بارها می‌خونمش و تصحیح می‌کنم و تا جایی که بلدم هم املای صحیح و نگارش درست رو رعایت می‌کنم.
«لطفا مؤدب باشید»


.

ساعت ۹ صبح بود که مامانم اومد تو اتاق و بیدارم کرد.
با چشمای نیمه‌باز و خواب‌آلوده نگاهش کردم و گفتم چی شده؟
با لحنی مهربون گفت چیزی نشده… یه زحمتی برات دارم.
-چه زحمتی؟
+خاله زنگ زده برای نهار مهمون داره و سبزی قرمه و پیاز داغ می‌خواد.میشه براش ببری؟ آفرین پسرم…
سرمو گذاشتم رو بالش و چشمامو بستم و گفتم :
باشه حالا پا می‌شم!
+اگه می‌بری زودتر پاشو که اونم به کارش برسه.
بعد از چند دقیقه از تخت اومدم پایین و رفتم یه دوش سریع گرفتم و حاضر شدم.مامانم یه ساک دستی پارچه‌ای داد دستم که داخلش چیزای مورد نیاز خاله‌م بود.
خونه‌شون نزدیک بود به خونهٔ ما.حدود ۱۰ دقیقه پیاده‌روی.
این خاله من الان تقریبا ۸-۴۷ سالشه و از شوهرش ۱۵-۱۶ سال پیش جدا شده.یه دختر داره که ازدواج کرده و دیگه الان تنها زندگی می‌کنه.منم الان ۳۰ سالمه.
قدش متوسطه ، صورتش خوشگله با چشمای تیره و گونهٔ برجسته.‌ موهای پر پشتی داره که معمولا یه رنگ بنفش تیرهٔ متمایل به شرابی می‌کنتشون.کون بزرگ و‌ برجسته‌ای داره.سینه‌هاشم خوش اندازه‌ست و یبار فقط یه تاپ تنش بود که سوتین نبسته بود و‌ می‌شد دید که با توجه به سنش خوب شقّ و رو فرمه.
معمولا یا لگ می‌پوشه که وقتی دولّا میشه روی کونش پارچه نازک میشه و شرتش مشخص میشه یا اینکه شرت پاش نیست و خط کونش مشخص میشه.وقتی هم دامن می‌پوشه ،دامنهاش خیلی کوتاهن جوریکه وقتی میشینه کاملا شرتش معلومه و رونای کلفت و ‌گوشتی و سفیدش میفته بیرون و کیر من بدجوری شق میشه براش.بالا تنه هم که همیشه تاپهای خیلی باز یا دکلته که خب طبیعتا سوتین نمی‌پوشه باهاش!
یه زن ولنگ و‌ باز و همیشه سکسی که هیچ ابایی نداره از دیدن شدن اندامش و بارها و بارها تو ذهنم باهاش سکس کردم!
تو راه که داشتم می‌رفتم همه‌ش داشتم به این فکر می‌کردم که چی تنشه الان و چه وضعیتی داره؟چیزایی رو‌ که دوست داشتم تو ذهنم تصور می‌کردم و تصویرسازی می‌کردم تا اینکه به خودم اومدم و دیدم کیرم زیر شلوار جین تنگی که پام بود شق شده.ساک پارچه‌ای رو یه کم بالا آوردم و جای کیرمو درست کردم.
رسیدم دم‌ خونه خاله‌م.زنگ زدم:
-کیه؟
+خاله منم
-بیا بالا عزیزم
سوار آسانسور شدم و طبقه چهارم پیاده شدم.در ورودی آپارتمان باز بود. داخل شدم و سلام کردم.همزمان خاله‌م از توی اتاق اومد بسمتم و باهام سلام‌علیک کرد و طبق معمول روبوسی کردیم.
یه دامن کوتاه زرشکی رنگِ کشی خیلی تنگ که مشخص بود به محض رسیدن من رفته پوشیده چون داشت تو پاش صافش می‌کرد و ۴-۵ سانت پایینتر از کونش وایساده بود.یه تاپ سفید که یقه‌ش خیلی باز و پایین بود جوریکه دو سوم پستونای درشت و خوشفرمش بیرون بود و نوک سینه‌هاش هم توش زده بیرون…
همون لحظه کیرم دوباره شق شد و داغ شدم.از پشت توی اون دامن خیلی تنگ ، کونش حسابی قلمبه شده بود و داشت دامن رو می‌ترکوند.شرت هم احتمالا پاش نبود و گودی چاک کونش هم از روی دامن مشخص بود.
از اونطرف اُپن بهم گفت : شازده بیا…
من که انگار ماتم برده بود به خودم اومدم و به طرفش رفتم تا ساک رو بدم دستش.
دو تا دستاش رو از آرنج تا کف دست روی اپن گذاشته بود به سمت جلو متمایل شده بود.سینه‌هاش بیشتر از حد معمول بیرون افتاده بودن و انگار دوست داشت که بیشتر نمایان بشن.ساک رو گذاشتم روی اپن و گفتم خدمت شما.
گفتم خاله اگه پایین خریدی چیزی داری بگو برات انجام بدما… تعارف نکن.
گفت : آخ، الهی فدات بشم عزیزم که انقد تو خوبی و اومد این طرف و بغلم کرد.سینه‌هاشو چسبونده به بدنم و گلومو ماچ می‌کرد و قربون صدقه‌م می‌رفت.کیرم چسبیده بود به شکمش و حسابی کلفت شده بود…منم بغلش کردم و دو تا دستامو گذاشتم روی کمرش و بدن سکسی و داغشو می‌مالیدم.چند ثانیه‌ای اینطوری طی شد و از هم‌جدا شدیم.گفت بشین برات یه چیزی بیارم بخوری.
رو مبل نشستم و تلویزیون روی کانال فشن تی‌وی بود.
یه کلکسیون از مایو و بیکینی داشت نشون میداد با کلی دختر برنزهٔ سکسی.خاله با یه سینی که یه لیوان پایه بلند شربت آلبالو که چند تکه یخ توش بود نزدیکم شد.خم شد تا لیوان رو بردارم.واااااای… کل پستونای خوشگلشو حالا می‌دیدم.نوک سینه‌هاش که اندازه فندق بودن و رنگ قهوه‌ای روشن داشتن رو پستونای درشت و بلورینش مثل توت‌فرنگی روی کیک بودن.دلم می‌خواست اون پستونای لعنتی رو با شدت هر چه تمام بچلونم.کیرم داشت می‌ترکید.خایه‌هام تو شلوار جین و شرت استرچم درد گرفته بود دیگه.
خاله رو مبل عمود به کاناپه‌ای که من نشسته بودم نشست.
قبلتر گفتم ، خاله‌م بهیچ وجه هیچ زمانی ابایی از دیده شدن اندامش نداشت و به بازترین شکل ممکن می‌نشست.
حتی وقتی هنوز از شوهرش جدا نشده بود هم همینطوری بود و شوهرش هیچوقت چیزی بهش نمی‌گفت و حتی من فکر می‌کنم که دوست داشت زنش بدنش رو نمایش بده!
شرتکهای گشاد و خیلی کوتاه که بغلهای کسش رو می‌شد دید ، دامنهای کوتاه و سکسی که وقتی می‌نشست یا دولا میشد از عقب و جلو شرتش معلوم میشد ، لگهای استرچ و نازک …
و الان هم دامن استرچ نهایتا ۲۰ سانتیمتری!!
وقتی نشست دامن خود بخود بالاتر رفت.رونهای سفید و گوشتی و نرمش بیشتر بیرون افتاد.آب کیر از سر کیرم راه افتاده بود و نه فقط شرتم که دیگه یه مقدار از جلوی شلوارم رو هم نمناک کرده بود. دلم می‌خواست این کس سکسی رو بالاخره جررررر بدم.خیلی حشری بودم.شقیقه‌هام گزگز می‌کردن ، دهنم چوب شده بود ، گُر گرفته بودم و کلافه!
بهم گفت عزیزم شربتتو بخور تا گرم نشده.راستی بچش ببین شیرینیش خوبه؟
واقعا به نوشیدن شربت نیاز داشتم.شربت برداشتم و دو سه قلپ بزرگ و پشت هم ازش سرکشیدم.دهنم تازه شد و یه خط سرد و شیرین از گلو تا معده رو در درونم حس کردم.
گفتم عالیه.دست شما درد نکنه خاله جون.
خاله دستاشو از به حالت در آغوش کشیدن از هم باز کرد و گفت : آخ‌خ‌خ‌خ نوش جونت عشق خاله… بیا ببینم دورت بگردم.
از جا بلند شدم رفتم تو بغلش.دست چپمو انداختم دور کمرش و خودم انداختم رو پستونای خوردنیش.دو دستی بغلم کرده بود و قربون و صدقه‌م می‌رفت و گلوم رو تند تند ماچ می‌کرد.سعی می‌کردم خودمو بهش بمالم…به بدن پر از شهوت و‌ سکسیش… به پستونهای درشت و نیمه عریانش…
یه زن سکسی تمام عیار بود.
بعد از ۳۰-۴۰ ثانیه ازش جدا شدم.جلوی شلوارم اندازه یه سکه کاملا خیس شده بود.
خاله یه پاشو جمع کرد روی مبل و با اینکارش شرتش کاملا مشخص شد. یه شرت سفید نخی و نازک که فقط یه مثلث روی کسش رو می‌پوشوند.
کس خاله‌م مثل یه زردآلوی درشت بود.برجسته و برآمده.انگار که نرمی و زیباییش رو از بهشت آورده باشه.
شکل و فرم کسش رو از روی اون چهارانگشت پارچه کاملا می‌شد تشخیص داد.
