سلام دوستان
داستان یکم مفصله اینو گفتم تا عزیزانی که خیلی حوصله خوندن ندارن در جریان باشن، در ضمن خیلی سکسی نیست صرفا یه اتفاقه همین
با ضرب پدر و مادر و رویاهای توی سرم برا کنکور خوندم و بالاخره دانشگاه قبول شدم رشته ای که دوست داشتم
خیلی خوشحال بودم و دقایق و میشمردم برا شروع ترم
بالاخره اولین کلاس و رفتم
یکم غریبی میکردم
تعداد خانم ها یکم بیشتر از آقایون بود تو کلاس
یکی از دوستان دوران راهنمایی مو دیدم و خوشحال رفتم سمتش تا منو دید حسابی گرم گرفت و کنارش نشستم
روز هام با درس و شاگردی تو یه مغازه میگذشت
اهل پس انداز بودم، اما از وقتی که مادرم گفت میخوام یواش یواش برات آستین بالا بزنم خرج هامو به حداقل ممکن رسوندم و خورد خورد طلا میخریدم با همون پول شاگردی…
مادرم هر روز از فلان دختر همسایه و فامیل و… حرف میزد و آخرش می گفت بریم خواستگاری؟
ولی خب واقعا شرایطشو نداشتم
کل داراییم یه مقدار جزئی پول تو بانک بود و چند تا تیکه طلا خیلی سبک بود و یه ماشین مدل پایین و یه درآمد متوسط رو به پایین
هر چی ام توضیح میدادم میگفتن خدا میرسونه و یه یاعلی بگو و ازین حرفا و اصرار داشت که سنم داره زیاد میشه و…
خلاصه همینجوری لیسانس مو گرفتم و با کلی کسری و دوندگی و ساختن پرونده بسیج و… که نگم براتون
13ماه هم خدمت کردم و کارت پایان خدمت و گرفتم و به لطف پدر یجا استخدام شدم
دیگه بهونه ای نمونده بود برام که به مادرم نه بگم
خودمم بدم نمیومد
تنهایی داشت اذیتم میکرد
بالاخره رفتیم خواستگاری
دختره دوست مامانم بود
پدرش بنظر آدم خیلی مذهبی میومد برعکس مادر و دختره
همون شب خواستگاری ام قشنگ معلوم بود اختلاف نظر دارن
خلاصه با دوجلسه خواستگاری ما بله رو گرفتیم و قرار شد در ارتباط باشیم با هم چند وقت(اصطلاحا نامزدی بهش میگن)
اولش راستشو بخواین یخم خیلی اب نشده بود اما اون خیلی راحت بود
رفته رفته ازش خوشم اومد درباره هرچی ک فکرشو بکنین ما حرف زدیم
تو این مدت هم دو شیفت کار میکردم تو یه اداره(بهتره اسمشو نبرم) به لطف بابا استخدام شده بودم
عصر هام اسنپ کار میکردم
بالاخره بعد یک سال جهیزیش جور شد
منم شرایط مالیم اوکی شد و عروسی کردیم
اون شب خیلی خوب بود…
یه واحد 70متری رهن کردم و رفتیم سر خونه زندگیمون
زندگیمون خیلی قشنگ بود، از لحاظ رفاهی تا جایی ک زورم میرسید نمیزاشتم سخت بهش بگذره ولی خب اهل ولخرجی ام نبودم، عصر ها رو سعی میکردم خونه نمونیم خیلی
یا میرفتیم خونه فامیل یا باهم میرفتیم بیرون
تو سکس هم جفتمون هات بودیم حداقل تو هفته 6،7بار سکس میکردیم یکی دوماه گذشت حس کردم باهام سرد شده
ولی خب خیلی جدی نمیگرفتم و گفتم حتما طبیعیه
اما رفته رفته بد تر شد نگران شدم، هزار تا فکر اومد تو سرم. هربارم مطرح میکردم تند و سر بالا جواب میگرفتم. تنهایی بیرون رفتناش بیشتر شده بود، حالم خیلی گرفته شد. یه روز حوالی ساعت 5از خواب بیدار شدم، باید میرفتم اداره یکم از کارای صبحم مونده بود به خواسته خودش سر راه گذاشتمش خونه مادرش چون حوصلش سر میرفت خونه تنها، طبیعی بود این چیزا معمولا وقتی خودم کار داشتم بیرون یا میزاشتمش خونه مادرش یا دوستاش میومدن خونمون. کارت شناسایی مو جا گذاشته بودم با نگهبان کلی بحثم شد آخرم سوار ماشین شدم بیام خونه، تو راه داشتم فکر میکردم بدم نیست منم برم خونه مادر خانمم، تو خونه تنها چیکار میکردم؟!
رفتم اونجا مادر خانمم در و باز کرد
رفتم تو و دیدم زهره نیست! وحشتناک شوکه شدم ولی اصلا به رو خودم نیاوردم
سراغ زهره رو گرفتن گفتم باشگاهه با دوستاش
ولی نتونستم خیلی تحمل کنم با یه تلفن ساختگی کاری زدم بیرون ازونجا و رفتم خونه
منتظر موندم
انتظار، انتظار، انتظار
یه نیم ساعتی ام بیرون منتظر بودم که خانم تشریف آوردن
+کجا بودی زهره
_کجا بودم؟؟؟ خونه مامانم دیگه، چرا دم در وایسادی؟
+یه نخ سیگار بکشم یکم قدم بزنم
_آها، اوکی
و این پایان مکالمه ام باهاش بود…
به روش نیاوردم چیزی تا سر به زنگا مچ بگیرم
افکارم بهم پاچیده بود وحشتناک
سه روز مرخصی گرفتم و جلو در خونمون کشیک دادم، چیز خاصی دستگیرم نشد. اما دلم باز آشوب بود
از فرداش به زهره گفتم ناهار منو آماده کنه ظهر خونه نمیام میمونم اضافه کاری
تقریبا یه هفته ای بود که از ساعت 7ونیم صبح تا 6عصر اداره میموندم. یه روز اصلا حال و حوصله نداشتم حدودا 3ظهر بود برگشتم خونه.
زهره نبود. رفتم اتاق دیدم حمامه، اومدم برگردم چشمم خورد به سبد لباسا گفتم بزار بریزمشون تو ماشین لباسشویی، سوتین زهره رو لباسا بود. دقت کردم دیدم خیسه، برداشتم بو کردم دیدم بعلههه، آب کیره
حالم خیلی بد شد با لگد رفتم تو در حمام و کشیدمش بیرون از حمام و تا جایی که میخورد زدمش، خیلی گریه و التماس میکرد
انداختمش بیرون و گفتم گمشه بره خونه مادرش
الان نمیدونم واقعا چیکار کنم
نوشته: علی
آخه آدم با 2 تا قطره آب کیر،با لگد میره تو در حموم،بعد 4 روز دیگه تو دادگاه قاضی گفت مدرک،میگی آقای قاضی بفرما 2 قطره آب کیر بابت نمونه کار حالا شما پسند کنی رنگ دیگه هم داریم،نه واقعا حالا گذشته از شوخی میدونم درد خیلی بدیه خیانت دیدن،ولی آخه پسر خوب آدم میخواد کسی رو که بهش خیانت کرده خوارش رو بگاد یه جوری با یه مدرک قوی مثل مدرک(دکترا) آبجیش رو میگاد،نه با 2 تا قطره آب کیر که (سیکل) هم حساب نمیشه.حالا اگه دیدی با 2 تا قطره قانع نميشن یه خورده وایتکس هم بریز روش،چون وایتکس دقیقا خوده بوی آب کیرو میده،اگه قاضی گفت چرا سفید شده،بگو آقای قاضی احتمالا یا قرص 💊 خورده بوده واسه کمرش،یا در بعضی از مناطق از شهوت زیاد هم پیش امده که سفید شده.
چقدر زیبا و هوشمندانه مچش رو گرفتی!!! احتمالأ اگه از کارت استعفا دادی یه دفتر بزن کارآگاه خصوصی شو یا درخواست بده برو تو آگاهی.با توجه به آی کیو و نبوغی که داری حیفه تو دولت نیستی!!ماشالله اینهمه مغز رو چجوری توی جمجمه ات جا دادی؟
مشخصه تو اداره سرباز گمنامی
فقط از ی سرباز گمنام برمیاد
با لگد بره تو در درو بشکونه
یکو کتک بزنه
بخاطر ۲ تا اب کیر
من بودم
دوربین میزاشتم
شما سبد لباسهای کثیفتون را میزارید بیرون حمام ؟ بعد زنه را کتکش زدی زودی هم انداختیش بیرون لخت و خیس؟ اون موادی که زدی توهمش عالیه دمش گرم چیزی بهش قاطی نکرده وگر نه الان اعلامیه ترحیمت را زنت میزاشت تو سایت.
😂😂😂😂کامنت ها خیلی جالبه
از کسی که خیانت کرده طرفداری میکنن
به کسی که ۲ شیفت کار میکرده به خاطر زندگیش و از محبت و سکس هم براش کم نمیزاشته آخرشم خیانت دیده فوش میدن
کی مردم مون اینقدر بی وژدان شدن؟
عالی بابا ریدی بوی آب کیر رو خوب ا ومدی عامو بعد بقول خودت زنت سرت داد میکشید تو زدیش بیخی بابا برو بجق برات خوبه
توتصوراتت زنت روجنده کردی رفت اگه فقط بایه بوی آب کیر فاتحه خوندی به زندگی کیریت
خار زنتو بگا ولی با مدرک
منم چند بار خیانت دیدم
هیچی به قول معروف دزد نگرفته پادشاه اس .تو چجور میخای ثابت کنی به یکی دیگه داده.مهریه رو میزاره اجرا کونتم پاره میکنه چون تو هیچ دلیل محکم و منطقی نداری