خانم بازیگر

1397/12/05

من اینجا فقط می خوام دردودل کنم پس شاید اون طوری که دوست دارین نباشه.

شاید به نظرتون این اتفاقات برای یک ایرانی پیش نیادو به نظرتون ساختگی باشه ولی این داستان زندگی منه قسم میخورم به هرکسی که دارمو اعتقاد دارم واقعی.

الان چند ماه برگشتم ایران داغون تر از همیشه سبک تر از همیشه

من سامانم ۷۸کیلو وزنم وقدم ۱۸۳عینکیم و همیشه سیبیل میزارم موهامم مثل آدمای اهل هنر بلندمی کنم.
پدرم کارخونه سس و کنسرو داره که حتما اسمشو شنیدین(باعرض پوزش نام نمی برم)واز نظرمالی هیچ مشکلی نداریم از بچگی هرچی خواستم برام بود ولی فکرکنم از زمانی که یادمه بابام میگفت باید دکترشی میگفت هرچی بخوای فراهم میکنم ولی باید دکترشی.
ولی علاقه ی خودم به نقاشی بود احساس میکردم به درس هیچ علاقه ای ندارم پدرم برام معلم نقاشی هم گرفت معلم طراحی چهره ام گرفت ازپنج سالگی هم کلاس زبان فرستادم همه چیز فراهم کرد. می خواستم برم هنر بخونم ولی منو فرستاد تجربی انقدر برام معلم خصوصی گرفتو ازش ترس داشتم که کم کم درسم خوب شد خیلیم خوب شد طوری که فکرمی کردم واقعا قبولم.
من زیاد دختری اطرافم نبود راستش زیادهم با دخترانمی تونم خوب صحبت کنم و ارتباط برقرارکنم دیگه فوقش مثلا بایکی دوتا توی بازه زمانی کوتاه دیگه خیلی خوشم بیادازطرف چهره اشو سریع روی کاغذمیکشم همیشه قلم و کاغذتوی جیبم هست دوستم زیاد نداشتم اگه داشتمم با تفریحات شون مثل سیگار کشیدن و پارتی رفتن اصلا حال نمی کردم تفریحم دیدن فیلم بود ونقاشی کردن ولی سال کنکور میرفتم دم تئاترشهربا بازیگرا عکس میگیرم میرفتم اکران های فیلم ها تا بازیگرهارو ببینم اونجا چند تا دوستم پیداکردم و معرفیم کردن چندتا نقش جزئی توی یکی دوتا فیلمو سریال بازی کردم سرجلسه کنکورم همه چیزخوب بود خوب تست هارو زدم ولی نتیجه افتضاح بود…
شدم۱۱هزار بابام داغ کرده بود بعد اعلام نتایج فقط خوابیدم فقط دوروز بعد بابام اومد گفت تولیاقت هیچ چیزنداری واقعا حیف پول ولی تنها کسی که میتونه منو به آرزوم برسونه تویی توباید پزشک شی یا بمیری گفتم هرکسی توی یک چیزی استعداد داره بابا مغردوبخش مال من بخش استعدادوهنرش قوی بخش محاسباتیم داغون گوش نکرد.

قسمت۲
برام یه خونه توی بالاشهر هندگرفت اکثرا هندی ها فقیرن ولی توی اون محل افراد نظامی بالاشون یا سیاستمداراشو یا خیلی پولداراشون میشستن.
هندی ها درساشون خیلی ضعیف من با این که توی ایران هیچی نشده بودم مخ اونجا بودم یه اتریشی هم بود درسش خیلی خوب بود که ازش بدم میومدو بعداباهم رفیق شدیمو الانم درارتباطیم.
یه روزبا هم بعد کلاس داشتیم قدم میزدیم دیدیم یه جا فیلمبرداری راستش من به جز فیلم ایرانی هیچ فیلمی نمی بینم برای همین نشناختم بازیگرهاشو گفت زنه خیلی معروفه بیا رفتیم باهاش عکس گرفتیم گفتم این کیه گفت(اسمشو دوست ندارم بیارم فقط فامیلشو میگم کیف)گفتم معروفه گفت اره زن سابق دوتا از بازیگرهای هند بود خیلی معروفه فکرکنم صدامونو شنید چون سرشو تکون دادو مشغول ادامه کارش بود یکم حالم گرفته شد که چرا نشناختمش داشتم از پنجره بیرونو نگاه می کردم که دید داره از دور میاد فورا رفتیم بیرونو گفتم میشه باهم عکس بگیریم گفت حتما بعد که منو دید گفت توهمون صبحی نیستی که منو نشناختی گفتم معذرت می خوام ببخشید گفت شوخی کردم راحت باش عکسو گرفتم بعدگفتم خونه من همین روبه رو کاری داشتین درخدمتم وخداحافظی کردم.
ولی حالم عجیب بود نه می تونستم درس بخونم نه کاری کنم همه اش توفکرش بودم اسمشو توی اینترنت زدم یکم اطلاعات راجبش گرفتم وبعدم سریع نقاشیش رو کشیدم رفتم در خونه اش داشت توی حیات به گل و ایناش میرسید در زدم اومد در و بازکرد گفت می خوای بازم عکس بگیری خندیدم گفتم نه این هدیه برای شماست به عنوان معذرت خواهی نقاشیش روکه دید گفت خودت کشیدی چه سریع میای تو گفتم شماخیلی معروفین برام افتخاره ولی اگه بخواین همه طرفداراتونو دعوت کنین سرتون شلوغ میشه ها گفت به عنوان هدیه ای که برام آوردین.
رفتم توی برام قهوه آورد شروع کردیم به گپ زدن گفت تازه اومدی گفتم دانشجوی پزشکیم توی ایرانم بازیگر بودم گفت۶ ماه ازهمسرش جدا شده بعد بهم گفت دوست دارم اینجا بازی کنم ولی نقشش جزئی گفتم حتما بهم یه آدرس دادو گفت فردا ساعت فلان بیا فکرکنم سه دورکل کشورشونو زدم تا پیداکردم ولی وقتی باگریم دیدمش دلم لرزید خیلی از دخترای عینکی خوشم میاد با عینک و اون قیافه بچه گانه توی فیلمش داشت با یه مرده میرقصید بعدرفتم پیش کارگردان بودفکرکنم گفتم ایشون منو معرفی کردن یه چندبار گفت از جلوی دوربین ردشیم هنگام فیلمبرداری بعدم گفت بایکی دیگه گوشه ی سکانس الکی فک مونو تکون بدیم مثلا داریم حرف میزنیم انگار اینجام قرارنبوداز سیاه لشکری درام.
ضبط که تموم شد اومد پیشم گفت گریمم چه طوره گفتم خیلی زیبا شدی به خصوص باعینک که نقش اول مردفیلم اومد رفتم جلوش باهاش دست دادمو سلام کردم خندید و به زنه برگشت گفت این بچه دوست جدیده هم بچه است هم پاکستانی گفتم پاکستانی نه ولی من ایرانیم گفت هرچی یه چیز دیگه ام گفت که معنیش رونفهمیدم بعد بهش گفتم باهم مشکلی دارین الان که خوب بودین ومیرقصیدین گفت فقط به خاطر فیلم همو تحمل میکنیم همسر سابقمه پشمام ریخت.
گفت ماشین داری گفتم نه گفت با ماشین من بریم هم مسیریم دیگه فردا صبح منتظرتم فیلمه۹۰درصدش توی خارج ضبط شده بودو۱۰درصد هندش باقی مونده بود یکی دو روز رفتیم باهم سرفیلمبرداری خیلی بهم نزدیک شده بودیم یه روز گفت فردا ضبط نیست فیلم تموم شد داغون شدم فرداش توی دانشگاه فقط به اون فکرمی کردم یعنی عشق اینه…
وقتی برگشتم خونه زنگو زدن خودش بود دعوتش کردم تو گفت شام داری گفتم نه می خوای یه چیز درست کنم گفت نه من حوصله آشپزی ندارم بیا بریم رستوران می خوام ببرمت شیک ترین رستوران هندیه غذا سفارش داد من که هیچی نخوردم چون اگه می خوردم زخم معده روشاخش بود ولی همین که مردم میومدن باهاش عکس میگرفتن بهم حس لذت وغرور میداد که چه افتخاری نصیبم شده آخرشب شماره اموگرفت منم مشغول ادامه درس خوندنم شدم تااین که دو سه هفته بعد زنگ زدکه اکران فیلمه دوست داره منم باشم یه لباس شیک پوشیدمو رفتم اون مرده هم اونجا بود بهم گفت همیشه نقش فرعی ها میان اکران پاکستانی گفتم ایرانی یک دوانسان باشیم سه من دکترم که کیف اومدوگفت مهمون منه جلوی رسانه هام همه اش کل کل داشتن اگه ایران بود یارو رو یه جوری میزوم بلند نشه.
دیگه سال2017شده بودرابطه امون باهم معمولی بود ولی یه شب که باهم بیرون بودیم خیلی مست کردیم دوتامون زیاد که نه تقریبا هیچی یادم نیست فقط یادمه اون شب ازکلی لب گرفتیمو عشق بازی کردیم ولی هیچیش یادم نمونده صبح توی خونه ی اون پاشدم بعدش رفتم دانشگاه گذشتو گذشت من علاقه ام بیش تر میشد وسط های سال2018بودموهاشو فرکرده بود و مشغول و ضبط فیلم تاگس بودکه براش یه انگشتر که اسمش رو روش نوشته بود جلوش زانوزدم وبهش دادم گفت من منظورتو میفهمم بعد از دو رابطه ی ناموفقی که داشتم خیلی دوست دارم باهات ادامه بدم ولی نمیشه به خاطر تفاوت سنی زیاد مون گفت توالان ۲۱سالته من ۳۴سالمه قطعا رسانه ها و این جورچیزا نمی زارن باهم خوش باشیم بعدم لباشو چسبوند به لبام فکرکنم ۵دقیقه گفت هروقت خواستی بهم زنگ بزن برات آرزوی موفقیت می کنم و رفت دیگه ندیدمش شبونه وسایلمو جمع کردمو بدون این که به بابام بگم برگشتم ایران بابام منو دیدجاخورد بهش گفتم اونجا عاشق یه دختری شدم ولی بهم ندادنش دیگه برنمی گردم اولش کلی خندید بعدکه حال داغونمو دید گفت ایراد نداره فعلا مدیریت یکی از شرکت هاشو داده به من تا بعد کنکورنمی دونم برام صندلی بخره چیه همینجا پزشکی بخونم ولی نشستم تموم فیلم هاشو دیدم توی ایران فکرمی کردم کاملا منو یادش رفته که دیدم عکسی که روز اول براش نقاشی کردمو گذاشته اینستاش کپشن زده بود از طرف یک دوست رسانه هام اعلام کردن برگشته پیش شوهراولشو دوباره باهم ازدواج کردن ولی برای من هنوز به عنوان یک دوست مهمه عکسایی که باهم گرفتیم پروفایل های شبکه مجازیم الان فقط منتظرم ۱۶جولای بهش زنگ بزنم تولد شو تبریک بگم.
قابل توجه دوستان خیلی کنجکاو اسمش کاتریناست

نوشته: سامان


👍 8
👎 15
59146 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

750382
2019-02-24 21:34:22 +0330 +0330

موفق باشی فقط یه سوال مگه هند شهره که رفتته بودی بالاشهر هند خونه گرفته بودی؟؟؟


750391
2019-02-24 21:51:32 +0330 +0330

باباي منم تو ناسا كار ميكنه

4 ❤️

750402
2019-02-24 22:15:12 +0330 +0330

اتفاقا ضریب هوشی هندی ها بالاس تو مخ اونجا بودی !!
شعر نگو سامان بچه کارخونه دار
حیف شهوانی دست و بال ما رو بسته وگرنه یک چیزی درست حوالت می کردم

1 ❤️

750411
2019-02-24 22:23:11 +0330 +0330

اسمش کاتریناس… خب به کیرم

0 ❤️

750425
2019-02-24 22:54:02 +0330 +0330

داداچ ایندفعه که داری میجغی ۱ کف دستی پر تف بسلامتی آیشواریا هم برو شاید ذهن مجلغت ۱ داستان جدید تراوش کرد.

1 ❤️

750428
2019-02-24 22:57:20 +0330 +0330

هندوستان سخت ترین درسهای ریاضی رو دوره دبیرستان و دانشگاه داره. جدول ضرب ما فقط ضرب اعداد یک رقمی در همه اما اون بد بختا باید ضرب اعداد دو رقمی در همو هم تا پنج حفظ کنن. از نظر برنامه نویسی تو اسیا ادعای مقام اولو دارن. نصف دانشمندای ناسا هندین بعد یهو همشون خنگ شده توی کسمغز شدی نابغشون؟؟ زنه هنر پیشه جلوی خونه خودش فیلم بازی میکرد؟؟ شبم در زدی داشت تو باغچه بیل میزد خودش اومد درو باز کرد؟؟ یعنی یه هنرپیشه معروف یک نفر نوکرو کلفت نداشت؟؟ مطمئنی در خونه شعبون باغچه بیلیو نزدی؟؟ تو که راست میگی ولی شبهه قاره هند تو… ?


750461
2019-02-25 04:19:45 +0330 +0330

من کاری به غلط های نگارشیش ندارم. خداوکیلی فقط اونجاش « بعد از دو سه هفته اکران فیلم»
خدایا منو مرگ بده شاهد این چیزا نباشم .آخه من کارم ادیت فیلم .
فیلم سینمایی ۲،۳هفته ای تدوین شد رفت رو پرده؟؟؟

2 ❤️

750469
2019-02-25 05:20:13 +0330 +0330

کیر خر اندر داستان هندی شما
بچه کونی برو به کارخانه بابات برس تا محصولات گه دست مردم نده
نمی دونم اینم حتما یه داستان هندی دیگه است
گوزوی کونی (dash) (dash) (dash)

2 ❤️

750529
2019-02-25 09:42:18 +0330 +0330

عقده ها با آدم چکار نمیکنه،منظورم همان آرزوهای بر آورده نشده خودته که در قالب یک کصتان ناشیانه بهش رسیدی!! خوو … تبریک.خخخخ
تصاویر واضح و روشن ذهنی انسان را به آرزوهاس میرسونه ،ولی تصاویر جقی تو تاریک و مبهم بود.‏‎ ‎

1 ❤️

750533
2019-02-25 10:51:24 +0330 +0330

فكرنكنم يك پيرزن حتي حاضر بشه پشم كسشو بتو بده كه جاي نخ دندون استفاده كني چه برسه كه هنرپيشه هاي باليوود باهات روي هم بريزن
خرخودتي جقي

0 ❤️

750556
2019-02-25 12:51:53 +0330 +0330

عزیزکم کمتر بزن همیشه بزن اینجوری پیش میری زیاد دووم نمیاری ها

0 ❤️

750557
2019-02-25 12:52:21 +0330 +0330

کیر سلمان خان تو کونت☺

0 ❤️

750562
2019-02-25 13:12:35 +0330 +0330
NA

کیر شوهراول کاترینا دهنت

0 ❤️

750568
2019-02-25 14:07:50 +0330 +0330

لایک میکنم فقط به یک دلیل اونم بخاطر اینکه میتونستی از تخیلات تخماتیکت بیشتر استفاده کنی و سکس هم اضافه داستان کیریت و مضحکت کنی و آب و تاب سکسی بهش بدی ولی نکردی،که نشون میده هنوز مغزت به دوره پریودی نرسیده

0 ❤️

750569
2019-02-25 14:13:53 +0330 +0330

بالیوود مرزهای …شعر رو رد و به شهوانی هم نفوذ کرد

0 ❤️

750571
2019-02-25 14:49:12 +0330 +0330

این هم از عواقب بیکاری و نشستن پپای فیلمهای هندی

0 ❤️

750583
2019-02-25 16:15:35 +0330 +0330
NA

برو گوه بخور

0 ❤️

750588
2019-02-25 17:15:39 +0330 +0330

این شیشه که چه ها که نمیکنه با جوون های ما
دوستان بیاید هیچ وقت شیشه مصرف نکنیم!
سامان جان برگرد به زندگی!

1 ❤️

750589
2019-02-25 17:50:01 +0330 +0330

سامان میشه ایدی تو واسم بفرستی البته لطف میکنی ممنون میشم

1 ❤️

750617
2019-02-25 21:31:39 +0330 +0330
NA

خدایاماراببخش همین

0 ❤️

752962
2019-03-08 22:49:14 +0330 +0330

زمان برات کنار اومدن باهاش رو برات اسون تر میکنه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها