خواستگاری ستاره

1395/12/10

اون شب طرف های ساعت 8 بود که سيامک برام اس ام اس داد و نوشته بود که از فردا تا 2 روز خونه شون خاليه و ازم خواسته بود برنامه ها رو جور کنم که فردا صبح اونجا باشم.
اتفاقاً فردا قرار بود مامانم از صبح بره خونهء خاله ام چون 2 روز ديگه يه مهمونی داشتن و مامانم قرار بود بره کمکش و شب هم بمونه. من هم قرار بود برم امّا چون فکر ميکردم من ميتونم به سيامک بگم که اون بياد خونهء ما واسه همين بهانهء کلاس زبان رو آوردم و عصر هم کلاس رانندگی.
برای سيامک sms دادم که صبح تا قبل از 9 اونجام. خونهء سيامک به ما نزديک بود. تقريباً 10 دقيقه پياده روی. نزديک کلاس زبان من.
صبح مامانم بيدارم کرد و گفت زودتر آماده بشم که من رو برسونه کلاس. من هم که ديدم اگه بهانه بيارم ممکنه شک کنه زود آماده شدم. امّا نشد اونجوری که ميخواستم به خودم برسم.
مامان من رو سر خيابون پياده کرد و ايستاد تا من وارد ساختمون شدم، از شانس خوب من کسی توی حياط نبود. زود برگشتم بيرون رو چک کردم و مامان هم رفته بود. نفس راحتی کشيدم و تا خواستم برم دوستم مريم رو ديدم.

  • کجا؟ چرا هولی؟ کسی دنبالت کرده؟
  • سلام… نه بابا. با سيامک قرار دارم. مامان رسوندم، من برم تا کسی من رو نديده. به معلم بگو ستاره مريض بود. گواهی ميارم.
  • باشه. شانس داری ديگه. دوست پسر دکتر داشتن اين مزيت ها رو هم داره. خوش بگذره.
    زود اومدم بيرون. کليد خونهء سيامک رو داشتم، وقتی رسيدم در خونه رو باز کردم، رفتم تو و خيالم راحت شد. يه خورده که به خودم اومدم، دست کردم از تو کيفم رژ لب رو در آوردم و کمی به لبام رژ زدم.
    رفتم سمت در ورودی، کليد انداختم رفتم تو.
  • سيامک؟ کجائی؟

صدای دوش حمام از اتاقش ميومد. رفتم تو اتاقش و در حمام باز بود. آروم در زدم.

  • سک سک…

  • سلام، عزيزم. کی اومدی؟ لباساتو در بيار بيا تو که منتظر بودم.

  • باشه…
    رفتم سمت تخت که درست رو به روی حمام بود. در باز بود و ميدونستم که داره من رو تماشا ميکنه اما به روی خودم نياوردم. آروم لباسام رو در آوردم، فقط سوتين و شرت رو گذاشتم باشه.
    برگشتم سمت سيامک… با چشمای پر هوس داشت تن من رو نگاه ميکرد.

  • اونا رو هم در بيار ديگه… تو با شرت و سوتين ميری حمام؟
    درحاليکه موهام رو جمع ميکردم و به سمت حمام ميرفتم گفتم:

  • نه، امّا اينبار فرق ميکنه…
    و با صدای حشری جوری که ميدونستم تحريک ميشه ادامه دادم

  • ميخوام تو لختم کنی عزيزم…
    و خودم رو تو بغلش رها کردم. تنش خيس بود و ازش حرارت بلند ميشد، مثل آدمائی که تب دارن. خيلی حال ميداد.
    تن من کمی سرد بود و از برخورد پوستمون حس خوشی به من دست ميداد. چند دقيقه بدون هيچ حرکتی فقط من رو در آغوش گرفته بود و با ريتم آرومی تکون ميخورديم.
    بعد کنترل ضبط رو برداشت و يه موزيک ملايم گذاشت. من رو کمی از خودش جدا کرد و درحاليکه با نگاهی پر از هوس و التماس به چشمام نگاه ميکرد گفت:

  • دلم واست تنگ شده بود ستاره. دوست دارم
    قبل از اينکه من بتونم جواب بدم لباش رو گذاشت روی لبام و يه بوسهء طولانی و آروم ازم گرفت. زبونامون رو به هم ميزديم… ميدونست که من اين کار رو خيلی دوست دارم. بی اختيار چند بار ناله کردم. نوک زبونامون رو روی هم ميکشيديم
    داخل لبام رو ميليسيد و زبونش رو روی دندونام ميکشيد. نفسش داغ و قوی بود. چند بار هم زبونم رو توی دهنش ميگرفت، بعد سرش رو ميکشيد عقب و زبونم رو با لباش آروم لمس ميکرد. بعد لباش رو به لبام چسبودند و دهن من رو با حرکت زبونش باز کرد و زبونش رو داخل دهنم کرد.
    منم زبونش رو مک ميزدم و همينجوری رفتيم زير دوش… هيچوقت به نظرم هيچ لب گرفتنی به اندازهء زير دوش مزه نميده…
    من رو به خودش فشار ميداد و هنوز در حال بوسيدن لبام و مک زدن زبونم بود، سيامک عاشق لب گرفتن بود و سير نميشد… دستاش رو برد توی موهام و گيرهء سرم رو باز کرد. موهام مثل آبشار ريختن روی شونه هام. با دستش موهام رو نوازش ميکرد تا قوس کمرم، به قوس کمرم که ميرسيد من رو به خودش فشار ميداد. کيرش سفت و بزرگ شده بود و به شکمم ميخورد.
    دستش رو برد زير موهام و سوتينم رو باز کرد… مجبور شديم کمی از هم فاصله بگيريم تا من لباسم رو در بيارم. امّا تو اين فاصله سيامک بيکار نبود و صورتم رو بوسه بارون کرد.

  • دوست دارم عسل من… تا حالا چيزی به شيرينی لبات و زبونت نخوردم ملوس.
    من زبونم قفل شده بود و نميدونستم چی بگم. لباسم رو که در آوردم سيامک من رو به طرف خودش کشيد و باز لبام رو ميبوسيد. با يه ريتم خاصی لبام رو مک ميزد و با هر مک زدنش روی لبام و زبونم احساس ميکردم که کسم خيس و خيستر ميشه.
    لباش رو به سمت پائين حرکت داد. چونه ام رو مک زد و رفت به سمت سينه هام. ميبوسيد و ميرفت پائين. هر دو سينه ام رو توی دستش گرفته بود و باز اومد بالا که لبام رو ببوسه… و آروم سينه هام رو ميماليد.
    بعد يکی از سينه هام رو به دهن گرفت و شروع کرد مک زد. دهنش داغ بود و با حرص و ولع مک ميزد.

  • دوست دارم ستارهء من…

  • اممممممممم منم دوست دارم عزيزم.
    موهاش رو نوازش ميکردم و اونم سينهء من رو مک ميزد و گاهی هم ليس ميزد. سرش رو آورد بالا. لبام رو بوسيد و دوباره رفت سمت اون يکی سينه ام. بوسيدشم ليسش زد و بعد آروم شروع کرد مک زدن… با اين کارش ديوونه ام ميکرد.
    همينجور که مک ميزد دستش رو برد به سمت شکمم و اروم از روی شرت کسم رو نوازش ميکرد.

  • آااه

  • قربون ناله هات که حشری تر ميکنه منو. تنتو بچسبون بهم.
    ايستاد و من رو به خودش چسبوند. بزرگی کيرش رو حس ميکردم، دستاش رو دور کمرم حلقه کرده بود و بدون هيچ حرکتی سرم رو روی شونه اش گذاشته بودم و آروم تکون ميخورديم.

  • قشنگم، بريم بيرون؟
    نگاهی بهش کردم و نشستم جلوی پاش. شرتش خيس بود و به کيرش چسبيده بود. دستم رو روی کيرش گذاشتم. داغ بود مثل پوست تنش.
    کمی از روی شرت کيرش رو ماليدم و بوسيدم، ليسش زدم. شرتش رو با دندونام و کمک دستم کشيدم پائين. کيرش رو خيلی دوست داشتم، سفيد، بلند، کلفت و يه جور تميزی بود. کيرش رو توی دستم گرفتم، کمی مالوندمش بعد سرش رو بوسيدم. يه نگاهی به سيامک کردم، داشت با چشمای پر هوسش به من نگاه ميکرد. برام با لباش بوس فرستاد. همونجور که چشمام به چشماش بود کيرشو گذاشتم تو دهنم، چشماش رو بست و ناله کرد. مشغول ساک زدن شدم. تخماش رو هم آروم ماساژ ميدادم.
    حسابی رفته بود تو حس. ناله ميکرد و من رو حشری تر ميکرد. کيرش رو با ولع مک ميزدم و ميليسيدم. از زير تخماش رو ميليسيدم تا سر کيرش. سر کيرش رو محکم مک ميزدم و تخماش رو رو به پائين ميکشيدم. اونم سرم رو به سمت کيرش فشار ميداد و موهام رو چنگ ميزد.
    يهو به خودش اومد. خم شد من رو بلند کرد و گفت:

  • عزيزم… اگه اينجوری ادامه بدی که آب من مياد.
    درحاليکه با کيرش بازی ميکردم.

  • خب بذار بياد… آبتو ميخوام.
    بدون اينکه منتظر جوابش باشم کيرش رو گرفتم تو دهنم و مک ميزدم. تخماش رو ميماليدم و زير تخماش رو آروم با سر انگشتام نوازش ميکردم. ناله ميکرد و ازم ميخواست که تمومش کنم امّا من اهميت نميدادم.
    با صدای حشری و آه و ناله ميگفت:

  • ملوسم تمومش کن… آبم مياد

  • آب ميخوام سيامک، آبتو ميخوام… دلم ميخواد مزه اش کنم، آب بهم بده… آب کيرتو بده
    و مک ميزدم کيرشو… يهو صدای نفساش بلندتر شد، کيرش سفت تر شده بود و ميدونستم که هر لحظه آبش مياد. کيرش رو گرفتم تو دهنم و محکم مک ميزدم. همهء آبش رو خالی کرد تو دهنم.
    درحاليکه نگاش ميکردم و سيامک هم نگاهش به من بود کمی از آبش رو از دهنم ريختم روی لبام و چونه ام بعد ليسش زدم و قورتش دادم.

  • نوش جونت عزيزم… خوشمزه بود؟
    با حرکت سرم بهش گفتم آره و سيامک خم شد من رو بلند کرد، توی بغلش گرفت و لبام رو بوسيد و آب خودش رو از رو لبام ليس زد. زبونم رو مک ميزد و بعد چونه و بعد گردنم رو. لباش رو به سمت گوشم حرکت داد. زير گوشم رو بوديد و توی گوشم آروم زمزمه کرد:

  • دوست دارم ستاره…

کمی که حال سيامک جا اومد بهش گفتم بره توی اتاق تا من يه دوش کوچولو بگيرم و بيام. بعد از رفتن سيامک شرتم رو دراوردم. دستی به کسم کشيدم، خيس خيس بود. سريع يه دوش گرفتم و حسابی کسم رو شستم. و اومدم بيرون
سيامک خوابش برده بود. هنوز حوله تنش بود. رفتم جلوی ميز توالت، کيف آرايشم رو دراوردم و کمی خودم رو آرايش کردم. موهام رو با حوله بالای سرم بسته بودم. نگاهی به صورت خودم توی آينه انداختم، خواستم يه بوس واسه خودم تو آينه بفرستم امّا پشيمون شدم. همون لحظه سيامک گفت:

  • آنکه در آئينه دارد بوسه را از خود دريغ
    کی به عاشق وا گذارد اختيار بوسه را؟
  • ای کلک تو بيداری؟ پس چرا هيچی نميگی؟
    سيامک به سمت من چرخيد و گفت:
  • دلم ميخواست آرايش کردنت رو ببينم، محو آرايش شده بودی… ستاره؟
  • جونم؟
  • بيا بغلم ميخوام يه چيزی بهت بگم…
    رفتم کنارش نشستم. کمی اين دست اون دست کرد و آخرش گفت:
  • خيلی هوست رو کردم جيگرم…
    همون طور که نشسته بودم و سيامک به طرفم خم شده بود دستم رو بردم روی کمر حوله اش و کمربندش رو باز کردم. منو کشيد روی خودش و لبام رو بوسيد… زبونشو ميکرد توی دهنم و با دستش کمرم رو نوازش کرد و بعد هم کونم رو ميماليد و به خودش فشار ميداد. کيرش سفت شده بود و معلوم بود حسابی حشری شده.
    نشستم روی شکمش و حوله ام رو از دور بدنم باز کردم و انداختم روی صندلی جلوی ميز آرايش بعد هم حوله ای که به موهام پيچيده بودم رو دراوردم. خم شدم روی سيامک و لباش رو بوسيدم و کمکش کردم که دستاش رو از حوله بياره بيرون… کسم رو به شکمش ميماليدم و ناله ميکردم. روی ديوار پشت سر من يه آينهء قدی بود. من چهار دست و پا روی شکم سيامک قرار گرفته بودم، کونم رو داده بودم بالا و سيامک ميتونست از بين بدن هر دومون کس و کون من رو از پشت توی آينه ببينه.

همون طور که به کس و کونم نگاه ميکرد و کيرش رو ميماليد گفت:

  • تو کس سکسی منی ستاره… کس خيس و خوشگلمی…
    من هم دستم رو از زير بردم لای پاهام و کسم رو ميماليدم، سيامک ناله ميکرد. بعد آروم انگشتم رو کردم تو کسم.

  • اممممممممممممم داری کس خودتو ميگائی جيگر…
    انگشتم رو بيشتر فرو کردم تو و نالهء شهوت انگيزی کردم. بعد انگشتم رو در آوردم و گرفتم جلوی دهن سيامک… انگشتم رو ليس زد و مک ميزد و کيرش رو ميماليد با اين حال هنوز حواسش به کس و کونم از تو آينه بود.
    انگشتم رو در آوردم و به لباش کشيدم و باهاش نوک سينه هام رو نوازش دادم.

  • کسده… ميدونستی خيلی مامانی… کس طلای منی تو. کيرم ميخوادت عزيزم…
    من همونجور عقب رفتم و سرم لای پاهاش بود. کيرشو گرفتم تو دستم… کونم رو کاملاً داده بودم بالا. سيامک کمی بدنش رو به سمت لبهء تخت خم کرده بود و درحاليکه کيرش رو ميخوردم و براش ساک ميزدم بدن لخت من رو توی آينه ميديد.

  • جون… بخورش. کير خورمی. همش مال تو… همش رو بکن تو دهنت قشنگم… لبای خوشگلتو دورش حلقه کن. ساک بزن کير خور من… کسده ساک بزن
    خيلی حشری شده بود و با حرفاش خيلی تحريکم کرده بود. دست از ساک زدن برداشتم، نگاهش کردم و پرسيدم:

  • کسمو دوست داری؟

  • مستشم، ديوونه شم… کست مال منه کس طلا…
    برگشتم و کسم رو از پشت گرفتم جلوی صورتش

  • کسمو بخور… ليسش بزن
    همون طور که کسم رو انگشت ميزد ميگفت:

  • آخ چه کس آبداری داری… چقد خيس شده اين کس… کس منی جندهء من
    خيلی حشری شده بود. کسم رو به صورتش فشار دادم و مشغول ليس زدن کسم شد.
    از چوچوله تا سوراخ کونم رو ميليسيد و مک ميزد و با دستاش سينه هام رو گرفته بود ميماليد.

  • بخور کسمو… کسم مال توئه… ليسش بزن. مکش بزن…
    انگشتش رو آروم کرد توی کسم و عقب و جلو ميکرد. حسابی حشری شده بودم. چشمم به کيرش افتاد، کيرش رو توی دهن گرفتم و همون طور که مک ميزدم تخماش و سوراخ کونش رو هم ميماليدم.
    آروم انگشتم رو روی سوراخ کونش ميکشيدم و همون موقع سيامک محکمتر کسم رو مک ميزد و توی کسم ناله ميکرد. ميدونستم از اينکه با سوراخ کونش بازی کنم خوشش مياد.
    لبام رو زير تخماش ميکشيدم و سوراخ کونش رو بوسيدم و بعد هم داخل رونش رو و آروم شروع به ليس زدن سوراخ کونش کردم و کيرش رو ميماليدم.
    ديگه کسم رو نميخورد امّا با انگشتاش با کسم ور ميرفت و ناله ميکرد.

  • بليس منو عزيزم… وای چقدر ناز سوراخ کونم رو ميليسی، عين يه بچه گربهء ملوس… زبونتو فشار بده روش عزيزم… کس طلای من ميخوای منو بکنی؟

  • آره ميخوام… آمادگيش رو داری؟

  • من هر کاری بخوای بکنی هميشه آماده هستم.
    برگشتم طرفش، لباش رو بوسيدم و با کيرش بازی ميکردم. بعد من رو بغل کرد و غلت خورديم، حالا من زير بودم و اون رو بود… لبام رو بوسيد و بعد رفت سراغ سينه هام و مشغول ليسيدن و مکيدنشون شد.
    نوک سينه هام رو توی دهنش گرفته بود و محکم مک ميزد. و با انگشتش کسم رو ميماليد…

  • وای چه حالی ميده… انگشتم که ميکنی خيلی حال ميکنم.
    پاهام رو باز کرده بود و انگشتای سيامک همه جای کسم رو لمس ميکرد.
    بعد اومد بالا لبام رو بوسيد و برگشت و کونش رو گرفت به طرف من…
    کمی کونش رو دست کشيدم و بوسيدمش… از کمرش تا زير کونش رو با هر دو دست ماليدم و ميبوسيدم… ميدونستم که از اينکه کونش رو ببوسم و با لبام لمس کنم لذت ميبره. کمرش رو قوس داده بود و پاهاش رو کامل باز کرده بود، جوری که کيرش بين سينه هام قرار گرفته بود و خيلی هم داغ و سفت بود. مشغول ليسيدن و ماليدن تخماش شدم و هم زمان با انگشتم روی سوراخ کونش ميکشيدم.
    از روی ميز کنار تخت يه دستکش لاتکس برداشتم، دستم کردم و بعد با کرم چربش کردم. توی اين فاصله سيامک از توی آينه همهء کارای من رو ميديد و کيرش رو ميماليد. حسابی حشری شده بود. بعد درحاليکه با دست ديگه ام که دستش نداشت کونش رو ميماليدم نوک انگشتش رو گذاشت رو سوراخ کونش…

  • چی ميخوای؟
    با سر انگشتش دور سوراخ کونش رو لمس کرد.

  • ميخوای بکنمت؟
    ناله ای کرد و گفت:

  • آره بکن منو… انگشتم کن.
    دستم رو گرفتم به کمرش… کمی به طرف خودم کشيدمش… سوراخ کونش رو بوسيدم و زبون زدم. خودش رو از بدنم بلند کرد و کيرش رو ميماليد. تخماش رو کمی مک زدم و همزمان انگشتم رو گذاشتم رو سوراخ کونش… و ميماليدمش.
    آروم آروم انگشتم رو توی کونش فرو ميکردم و سيامک ناله ميکرد

  • آه بکن منو… انگشتت رو تا ته بکن تو کونم.
    خودش راهنمائی ام ميکرد. وقتی انگشتم کاملاً رفت توی کونش کمی صبر کردم و بعد با اشارهء خودش شروع به عقب جلو کردن انگشتم توی کونش شدم

  • چه حالی ميده… بکن… بيشتر کمی سريعتر عزيزم… حالا انگشتت رو به طرف شکمم قلاب کن تو کونم… آه آره عزيزم همينطوری.
    هر کاری ميگفت براش ميکردم. بعد ازم خواست همين کار رو 2 انگشتی براش بکنم، با صدای سکسی و گرفته بهش گفتم:

  • عزيزم ديگه اينقدر با کير خوشگلت بازی نکن، نميخوام الان آبت بياد.
    کمرش رو قوس داده بود و حسابی از حرکت انگشتای من توی کونش لذت ميبرد. بعد شروع کرد به ليسيدن و مک زدن کس من که حسابی خيس بود.
    اون هم 2 تا از انگشتاش رو توی کسم کرده بود و عقب جلو ميکرد… من خيلی حشری شده بودم، از طرفی داشتم کون سيامک رو ميگائيدم و منظرهء کيرش و تخماش از پشت حسابی بهم حال ميداد و از طرف ديگه سيامک دوتا از انگشتاش رو توی کسم عقب جلو ميکرد و با زبونش چوچولم رو ميليسيد و گاهی هم مک ميزد. نزديک ارگاسم شده بود و ديگه تمرکز نداشتم که انگشتام رو توی کون سيامک بکنم، شروع کردم به ليسيدن و مک زدن تخمای سيامک و بعد که انگشتام رو در آوردم سوراخ کونش رو ميليسم و مک ميزدم.
    سيامک متوجه شده بود که نزديک به ارگاسم هستم. محکمتر کسم رو مک ميزد و سعی ميکرد با حرفاش تحريکم رو بيشتر کنه

  • آبت داره مياد کسدهء من؟ آره… ميدونم که ميخوای به من آب بدی… آب کستو ميخوام عزيزم. تو کسمی، کس سکسی و جندهء منی… جنده آب کستو ميخوام
    کمرم رو بلند کردم و کسم رو به صورتش فشار دادم و با يه آه و نالهء بلند آبم رو توی دهنش خالی کردم.

