خلسه صبحگاهی من

1397/09/14

نیش سرمای صبح به تنم می خوره.لحاف سَبُک رو به طرف خودم می کشم .لحافی که هم گرمه وهم خنک. لحاف را که می کشم بدن عریانی به دنبالش به بدن برهنه‌ام می چَسبه و گردنش رو روی گردنم قفل می کنه و طره ای از موهای مشکی صافش روی صورتم می ریزه .با خنده می گه : خرس گنده‌ی لوس خودم . و لاله گوش مخالفم رو می مکه و می گَزَه .
بدنم را برایش باز می کنم . از درون همه بدنم رو کش می دم و هی بازتر می شم ،مثل اینه که یه چیزی توی همه بدنم جریان پیدا می کنه و من ناچارم مدام خودمو کش و ورز بدم و بازترش کنم. الهه کارشو بلده ، به موهای فرِ کوتاهم چنگ می زنه و به عقب می کشه .درد خفیف و لذیذش به تنم رعشه میندازه.گردنم رومی مکه و لبم رو می بوسه و می خوره و با دست دیگه‌ش از پستون تا رونم رو نوازش می کنه، گاهی تند گاهی آرام.
حالاخیس شده ام و ناله ام رو بلند کرده .تب‌دار می گویم بیشتر… محکم تر…برو تو دره…وگرنه بلند مشم میخورمتا. میگه بهتر، شب منو نخوری می کشمت!
به چشمای سیاه زغالی اش زل می زنم و او به چشمان عسلی من. با لبخندهایی عاشقانه،لبخندهایی مستقل از زمان.
الهه همه‌ش 55کیلوئه ولی وقتی اسیرشم و موهام رو می کشه و بدنم رو میخوره تبِ تَنش مستم می کنه و خودم رو اونقدر کش و قوس می دم که که کاملا روی بدنم پهن می شه، رامم می کنه ، اسیرم می کنه و تکه تکه بدنم رو حال میاره تا وقتی بیحال و بی رمق توی بغلش ولو شم.
بیشتر وقتا که عشقبازی صبحگاهی مون تموم میشه یه چیزی میگه . امروز گفت : فکرشو بکن “آلالی” ، تا دو ماه پیش وقتی میومدی آرایشگاه پشت سر بهت می گفتم “آلی واله” . گفتم :“آلی واله” حالا عشقته … اسیرته …دربندته.اصلا نهنگته!.
گفت : دولفین‌مه… گفتم: آره دولفینتم… وقتی زیر تیغ جراحی رفتم نمی دونستم قراره دوست دختر یه دختر باربی 55 کیلویی شم که 15 سانت از از خودم کوتاه قدتره. گفت :هیس …من از دخترای درشت خوشم میاد. وقتی گفت “دخترا” هری دلم ریخت. یعنی دیگه براش دخترم؟تا کی؟ و چند قطره اشک از گوشه چشمم رو دستش ریخت.
دوباره محکم بغلم کرد طوری که انگار خودم و پستونام لای آغوشش گم شدیم.
آروم تو گوشش گفتم :من از آن روز که دربند توام آزادم.
چشممو بوسید. اشکامو بوسید.
اشک هایی که دیگه بند نمیومد.
تمام

آلاله


👍 2
👎 3
14055 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

733988
2018-12-05 20:28:41 +0330 +0330

کس شررررر

0 ❤️

733989
2018-12-05 20:35:18 +0330 +0330
NA

من از آن روز که در بند تو هم آزادم پادشاهیم که به دست تو اسیر افتادم
برا قسمت پادشاه بودنت باید بگم کیر منم نیستی
و من الله توفیق

3 ❤️

734011
2018-12-05 21:33:21 +0330 +0330

یاد داشت به خود!!
مواظب باش با شادو در, نیوفتی که حیثیت برات نمیزاره!!! ?

4 ❤️

734029
2018-12-05 22:01:38 +0330 +0330

آلاله آ!

چنین کسشرگو چرایی؟

0 ❤️

734040
2018-12-05 23:12:59 +0330 +0330

آی ام بلکبرد

0 ❤️

734059
2018-12-06 04:53:02 +0330 +0330
NA

shahx-1چرا تهمت آخه من که چیز بدی نمیگم:(((((

1 ❤️

734099
2018-12-06 11:40:06 +0330 +0330

جناب شادو اخه ما هم پادشاهیم مثلا!!! ? 🍺

1 ❤️

734107
2018-12-06 12:48:11 +0330 +0330

برو تو دره؟؟؟ :|

0 ❤️

734123
2018-12-06 17:00:11 +0330 +0330
NA

سهراب داداش چون تویی الان نمیگم ?
ولی خوب به دیگران میگم : دی

1 ❤️

734349
2018-12-07 19:14:31 +0330 +0330

کسی در میان نیست آن پشه هم خودتانید شیخنا ،
ندیدم کسی برابر کیرش باشه و هر دو اینا مجموعن برابر صفر

0 ❤️

742150
2019-01-18 04:51:41 +0330 +0330

اگه مقدمه اي که فضا رو بسازه داشت حتما کمي بهتر مي شد.
احساسي که نويسنده مي خواد کاراکترش القا کنه بدون اين محيط ساخته نمي شه.
قالب مي نيمال براي داستان عاطفي و حتا پورنو مناسب نيست.
موفق باشيد.

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها