امیر هستم و ۱۸سالمه و این خاطره پارسالمه وقتی ۱۷ساله بودم
راستش دوست داشتم کون بدم ولی جرعتش رو نداشتم، البته کسی که مورد اعتماد باشه که بخوام بهش بدم هم پیدا نمی کردم .
یه شب خواب دیدم که پدر بزرگم (ساکن یه شهر دیگست ) تو یدونه پارک داره یه بچه ( ۱۵/۱۶ساله) رو انگشت میکنه و میماله ، و بعد از صبحش که بیدار شدم به این فکر کردم که شاید بتونم از تو پارک یا جایی یه نفر رو پیدا کنم و از اینکه تو رباتای تلگرامی دنبال کسی بگردم ،دست بکشم و برم تو دنیای بیرون دنبال یکی بگردم.
صبح همون روز رفتم حمام و تمام پشمای کونم و کیرم رو زدم
و بعد از ظهرش زدم بیرون . اولش میخواستم برم پارک محله خودمون که که گفتم شانس ما قطعاً اونجا یدونه آشنا می‌بینم پس بهتره نرم اونجا و برم یه پارک دیگه.
یه پارک بود چندتا خیابون اونورتر که پارک خیلی شلوغی هم نبود و رفتم اونجا یه مدتی نشستم ، هی با خودم می گفتم که این نتیجه نمیده ، اصلا اگه یه پیرمرد چی چیزی پیدا کردی چطور میخوای بری بهش بگی حالا. ساعت تقریباً شده بود چهار و نیم که دیدم دوتا پیرمرد که داشتن باهم حرف میزدن ، اومدن و رفتن نشستن روی دوتا صندلی روبه روی هم و جلوشون یه میز شطرنج بود ، با خودم گفتم اینا دو نفرن،اصلا هیچ جوره نمیتونم برم به یکیشون بگم که بیاد منو بکنه ، از اونطرف سگ هم پر نمیزد تو اون پارک ، یه چند دیقه از دور نگاهشون کردم تا یکیشون پاشد رفت. با خودم گفتم این تنها فرصتمه و باید برم به اونیکی که هنوز نشسته بگم.
تو فاصله ای که برم سمت طرف و برسم بهش با خودم گفتم اولش بهش بگم که باهام شطرنج بازی کنه و در حین بازی بهش بگم، رفتم رسیدم و:
+سلام حاج آقا وقت داری یه دست شطرنج بزنیم

• سلام ، اره بشین بازی کنیم ، حریف می‌طلبم
  نشستم و شروع کردیم چیدن مهره ها و بازیو شروع کردیم و یه ذره که گذشت برگشتم گفتم: حاج آقا بچه بازی ؟
  چشاش چهارتا شد و نمیدونست چی بگه
  یهو گفت : اگه باشم میدی سیخ بزنیم؟
  من خایه کردم و نمیدونستم چی بگم ، که برگشتم گفتم الان بریم یا مکان نداری؟
  خندید و گفت پاشو بریم، مهره هارو جمع کرد و ریخت تو کیفش و راه افتادیم.
  احساس می کردم قلبم تو دهنمه و مثل سگ می ترسیدم و رنگم پریده بود و تو مسیر از پرسید چندبار دادی و گفتم تاحالا ندادم ولی خودمو چندباری انگشت کردم .
  رفتیم و رسیدیم در خونش ، دیگه استرسم کم تر شده بود و گفتم دیگه کونو مجبورم بدم.
  کلید انداخت و در خونه رو باز کرد، خونش حیاط دار بود و خودش تنها زندگی می کرد.
  در خونه رو که باز کرد ، رفتم تو حیاط و دکمه شلوارم رو باز کردم ، در خونه رو بست شلوار و شورتم رو کشیدم پایین و یدونه زد در کونم و شروع کرد لیس زدن کونم و چند ثانیه بعد رفتیم ‌‌تو خونه و به اتاق نرسیدیم جفتمون لخت شدیم،
  (یه سری روغن هست اینایی که میخوان برن آفتاب بگیرن میزنن به پوستشون ) یدونه از اونا تو اتاق بود و اونو آورد گذاشت رو تخت و دراز کشید و من شروع کردم ساک زدن براش و یه دیقه که گذشت چرخیدم و رفتم نشستم رو صورتش و من کیرش رو میخوردم و اون کونم رو می‌خورد
  یه دو دیقه گذشت و بعد دیگه سگی قمبل کردم و روغن رو آورد و ریخت رو کیرش و یه ذره هم کف دستش ریخت و مالید در کونم
  یه ذره انگشت کردم و با کونم بازی کرد و یه ذره هم کیرمو مالید
  سر کیرشو انداخت رو سوراخ کونم و یه ذره یه ذره فشار داد و بعد یهو کلش رو کرد تو کونم
  کیرش زیاد بزرگ نبود و زیاد دردم نیومد
  شروع کرد تلمبه زدن و دستاش رو گذاشت رو کونم و هر از گاهی اسپنک میزد.
  یه چند دیقه تلمبه زد و بعد پوزیشن عوض کردیم و رفتم دراز کشیدم لبه تخت و اون سرپا وایساد و پاهامو دادم بالا و شروع کرد تلمبه زدن
  یه دستش رو از ممه ام گرفتم بود و ممه ام رو می‌مالید و با یه دست دیگش کیرم رو می‌مالید.
  دو دیقه بعد آبم اومد و بعدش کیرشو از تو کونم در آورد و فقط براش جق زدم .

نوشته: Amir