  • جون چه آب کست شيرينه عزيزم… کست مال منه. تو کس طلای منی
    و آروم کسم رو ميماليد و من هم کم کم آروم شدم.
    بعد برگشت طرف من، دستام رو دور گردنش حلقه کردم و لبای خيسش رو روی لبام گذاشت و زبونش رو توی دهنم فرو کرد.

  • تو زن سکسی منی… جندهء خودمی ملوسم.

  • سيامک دوست دارم. دلم ميخواد هميشه جندهء تو باشم

  • هستی کس طلا. تو کس جندهء منی
    بعد غلت خورديم و من رو به پهلو از پشت بغل کرد. کمی خوابالود بود و خوابم برد.

نميدونم چقدر خوابيده بودم که احساس کردم يه چيزی داره به لبام ماليده ميشه. فکر کردم شايد سيامک داره کيرش رو به لبام ميماله امّا سيامک پشت سرم بود. چشمام رو باز کردم و ديدم يه جعبهء مخملی توی دستش گرفته و داره اون رو به لبام ميماله.
برگشتم طرفش و پرسيدم:

  • اين چيه ديگه؟
  • بازش کن تا بهت بگم خوشگل خانوم.
    جعبه رو گرفتم و باز کردم. توش يه حلقه بود. باورم نميشد… يه نگاه به حلقه انداختم و يه نگاه به سيامک که لبخند ميزد.
  • چيه؟ چرا اينجوری نگاه ميکنی؟ تا حالا منو نديدی يا حلقه نديدی؟
  • خب آخه اين يعنی چی؟
    لباش رو روی لبام گذاشت و با احساس من رو بوسيد و بعد دستش رو برد به طرف سينه هام و نوک سينه هام رو ميکشيد… لبام رو از لباش رها کردمو گفتم:
  • حرف بزن ديگه سيامک. بگو ببينم اين يعنی چی؟
    نگاهی کرد و چشمای پر از هوسش رو به من دوخت و گفت:
  • يعنی تو نميدونی يعنی چی؟
    و قبل از اينکه من حرفی بزنم دستش رو برد روی کسم و انگشتش رو کشيد لای لبای کسم و گفت:
  • يعنی ميخوام اين کس رو برای هميشه به نام کيرم بکنم.
    انگشتش رو فرو کرد توی کسم و توی گوشم گفت:
  • يعنی ميخوام اين کس خيس و سکسی و تنگت رو هر شب بگام. بازم بگم؟
    من نفسم بند اومده بود و حرفای سيامک و حرکاتش حسابی مستم کرده بود. سيامک انگشتش رو کشيد بيرون و گرفت جلوی لبام و درحاليکه لبای خودش رو هم به صورتم نزديک ميکرد گفت:
  • يعنی ميخوام آب کست رو هر وقت دلم خواست بخورم
    و انگشتم رو کرد توی دهنش و بعد لبام رو آروم و طولانی بوسيد.
  • يعنی ميخوام زنم بشی؟
    بعد دوباره انگشتش رو ماليد به کسم و گفت:
  • زنم ميشی؟ با من عروسی ميکنه کس طلای من؟
    تا حالا کسی اينطوری ازم خواستگاری نکرده بود، با صدای حشری و پر هوس توی چشمای پر از شهوتش نگاهی کردم و گفتم:
  • آرهههههههه…
  • جون… اين سکسی ترين آره بود که يه مرد ميتونه از زبون زنش بشنوه اونم برای درخواست ازدواج. کس خوشگلمی

و لبام رو بوسيد و انگشتش رو توی کسم پائين بالا ميکرد.