کناره‌های کسش کاملا صاف و سفید و نرم بود.نه دون دون‌هایی که از اونها مو درمیاد وجود داشت ، نه تحریکات شِـیوْ کردن که بحالت قرمزی روی پوست دیده میشه.مثل پوست یه دختر بچه ، بکر و دست نخورده بود.
چشمام دیگه داشت سیاهی می‌رفت.باید می‌رفتم جق می‌زدم تا کمی آروم بشم.
پرسیدم خاله راستی مهمونت کیه؟ من مزاحم کارت نباشم؟
گفت نه عزیز دلم ، ساعت ۲-۳ میاد.ناهید.همون دوستم که خیاطه و برای مامانت هم لباس می‌دوزه.
دورا دور می‌شناختمش.
گفتم آهان… آره اسمشو شنیدم.
ادامه لیوان شربت رو سرکشیدم و یه تیکه از یخها رو هم به دهنم راه دادم.
تکه یخ رو قورت دادم.دوباره ردّی سرد توی سینه‌م ایجاد شد.
گفتم خاله مطمئنی پایین چیزی نمی‌خوای؟ اگه می‌خوای بگو برم برات بگیرم تا هستم.
گفت : نه خاله چیزی نمی‌خوام فدات شم.به سوپر محل تلفنی سفارشمو دادم قراره بیاره.اگه کاری نداری یه کم دیگه بمون من میخوام برم حموم.اگه جنسارو آورد ازش تحویل بگیر ، کارت بانک تو او ظرف روی میز نهارخوریه.پرداختش کن لطفا تا من دوش بگیرم.رمزش هم ۶۹۹۰ـه.
دوباره حشری شدم. خون تو رگهام شدت گرفت.گفتم باشه هستم خاله جون.کارت هست پیشم این چه حرفیه؟
گفت نه نه نه… قربون شکلت بشم من از همون پرداخت کن.
گفتم : باشه چشم.
کف دوتا دستش رو گذاشت کنار رونهای برهنه‌ و نرم و سفیدش و باسنش رو روی مبل تکونی داد و گذاشت لب مبل… با اینکار کسش بیشتر و بیشتر نمایان شد و دامن کوتاهش تا بالای رونهاش بالا رفته بود.بلند شد و بسمت اتاق رفت.از پشت دامنش جمع شد بالا و قسمت پایین چاک کونش بیرون افتاده بود.دوتا نیم‌دایرهٔ متصل بهم که شبیه یه قلب سر و ته بود.تو راهرویی که به اتاق خواب می‌رسید و درست مقابل کاناپه بود و توی مسیر ، دامنش رو از پاش در آورد و با انگشتای پاش از روی زمین برداشت و بسمت اتاق خواب رفت.شرتش از پشت فقط یه بند باریک داشت که اونم لای لمبرهای کون برجسته و گوشتیش گم شده بود.
چند ثانیه بعد از اتاق خواب بیرون اومد.بدون سوتین!با همون شرت ۴ انگشتی تنگ که کلِ آناتومی کسش رو می‌شد از رو دید و یه حولهٔ سفید تا شده تو دستهاش.حموم و توالت تو همون راهروی منتهی به اتاق خوابها و روبروی هم بودن.بهم نگاه کرد و لبخندی پر از شهوت بهم زد.چماش مست و خمار بود.انگار نه انگار که من نشستم و بهت‌زده تماشاش می‌کنم.انگار تمام دنیا ایستاده بودن و فقط خاله‌م در دنیای من حرکت می‌کرد.همه چیز توی نگاهم دو دو می‌زد.در حموم رو باز کرد… با مکث.دوباره نگاهم کرد.بعد دولا شد جوریکه کونش به سمت من باشه و دمپایی‌های حموم رو با دست برداشت و جلوی پاش گذاشت.لای کون سفید و‌ گوشتی و قلمبه‌ش باز شد.یه بند باریک سفید از روی سوراخ کون درشت و صورتیش رد شده بود.وقتی یه پاشو از پله حموم بالا گذاشت تا بره داخل ، قوس کون ناز و کردنیش رو بیشتر دیدم.کاملا گیج و منگ شده بودم.
.
.
صدای شُـر شُـر دوش آب میومد.بخودم اومدم و دیدم صدای ممتد زنگ خونه میاد.بطرف آیفون رفتم و بعد از پرس و جو در رو باز کردم.
پیکِ سوپر مارکت بود و خریدها رو آورده بود.تحویل گرفتم و مبلغ رو با کارت خاله پرداخت کردم.نایلونهای اجناس رو بردم تو آشپزخونه و خودم رو با درآوردن اجناس از توی نایلونها مشغول کردم تا حالم جا بیاد.
اجناس رو کنار سینک گذاشتم و اونهایی رو که میشد شستشو کرد شستم و توی یخچال و بقیه رو روی میز وسط آشپزخونه گذاشتم.
صدای دوش قطع شد و چند لحظه بعد صدای باز شدن در حموم اومد.از آشپزخونه نمی‌دیدم که چه خبره.هنوز شقیقه‌هام گزگز می‌کردن.حالم عجیب و ناآشنا بود!انگار بدنم سرد شده بود ولی از درون آتشفشانی متلاطم بودم!
جسمم کرخت شده بود ولی روحم بیقرار و سرکش بود. مثل اسبی وحشی در باد!
خاله از راهروی اتاق خواب و حموم اومد بیرون.حوله‌ای که برده بود تو‌حموم رو دورش پیچیده بود.حولهٔ سفیدی از وسطهای پستونهای درشتش و از زیر بغلش رد شده بود و تا زیر کون قلمبه‌ش رو پوشونده بود.موهای خیسش که روی شونه‌های لختش چسبیده بود خیلی سکسی‌ترش کرده بود.نرمی بالای سینه‌هاش ، اون برآمدگی‌های نرم که برجستگی سینه‌ها از اونجا شروع می‌شد رو می‌شد دید.
بسمت آشپزخونه اومد گفت: عزیزم چیکار داری می‌کنی؟
الهی خاله قربونت بشه چرا زحمت کشیدی تو؟
گفتم : نه بابا این چه حرفیه خاله؟ یه کمی از وسایل رو شستم و گذاشتم تو یخچال ، بقیه هم که اینجاست.
-الهی من فدات شم که تو انقد ماهی عشق خاله و دستاش آورد بالا و انداخت دور گردنم و چسبید بهم. منم یه دستم رو دو بدنش انداختم و محکم چسبوندمش بخودم جوری که بفهمه کیرم شق شده.با بالا بردن دستاش حوله بسمت پایین سُر خورد و قسمت بیشتری از پستونهاش برهنه شد.
شروع کرد به بوسیدن گلو و زیر گوشم و قربون صدقم می‌رفت و‌ منم با شهوت بیشتری لمسش میکردم و سعی کردم که منم ببوسمش.صورتمو پایین آوردم و بدون هدف شروع به بوسیدنش کردم و دستم رو بدنش حرکت دادم و بسمت کون قلمبه‌ش پایین بردم.دست چپم رو که رها بود روی صورتش گذاشتم و شروع کردم به ماچ کردن کنار لباش و دستم رو به کونش رسوندم و آروم آروم شروع به گرفتن گوشتای قلمبهٔ کون خاله‌م شدم.
هر دومون از حال عادی خارجی شده بودیم تقریبا.دل زدم به دریا و شروع به خوردن لباش کردم…
چیزی نگفت و لب به لبم داد.زبونهامون رو تو دهن هم می‌کردیم و لبای همو می‌مکیدیم.حوله از سینه‌های درشت و حالا دیگه شق شدهٔ خاله‌م رد شده بود و دو تا سینه‌هاش نمایان بودن.نشستم روی چهار پایه اُپن.حوله از تنش افتاد و حالا کاملا برهنه بود.یه زن مست و پر از شهوت که سالها آرزوش رو داشتم.اومد بسمتم و از روبرو اومد تو بغلم.پاهای سفید و صاف و صقلیش رو از کنار پهلوهام رد کرد و دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و شروع به خوردن گردنم کرد.به کون قلمبه و نرم و سفیدش چنگ زدم و سعی می‌کردم به دستام کاملا حسشون کنم.کس شیوْ شده‌ش رو از روی شلوار جین می‌مالید به کیرم و با نفسهای بریده بریده ناله می‌کرد.گلوش رو می‌خوردم و تا شونه‌های برهنه‌ش با لبهام می‌رفتم و برمی‌گشتم.انگشتام رو بردم لای چاک کونش… کونش رو داد عقب تا لای کونش بازتر بشه.با انگشتم شروع به مالیدن سوراخ کونش کردم.داغ بود و برجسته.دستم آوردم جلو و انگشت وسطم رو کردم تو دهنش.با چشمهای نیمه باز مثل یه پورن‌استار حرفه‌ای شروع به مکیدن انگشتم کرد.دوباره دستم رو بردم سمت کونش و انگشت خیسم رو آروم آروم تو کونش کردم.
یه آآآآآه‌ه‌ه از ته گلو کشید ، سرش رو به سمت عقب برد و پایین موهاش دستم رو لمس کرد و پستونهای پر از شهوتش جلوی صورتم اومد.یکی از پستونهاش رو وحشیانه تو دهنم کردم و شروع به خوردن کردم و انگشتم رو بیشتر تو کونش فشار دادم.خاله‌م دیگه از این دنیا کنده شده بود و تو یه عالم دیگه بود.یه زن حشری و مست که هیچی حالیش نبود و می‌شد هرکاری باهاش کرد…

