خانواده مذهبی

1399/08/16

سلام علی هستم تو ی خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم اعضای خانواده ما پدرم رسول که پاسدار بود مادرم نجمه از ی خانواده پولدار مذهبی طوری که همه شهر کوچکمون پدربزرگم و میشناختن و محرم نصف شهر و نذری می داد. داداشم محمد و خواهرم زهرا منم که ته تغاری محمد داداشم 8 سال ازم بزرگتر بود و یه پسر مذهبی ریشی قرآن خون و موذن بود همیشه به من گیر میداد و زوری میبردم مسجد و قرآن خوندن یادم میداد و …

ولی من پایبند دین ومذهب نبودم از اونجایی که به قول معروف و به قول همکلاسیا و بچه محلا بچه خوشکل بودم زیاد از خونه بیرون نمیرفتم با اینکه مذهبی بودم و همه میشناختنم ولی بازم بودن کسایی که انگشتم میکردن و میچسبوندن بهم و متلک بهم میگفتن و اینا باعث شده بود که منم کنجکاو بشم و بخوام از سکس سر در بیارم اول راهنمایی بودم که از بچه ها میشنیدم فیلم سوپر نگاه میکنن و تو گوشی هاشون کلیپ گی دارن و با اینترنت میرن تو سایتای سکسی منم دلم میخواست ولی مگه می شد کل خانواده یک طرف داداشم هم یک طرف همه جوره تحت تدابیر شدید امنیتی بودم و بیرون از خونه هم فقط حق فوتبال بازی کردن با بچه های پایگاه و داشتم البته اونجا هم چشم خیلیا دنبالم بود ولی محمد حواسش بهم بود نمیذاشت با کسی جایی برم اولین بار تو حیاط خونه پدربزرگ مادریم که داشتن نذری میدادن من تو شلوغی ی پسر جوون انگشتم کرد و چند بار از پشت در گوشم میگفت دوست داری بچه خوشکل دوست داری ببرمت ی جای دنج ی حالی به این کون نرمت بدم 3 &4 مینی چسبیده بود بهم ی حال خاصی بهم دست داده بود نمیدونم شهوت بود یا کنجکاوی بچگانه به هر حال هرچی بود من که کیف کردم سال دوم راهنمایی بود که با امیر حسین تو ی نیمکت میشستیم اونم مثل من بود خوشکل بود و مذهبی و سر صف قرآن میخوند ولی خیلی شیطون بود چند وقت که گذشت و با هم صمیمی شدیم با همدیگه در مورد سکس حرف میزیدم و اکثرا هم او دستش و میذاشت روی رونم و میمالید ی روز بهم گفت فیلم سوپر دیدی گفتم نه و اوضاع خونه رو واسش شرح دادم که گفت اگه بذاری بکنمت گوشیمو که پر از فیلم سوپره میارم مدرسه و بهت نشون میدم منم با اینکه دلم میخواست اخم کردم و گفتم نه نخواستیم تو که از بقیه بچه ها بدتری و دو سه روزی باهاش قهر بودم بعد از این که آشتی کردیم بهم گفت تو وقتی جق میزنی آبت میاد یا مثل منم هنوز بالغ نشدی گفتم چی جق جق چیه دیگه که ی پوزخند زد و گفت بابا تو خیلی پاستوریزه ای جق هم نمیدونی چیه و شروع کرد واسم توضیح دادن و نامرد گفت تازه بعضیا موقع زدن سوراخ کونشونم با انگشت میمالن که لذتش چند برابر میشه

تا اینکه ی روز که حموم بودم برای اولین بار جق زدن و امتحان کردم بدن سفید و کون قلمبه خودم و تو آینه میدیدم و کیرمو میمالیدم وای چه حالی میداد که یاد اون صحنه که پسره انگشتم میکرد و از خوشکلیم در گوشم میگفت افتادم که واقعا از اونجا به بعد از جق زدن داشتم لذت میبردم از اونروز به بعد بیشتر با امیرحسین گرم گرفته بودم وقتی رونم و میمالید بهش کاری نداشتم تا ی روز زنگ ورزش گوشیش و آورده بود ی چند ثانیه از ی فیلم سوپر و بهم نشون داد و قطعش کرد باورم نمیشد ی زن و مرد لخت که زنه داشت کیر مرد رو میکرد تو دهنش بهش گفتم تا کسی نیست بذار ببینم که گفت نه واست خوب نیست انقدر اصرار و التماس کردم که گفت اگه بذاری کونت و بمالم و بهت بچسبم میذارم نگاه کنی بدون فکر کردن قبول کردم و رفتیم ی جای دنج فیلمو پلی کرد و دستش و گذاشت رو کون نرم و بزرگم زنه داشت واسه مرده میخورد و امیر هم دستش و کرده بود لای کونم کیر کوچولوم مثل سنگ شده بود و داشتم لذت میبردم که امیر چسبوند بهم کیرش و قشنگ روی کونم حس میکردم چون زنگ ورزش بود گرمکن پامون بود و بخوبی کیرش و روی کونم حس میکردم شاید 5 مینی شد واقعا لذت بردم از ترس ایتکه یکی بیاد رو سرمون رفتیم دیگه وقتی میرفتم حموم دو تا خاطره داشتم واسه جق زدن و امیرحسین هم دیگه ولم نمیکرد یا دستش تو کونم بود یا وقتی ی جای خلوت گیرمون میومد میچسبوند بهم و منم با اینکه لذت میبردم ولی هی نه ونوچ میکردم تا امیرحسین پرو نشه سال تحصیلی تموم شد و تمام تابستون و برعکس سالای دیگه منتظر بودم تا برم مدرسه با امیرحسین حال کنم و حتی اگه بشه بهش کون بدم سال تحصیلی سوم راهنمایی شروع شد اونروز تو مدرسه هرچی دنبال امیرحسین گشتم پیداش نکردم و با خودم گفتم تازه اول مهره نیومده ولی فردا پس فردا پیداش میشه ولی تا ی هفته ازش خبری نشد و پرس وجو که کردم گفتن رفتن ی شهر دیگه ای لعنت به این شانس تا چند روز دپرس بودم ولی شهوت ولم نمیکرد و بچه های کلاس و زیر نظر گرفته بودم تا با یکی اوکی شم ولی کیس مورد نظرم و پیدا نکردم دیگه هر وقت میرفتم حموم خودم و انگشت میکردم که واقعا لذتش چندبرابر بود من و داداشم محمد اتاقمون یکیه و تختامون به فاصله یک متر از همه و یک شب که از خواب بیدار شدم صدای عجیبی بگوشم خورد یواش چشمم و باز کردم دیدم که پتوی محمد هی بالا و پایین میشه و خیلی یواش میگه اوف چه کونی و هر بار دستش و میاره بالا تفی میکنه و به کیرش میماله و جِلق جِلق جق میزنه اصلا باورم نمیشد که محمد داره این کار و میکنه چند مین دیگه زد که پتو زد کنار و ی دستمال گذاشت رو تخت و شروع کرد به تند تند زدن و اوف اوف میکرد و میگفت قربون کون سفیدت برم و با ی آه آبش و خالی کرد رو دستمال و کیرش و که بزرگ هم بود و با دستمال تمیز کرد و دستمالا رو گذاشت تو ی پلاستیک و گذاشت زیر تختش وای از ی طرف شهوتی شده بودم از یطرف از حرکات محمد خندم گرفته بود و از ی طرف هم تعجب ! دیگه بعضی شبا تا میتونستم بیدار میموندم جق زدن محمدو تماشا می کردم از دیدن کیرش لذت میبردم با بوی آب منیش مست میشدم