  • خب حالا که قرار شده رسماً زن من بشی بهتره قبل از اينکه کس خوشگلتو بگام يه کم ازت پذيرائی کنم، نظرت چيه؟
    من گيج و منگتر از اونی بودم که بتونم جواب بدم، سيامک که حال من رو ديدی گفت:
  • کس طلا چرا اينقدر ماتی؟ حرف بزن ببينم زبونت از کار نيفتاده باشه…
    و بلند بلند خنديد و سينه هام رو ميماليد. ناله ای کردم و گفتم:
  • نه زبونم کار ميکنه، اون عقلمه که هنگ کرده.
  • چرا خوشگله؟ اينقد عجيب بود ازت خواستگاری کردم؟
  • نميدونم… فقط اينو ميدونم که خيلی خوشحالم و دوست دارم.
  • اين يعنی اينکه کس من هستی؟
  • آره عزيزم کستم. کس خيس و سکسی
  • ستاره فقط يه چيزی…
    يهو دلم ريخت… با ترس پرسيدم چی؟
  • نترس گلم، فقط موضوع اينه که هنوز خجالتی هستی و روت نميشه بی تربيت باشی و حرفای سکسی بزنی، سعی کن دهنت رو بدون قفل و چفت بذاری واسه من. باشه کسم؟
    تا خواستم حرفی بزنم گفت:
  • نميخوام از الان شروع کنی… خودم سر فرصت يادت ميدم کس طلا. فقط بخواه که اين کار رو بکنی خودش درست ميشه
  • باشه عزيزم، سعی ميکنم.
  • خب پاشيم بريم يه چيزی بزنيم تو رگ که حسابی باهات کار دارم جيگرم.
    بلند شدم و خواستم حوله بپوشم که سيامک گفت:
  • يه کادوی ديگه هم برات دارم، از توی کشو اوّلی برش دار.
    يه بسته بود و وقتی بازش کردم يه ست شرت و سوتين قرمز رنگه سکسی بود که از ديدنش ذوق کردم، پريدم گردن سيامک رو گرفتم و لباش رو بوسيدم.
  • مرسی عزيزم، خيلی ناز و خوشگله…
  • تن تو که باشه نازتره. دلم ميخواد تو خونه يا لخت باشی يا با شورت و سوتين، باشه؟ حالا برو بپوشش که از ديشب تا حالا همش منتظر هستم بپوشيش و از ديدنت لذت ببرم.
    بعد يه ضربه به کونم زد و رفت دستشوئی… منم ست رو پوشيدم و موهام رو کمی خشک کردم و بستم بالا… سيامک از دستشوئی که اومد يه شرت تنگ قرمز پوشيده بود. خيلی سکسی شده بود.
  • وای اينجوری که من نميتونم خودم رو کنترل کنم.
  • منم همين طور، چقدر بهت مياد… خيلی مامان شدی.
    اومد جلو بغلم کرد و لبام رو بوسيد و کيرش رو به کسم ميماليد. بعد من رو از خودش جدا کرد و گفت:
  • خب بهتره تا ضعف نکردی يه چيزی بدم بخوری. اينجوری فرصت ميکنم تنت رو هم سياحت کنم.
    ساعت 12:10 بود. يه زنگ زدم به مامانم و گفتم که برای ناهار با مريم ميرم بيرون و خيالش راحت باشه.
    درحالی اين حرفا رو به مامانم ميگفتم که روی پاهای سيامک نشسته بودم. خيلی بهم چسبيد و بعد که قطع کردم تلفن رو سيامک لپم رو نشگون گرفت و گفت:
  • ای شيطون… که با مريمی،، هان؟
  • چيه نکنه توقع داشتی بگم با داماد آيندت هستم، اونم با يه ست شورت و سوتين سکسی و روی پاش نشستم و اونم فقط يه شورت پوشيده و ديدن کيرش داره ديوونه ام ميکنه. هان؟
  • اوه نه بابا ديگه اين همه جزئيات هم لازم نيست.
    پا شدم و رفتم سمت يخچال.
  • چی قراره بخوريم؟
  • قراره ساعت 12:30 پيتزا بيارن.

