خیانت حامد به رضا و سکس گروهی

1400/06/14

به تگ ها دقت کنید . این داستان گی هستش .
اسمم حامده ، سال اول دانشگاه بودم که با دوستی آشنا شدم به نام آیدین ، ما هر دو بات بودیم و یه روز که خونه آیدین بودیم ، من متوجه بات بودنش شدم بهش گفتم که من هم اینجوری ام و کم کم دوستی امون قوی تر شد . آیدین خیلی بی پروا بود و خیلی اهل رابطه احساسی نبود و صرفا به سکس فکر می کرد . بخاطر همین با چندین نفر سکس داشت . من اما تنها رابطه ام از یکی دو سال پیش فقط با رضا بود که خیلی رابطه احساسی ای بود . رضا حدود 40 سالش بود و متاهل بود و هر فرصتی که پیدا می کردیم و خونه یکی مون خالی می شد با هم سکس می کردیم . گاهی هم بیرون می رفتیم و دوستی خوبی بین امون شکل گرفته بود .
آیدین همیشه منو تشویق می کرد که تنوع طلب باش و با کسای دیگه هم سکس کن ولی من به رضا احساس داشتم و خیلی تو بند سکس و تنوع سکسی نبودم و سکس با رضا بیشتر برام نزدیکتر شدن و خلوت عاشقانه امون بود . چون رضا به شدت با من مهربون بود . آیدین همیشه فانتزی داشت که باهم یه جا با کسی سکس داشته باشیم . یه روز آیدین کلی به من اصرار کرد که باهاش برم یه جایی و با دو نفری که قرار داشت با هم سکس کنیم . ولی قبول نکردم .
یه جورایی شرطی بودم و هر پیشنهادی رو رد می کردم . چند روز بعد که با آیدین خونه ی ما تنها بودیم . فیلم سکس اش رو بهم نشون داد . دو تا پسر که فکر کنم 30 و خورده ایشون می شد باهاش سکس می کردن . پسرها هیکلی بودن و کیر و بدن خیلی خوبی داشتن . بدجوری صحنه ها توی ذهنم مونده بود .
شب دلم برای رضا تنگ شد ، شاید برای سکس کردن باهاش . پیام دادم و یه کم که حرف زدیم بخاطر خانم اش سریع خداحافظی گفت و من هم که خیلی اذیت بودم ، هی پیام دادم و آخرش رضا ناراحت شد و یه جورایی با ناراحتی خداحافظی گفتیم و این ناراحتی بیشتر شد و یه کم دعوا کردیم . یکی دو روز گذشت و حتی معذرت خواهی و احوالپرسی هم ازم نکرد . حالم گرفته شده بود . توی راه برگشت از دانشگاه با آیدین یه کم حرف زدم و میدون ونک که خواستیم خداحافظی کنیم به آیدین گفتم : "هنوز اون کیسها هستند ؟ " آیدین خندید و گفت : "بهت پیام می دم " . تو راه باز پشیمون شدم ولی آیدین که پیام داد :“مطمئنی ؟ مشکلی با اینکه با هم اونجا باشیم نداری ؟” گفتم : "نه ، اتفاقا تو باشی بهتره " گفت :“می خوای به یکی اشون می گم تنها برو ؟” گفتم : "نه ، با هم می ریم " . یک ساعتی گذشت . آیدین پیام داد ، دوشنبه بعد از کلاس ! وسوسه و حس یه تجربه خاص و حس نکردن رضا ، اونقدر ذهنم رو پر کرده بود که حتی رضا هم پیام داد و حرف زدیم باز منصرف نشدم و به شکل یه تنوع منتظر دوشنبه شدم .
دوشنبه ساعت نزدیک 2 کلاس تموم شد . یه چی خوردیم و با آیدین رفتیم سمت غرب . تو راه آیدین داشت درمورد اون دوتا حرف می زد . یکی شون احسان بود و اون یکی مهران . به من گفت :"رفتیم با مهران اوکی شو ، اون آرومه و با تو جورتر میشه " بعد بهم نگاه کرد و چشمک زد و آروم گفت : "احسان امروز قراره خشن باشه "
رسیدیم به خونه اونها ، یه خونه قدیمی دو طبقه که خونه مادربزرگ اشون بود و خالی بود . رفتیم بالا و بعد از احوالپرسی نشستیم.مهران آدم آرومتری بود . هر دوشون هیکلی و فیت بودن . احسان با آیدین جورتر بود و مدام باهاش شوخی می کرد .
وقتش رسیده بود . اول آیدین من رو فرستاد سرویس و خودش رفت سرویس طبقه پایین تا خودمون رو آماده کنیم . لخت اومدم بیرون . پسرا هنوز نشسته بودن توی پذیرایی با این تفاوت که تیشرت ها رو درآورده بودن و فقط شورت پاشون بود . آیدین هم لخت وسط اشون نشسته بود و احساس داشت با بدنش ور می رفت . رفتم سمت اش و کنار مهران نشستم .مهران به احساس گفت : "ما می ریم توی اتاق " آیدین اما گفت : "نه ، همه یه جا باشیم " احسان خندید و گفت : "اینجوری بهتره . من این تپلی رو هم می کنم " . با این حرف اش حشری تر شدم .پاشد رفت از توی اتاق ، دستمال و کاندوم و ژل رو آورد . مهران مشغول من شد و کمی بدنم رو مالید و نشستم پای مبل و کیرش رو از شورتش کشیدم بیرون و شروع کردم براش ساک زدن . کیرش نیمه خواب بود ولی به نسبت تنها کیری که دیده بودم بهتر بود . با صدای سیلی احسان به کون آیدین اونطرف رو نگاه کردم . آیدین روی مبل دراز کشیده بود و سرش روی کیر احسان داشت ساک می زد و احساس هم با کونش بازی می کرد و انگشت می کرد و سیلی می زد .
چند دقیقه ای گذشت و مهران من رو برگردوند و زانو زده تکیه دادم به مبل و سرم رو گرفت و شروع کرد تملبه زدن . فضایی برای عقب رفتن نداشتم و مهران هم کیرش رو گاهی تا حلقم می برد . گاهی کیرش رو درمی آورد و به صورتم می مالید چند تا سیلی با کیرش می زد و دوباره می کرد داخل دهنم.
احسان آیدین رو آورد کنار من نشوند و خودش هم کیرش رو داخل دهن آیدین کرد و شروع کردند به گاییدن دهن ما دوتا . یه چند دقیقه ای که اینجوری پیش رفت . احسان کیرش رو درآورد و کنار کیر مهران جلوی صورتم گرفت . اونقدر حشری بودم که دوست داشتم اینجوری هم امتحان کنم. سر هردو کیر رو تا جایی که می شد داخل دهنم کردم و یه کم زوری ساک زدم . حالا نوبت آیدین بود . چند بار اینجوری براشون ساک زدیم .
من هنوز داشتم کیر مهران رو ساک می زدم و چشمم به آیدین بود ، احسان آیدین رو بلند کرد و روی مبل به شکم خوابوند و بعد از کمی باز کردن سوراخش کیرش رو کاندوم کشید و کیرش رو آروم آروم داخل آیدین می کرد . داخل شدن کیرش داخل کون آیدین رو می دیدم . حس جالبی بود . کیرش تا نصفه که رفت . نصفه بعدی رو بدون توقف فرو کرد . جوری که آیدین پرید جلو و احسان نگه اش داشت .
دیگه نوبت من بود . مهران بلندم کرد و داگی روی زمین نشستم . شروع کرد با ژل و انگشت سوراخم رو باز کردن . مهران که کیرش رو کاندوم کشید و اومد جلو داخل دهنم کرد که خیس بشه و دوباره رفت بالا سرم ایستاد . سر کیرش رو لای کونم و سوراخم می مالید و آروم روی سوراخم فشار داد . آروم آروم کیرش رو فرو می کرد و من هم با آه و ناله کردن تحمل می کردم . صدای ناله های من و آیدین بالا رفته بود . اما وضع من بهتر بود چون احسان به شدت خشن می کرد و گویا حرف آیدین توراه درست بود وقبلا به احسان گفته بود که سکس خشن می خواد .
مهران دیگه کیرش روون شده بود و داشت توی همون حالت داگی منو می کرد . یه دفعه احسان رو کرد به مهران و گفت : " بیارش اینجا " کیرش رو درآورد و من رو برد کنار آیدین که با شکم روی مبل بود . کنار هم روی مبل بودیم و هر دو با تلمبه ها روی مبل تکون می خوردیم . حس عجیبی بود . هر دو داشتیم گاییده می شدیم و همدیگه رو تماشا می کردیم . احسان سر آیدین رو نزدیک من آورد و آیدین شروع کرد از من لب گرفتن . بعد احسان سرش رو آورد بینمون و یه لب از من و یه لب از آیدین گرفت و ادامه کار.
احسان آیدن رو گوشه کاناپه به پشت خوابوند و پاهاش رو باز کرد و کیرش رو داخل کرد . با دست گردن آیدین رو گرفته بود و تلمبه می زد . گاهی سیلی های آروم به صورتش می زد و گاهی سینه هاش رو فشار می داد و می کشید . آیدین بی حیا تر از اونی شده بود که می شناختم . بکن منو ، منو بگا . جرم بده و از این حرفا رو هی تکرار می کرد و احسان هم با تلمبه های عمیق و جونن و … جواب می داد . مهران منو بلند کرد و خودش نشست روی مبل و من روبروش نشستم روی کیرش . دستش رو دورم حلقه کرد و شروع کرد به تلمبه زدن . توی آینه پذیرایی بدن خودم رو که روی کیر مهران بالا و پایین می رفت می دیدم و این منو حشری تر می کرد .
چند دقیقه ای همینجوری گذشت . صدای آیدین کمتر شده بود . احسان کیرش رو از آیدین بیرون کشید و نشست روی مبل و رو کرد به ما و گفت : "تپلی ، بیا اینجا " از روی کیر مهران خودم رو کشیدم و جلو احسان ایستادم . آیدین بدون معطلی رفت و روی کیر مهران نشست . احسان دستم رو گرفت و به سمت خودش کشید . روی کیرش نشستم . کیرش کمی درازتر و شاید کلفت تر از مهران بود . فرو رفتن کیر احسان داخلم خیلی لذت بخش بود . سعی می کردم وقتی داره تلمبه می زنه کیرش رو بیشتر دربیاره تا وقتی فرو می کنه باحال تر بشه .
احسان لپای کونم رو از پشت با دو دستش گرفته بود و کیرش رو تا سر کلاهک درمیاورد و ته ته می کرد داخل و من حسابی حشری شده بودم و آه و ناله ام درومده بود . دستام رو روی شونه های احسان گذاشته بودم . گاهی لپای کونم رو از هم باز می کرد و تلمبه هاش رو با ضربه می زد . یه دفعه یکی از انگشتاش رو بالای کیرش که داخلم بود آروم وارد سوراخم کرد و با نوک انگشت سوراخم رو بالا می کشید و آروم کیرش رو کشید بیرون و دوباره داخل کرد . دفعه دوم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ارضا شدم . احسان چند تا تلمبه زد و من رو از کیرش بلند کرد و دستمال داد که خودم رو پاک کنم و خودش هم یه کم آبی که روی شکمش ریخته بود رو پاک کرد . کاندوم رو درآورد و رفت سراغ آیدین .
من بی حال نشستم روی مبل و احسان و مهران که همزمان داشتن دهن و کون آیدین رو می گاییدن تماشا می کردم . دو تایی نشسته بودن کنار هم و آیدین روی کیر مهران بود و سرش روی کیر احسان بود . یه کم بعد آیدین رو به پشت روی کاناپه برگردوندن و مهران پاهاش رو باز کرد و کیرش رو داخل کرد و احسان هم جلوی صورتش ایستاد و شروع کرد به تلمبه زدن توی دهنش .
صدای اه و اوه مهران بلند شد و ارضا شد . بی حال نشست روی مبل کناری و احسان یه کاندوم روی کیرش کشید و آیدین رو خوابوند روی زمین و خوابید روش و کیرش رو داخل کرد . احسان دهن آیدین رو گرفته بود و محکم و بی امان داشت تلمبه می زد . آیدین صورتش سرخ شده بود و معلوم بود که درد می کشه . مظلومانه داشت من رو نگاه می کرد .
اما چاره ای نداشت و باید تحمل می کرد . چون خودش از احسان سکس خشن می خواست . چند دقیقه ای توی اون حالت بودن و احسان به بغل خوابوند و کیر آیدین رو توی دستش گرفت و شروع کرد همزمان تلمبه زدن و جلق زدن برای آیدین . آیدین ارضا شده بود که احسان بعد از چند تا تلمبه بالاخره ارضا شد و کیرش رو از آیدین کشید بیرون .
من و مهران حسابی خسته بودیم ، ولی احسان و آیدین دلشون یه دور دیگه می خواست . یه کم پذیرایی کردن و من و مهران شورت پوشیدیم و نشستیم همونجا ماهواره دیدن و آیدین و احسان رفتن توی اتاق برای سکس . با مهران یه کم حرف زدیم و وسط حرفاش یه جورایی می رسوند که باز هم بیام و با هم باشیم . خیلی رو نشون ندادم . یه جورایی دو دل بودم . ته دلم یه جورایی ناراحت بود که به رضا بعد از دوسال یه جورایی خیانت کرده بودم ولی هیجان و تجربه ی جالبی بود برام .
اونروز تموم شد و موقع برگشت آیدین کلی حرف زد و سعی می کرد ترغیب کنه که باز هم باشم . اما من چیزی نگفتم . اما با خودم تصمیم گرفته بودم گهگاهی از این شیطنت ها بکنم .
فکر کنم دو سه هفته ای گذشت و خونه ی رضا خالی شد و ازم خواست که برم پیشش . موقع سکس روم خوابیده بود و صورتم و لبم رو می بوسید . دم گوشم گفت : " فقط مال خودمی " یه جورایی وجدانم اذیت می شد . با لبخند جوابش رو دادم . توی تمام مدت سکس با رضا مدام صحنه های سکس خودم یادم می اومد و کاملا حواسم پرت بود .
بعد از سکس توی بغل رضا ، وقتی داشت بدنم رو نوازش می کرد و ازم لب می گرفت . وقتی دیدم از من و بدنم راضی ه و من هم همیشه بهش حال دادم یه کم حس ناراحتی ام کم شد . کم کم با خودم کنار اومدم و خیلی که فاصله می افتاد بین سکس با رضا با آیدین می رفتیم پیش احسان و مهران . یه جورایی سکس با اون دو نفر یه چیزهایی رو توی من هم زنده کرد و پوزیشن ها و رفتارهای خاصی که توی سکس با رضا هم بهمون حال می داد و رضا بیشتر از پیش باهام حال می کرد.

نوشته: سیامک


👍 23
👎 5
49101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

830223
2021-09-05 00:50:36 +0430 +0430

به خوبی و خوشی در کنار هم کون کونک بازی کنید❤️

0 ❤️

830245
2021-09-05 01:52:54 +0430 +0430

تو مختارنامه انقدر شخصیت وجود نداشت که تو ۵ خط داستان تو وجود داشت.
انقدر آیدین و مهران و احسان و رضا کردی که نفهمیدم کی به کیه

2 ❤️

830247
2021-09-05 01:55:36 +0430 +0430

یاد ماجرای خودم و دوستم پدرام افتادم . هردومون باهم کون دادن رو شروع کردیم و تا همین الان دوتایی میریم مکان و کون می‌دیم .

0 ❤️

830342
2021-09-05 14:14:30 +0430 +0430

جالب بود

0 ❤️

830551
2021-09-06 13:23:29 +0430 +0430

جر خوردن تان مستدام
آخدا روز قیامت من بااین کونیا تو یه صف واینمیستما
از الان گفته باشم.

0 ❤️

830605
2021-09-06 22:12:45 +0430 +0430

جل الخالق مگه میشه؟ مگه داریم؟

0 ❤️

830709
2021-09-07 08:17:21 +0430 +0430

دنیا دو روزه، از هر لحظش لذت ببر،،،، سخت نگیر

0 ❤️

830725
2021-09-07 11:58:44 +0430 +0430

رابطه عاشقانه با آدم متاهل اشتباهه، چون خیلی وقتها نیاز داری پیش ات باشه و دردل کنی ولی اون نمیتونه

0 ❤️

830922
2021-09-08 11:57:14 +0430 +0430

انشالله به کون هم پیر بشید

0 ❤️

931625
2023-06-05 16:12:02 +0330 +0330

سیا بهم پیام بده
منتظر ما

0 ❤️