خدایا منم میبینی صدای دلم رو میشنوی

1396/01/11

شاید این داستان برای شما داستان سکسی نباشه ولی ممکنه درد زندگی یه انسان یک همجسم مثل خودتون باشه .


داشت توی من تلمبه میزد گیس های دم اسبی ام را گرفته بود و بیرحمانه تلمبه میزد انگار نه انگار من انسان درد احساس میکنم و ناگهان تلمبه ها تموم شد و صدای ناله اش بلند شد فهمیدم ارضا شده از روم بلند شد و کاندوم رو در اورد و تهش را گره زد و در سطل اشغال انداخت.اسمش احمد بود مردی هیکلی قد بلند با صورتی خوش فرم که اگر کمی اخلاق داشت یه جنتل منی بود برای خودش بلند شدم و رفتم لباس هایم را پوشیدم اومد بهم پول بده دیدم به جای 400 هزار تومن 300 تومن داد سرش داد زدم و بهش گفتم :احمد اقا اینکه 400 هزار تومن نیست چرا پولمو کامل نمیدی دفعه پیش هم همینکارو کردی. با عصبانیت یه سیلی محکم بهم زد که نزدیک بود اشکم در بیاد بهم گفت : دفعه اخرت باشه سر من داد میزنی میدونی چرا 100 تومن کم کردم چون اه و اوه که نمیکنی ساکم بلد نیستی بزنی و همش دندون میزنی . با گریه از اونجا اومدم بیرون زنگ زدم به سیاوش که ببینم داروهای مامانم رو گرفته یا نه بهش گفتم کجام و گفت : نزدیکتم همون جا وایسا الان میام . اما برای اینکه از اون خونه ی لعنتی دور شم رفتم سر کوچشون سیاوش بعد از 10 دقیقه رسید تا اومد بپیچه تو کوچه منو دید و وایساد اومدم کیسه دارو هارو ازش بگیرم که گفت : شد 500 هزار تومن گفتم : سیاوش من 300 بیشتر ندارم گفت : خوب پس دارو ها رو نبر گفتم نمیشه مادرم مریضه دارو هاش واجبه بهت قول میدم فردا برات بیارم یه نگاهی به هیکلم انداختو بهم گفت : شاید بتونی یه جوری برام جبران کنی راه بیوفت بریم خونه.
وقتی رسیدیم خونش که در واقع یه خونه ی تک واحدی قدیمی و کلنگی بود حالم بد بود احساس بدی داشتم اما به خاطر مادرم مجبور شدم برم تو خونش و قتی وارد خونه شدیم به من گفت : برو تو پذیرای لخت شو تا بیام
خونش داغون بود دیوارا ترکای بزرگ برداشته بود کف خونه لباس ریخته بود انگار صد سال پیش جاروش زده بودن و خلاصه اماده عملیات شدم اومد لباشو گزاشت رو لبام و یه چند دقیقه ای لب گرفت ازم بعد پاهاشو باز کرد ودستاشو برد پشتش و به زمین تکیه داد و گفت : بخورش کردم تو دهنم بو میداد و مزه لجن گفتم : برو بشورش رفت شستش و قبل از اینکه بیاد رفت کاندوم از کمدش اورد کیرش کلفت نبود ولی دراز بود و راحت تو دهنم جا میشد یه چند دقیقه ای براش خوردم بعد کاندوم رو کشید رو کیرش و بازم تکرار
بعد از این که کارش تموم شد بیحال افتاد رو زمین ساعت ده و نیم بود که رسیدم خونه
مادرم با ویلچر اومد سمتم و گفت : سلام مامان جون قربونت برم کجا بودی عزیز دلم چرا اینقدر دیر اومدی
گفتم : بعد از سر کار رفتم خونه دوستم مژگان و کیسه دارو هارو بهش دادم و بوسش کردم . گفت : عزیز دلمی مادر پول این دارو ها رو از کجا اوردی بهش گفتم از رئیس فروشگاه قرض گرفتم چی میتونستم بهش بگم اگر بهش میگفتم شیرینش تک دخترش فاحشه توی خیابون شده چی کار میکرد.
لباسامو در اوردم و رفتم زیر دوش اب داغ گریه میکردم و اما فریاد هامو توی دلم سر کوب میکردم تا مادرم نشونوه و ناراحت نشه و توی دلم گفتم خدایا فریاد های سرکوب شدمو میشنوی منم میبینی.
.
.
.
.
.
.
.
نظر یادتون نره
پایان.

نوشته: 100ra


👍 9
👎 6
10870 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

586850
2017-03-31 15:25:59 +0430 +0430

دردناک بود. غیر واقعی به نظر میومد که البته خیلی مهم نیست.
کوتاه بود و پختگیش کم بود.
اما این موارد تو جامعه کم نیست. امیدوارم هیچکس به این کار مجبور نباشه‌

1 ❤️

586854
2017-03-31 15:47:17 +0430 +0430

واسم مهم نیست واقعی بود یا فقط یه داستان مهم اینا از اینا بدترش هر روز داره اتفاق میوفته و به دلیل فقز فراگیر اوضاع از این بدتر هم خواهد شد.
چند روز پیش ی دخترو نشونم دادن که 14 سالشه اما یه فاحشه حرف ایه فاحشه واقعی کسیه که اینارو به این روز انداخته نه کسی که واسه سیر کردن شکمش به این راه کشیده میشه…

0 ❤️

586861
2017-03-31 16:22:08 +0430 +0430

صدرای عزیز این داستان یا قصه نیست این درده

0 ❤️

586864
2017-03-31 16:32:50 +0430 +0430

خداکنه هیچ وقت این واقعیت نداشته باشد…

0 ❤️

586869
2017-03-31 16:49:01 +0430 +0430
NA

mn ke to nzdikm ndidm chnin admayi vli motmaenm hastn dastantm asln khob nnvshti msle in ke copy ham hast

1 ❤️

586878
2017-03-31 17:40:29 +0430 +0430

بازم چسناله بازم زنجموره !
اصلا دارم گوله گوله اشک میریزم!!!.یادم نیست این داستانو خونده باشم ولی اسمش به جشم خورده!
حداقل اسمشو عوض میکردی یه دستی توش میبردی که کسی نفهمه.
هر چند بچه های شهوانی خودشون اخر دودره بازان.

0 ❤️

586900
2017-03-31 19:38:50 +0430 +0430
NA

dostan vase shomahm soale in pooras ke khodshe hmon tirass nvisnds ya mn in vast gij shodm!?

0 ❤️

586932
2017-03-31 23:11:08 +0430 +0430

درد جامعه ماست.درد مردمی که سرشار از عقده های جنسی هستن و برای پول به ناموس مردم دست داری می کنند بی خبر که روزی ناموس خودشان فاحشه می شود.خدا بزرگه شک نکن.

0 ❤️

586948
2017-04-01 05:50:03 +0430 +0430

دوستان ممنون که این داستانو خوندین کاملا این داستان ایده اش از شخص نازی خانوم بوده اما من فقط این داستانو محض آزمایش قرار دادم تا ببینم هنوز هم همچنین داستانایی طرفدار داره که فکر کنم جواب خودمو گرفتم مطمئن باشید داستان بعدی از خودم هست
مرسی که نظر دادید اگرم دوست داشتید موضوع داستان جدید رو خودتون انتخاب کنید

0 ❤️

586984
2017-04-01 12:53:59 +0430 +0430

داستانو قبلا خونده بودم

0 ❤️

587168
2017-04-02 19:09:56 +0430 +0430
NA

کیر خر تو داستانت 100را جان

0 ❤️

587364
2017-04-03 18:18:14 +0430 +0430

یه حس خاصی داشت,به نداری های زندگی امروزی میخورد

0 ❤️