نوشته: هایزنبرگ


👍 113
👎 16
355501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887052
2022-07-26 01:04:19 +0430 +0430

قول داده بودی داستانشو بنویسی…بالاخره همت کردی…دمت گرم

1 ❤️

887058
2022-07-26 01:15:21 +0430 +0430

تکراری و کپی پیست بود

1 ❤️

887073
2022-07-26 01:59:17 +0430 +0430

از داستان خوشم اومد به چند دلیل
۱.همون اول داستان نوشته بودی که چند بار داستان رو خوندی و غلط‌ها رو تا حد امکان گرفتی و به خواننده احترام میزاری پس بعنوان نویسنده شایسته احترام هستی
۲.خیلی قشنگ همه چیز رو توصیف کردی و تجسم صحنه و داستان رو برای خواننده خیلی راحت کردی.
۳.اصراری به قبولاندن داستان بعنوان واقعیت به خواننده نداشتی و نتیجه گیری رو به خودش محول کردی واین یعنی شعور خواننده رو در نظر گرفتی.
۴.این مورد شخصیه!!!چون توی داستان از شربت استفاده کردی که الان مصرفش خیلی کم شده توی داستانها😂😂😂😂


887077
2022-07-26 02:13:01 +0430 +0430

خوب بود

0 ❤️

887080
2022-07-26 02:21:05 +0430 +0430

لطفا ادامه بده

0 ❤️

887100
2022-07-26 03:54:28 +0430 +0430

عاااالی بود
کیرمو ترکوندی
مدتها بود اینجوری با داستان راست نکرده بودم

0 ❤️

887108
2022-07-26 05:11:47 +0430 +0430

سایت پورن هاب ، برگه تابو ، صفحه چهارم
تخیلی بود ، تکراری بود و دیگه اینکه همچین خاله ای یه پا عمه است خودش ،
دوست عزیزم کیرم پس کله ی کیریت کنن ، مستر هایزنبرگ اولا شماره خالت و بزار دوما خود برازرز و آلیسون تایلر و نیکی و ساشا گری میخوان پورن بازی کنن اینجوری آمار نمیدن بیا بکن ، بعد خالت اینجوری تو خونه میگشت توی دب و سر راه بیاره بکنیش
مزخرف در مزخرف انشالله شوموبلت کنده بشه که بخاطرش نیایم مزخرف تکراری بخونیم

2 ❤️

887116
2022-07-26 07:36:57 +0430 +0430

ملاک خوب بودن داستان، به واقعی یا تخیلی بودن نوشته‌ها نیست؛
داستان‌هایی مثل این، فریاد میزنند که نویسنده‌ش داستان نویس نیست و بهتره خودشو با چیزای دیگه سرگرم کنه…

0 ❤️

887125
2022-07-26 09:09:00 +0430 +0430

کو بقیش…؟؟؟!!!

0 ❤️

887134
2022-07-26 12:50:54 +0430 +0430

نشستی یه فیلم پورن از برازرز رو با آب و تاب برا ما تعریف کردی تا اومد به قسمت اصلی برسه آبت اومد به گمونم

0 ❤️

887161
2022-07-26 17:55:23 +0430 +0430

یکی که تو کف خالشه بیاد درباره خاله هامون بحرفیم

1 ❤️

887174
2022-07-26 19:23:51 +0430 +0430

چه لذتی بالاتر از سکس با محارم

2 ❤️

887182
2022-07-26 22:06:29 +0430 +0430

رمز کارتش 90-69 بود ؟ اینقدر رفتی تو فاز خاله ت حتی کارت بانکیشو سکسی میبینی

0 ❤️

887196
2022-07-27 01:28:41 +0430 +0430

خوب بود ولی میشد بیشتر از سکس گفت هنوز جا داشت ونگفتی

1 ❤️

887224
2022-07-27 03:07:04 +0430 +0430

خوب بود ولی وصف اضافه چیزهای بیخود هم داشت که ربطی به داستان سکسی نداشت وبخاطر دروغ اخرش که زود سرو ته شوبه هم رسوندی خواستم یکی نثار تابوت کنم‌ ولی دلم نیومد پس کیر بچه های شهوانی تو کونت بخاطر دروغت

0 ❤️

887270
2022-07-27 08:03:11 +0430 +0430

عالی

0 ❤️

887336
2022-07-27 22:31:21 +0430 +0430

میتونست اورتیکش بیشتر باشه❤

0 ❤️

887349
2022-07-28 00:53:49 +0430 +0430

همین…پس بقیه اش چی

0 ❤️

887354
2022-07-28 01:08:27 +0430 +0430

این چه داستانی بود کلی مقدمه واسه یک خط اونم شروع سکس
نمیگی اون بدبختی که میخواد جق بزنه تا در آورد تمام شد
میشد با این داستان بروبچ شهوانی حال کنن هایزی جون
نکن این کار مرد نکن

0 ❤️

887566
2022-07-29 23:45:15 +0430 +0430

عالی بود ادامه واقعا خوب نگارش کردی

0 ❤️

887681
2022-07-30 12:36:30 +0430 +0430
Xlp

قشنگ بود ولی باور نکردنی

0 ❤️

887704
2022-07-30 16:00:59 +0430 +0430

Say my name

0 ❤️

887716
2022-07-30 18:47:53 +0430 +0430

کاملشو بنویس

0 ❤️

887847
2022-07-31 11:55:56 +0430 +0430

عااالی

0 ❤️

887893
2022-07-31 23:53:30 +0430 +0430

با این‌که ایراداتی داشت از جمله هی بغل کردن و بوسیدن بی‌منظور! 😅 ولی بشدت تحریک کننده بود

0 ❤️

888738
2022-08-06 14:19:38 +0430 +0430

ادامش رو بنویس لطفا…

0 ❤️

888893
2022-08-07 09:25:32 +0430 +0430

نوشته بودی پیاز داغ از خونتون برای خالت بردی یعنی شما پیاز داغ اماده دارید همیشه توی خونتون اینطور که عطر و بوی پیاز نمیمونه و ندیدم کسی پیاز داغ فریز کنه

0 ❤️

889305
2022-08-10 00:30:34 +0430 +0430

با نهایت ادب و احترام تا اونجایی خوندم که گفتی ۴۷ یا ۴۸ سالشه ، من به شخصه سن بالا زیاد پسندم نیست

0 ❤️

903765
2022-11-22 19:15:19 +0330 +0330

چجوری سرت رو ممه هاش بود بعد گلوتو بوس کرد؟
گلوت روی سرته؟

1 ❤️

945721
2023-09-04 16:04:07 +0330 +0330

این لگ چیه ؟ جدیدا هر کی داستان میفرسته طرفش لگ پوشیده !!

0 ❤️