خدمت زنا و بگا (۲)

1400/10/03

...قسمت قبل

به بچه ها گفتم چطور گفتند نبودی سروان اومده بود سرکشی از دادگاه گفت چرا ارش نیست گفتیم که رفته بیرون خرید چون غذا کم میدن جناب سروان پول گذاشتیم رو هم گفتیم یکیمون بره خرید از سوپر مارکت سروان هم گفته بود میشینم تا بیاد بچه ها گفتند یک ساعت بود تا اینکه رفت گفت بهون بهت بگیم فردا وسایلت رو جمع کنی میخواد نامه انتقالیت رو بزنه به یک جای کیری اقا منو میگی کوفتم شد فکر فکر اگر فردا بفرستدم چی میشه و از این فکر ها که کس مفت پرید خلاصه فردا صبح سروان اومد. گفت ارش بیا اتاقم رفتم گفت بدون اجازه کدوم گوری بودی گفتم جناب رفته بودم مارکت گفت غلط کردی سوپرمارکت یک ساعت نشسته بودم فکر کردید اینجا افسر نگهبان ظهر میره میرید هرجا دوست داشتید گفت نامه انتقالیت رو میزنم دادگستری کل فکس میکنم سرهنگ جابه جات کنه منم گفت جناب سروان به خدا اعصابم داغون بود رفتم بیرون خرید یکم هم گشتم ببخشید برگشتنی اومدم درب دادگاه در بزنم دیدم از لای نرده ها ماشین شما پارک چون سیگار کشیده بودم بوی سیگار میدادم نیومدم تو تا اینکه شما رفتید اومدم بعدش گفت بیا این فلاکس رو ببر ابدارخانه پر اب کن یک چای کیسه ای هم بنداز توش برگرد نری یک ساعت دیگه بیایا گفتم چشم رفتم برگشتم گفت بشین نشستم گفت ارش جان میدونم سن بالا اومدی خدمت سخت برات اولا سیگار نکش مرتیکه نکنه میخری میاری تو دادگاه هم میکشی گفتم نه به خدا گفت دوما نمیگی بدون اجازه میری بیرون بدون هماهنگی خب قبلش دفترچه کوفتی رو بیار من مرخصی ساعتی بدم بنویسم توش که اگر ماشین زد سقط شدی لاعقل من لاکار نرم گفتم ببخشید جناب گفت پاشو برو اخرین بارت باشه منم تو کونم عروسی بود گفتم چندتا ببخشید غلط کردم تکرار نمیشه میرزه به کس کردن اخ که چه حالی داد بعداز ظهر شد حمید گفت لاشی کجا بودی گفتم رفتم دلم گرفته بود پارک قدم زدم سیگار کشیدم چطور گفت با سحر که نبودی گفتم نه گفتم که بهت کات کردیم دوباره پیام دادیم به هم و کلی از هم تعریف کردیم من گفتم قربونت برم که انقدر سفیدی چه اندامی داری چه کس خوشمزه ای دورت بگردم و… اون هم واااااای باورم نمیشه دوبار ابم رو اوردی لای پاهام درد میکنه از بس محکم زدی توش اخ … پس فرداش دوباره قرار گذاشتیم و رفتیم توی خونه بلافاصله لخت شدیم بغل هم لب لب و بعدش شروع کرد ساک زدن من هم بعدش یه دل سیر کسش رو خوردم که گفت ارش ، جانم تو اصلا دلت نمیخواد از پشت، وااااااااای باورم نمیشد داشتم بال در میاوردم گفتم خب از خدامه گفت فقط باید صبر کنی برم دستشویی بیام گفتم جیش داری گفت نه خنگه برم توش رو خالی کنم خب یک لبخند زد و رفت منم تو ذهنم یک لحظه گفتم اح نرینه روم اما انقدر کون دوس داشتم بکنم که بیخیال این فکرها شدم و اومد گفت بریم حمام گفتم باشه رفتیم دوش رو باز کرد رفتیم زیر دوش بغل هم لب گرفتیم چرخوندمش شامپو زدم به کل تنش و گرفتمش تو بغلم از پشت چسبوندمش به دیوار لپای کونش کفی بود لای پاش کل تنتش رو کف زده بودم کیرم رو گذاشتم لای پاش یکم لای پاش عقب جلو کردم چرخید چسبید به دیوار پاهاش رو جفت کرد رونهاش رو چسبوند به نم گفت بزار لای رونهام منم چسبیدم بهش گذاشتمش لای رونهاش و عقب جلوش کردم لب میگرفتیم و من لای پاش عقب جلوش میکردم گفت بسته کیرت بشور کفش بره شستمش نشت و ساک زد با تمام وجود که ابم اومد صورتش رو گرفت زیرش و ریخت رو صورتش رفت زیر دوش سصتش و نشست کیر خوابم رو خورد تا بلند شد گفت از کون بکن چرخید گذاشتمش روی سولاخش گفت اینجوری که نه درد داره گفتم چیکار کنم گفت انگشت کن باز شه انگشت فاکم‌ رو اب دهن زدم گذاشتم روی سولاخش فشار دادم رفت تو یکم عقب جلو کردم بعد دوتا انگشتم رو کردم توش عقب جلو کردم اومدم شامپو بزنم به سرش گفت میسوزه اینجوری تف بزن تف زدم به سرش و کردم توش واااای کیرم توی یک کون بود من که سکس نداشتم توی این چند روز از همه جا یک دختر رو کرده بودم دل تو دلم نبود شروع کردم به عقب جلو کردن حوری اخ و اوخ میکرد که حس میکردم از کون دادن بیشتر لذت میبره توی این حالت کلی کردمش بعد گفت بریم تو سالن خودمون رو خشک کردیم و رفیتم تو سالن نشست و شروع کرد به ساک زدن بعد چند دقیقه ساک زدن گفت بریم تو اتاق روی تخت رفتیم پاهاش رو داد بالا ‌‌و خوابیدم لای پاهاش میخواستم از کون بکنم گفت نه از کس میخوام گذاشتمش روی کسش و کردم توش شروع کردم به تلمبه زدن بعد چند دقیقه داشت ابم‌ میومد درش اوردم ریختم روی شکمش بالای کسش خودمون رو پاک کردیم و من باز هم با دیدن کوچه و امار گرفتن سحر که کسی نباشه رفتم و سحر گفت من هم بعد تو میام برو رفتم دادگاه اون روز کلی فکر کردم حسابی سیر شده بودم از سکس اما باز هم همش به اون لحضه فکر میکردم و توی ذهنم همش مرور میکردم سکسمون رو

همش تو ذهنم اون لحظات سکسمون رو مرور میکردم و لذت میبردم تا فردا بعد از ظهر کلی از سکسمون توی پیام ها تعریف کردیم و لذت بردیم همش از هم تعریف و تمجید میکردیم گفتم پس فردا باز هم بریم گفت باشه هماهنک میکنم باهات فردای اون روز باز هم به پیامک بازی گذشت پس فرداش که قرار بود هماهنگ کنه گفت نمیشه دیگه بریم ارش دختر خالمینا از سفر اومدن گفتم چه زود گفت شوهرش سنگ کلیش گرفته مجبور شدن برگردن سفر هم زهر مارشون شده گفتم منم با این خبر انگار زهر مار خوردم که کاش میخوردم روز بعدش بعد تایم اداری گوشی که رو که روشن کردم پیام بدیم دیدم رگباری پیام داده، وای ارش بگا رفتیم ترو خدا دیگه پیام نده زندگیم به گا رفت بد بخت شدم من خودم رو میکشم و از این حرف وااااااای انگار زیر پاهام اتیش روشن کرده بودن دل تو دلم نبود خدایا خدایا چی شده من که زنگ نمیزدم بهش که نکنه یک وقت شوهرش نیست مادر شوهرش یا مادر خودش خونشون باشه بگا بریم دلم رو زدم به دریا زنگ زدم چند بار جواب نداد تا اینکه بعد یک ساعت زنگ زد رفتم پشت دادگاه جواب دادم داشت گریه میکرد گفت بدبخت شدیم ارش دیگه نه زنگ بزن نه پیام بده گفتم چرا گفت از طبقه دوم ساختمان سر کوچه یک خانمه همسایه دختر خالش از رفتن ما دو تا توی خونه عکس گرفته زنه میدونسته من دختر خالشم و قبلا من رو تو محله با دختر خالم دیده بوده که دختر خالم هم معرفی کرده بوده و گفته بودن متاهل هستم و این جریان رو به دختر خالم تعریف کرده عکس ها رو هم ارسال کرده براش و اون هم به شوهرش گفته شوهرش خیلی مذهبی نمازش قضا نمیشه هیچ وقت( که کاشکی نبود اونوقت با هون اتو که داشت ازش فقط میرفت سراغ کردنش و بیخیال من میشد) خلاصه شوهر دختر خالش رفته بوده پیشش گفته بوده زنا بزرگترین گناه چرا اینکار رو کردی و این حرف ها و اون هم از ترس همه چیز رو گفته بوده و کفته بوده اسم من ارش و از سرباز های دادگاه هستم این ماجرا گذشت من دل تو دلم نبود گفتم الان به شوهرش گفته و میان یه کتک حسابی میخورم و به خاطر زنا ازم شکایت میشه و وااااااای سرباز دادگاه باشی و این غلط ها واااااای اگر پدر مادرم بفهمند ابروم رفت کی میخوره شلاق رو از اون سر ایران پدرم بیاد پسر بی ابروش رو در بیاره از بازداشت و… کلی فکر دیگه خوابم نمیبرد که همش بدبختی تو ذهنم بود تا اینکه جمعه که دادگاه تعطیل بود درب دادگاه رو زدن یکی از بچه ها رفت دم درب اومد گفت ارش یکی باهات کار داره من رو میگی داشتم میموردم دستم میلرزید رفتم جلوی در تا برسم جلوی در از اسایشگاه یک دقیقه هم نمیشد اما برای من یک سال گذشت رفتم یک نفر جلوی در بود گفت ارش شمایی گفتم بله گفت بیا رفت پشت ساختمان دادگاه منم رفتم رسیدم پشت دادگاه محکم گذاشت زیر گوشم جوری که گوشم صوت کشید کاری نمیتونستم بکنم چیزی نمیتونسم بگم گفت این رو بخور مابقی باشه برای حساب کتاب اون دنیات با خدا گفت خجالت نمیکشی با زن مردم دهنم خشک شده بود دستام میلرزید فکم قفل شده بود گفت به شوهرش بگم بیاد چالت کنه با صدای لرزون گفتم گوه خوردم مگه شوهر داره گفت پس چی گفتم من فکر کردم مطعلقه است گفت گوه خوردی این فکر رو کردی فقط به خاطر اینکه زندگی اینها از هم نپاشه چیزی نگفتم مجبورم چیزی نگم گفت بهم گفته چه پیام هایی دادید به هم با این عکس، عکس ها رو نشونم داد و با پرینت پیامک ها کارت تموم میشه توی دادسرا گفتم گوه خوردم غلط کردم خلاصه با کلی التماس گفت شانس اوردید جفتتون این ماجرا رو من و زنم فهمیدیم به زنم گفتم کسی به خبر بشه من میدونم و اون و به اون حرام لقمه هم گفتم یک بار دیگه چنین خطایی بکنه به شوهرش هم میگم گفت استغفار کن بدبخت که گناهی که کردی از گناهان نا بخشودنی میگی ببخشید من کی هستم که ببخشم خدا اگر بخشیدت شرط تف کر روی زمین و رفت اون شب گفتم خدایا غلط کردم شیطون نره تو جلدش عصبی بشه بره به شوهرش بگه فردای اون روز رفتم اتاق سروان گفتم جناب سروان اون روز که بیرون بودم با چند نفر دعوام شد شب با موتور اومدن دور دادگاه داد و بیداد که ال میکینیم بل میکنیم ترو خدا نامه من رو بزن سرهنگ جا به جام کنه شر میشه برای خودم و شما اینها اراذل هستند سروان هم که دل خوشی از من نداشت نامه من رو با اضافه انظباتی فرستاد برای سرهنگ و موافقط شد رفتم یک شهرستان دیگه و پشیمان از کاری که کردم واقعا زنا کار اشتباهی اما کاری که شده شده من به خودم قول دادم اینکار رو تکرار نکنم شما هم اگر در شرایطش بودید نکنید زندگیتون رو به گا ندید من شانس اوردم بگایی نشد.

نوشته: آرش


👍 6
👎 6
25901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

849646
2021-12-25 01:54:24 +0330 +0330

عاشق این گربه ها هستم که دستشون به گوشت نرسه میگن پیف چه بوی گندی میده!!!
من تشویق یا توبیخ نمیکنم سکس با هرکسی چه شوهردار چه بی شوهر ولی این نصیحت های آخر داستان رو وقتی بکن که شرایطش برات پیش بیاد ولی خودت اینکار رو نکنی.

3 ❤️

849651
2021-12-25 02:02:14 +0330 +0330

بعد از ۲ شب ادمین زحمت کشیده امشب ۹ تا داستان آپلود کرده که ۶ تاش گی هست یکی از اون سه تای دیگه هم این داستان سراسر کسشعر و ضعیف هست واقعا شهوانی هم دیگه حال نمیده
من از زمان سایت سه کاف ، داستان اروتیک میخونم یا همین اوایل شهوانی
اونا کجا و این داستانهای چرت و پرت کجا
اونا رو میخوندی از اول تا آخرش شق بودی

2 ❤️

849734
2021-12-25 10:17:49 +0330 +0330

خدایی با 26 سال سن رفتی خدمت، کونی شدی یا سیگاری؟
اینو جواب بده چون داستانت به شاش سگ هم نمی‌ارزید

0 ❤️

849774
2021-12-25 17:51:34 +0330 +0330

کلید اسرار باز تفت دادی؟؟؟؟؟😂😂😂😂

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها