این داستا واقعیه و در همین هفته ی پیش اتفاق افتاد
من حسین هستم ٣٨سالمه و قدم بلنده و قیافمم نسبتا خوبه و ازدواج نکردم و طبقه ی پایین خونه ی خواهرم میشینم و خواهر زادمم ١۴سالشه که کردمش
داستان از اونجا شروع شد که موبایلشو خونم جا گذاشته که دیدم یه پیام اومد رو گوشیش از طرف دوستش که کی میایی خونمون منم فضولیم گل کردو رفتم پیامای دیگشو خوندم که دوستش گفته بود کی کون میدی این حرفا منم رفتم در خونشون به خواهرم گفتم به امین بگو بیاد میخوام ببرمش کارگاه من توی مکانیکی کار میکنم راستی بعدش گفت باشه بردمش بیرون بهش گفتم کلک شنیدم کون میدی اولش یذره خجل کشید ولی گفتم طوری نیس به کسی نمیگمو این حرفا ولی به یه شرط بیای بهم بدی اولش یذره من من کردم ولی قبول کرد منم گفتم الان باید بدی گفتش باشه ولی دایی تورو خدا به کسی نگی منم گفتم باشه قربونتو ای
ن حرفا برش داشتم بردمش کارگاه کسی نبود اولش کارمو کردم بردمش خونم به مامانش گفتم امین امشل مهمون منه و نگرانش نباش یه بسته کاندوم برداشتم گفت دایی نمیشه بدون کاندوم چون اونجوری بیشتر دوس دارم گفتم باشه ولی به یه شرط توی کونتو بشوری گفت چجوری
بردمش توی دست شویی لختش کردم دیدم چه کونی داره ای خدا بعد بهش گفتم شیلنگو بردار بکون تو کونت بعدش خوب پر اب شد در بیار بعد این حرفایو کارا
بردمش روی تشک کیرمو یذره با کرم چرب کردم کردم تو کونش سوراخ کونش گشاد بود اروم اروم کردم توش دیدم نه بابا این گشاده شروع کردم تلمبه زدن راستی کیرم مث بعضیا بلند نیس پونزده سانته کلفتیشم نسبتا خوبه بعد از ده دقیقه ابم اومد دیگه ازش نپرسیدم که کجات بریزم این حرفا ریختم تو کونش بعد بلندش کردم من خوابیدم نشوندمش سر کیرم میگفت دایی خیلی دوست دارم این چرتو پرتا گفتم بچه کونی شدی معلومه باید دوسم داشته باشی دارم میکنمت دیگه جون نداشتم کیرمو کشیدم بیرون گفتم یه دوساعتی صبر کن شارژ شم رفتم خوراکی اوردم باهم خوردیم بهش گفتم امین چند بار کون دادی تا حالا گفتم
فقط به دوتا از دوستام گفتم دیگه بهشون نده اگه دوس داری منم چندتا از دوستامو میارم باهم سکس گروهی کنیم گفت باشه بعد از دو سه ساعتی گفتم امین بیا برام بساک گفت باشه شروع کرد ساک زدن ولی یه چند باری دندونش گرفت به کیرم دلم میخواست بکشمش ولی داشتم براش بهش گفتم به حالت سگ بشین نشست رفتم از توی کابینت شیره قند اوردم ریختم تو کونش گفت دایی نکن تورو خدا گفتم صبر کن خوب میشه میخواستم ابنه ایش کنم دو سر سوراخ کونشو گرفتم کشیدم جیغش رفت هوا کفتم اینم بابت دندون زدن به کیرم محکم شروع کردم تلمبه زدن داشت گریه میکرد گفتم حقته کونی ولی دلم براش سوخت گفتم حالا معذرت
میخوام چیزی نگفت ساعت شده بود سه نصفه شب گرفتیم خوابیدیم صب نگا کردم دیدم کونش یذره زخم شده گشاد ترم شده بود گفتم طوری نیس تنگ میشی دوباره بردمش دادم به مامانش برگشتم
عیدتونم پیشابیش مبارک
نوشته: حسین
چلغوز…
لابد بچه آبجیت به خودت رفته دایی جان…
حلال زاده به داییش میره ، واسه بابات هم متاسفم که کسخلی مثل تو رو به جامعه تحویل داده
کاندوم داشتی و آبتو ریختی تو کونش مطمئنی نریختی تو کس پسره حامله نشده؟
آقا داعش مسئولیت نوشتن این مطلبو هنوز بر عهده نگرفته؟
نمیدونم نام داستانت رو چی بذارم کونده دایی (احتمالا داییت کونت گذاشته )یا دایی کونده (احتمالا بازم داییت کونت گذاشته)در هر حال اینو میدونم داییت کونت گذاشته دیگه حوصله ندارم
خراب اون دوستیم ک نوشته: خب لامصب یه ذره با احساس مینوشتی
آخه داداش
مگه کونی گاییدن احساس هم داره ؟
من که تاحالا قسمت نشده به هیچ پسری حس پیدا کنم
نمیدونم بعضیا چجوری رقبت به این کار دارن
به هرحال نویسنده ی گرامی اول تف به ذاتت که لیاقت اسمتو نداری
بعدشم، حتی اگه مردی به همجنس خودش تمایل داشته باشه، دیگه با خواهر زاده ی خودش فک نکنم چنین کاری بکنه
به آدم پستی مث تو پیشنهاد میدم بری به خواهرت بگی یه خبر خیلی مهم برات دارم؛ ولی قبلش یه دل سیر باس بکنمت
ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﯿﻦ
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﮐﻮﻥ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﮔﻔﺘﻢ
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ .این گفتم دومی چی بود .من که نتیجه گرفتم یه دستی نوشتی
من چند وقته تو فکرم که یه بار واسه همیشه دادن رو تجربه کنم
ولی دنبال یه کوچولو میگردم که زیاد عضاب نکشم(اینجام که ماشالله همه بالای 20سانت دارن)
هرکس از.مشهد که دودولش کوچولویه بهم خبر بده
مجلوق کیییییرم تو سرت یعنی کییییرم تو فرق سرت با این داستان نوشتنت
کیرم تو مغز چلغوز گرفتت کوس کش کونی روانی (dash)
کمتر جق بزن مغزت داره مثل آب کیرت میره تو فاضلاب
الحق کی یه حیونی اخه عوضی تو به خواهر بدبختت فک نمی کنی کلی زحمت شیده بچه بزرگ کرده حالا تو به جای این که دستش رو بگیری میری اوبیش می کنی واقعا که حیونی