بالاخره ی روز تونستم از این دستفروشا که تو خیابون دی وی دی میفروشن فیلم سوپر گیر بیارم با اینکه ی فیلم 2 هزارتومنی و 10 هزار حساب کرد ولی ارزشش و داشت ی بار تونستم 10 مینش و نگاه کنم منتظر خونه خالی بودم تا بتونم با خیال راحت فیلم نگاه کنم و ی دلی از عزا درارم تا ی روز که 28 صفر بود من بهونه درس و مشق و آوردم نرفتم خونه پدر بزرگ دی وی دی سوپر گذاشتم و نشستم با خیال راحت نگاه کردن خیلی برام جالب بود و حال میکردم تا اینکه شلوار و دادم پایین و شروع کردم جق زدن این نوع جق زدن هم حال خودش و داشت و بعد چند لحظه یادم به سوراخم افتاد و ی وری شدم و با ی دستم جق میزدم و با دستم خودم و انگشت و میکردم همراه با آه و اوه زنه تو فیلم به اوج لذت رسیده بودم که یهو صدای محمد اومد که داری چکار میکنه کثافت خشکم زده بود و قلبم داشت وایمیساد فقط ی لحظه به خودم اومدم شلوارم و کشیدم بالا و اومدم برم سمت تلوزیون که دی وی دی و بردارم که اولین پس کلی و تیپا رو از داداشم خوردم ورفت دی وی دی و از تو دستگاه در آورد و اومد سمت من و کشید تو گوشم خاک بر سرت کنن تو ی همچین روز عزیزی ی همچین کارایی میکنی منم مثل ابر بهار گریه می کردم و میگفتم ببخشید داداشی گوه خوردم تو را به حضرت محمد منو ببخش که گفت خفه شو اسم پیامبر و با دهن نجست نیار این فیلم و کی بهت داده هر کی بوده حتما کونتم میذاره که انگشت میکردی تو کونت با حرفاش داشتم از خجالت آب میشدم دوباره زد تو گوشم گفت بگو بخدا از دستفروش خریدم بخدا به کسی ندادم و ی نگاه بهم کرد دوباره میخواست بزنه تو گوشم که دستم گذاشتم رو صورتم گفتم نزن بخدا به بابا میگم کتکم زدی که گفت منم که فیلمت و برداشتم نشون بابا بدم وای اوضاع بدتر شد شروع کردم التماس کردن ولی فایده ای نداشت هی بهم بد وبیراه می گفت و کونی خطابم می کرد منم دوباره کار و خراب کردم گفتم مثل خودت که جق میزنی که ی پوزخند زد و گفت چطوری میخوای ثابت کنی من هم فیلم سوپر ازت دارم هم سوراخ گشادت و به بابا نشون میدم تو چی؟ دوباره بی اختیار شروع به گریه کردم التماس که ول کرد رفت تو اتاق و منم تا نیم ساعت گریه می کردم و داشتم سکته میکردم رفتم تو اتاق و گفتم محمد تو رو خدا آبروم و نبر قول میدم توبه کنم و هرکاری که گفتی بکنم با اخم نگام کرد و گفت به ی شرط گفتم باشه فقط باید راستش بگی تا حالا به کیا کون دادی شروع کردم به قسم خوردن که تا حالا به هیچکسی ندادم ولی قبول نکرد اومد بالا سرم و گفت خودم از سوراخت میفهمم شلوارت و بکش پایین و و رو شکم بخواب گفتم محمد بخدا به هیچکی ندادم که اخم کرد و گفت جواب بابا رو هم خودت بده که گفتم گه خوردم باشه و شلوارم کشیدم پایین و دراز کشیدم خودم دو تا انگشتم و به راحتی میکردم تو کونم که با رفتن انگشت اشاره محمد توی کونم بخودم اومدم هم ترس داشتم هم راستش و بخواید شهوت اومد سراغم انگشتش و هی عقب جلو میکرد و گفت خب لاپایی هم ندادی گفتم نه و قسم خوردم که گفت چند وقته خودت و انگشت میکنی دو سه ماهی میشه و همینطور ازم سوال میکرد و انگشتش و عقب جلو میکرد اینقدر این کار و کرد تا صدای در اومد و سریع خودمون و جمع و جور کردیم و موقع بلند شدن کیر شق محمد و دیدم که بهم گفت فعلا به بابا چیزی نمیگم تا ببینم خودت چکار میکنی ازش تشکر کردم و خداروشکر کردم و چون کیر شق محمدم دیده بودم مطمئن بودم که به کسی چیزی نمیگه ولی برام سوال بود آیا محمد میخواد منو بکنه فکرش هم حشریم می کرد اونشب گذشت و فردا هم تعطیل بود فکر کنم شهادت امام رضا بود و بازم خونه پدربزرگم بودیم که بعد ناهار محمد اومد و بهم گفت علی مگه مشقات و نوشتی که هنوز اینجا نشستی گفتم آره همه تکالیفم و انجام دادم که محمد ی اخم بهم کرد و گفت پس دینی و قرآن چی که قرار بود من یادت بدم اگه اومدی که الان وقت دارم باهات کار کنم اگه نه که باید با بابا کار کنی که دوزاریم افتاد و گفتم آره اصلا یادم رفته بود سوار موتور شدیم و حرکت به سمت خونه تا برسیم خونه هزارتا فکر از تو کلم رد شد یعنی محمد میخواست چکار کنه راستش و بخواید خودم دوست داشتم بکنه منو رسیدیم خونه رفتیم تو اتاق بعد از عوض کردن لباسا محمد اومد پیشم و گفت دیروز نشد سوراخت و درست چک کنم ببینم واقعا کیر رفته توش یا نه منم بخاطر اینکه سه نشه گفتم محمد بخدا من به کسی ندادم که گفت هیس دوست داری من این مشکل و حل کنم یا بابا که گفتم باشه هرچی تو بگی اومد کنارم و خوابوندم رو زمین و اینبار خودش شلوارم و تا بالای زانوم کشید پایین اول یکی از لمبرای کونم و مالید و سرموبرگردوندم نگاه کنم که گفت برگرد سرت پایین باشه گفتم چشم دوباره کونم و مالید و انگشتش و خیس کرد و راهی سوراخم کرد که ناخوداگاه ی آه کشیدم و اونم شروع به حرکت کرد و که دوباره انگشتش و درآورد و بعد خیس کردن گذاشت تو سوراخم و اینبار الکی ی آه با ناز و عشوه کشیدم که واقعا اگه دلش میخواد شروع کنه که با آه من ی جون گفت و با اون دستش لمبرام ومیمالید و بعد بلند شد رفت پشتم و لای کونم و باز کرد و ی تف انداخت رو سوراخم و دو تا انگشتش و با زور کرد توم که گفتم آی محمد درد میکنه گفت جون تو مگه دوست نداشتی که خودت و انگشت می کردی از خجالت ساکت بودم ولی شهوت همه وجودم و گرفته بود زد رو لپ کونم و گفت موقعی که جق زدن منو میدیدی کیرم و هم دیدی گفتم هوم گفت نشنیدم گفتم آره چطور بود بزرگ بود دوسش داشتی دیگه پرویی و پیشه کردم و گفتم آره ی جون گفت و دستش و از توم در آورد و درازکشید روم و ی بوس بهم کرد و در گوشم گفت دوست داری بکنمت گفتم از خدامه با این حرفم دیوونه شد و لختم کرد و خودشم لخت شد و تا نیم ساعت فقط بدن ناز و سفید و بی موم و میخورد که تعجب کردم البته بعدا فهمیدم که تو محل قبلی که بودیم کونی محل بوده و حسابی کون داده بوده و این اولین بارشه که میخواد بکنه و خداییش هم وارد بود اصلا هم بهم رحم نکرد و همون روز شکمش و چسبوند به کمرم و اون کیر بزرگ و تا ته توم جا داد و از اون روز کونی شخصیش شدم و الان 8 ساله که دست از سر کون من بر نمیداره البته خودمم راضیم جاهای زیاد و ریسکیی باهام سکس کردیم که اگه دوست داشته باشید واستون مینویسم بخصوص اولین ساک زدنم که داستان جالبی داره.

