خاله مهناز اهل دادن

1397/11/20

رضا هستم ۲۲ سالمه قدم ۱۷۵ وزنم ۷۰ سفیدم و بی مو بهم میگن بچه خوشگل کیرم ۲۰ سانته و خیلی کلفت. خاله مهنازم ۴۳ سالشه قدش ۱۷۲ وزنش تقریبا ۷۵ خیلی خوشگله و پوست سفید و روشنی داره و هیکل خوش فرم و سکسی.
فقط یه پسر داره اونم ۲۱ سالشه و خیلی باهم جوریم.
یه روز صبح رفتم که پسرخالم کاوه رو ببینم. ساعت ده بود. همیشه سر زده میرفتیم خونه همدیگه و معمولا جایی نمیرفت و خونه بود. اون روز که من رفتم برعکس همیشه کاوه با دوستاش رفته بود بیرون. شوهر خاله هم سرکار بود. کاوه که نبود من خواستم برگردم خاله مهناز گفت رضا خاله بشین برات چای بیارم.
نمیدونم چرا اما نشستم.همینجوری شایدم خواستم کون خاله مهنازو دید بزنم.
خاله مهناز یه بلوز و یه شلوار ساپورتی مشکی و ناز تنش بود. از داخل شلوار کونش به ادم چشمک میزد کون درندشتی داره و آباد. کونش تو عالم تکه. هرکی ببینش دیوونه کونش میشه.
‏خاله شروع کرد به حرف زدن. گفت کاش مامانت میومد. گفتم چرا؟ گفت از صبح تا حالا کمرم از بیخ تا گردنم درد گرفته یه ماساژ میخواد.
‏ منم شیطونیم گل کرد گفتم خاله از بیخ یعنی کجات دقیقا؟
‏یه دست گذاشت پشتش بالای باسنش گفت یه کم پایین تر از اینجا.
‏ گفتم خاله من که نمیبینم. خاله مهناز پاشد و پشتشو کرد به من و دستشو گذاشت بالی باسنش تا جایی که ساپورتشو بالا کشیده بود. گفت اینجاست اما تا چند انگشت پایین تر هم میگیره. وقتی دستشو گذاشت اونجا یه لحظه حشری شدم. ازش پرسیدم خاله دردش چجوریه؟ گفت از داخل استخونش درد میکنه سوزش و خارش هم داره.
‏گفتم خاله چند انگشت پایین تر یعنی کجات دقیقا؟
‏دستشو گذاشت حدودای سوراخش روی کونش گفت اینجا. من خندم گرفت.
‏گفت چیه چرا میخندی؟ گفتم خاله جون ببخشد اونجا که دیگه کمر نیست یه جای دیگه است و اگه میخاره کاری از دست مامان نمیاد مهدی خان شوهرت باید ردیفش کنه.
‏دیدم خندش گرفت خودش هم و با خنده گفت زهر مار
‏بی ادب. فک کردم بزرگ شدی .
‏گفتم ببخش خاله شوخی کردم اگه میخوایین به مامان بگم بیاد. گفت نه این همه راه بیاد واسه ماساژ من. چاییتو بخور خودت یه دستی بکش بهش ببینم خوب میشم. گفتم چشم. خاله دراز کشید رو فرش منم رفتم کنارش شروع کردم به ماساژ دادن. یه کم از بلوزش بالا رفته بود من دست نکشیدم اونجاش. خاله بس که گفت یه خورده پایین مجبور شدم دست بکشم به کمر لختش‌. تا اون لحظه حسی بهش نداشتم. همین که دستم به پوست کمرش خورد یه حس عجیبی پیدا کردم و بدجوری حشری شدم. یواش یواش دست کردم زیر بلوزش تا بالا دست کشیدم و بلوزش هم تا نصفه بالا رفت داشتم دیوونه میشدم. کلی ماساژش دادم اروم اروم بلوزش تا
شونه هاش بالا رفت و متوجه شدم سوتین نپوشیده و مصمم شدم که بلوزشو درارم تا پستوناشو ببینم.
‏برای گردنش بلوز مزاحمم بود به عمد چندبار از روی بلوز دست کشیدم روی گردنش بعد تو همون حالت بلوزشو جمع کردم و رو به بالا فشار دادم که درارمش خاله خودش همکاری کرد و دستاشو از داخلش رد کردو کامل درش اوردم اما پشتش به من بود و پستوناشو ندیدم.
‏ خلاصه کل پشتشو مالوندم و حشرم زده بود به اوج و کیرم شق شده بود. دستم رسید به ساپورتش دلمو زدم به دریا اروم چهارتا انگشتمو فرستادم زیر شلوارش.
‏شورت هم پاش نبود. نزدیک بود شاخ درارم از تعجب انگشتامو رسوندم به خط کونش دیدم کار نداشت.
‏انگشتمو بردم برا سوراخش دیدم از جاش پرید دستمو دراورد با یه دستش و نشست رو به من گفت داری چیکار میکنی؟
‏چشمم افتاد به پستونای نازش وایییییییییی چه خوشگل و خوشفرم بدون دهنم اب افتاد و دیگه نتونستم تحمل کنم با دست جفت پستوناشو گرفتم تو دستمو مالوندم. گفتم خاله میخام کل بدنتو بمالم اروم شی. دوباره برشگردوندم.
‏ دودستی باسنشو مالوندم کار نداشت. وقتی دیدم راضیه یواش یواش درحین ماساژ شلوارشو تا سوراخش دادم پایین. وایی چشمم به باسنش خورد خواستم دیوونه شم و پیش روی کردم. بیشتر دادمش پایین وقتی دیدم دیگه کار نداره انگشت گذاشتم رو سوراخش و سوراخشو هم ماساژ دادم. بعد شلوارشو کامل دراوردم خودشم همکاری کرد. در یک چشم به هم زدن خودمو هم لخت کردم. شروع کردم به خوردن سوراخ کونش واقعا محشر بود. دیدم سکوتشو شکست و گفت خاله شیر نمیخای رفتم سراغ پستوناش و خوردمشون چنان محکم میخوردم خاله داشت دیوونه میشد بعد یکم لب خوردن دوباره دمر خوابید یه بالش گذاشتم زیرش تا قشنگ کونش
قنبل شد دوباره کونشو خوردم.
‏ حسابی پر کونش کردم تف بعد گفتم خاله خیسش کن کیرمو. بردم جلو صورتش اما نخورد. یه عالمه توف کرد روش و با دستش مالوند رو کیرم بعدپریدم پشتش سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش اروم فشار دادم سرش رفت تو کونش خیلی تنگ بود. اروم اروم تا ته کردم توش و تخمام چسبید به سوراخش. چند ثانیه موندم تا قشنگ کیرم جا باز کرد بعد اروم تلمبه زدم یواش یواش سرعتمو بیشتر کردم خاله اه و نالش بلند شد و داشت لذت میبرد.
‏محکم میکردمش. صدای شالاپ شلوپ خونه رو ورداشته بود. یه بیست دقیقه اونجوری کردمش بعد حالت عوض کردیم خاله سگی وایستاد یه ربع سگی کردم ابم اومد. همشو تو کونش خالی کردم که خاله بدش اومد.
‏من شنیده بودم تو هر کونی اب ریخته بشه دیگه هرروز باید بده به خاطر همین ابمو ریختم تو کونش.
‏بعد خاله رو دوباره کردمش اینبار از کوس گاییدمش.
‏از اون روز به بعد هروقت فرصت میشد بهم میداد.
‏یه سری نزدیک ده روز نشد که بکنمش تا اینکه یه سری مامانم خواست بره دکتر قرار بول خاله باش بره اما خاله پیچوندش و اومد پیش من.
‏وقتی لختش کردم شورتش خیس خیس شد بود چنان کوسش عرق کرده بود که انکار شورتش تو اب زده بود. خاله مهنازو که گاییدم ابمو ریختم رو باسنش بعد با شورت و سوتین خودش پاکشون کردم. وقتی کارمون تموم شد میخواست لباس بپوشه شورت و سوتینشو ازش گرفتم و بهش ندادم گفتم یادگاری میخام برشون دارم و هروقت نبودی کیرمو بهشون بمالم.
‏خاله اصرار داشت بدون اونا نمیتونه راه بره و … .
‏به زور شلوار جینشو پاش کردم. مانتوشو هم تنش کردم هیچی زیر مانتو نداشت.
‏یه کم پستوناش اویزون بود اما خیلی تابلو نبود. اتفاقا خوشگل ترم بود.
‏رفت جلو اینه و گفت باشه خوبه و راضی شد شورت و سوتین مال من باشه.
‏خاله مهناز که تو خیابون میره سوار یه تاکسی میشه. یه پسره عقب ماشین کنار دستشه دستشو از لای دکمه و چاک مانتو میکنه تو سینه خاله یه کم میمالونه. خاله هم پیاده میشه. یه پسر جوونی خاله رو سوار میکنه خاله جلو میشینه که کسی انگولک و دست کاریش نکنه. اما طرف از همه بدتره و میره یه جای خلوت و به خاله تجاوز میکنه. خاله میگفت به زور بوده اما من باورم نمیشه.
‏ماجرای بعدی رو هم براتون مینویسم.

نوشته: leyla


👍 3
👎 31
144710 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

746929
2019-02-09 20:44:33 +0330 +0330

بچه ها خدمتش برسید

0 ❤️

746930
2019-02-09 20:46:10 +0330 +0330

اگه مامانت بفهمه پارت میکنه. خخخخخ

0 ❤️

746938
2019-02-09 20:54:40 +0330 +0330

نوشته ی لیلا. :|

1 ❤️

746959
2019-02-09 21:22:49 +0330 +0330

پس چرا اسم کاربریت لیلا هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

746965
2019-02-09 21:33:41 +0330 +0330

لیلا???

1 ❤️

746979
2019-02-09 22:23:59 +0330 +0330

ميخواستم ديوونه شم !!!؟

يعني چي اين جمله !!!؟

چكار ميخواستي بكني دقيقاً!!!؟

2 ❤️

746985
2019-02-09 22:42:20 +0330 +0330

اخه کیرم دهنت لیلا جقی فیک
مگه میشه ی نوجوان جقی تو سکس اول با همچین دافی حالا گیرم که راست گفته باشی،کمرش تا ۴۵ دیقه سفت باشه
کس میگین اما ی کس بگین که بشه هضم کرد کسخلا

1 ❤️

746994
2019-02-09 23:15:14 +0330 +0330

****جق زدن زیاد مغزتو پوک کرده

0 ❤️

747020
2019-02-10 04:45:55 +0330 +0330

بزار واقعیتش رو بگم:رفتی در خونه خاله خاله محل سگ بهت نزاشت گفت هیچکی خونه نیست رید به احوالت توهم جقی خطرناک اومدی فانتزیش رو داستان کردی…

0 ❤️

747042
2019-02-10 07:27:30 +0330 +0330

علم ثابت کرده که سایز کیر ۹۵ درصد مردها بین ۱۲ تا ۱۴ سانته…

فقط توی داستانای شهوانی هست که همه بالای ۱۸ سانت کیر دارن و دیواره های علم رو به لرزه در آوردن

1 ❤️

747049
2019-02-10 08:07:50 +0330 +0330

یه چیز جالب کشف کردم اونم اینکه بیرون رفتن شوهر و پسر خاله و خالی شدن خونه همیشه با کمر درد خاله رابطه مستقیم داره چرا واقعا ؟؟؟ و این موقعیت فرصت خیلی خوبیه واسه کصکش هایی مثل این دوست عزیز که خاله رو یا تو واقعیت یا تو تخیلات ذهن مریض و جلقیشون بکنن

2 ❤️

747052
2019-02-10 08:14:28 +0330 +0330

فکر کنم دیگه اخراش ابت اومد حوصله و انگیزه نداشتی برای نوشتن واسه همین خاله رو دادی کل شهر بکنن پسر جان شما برو هنوز جلقتو بزن خاله مال مرحله بعده

0 ❤️

747057
2019-02-10 09:12:06 +0330 +0330

تو دلت ميخواد با خاله ات باشي نميتوني براي همين هم فكروخيالت رو نوشتي اولش خوب بود ولي تهش قشنگ ريدي

0 ❤️

747072
2019-02-10 11:41:29 +0330 +0330

مادرتم بچه های شهوانی موقعی که خونه نبودی ترتیب دادن …به جان لیلا

0 ❤️

747084
2019-02-10 13:48:13 +0330 +0330

ای بابا دو روزه مدرسه تعطیل شده اومده انشاء نوشته بچه برو به شوهرخالت بگو بهت دیکته بگه بنویسی

0 ❤️

747154
2019-02-10 21:12:08 +0330 +0330

کار به کسشراتت ندارم سوالم اینجاس چرا اسمت لیلاس بعد کیر داری بیست سانت و کلفتتتت

0 ❤️

747218
2019-02-10 22:31:02 +0330 +0330
NA

همه اینارو ک میکنید چرا بدن خوش فرمی دارن؟؟ مگه شما ایران نیستین؟ چرا هرکیو ما دیدیم مثل یه گاوه حاملس؟ (dash)

0 ❤️

747219
2019-02-10 22:32:24 +0330 +0330

خوب بود اخرشو خراب کردی ،اشکال نداره تاثیر جق زیادیه

0 ❤️

747264
2019-02-11 05:15:13 +0330 +0330

كوس كش اسم نويسنده نوشته ليلا
نكنه دوجنسه اي كون گلابي

0 ❤️

760573
2019-04-12 05:32:25 +0430 +0430

از همون تعریفا و کسجرایی که اول داستان نوشتی معلوم یه بچه جقی نشسته واسه ما داستان نوشته

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها