سلام خاطره ای که براتون می نویسم برای سال 76 یا 77 هستش من یه اون موقع 16 ساله بودم یه پسر حشری به تمام معنی ، موبایل که نبو د تلفن خونمون به صدا در اومد گوشی روو ورداشتم یه دختر با یه صدای ناز گوشی رو ورداشتم بعد سلام احوالپرسی گفتم ببخشید نمی شناسمتون بعد یکم سر به سر گذشاتنم بهم گفت که همکلاسی آبجیمه و گفت که دیدمت ازت خوشم اومده میخوام باهات رفیق شم گفتم خوب اشکالی نداره ولی منم باید ببینمت . بعد چند روز صحبت کردن بصورت تلفنی قرار شد برم تو محلشون ببینمش . خونشون نزدیک محله ما بود یه دختر حدوداً 13ساله خیلی خوشگل و ناز بود برگشتم خونه بهم زنگ زد صحبت کرد
یم دیدم پایست بهش گفتم بیا خونمون با هم حرف بزنیم گفت باشه چند روز بعدش قرار گذاشتیم خونه ما مادرمینا رفته بودن روستا و پدرم تهران بود برای کاری رفته بود تهران معلوم نبود کی قراره برگرده . روز موعود فرا رسید و من سرشار از هیجان یه فیلم سکسی گذاشتم توی دستگاه ویدیو که وقتی اومد ببینیم و حشریش کنم تا بعد بریم سراغ اصل قضیه خلاصه قرار ما ظهر ساعت 2 بود دل تو دلم نبود خیلی هیجان داشتم ساعت یک ربع به2 زنگ خونه به صدا در اومد خوشحال بدو رفتم به سمت در کیرمم سیخ شده بود خیلی تابلو شده بود البته خیلی بزرگ نیستا ولی چون شلوار گرمکن پارچه ای تنم بود تابلو شده بود
قبل اینکه بپرسم کیه درو وا کردم قبلم داشت تند تند می زد که یهو دیدم بابام پشت دره باهاش دست دادم کمرمو دادم عقب تا معلوم نشه با بابام روبوسی کردیم و من اظهار خوشحالی در حالی که داشتم سکته می کردم ولی شانس آوردم بابام از دختره زودتر اومده بود وگرنه پاک آبروم رفته بود رفتیم خونه برا بابام چایی و میوه آوردم سریع فیلم سوپرم گم و گورش کردم و شروع به صحبت بابابام که کلا پاک یادم رفت با یکی قرار داشتم ساعت دو رو رد کرد و خبری از دختره نشد گفتم آخیش اینم که مارو سر کار گذاشته بود خوب شد نیومدش . آقا داشتیم با پدر گرامی صحبت می کردیم که زنگ خونه به صدا دراومد گفتم من برم ببینم که کیه همین که در وا کردم دختره می خواست زود بیاد تو هلش دادم عقب گفتم کجا گفت زود باش نبیننمون گفتم بابا برگرد بابام اومده خوب شد زود نیومدی. هیچی آقا خدا خیلی دوستم داشت که هم مانع آبرو ریزیم پیش بابام شد و هم اینکه گناه نکردم و از یک گناه کبیره توسط خدا محافظت شدم دوستان سعی کنیم خودمون رو از گناه حفظ کنیم ارزش نداره بخاطر چند لحظه لذت زود گذر خودمون و آخرتمون رو تباه کنیم .
نوشته: ابراهیم Z
خواهر کوچیکه تو هم هم زمان رفته سر قرار به یکی بده ولی چون تو پسر خوبی بودی و گناه نکردی دوس پسر لاشی خواهرت هم تو اون لحظه کیرش لای زیپش گیر کرد و نتونس خواهرتو ترتیب بده آفرین به بابات که به موقع برگشت
حیف اون کیر وخایه که خداوند به تو داده،از من میشنوی کیرتو بزار زیرگیوتین تا فقط دوتا خایه آویزون برات بمونه،کسخل نتیجه اخلاقی هم برامون گرفته
بدبخت خدایی که میگی دوستت نداشته
کیرت کرده میفهمی؟ کیرت کرده
مثل اینکه فحش خونت کم شده ؟! جاکش پدر نتیجه گیری ام می کنه از این کیون نامه!!
به نظر من اولین وسیله ای که در سمت راستت میبینی رو بکن تو کونت کس کش با این جق نوشته.
من وتوتقریبا"هم سن بایدباشیم وجزوبدبخت ترین ادمها.بادنیاامدن ماکشوردرجنگ افتادکلی شهیدو…همه برای رفتن به بهشت ازهم سبقت میگرفتندمااصلا"هیچی ازبچگی نفهمیدیم.وهمچنان درنفهمی غوطه وریم چراامدیم به دنیا؟؟؟
جدا از اورگانی بخشی وزارت خونه ای جایی بهتون حقوق میدن بیاین کسشر بنویسینو آخرش نهی از گوز کنین؟اگه اینجوریه دس مام بند کنین
کسکشای بی ناموس کم ادای تنگارو درارین دیگه هر گوهی که میخورین میشه خواست خدا و هرگوهی که نصیبتون نمیشه میشه دوسداشتنه خدا.ریدم به امثاله تو تخم سگه حرومی
این سایت سکسیه.لطفا خاطرات معنوی خود را جای دیگر بیان کنید.
کیر تمام روضه خونها تو کونت با این داستان تعریف کردنت
کلید اسرار:این قسمت ب پدر مادر خود نیکی کنید و دختر سیزده ساله ک در ان زمان نمیدانست کص چیست می اید و به شما میدهد
کیر تو دهنت بچه کونی تو دنبال گناه نیستی پس اومدی اینجا کون بدی کیرم از پهنا تو دهنت ک جر بخوره
ابي جان
به قول خودت موبايل نبود
اون موقع
در نتيجه دختر ١٣ ساله اون زمان با ننش يا تو روضه بود يا جلسه يا وسط سبزي پاك كردن عروسكاشو ميخوابونده
باشد كه رستگار شوي (clap) (dash)