خانواده آنتی آنتیک

1399/09/11

مثل همه خونواده ای دیگه ما تو یه خونه زندگی میکنیم ولی هرکدوممون در واقع،در جهان خودمونه که حس میکنیم زنده ایم.
من:وای چقد دیپه،این پروفایلا رو از کجا میاری فانوسا؟
بابام:ملاحسین صدر گفته سر غذا حرف نزنید!
خواهرم(ام کلثوم):خودم ساختم…و مثل همیشه که انگار به هیچی اهمیت نمیده روشو برمیگردونه اونطرف ولی
من میدونم
در ته قلبش
اون ته ته
واقعا به هیچی اهمیت نمیده!
به هرحال هرکی یه استعدادی داره اون دیپه من چس نمک!
بابام(محمد):آهای آقای انگارا بامزه…اگه عقلتو به کار می انداختی الان پارسال یه پخی میشدی،که من به دوستام شیرینی بدم!
من که عمرا مغز جقیم به اون جاها نمیکشه …
من:این همه چیز واسه پز دادن هس که میشه به آخوندی که میمالینش پز بدین!
بابام:مثلا چی جوون؟!
من:ااااا م …خب پول مامان هس …‌دیگههههه…چیزه …پول مامان و این چیزا دیگه!
مامان(ارنیکا):چیه چیه…پدر و پسر خلوت کردین؟خخخ
من:مامان اینو گفتی الان مخاطبام سرطان میگیرن!
مامان:اینا رو ولش…الان یه سواری خوب گرفتم !خخ…ببینم دخترم …ااام…اسمت چی بود؟…حالا هرچی که بود از این به بعد پرستو صدات میزنم…
خواهرم(dead eyes):دیشب گفتین پرنیا که با ارنیکا جور شه!
مامان:خخخ…پسره هنوز بالاستا…قد ۱۹۰ وزن ۹۰ کیلو…کیر ۲۰ سانت!
خواهرم با کلدی تمام:نه مرسی…باید فورانوز های قندهای شش کربنه رو برای استادم بفرستم!
پدرم در این مدت سرشو انداخته بود پایین ،طفلکی انقد اوبیه که این بلاها تو خونش(ببخسید خونه مامانم!)سرش میاد و فامیلیشم کرده فامیلی مادرم…زندگیش اوج یه تراژدیه که همیشه اوج تراژدی کمدی است!قبلا اینو یه مرد بزرگ گفته بود…یادم نمیاد کی بود ولی مهمه که الان دوتا مرد بزرگ اونو گفتن!
ادامه ماجرا!
مامان:هی ممد پاشو و به یه دردی بخور!برو پول پسره رو بده بره بگو دیگه ازش سرویس نمیخوام …کلفتی لازمو نداشت!
بابام (زیر لب یه وردایی میخوند که نفهمیدم،فک کنم همینیه تو تلویزیون پخش میکنن واسه کرونا):باشه عزیزم!
مامان:من عزیز تو نیستم!..هی سردار تو دانشگاه زپرتی ای که میری حداقل یه دختر تور کن که یه کاری کرده باشی!
درسته…حداقل تو این شانس اوردم که اسممو مادرم گذاشت
ولی جدیدا بابام میگه اسمتو از سردار سلیمانی برداشتم
که من ۱۹ سال پیش بدنیا اومدم و این عجیبه…البته در مرز مالنده بودن پدرم عجیب نیست!
مامان:هی ریحانه…
خواهرم:فک کنم با منید درسته؟
-اره،عزیزم، برو زیر پدربزرگو تمیز کن!باید یه تشکر کنی که انقد مال و اموال واست گذاشته!
+هی س هشتم…تو پاشو برو!سعی میکنم برات جبران کنم!
منم که تقریبا کاری به جز جق زدن ندارم!قبول کردم
پاشدم برم تو راه پله که یه پسر غول از کنارم گذشت،انگشت بیست و یکمش هم دیدم که به روبه رو اشاره میکرد
خواهرم تا دیدش جیغ کشید…(حداقل تو این مورد مشترکیم،جنس مخالف میبینیم ۱۸۰ درجه برمیگردیم)
مامان:چیه؟
-منو کردی  boytoy خودت …ده بار کونم گذاشتی با دیلدو…گفتی بیمه میکنی منو…تو شرکت بهم کار میدی!
همش دروغ بود؟
یه بغض خاصی داشت لامصب
+در یه کلمه…اره …فقط ابزاری بودی تا عقده های جنسی جوونیمو خالی کنم…حالا بیا یه شات بزن امشبو اینجا تو لونه سگمون جا خالی هس.بخواب اونجا
من:مامان مثل اینکه زیادی زدی ها …من عمرا بذارم این تو خونه جسی مرحوم بخوابه!
خواهرم:وای خدا تو خیلی غیرطبیعی هستی چطور میشه همچین چیز بزرگ و غیرطبیعی…بعد به طور خلاصه بالا آورد…
_بذار به خانوادت بگم چرا،چون هزارتا دارو و تاخیری زد که…
زارپ زارپ
من:این چی بود دیگه؟!خدا
مامان:یه خطای انسانی…خخخ…این مردک خوشیمو خراب کرد …الو‌…بهزاد بیبی پاشو بیا خونم …بیااااا این بار شبی یه تومن کاسبی!خخخ
من بی معطلی رفتم با یه چیزی سرگرم شم که اون زیر بابابزرگ بود!
-اها افرین یه زور دیگه اومده ها!
+نمیتونم…ااااخ …نه
_تو طاقتشو داری…بدنیا بیارش
+کاش مادرتو بوجود نمیاوردم…کاش اون شب کیرم قطع شده بود…دختره هوس باز…فک کردم زن این مداحه شه آدم میشه…
_هنوزم اسمشو نمیدونین ولی دخترتونو ۲۰ سال پیش دادین بهش…؟!
بابام یهو اومد تو اتاق پسرم اینجا چیکار میکنی کلاس نداری؟
من:مجازیه دیگه …تا گوشیمو وا کردم آه آه زن هلندی بلند شد!
بابام:چی بود…
_استاد دیگه…خخ
+گوشیتو بده من!جقی بیمصرف از بچگی با آرمانهای امام ره بزرگ کردمت ،بعد توی ضدانقلاب خائن !روزی دوبار میزنی آشغال فک کردی حواسم نیست؟
بابابزرگم رید …‌ریدم به تربیت تو و به سر من که دخترمو دادم به تو!
من:آفرین بابابزرگ بعد پنج روز یبسی!
بابام:من به تو نگفتم مرد باید اقتدار داشته باشه اونوقت تو با این چس نمکی هات!میدونی داعشی ها خودشونو شبیه زن کردن تا در برن از دست سردار؟!
من:۰با این که ربطی نداشت ولی دیپ بود!
یهووو یه صدای آه بلند زنونه اومد
بابابزرگ:دخترم مرد بالاخره؟
من:نه صدای اقتدار پدرم بود…مامان داره میده!
بابام مثل شام سرشو انداخت پایین و رساله جیبیشو وا کرد تا بخونه…
من:من دیگه برم بابابزرگ…پدرم مراقبه نمیرید!چون اگه بمیرید اولین نفره که خطای انسانی میشه…بای
رفتم از اتاق بیرون…برم پیش خواهرم…شاید حوصلمو داشته باشه
رفتم تو…
+سلام چیکارا میکنی؟
یهو هل شد لب تاپو بست!
+فونار چی چی بود دیگه؟ها؟
گونه هاش سرخ رود و تند تند به نشانه تایید یه سری تکون داد…
نشتم رو تخت کنارش و یه سیس مشاور خانواده گرفتم
+خواستم ببینم اوضاعت چطوره…تو این خانواده که معلوم نیست اصلا بچه کی هستیم…میدونی…ممکنه بهت سخت بگذره…سعی کن از چیزایی که داری مثل رتبه ات و مدالای المپیادت لذت ببری و حال ک…
تپ در وا شد…
یخ پسر ۲ متری برنزه درو واکرد
+ببخشید شما خانم جمالی هستین؟(به خواهرم)
_آره
+شروع کرد زیپ شلوارو وا کرد و لباساشو آروم و با رقص در می آورد  اول شلوارو کشید پایین…شرتش در فشار بود انقد کیرش گنده بود…
لباس رویی رو کند…سیکس پکو نشون داد…
خواهرم عین بز اخوش نگا میکرد و لب  و لوچه اش آویزون بود
دیگه داشت میرفت سمت شرتش که
من:آقای نمیدونم اسمتو…اتاق درسفید تو ضلع شرقی خونه،تشریف ببرید…
خواهرم به خودش اومد و آب دهنشو پاک کرد
پسره دوید بیرون
من:خدا میدونه چیا که نمیدزدن این boytoy های مامان!یارو گردنشو تبر نمیزنه بعد جندس!وات د جینکس؟بعدشم باید آدرسو دقیق بده و یه علامت به یارو بده…نظرت چیه؟
خواهرم هنوز بز اخوشه
من:نمیخوای چبزی بگی؟نریز تو خودت اصن
غم باد میگیری فلج میشی مث بابابزرگ!
تپ یکی دیگه درو وا کرد یه پیر لاغر بود
×اوه ببخشید اشتب اومدم
+هی وایسا،تو تایپ favourite مادرم نیستی پس کی ای؟
×ببخشید جناب سردار…من کسکش مادرتون …یعنی کیرکش مادرتونم در واقع‌…!
+پرفکت!منم میشناسه،دیدی؟
خواهرم هنوز عین چیز سرخه و خیره است!
+نگو که به این یارو هم تمایل داشتی!
_نه…چیزه… ندارم…به تو دارم!
+وات؟!!
سریع رفت لبمو بخوره …
جدا کردمش
+اولا که …چیزه…سطح اخلاق این خونه رو نیار پایین .بعدشم…ااام…شایدم تا الان خیلی زیادی اومده پایین… …دوما که منم دوست دارم
خودم رفتم از لب بگیرم حسابی تو تخت لب همو میخوردیم و من سینشو گرفته بودم…اونم صورت منو
گرم بود…بوی زندگی …بوی هیجان …حس کنجکاوی بود و این جمله خیلی دیپ بود
ولییییی متاسفانه
تپی در واشد
دیگه داشت نفسمون بند میومد تو حلق هم
من شق بودم و خواهرم خیس!
سرمو آوردم بالا و یه نفسی گرفتم و گفتم:اتاق در سفید ،ضلع شر…
دیدم بابامه!

برای ادامه لایک و کامنت فراموش نشه!

نوشته: A.A


👍 4
👎 14
15801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

779582
2020-12-01 01:54:38 +0330 +0330

همون سه چهار خط اول پر از غلط بود.نخوندم.
تلاش کن هنرت!!!رو جای دیگه خرج کنی

2 ❤️

779586
2020-12-01 02:11:55 +0330 +0330

دوست عزیز قرص اکس رو باید از بالا مصرف کنی نه از پایین!!

7 ❤️

779623
2020-12-01 09:28:40 +0330 +0330

خدا وکیلی این جفنگیات چطوری به ذهنتون میرسه ؟ کاش این حجم از استعداد را توی صنعت خودرو سازی میزاشتین الان هممون بجای پراید سوار مازاراتی شده بودیم بخدا ، واقعا اینو چطوری بهش فکر کردی و نوشتیش ؟؟

1 ❤️

779684
2020-12-01 22:01:05 +0330 +0330

نخونده دیس رو بدین

0 ❤️

779802
2020-12-02 14:22:11 +0330 +0330

یعنی اولاریدم به این نوشتنت دوما آخه بیشرف اگه کوله حرومی هستی لازم‌ نیست اینطوری کسشعربنویسی وقت مردم بگیری ادمین لطفا کلاس ورتبه سایت روبااین چیزانیارپایین

0 ❤️

779845
2020-12-02 22:22:38 +0330 +0330

کاملا مشخصه که یه چیز سنگین و خفن زدی…نوش جونت داداش…اما توصیه میکنم مراقب سلامتی مغز فندقیت هم باشی.نخوندم چون کس بود.اما لایک بخاطر زحمت تایپ.

0 ❤️

779972
2020-12-03 15:26:08 +0330 +0330

کصکش کصمغز
برو نوشتن یاد بگیر بعد بیا کص بگو

0 ❤️

780008
2020-12-03 21:11:30 +0330 +0330

هیج فحشی نمی تونم برات بنویسم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها