خانم اسب و باتری ماشینش

1392/05/06

من احمد هستم قدم 180 بوست سبزه من تازه امروز عضو شدم ولي با اين سايت يك هفته اي ميشد كه آشنا بودم و تصميم كرفتم كه داستانمو بهتون بكم
يه روز ساعت 2 ظهر كه هوا خيلي كرم بود يه برايد جلو مغازه باتري فروشيم ترمز زد كه رانندش يه خانم بود بياده شد اومد سمتم فك نميكردم هيكلش اينقد اسب باشه كيرمو بيدار كرد با يه صداي نسبتا كلفت و زيبا بم كفت كه باتري ماشينشو جك كنم آخه اذيتش ميكرد
منم كفتم جشم يواشكي هيكلشو ديد ميزدم ديدم خيلي عرق كرده و كلافست بهش طارف كردم كه بره داخل مغازه بشينه مغازم جوري بود كه بستو داشت و از تو خيابون ديده نميشد با اصرار من رفت تو مغازه و زير باد كولر

خلاصه سرويس باطريش ي نيم ساعت طول كشيد رفتم بكم كه كارش تموم شده ديدم كه از خستكي همونجا خابش برده شهوتم زد بالا
باهاش باز شده بود كسش باد كرده بود در مغازه رو بستم كنارش نشستم آروم سرشو كذاشتم رو شونم شروع كردم به ناز كردن ي 5 دقه كه كذشت يهو بيدار شد شوكه شد داد و بيداد كرد كه كجاست و؛؛؛؛
منم بهش كفتم كه جه اتفاقي افتاده و ؛؛؛
بهش كفتم خيلي زيباست و من ي جورايي عاشقش شدم يهو از ترس آبروش به كريه افتاد و كفت كه درو باز كنم من هم همين كارو كردم تو خيابون كسي نبود كفتم وقتشه كه بره ولي قبلش التماس كردم كه شمارمو بكيره و اونم آخرش كرفت و 5 هزار تومن بم داد و رفت
يه ماه كذشت 5 شنبه ديدم بم زنك زدو كفت كه ميخاد منو ببينه اما نه تو محيط عمومي كفت كه برم خونش
شب ساعت 12رفتم به آدرسي كه داده بود يه خونه ويلايي شيك داشت كفت كه تنهام و نترسم من رفتم داخل جادر داشت ولي تابلو طرز استفادشو بلد نيست
دعوتم كرد روي مبل بشينم شروع كردم به آمارشو كرفتن كه كفت اسمش مهوش هست و شوهرش 2 ماه هست كه فوت كرده و خانواده ي شوهرش قصد دارن تمام ارث شوهرشو ازش بكيرن و حقشو ضايع كنن
منم بهش تسليت كفتمو قول دادم بهش كمك كنم رفتم بيشش نشستم كه كفت بهش نزديك نشم بهش كفتم نميخاي مثه اون دفه نازش كنم تو بغلم كه ساكت شد بهش جسبيدم و سرشو كذاشتم روي بام زير جشاشو با نوك انكشتام ناز ميكردم دستشو بوس ميكرد جشاشو بست منم از فرصت استفاده كردم جادر و روسريشو از سرش در آوردم شروع كردم موهاشو ناز كردن يه 10 دقه ادامه داشت كه كفت خيلي لذت ميبره از اين سبك ناز كردن و كفت كه بريم توي اتاق رو تخت ادامه بديم منم فهميدم كه دلش بيشتر از اينو ميخاد
وقتي كه بشت سرش راه افتاد دمبلاي كونش لندن باريس ميرفتن رو تخت دراز كشيد و منم اروم بهش جسبيدم ريش و نفس داغمو به كردنش ميزدم كيرم كه داشت ميتركيد يهو لباشو بهم نزديك كرد و شروع كرديم به لب كرفتن و زبون خوردن دستمو از زير تابش بردم روي جيجياش ؛جيجياي سفتو كردي داشت سايزش 80 ميشد تابشو در آورد واي جه رنك قشنكي داشتن و صورتي روشن داشت ديوانم ميكرد و منم شروع كردم سينه هاشو ميك زدن داشت به خودش ميبجيد كه كم كم سرمو به سمت بايين هل داد من شلوار و شرتشو باهم كشيدم بايين بو كشيدم جه بوي خوشي خيلي ازش خوشم اومد و ي به فكر اين افتادم كه بكيرمش آخه خيلي ناز بود جوجولشو با زبون ليس زدم و با ته زبونم از بايين كسش تا بالا رو ميليسدم كه با ناله كفت كه منم لباسامو در بيارم منم سريع لخت شدم و دوباره رفتم سراغ سينه هاشو زير سينه هاشو ليس زدن كه يهو منو خابوند و اومد روم 2 تا لب مشتي كرفتيم از كردن به بايين شروع كرد به ميك زدن و بوسيدن كه رسيد به كيرم (كيرم 13 سانته)و نوك تيز كه سرش آب شهوتم زده بود بيرون باكشون كردو شروع كرد به خوردن وارد بود منم دستم تو موهاش بودو نازش ميكردم يه 3 جهار دقه ساك زد رفت يه كاندوم از تو كشوي دلاور آوردو كذاشت رو كيرم و بلند شد كسشو رو كيرم كذاشت و آروم شروع كرد به بالا بايين شدن و لبشو كاز ميكرفت و هي تندش ميكرد كه يهو مكث كردو يه آه بلند و كش دار كشيد فهميدم ارضا شده و من آروم خابوندمش رو تخت وشروع كردم به تلمبه زدن و سينه هاشو آروم كاز ميكرفتم كه احساس كردم آبم داره مياد كيرمو در آوردم و كاندومم در آوردم و آبمو ريختم رو شكشمش و سرمو كذاشتم رو سينه هاش هر دو شل شده بوديم آب كيرمو از رو شكمش باك كرد و شروع كرد به لب كرفتن باهامون باهم قاطي شده بود آروم تو بغلم فشارش ميدادم سرشو دوباره كذاشت رو سينم و شروع كردم به ناز كردن و برش كردوندم كه بشت بهم باشه و خودمو به كونش جسبوندم واي جه كوني سفت و صاف و نفهميدم كي خوابمون برد صبح هم بيدار شديم و رفتيم حمام اكه خوشتون اومد بكين تا از كردنشو از كون براتون بكم
اميدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: احمد


👍 2
👎 0
111442 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

394172
2013-07-28 17:33:45 +0430 +0430
NA

بازم دروغ!!

0 ❤️

394173
2013-07-28 17:48:23 +0430 +0430
NA

حيوون بهتر وظريف تري گيرت نيومد وا تشبيح خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

0 ❤️

394174
2013-07-28 18:08:57 +0430 +0430
NA

الاغ و اسب. خوبه جفت با نمکی می شین . تو الاغ و اون اسب.
ریدم تو اون سوادت .

0 ❤️

394175
2013-07-28 18:38:13 +0430 +0430
NA

الاغ جان این چیه بلغور کردی… بیشتر از دوسطر نتونستم بخونم… کیر اسب نر تو کونت بی ادب هم که تشریف دارین… توصیه اکید میکنم اول جفنگیات خودتونو بخونید و بعد ارسال کنید برای چاپ… آدمین جان هم ماشااله هر چی میرسه دستش چاپ میکنه

0 ❤️

394177
2013-07-29 00:18:17 +0430 +0430

خدائي يكبار خودت بخون اگه فهميدي چي نوشتي بعدمنم ميام امتياز ميدم.

0 ❤️

394179
2013-07-29 07:32:49 +0430 +0430
NA

خخخخ خونه ویلای = پراید
اصا خندم گرفت خخخخخ

0 ❤️

394180
2013-07-29 11:13:02 +0430 +0430
NA

اسب و الاق ميشه قاطر

0 ❤️

394181
2013-07-30 11:23:21 +0430 +0430

بیسواد دیگه ننویس. . . . . . . . . .
از اون کلمه دلاور که نوشتی خیلی حال کردم. یعنی مردم از خنده. امیدوارم که دوستان متوجه شده باشن که منظورت دراور یا همون کمد کشو دار هستش. مردک آخه یک زن رو به اسب تشبیه میکنی؟ تو رو جدت قسم دیگه ننویس.

0 ❤️

768615
2019-05-21 00:00:25 +0430 +0430
NA

کسکش کشوی دلاور ؟؟؟؟؟
نکنه اسم شوهرش دلاور بود ؟؟؟خخخخخ
کیر تو مخت

0 ❤️