بعد با کمک هم ميز رو آماده کرديم و سر ساعت مقرر پيتزا رو آوردن و مشغول خوردن شديم، بعد از غذا با هم ميز رو جمع کرديم و رفتم اتاق سيامک.
من خودم رو انداختم روی تخت و درحال نگاه کردن به حلقه ای که دستم بود گفتم:

  • وای چقدر خوابم مياد.
    سيامک با تعجب نگاهی به من کرد و گفت:
  • حتماً شوخی ميکنی… مگه نه؟
    خواستم سر به سرش بزارم، پشتم رو کردم بهش و گفتم:
  • شوخی؟ اصلاً… خيلی خوابم مياد. حتی نميتونم پتو بکشم روی خودم. ميشه روی من رو بپوشونی.
    اومد طرفم. دستش رو کشيد به کونم و گفت:
  • حتماً… چرا که نه
    و بعد کنارم خوابيد و پاهاش رو دورم حلقه کرد و کيرش رو از پشت ميماليد به لای کونم. با عشوه و ناز گفتم:
  • ا نکن… گفتم روم رو بپوشون.
  • منم دارم همين کارو ميکنم، امّا به جای پتو خودم رو ميکشم روت جيگر سکسی
    بعد من رو به طرف خودش چرخوند و لباش رو روی لباب گذاشت. از حال رفته بودم.
    کيرش رو به کسم ميماليد و لباش رو از روی لبام به سمت پائين حرکت ميداد. سوتينی که خريده بود يه قلاب هم از جلو داشت و باز ميشد، سوتين رو در آورد و سينه هام رو تو دستش گرفته بود و ميماليسشون و فشارشون ميداد.
  • آه آرومتر عزيزم، دردم مياد
  • منم ميخوام دردت بياد که صدای ناله های سکسيت تو بشنوم عزيزم.
    بعد شروع به خوردن سينه هام کرد.
  • چيه سينه های کسی داری… نگاشون که ميکنم حشرم ميزنه بالا. تو تمومه تنت واسه من کسه
  • کستم عزيزم. همش ماله توئه، هر کاری ميخوای بکن.
    بعد رفت پائينتر و شکمم رو ميليسيد و زبونش رو توی نافم ميچرخوند.

نوشته: بینا


👍 3
👎 5
42477 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

581548
2017-02-28 21:26:27 +0330 +0330

برام اس ام اس داد اشتباهه . بهم اس ام اس داد صحیحه.اگه برا استفاده می‌کنی بعدش باید فعل درستشو استفاده کنی.
صحیح: برام اس ام اس فرستاد .
فارسیتونو خوب کنید بعد بنویسید .

0 ❤️

581550
2017-02-28 21:36:38 +0330 +0330

ینی افتضاح بود
دخترای فضایی…

0 ❤️

581553
2017-02-28 21:50:05 +0330 +0330
NA

بالاخره نفهمیدم خواستگاری بینا یا ستاره ؟؟؟

دوست داشت انگشت تو سوراخ کنی (hypnotized) (hypnotized) ا

0 ❤️

581557
2017-02-28 22:01:22 +0330 +0330
NA

ببین من چه خوب نقد می کنم ادمین سریع درستش کرد باریک

0 ❤️

581574
2017-02-28 22:55:18 +0330 +0330

chiman1396
نکته سنجیت تو کون بینا که امشب چنتا کصنوشته به اسمش منتشر شده و موضوع و پایانشون دقیقا عین همه ?

1 ❤️

581580
2017-02-28 23:39:47 +0330 +0330

خیلی توهمی بود ناموسن :(

0 ❤️

581588
2017-03-01 02:20:07 +0330 +0330
NA

خجالت بکش تو که همش داستان دزدی کردی آرشیو آویزون را باز کردی و از روش کپی پیست میکنی چاقال خاک بر سرت که هیچی از خودت نداری

0 ❤️

581615
2017-03-01 07:23:24 +0330 +0330

ريدي گلم

0 ❤️

581623
2017-03-01 08:00:02 +0330 +0330

یعنی عمیقا حاالم بهم خورد اینقد کس کس کردی!

0 ❤️

581641
2017-03-01 10:51:33 +0330 +0330

کسکش اون شوهرته دوست پسرته چیه هرچیه ای دوست داری واقعا شوهرت چاقال هم باشه و کون بده هههههههههههههههههه

0 ❤️

581692
2017-03-01 19:43:21 +0330 +0330
NA

جا کش تومار نوشتی

0 ❤️

581702
2017-03-01 21:30:01 +0330 +0330

زیاد بود نخوندمش ولی خیلیل زیادی میری تو جرئیات

0 ❤️

581711
2017-03-01 22:05:12 +0330 +0330

cheqadr kos sher ;/

0 ❤️

704715
2018-07-23 18:13:50 +0430 +0430

خیلیم قشنگ و با حس بود بازم بنویس

0 ❤️