نوشته: علی


👍 1
👎 21
45701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775704
2020-11-06 00:42:40 +0330 +0330

به زور خواستی بگی این خانواده های پاسدار و مذهبی همشون در بچگی کونی محله بودن … گفتن نداشت!!


775731
2020-11-06 02:47:34 +0330 +0330

به به! به به!
چشمِ کبوتر بچه بازِ بزرگ
مکتبدارِ علوم مذهبی دینِ نور و ایمان
سردمدارِ ناز پسرانِ نابالغ
حاج آقا سعید طوسی روشن! 😂
شرط میبندم اگر خودش کصتانتو بخونه پشماش جوری میریزه که بعدش رفیقاش سعیده جون صداش میکنن!
پ.ن: ترکیب ۳ عنصر کونی و پاسدار و مذهبی… خیلی خسته اس، خیلی! 😕

3 ❤️

775738
2020-11-06 03:34:07 +0330 +0330

من داستانتو باور میکنم چون تمام این کثافت کاری ها مثه همجسنگرایی و تجاوز فقط از پس مذهبی های ایران برمیاد

5 ❤️

775739
2020-11-06 03:35:26 +0330 +0330

فعلا کونیا سایت رو محاصره کردن احتم
خواهشا دوستانیکه موافالا ادمینم یا کونی یا کون کن قهاریه یا قبلا بوده و از این نوع داستان خوشش میاد…پس هرچی بگیم کوچکترین فایده ای نداره و بیخود اعصاب خودمون و کاربران گل شهوانی را خورد میکنیم…پس تا اطلاع ثانوی فقط این داستانها را نمیخونیم … همین:
خواهشا دوستانیکه موافقن کامنت منو لایک کنن شاید ادمین از خواب خوش پرید و به اکثریت کاربران سایت و نظرشون احترام گذاشت

7 ❤️

775749
2020-11-06 04:20:57 +0330 +0330

کستانت بی ارزش بود نکته قابل توجه اینکه اخر داستان برادر بزرگت کونی محل قبلی بوده جااب بود.

2 ❤️

775760
2020-11-06 07:40:11 +0330 +0330

همش قشنگ بود فقط اخرش ک محمد کردتو سانسور کردی تند رفتی تمومش کردی

0 ❤️

775767
2020-11-06 09:51:54 +0330 +0330

کاری ندارم هستن ادمهای به ظاهر مذهبی که منحرفند ولی دیگه اینو به همه اتلاق نکنید . توی همه صنفی ادم خوب و بد هست

4 ❤️

775788
2020-11-06 12:22:09 +0330 +0330

تها حالا پسر ندیده بودم یه ویژگی از خودش بگه که همه بگن کونیه
سپاه تو کونت

0 ❤️

775806
2020-11-06 15:29:34 +0330 +0330

ای عزیزم تو پسر سعید طوسی هستی اره
خوب به بابات کون میدادی نمیرفت اون بچه ها رو بکنه

0 ❤️

775814
2020-11-06 19:43:28 +0330 +0330

گوزو. خلاصه کلام که شاه ایکس گفت. دقیقا همینه. به نظر می رسه پاسدارها خوب کونت گذاشتن و هنوز ادامه داره. گوزو

0 ❤️

775944
2020-11-07 16:03:43 +0330 +0330

چشات روشن

0 ❤️

776012
2020-11-08 02:55:57 +0330 +0330

چراغی که به خونه رواست به مسجدحرامه.بچه مسجدیا اصولا کونین و این زنجیره ادامه داره…

0 ❤️

776128
2020-11-09 00:02:38 +0330 +0330

فک کنم خودت و داداشت یکی دو جلسه پیش سعید طوسی بودین:))))

0 ❤️

788101
2021-01-24 01:53:05 +0330 +0330

مثل اینکه اینجا خیلی مذهبی داریم بعضیا جوری کامنت گذاشتن که آدم فکر میکنه یا پاسدارن یا بچه پاسدار و آخوند و کلا مذهبی اگه اینقدر معتقدید پس اینجا چکار میکنید . داستان هم دروغ بود ولی بد نبود

0 ❤️