خیانت شیرینم پرستو

1400/10/14

سلام
کورش هستم ۳۸ساله اهل یه شهر نسبتاً کوچیک ۱۲ ساله ازدواج کردم و همسرم اهل یه شهرستان دیگه هست و این داستان برمیگرده به ۶ سال پیشه
با اعصاب خورد داشتم با میلاد میرفتم سمت دادگاه به خاطر عن آقا گوه خوردم یه چک خورد کردم آخه مگه من این کاره هستم که چک خورد کنم تو فکر خودم ،خودم و میلاد رو فحش میدادم که رسیدم جلوی دادگاه و رفتیم تو و کارای اداری رو انجام دادم و به لطف فامیل میلاد یه سری از کارها زود انجام گرفت و اومدیم بیرون که بریم سمت کارگاه موقع سوار شدن یه پرایدی کنارم پارک کرد دیدم یه خانم خوشگل و نازی میخواد دوبله پارک کنه،ناخوداگاه گفتم اوففف چه کوسیه که میلاد یه پس گردنی بهم زد و گفت خجالت بکش مگه تو متاهل نیستی؟میلاد مجرد بود و لاشی شهر از همه جا و همه آمار داشت.
گفتم دست خودم نبود یه لحظه از خود بیخود شدم آخه خیلی ناز بود و تاحالا ندیده بودمش کیه؟میشناسی؟اهل اینجاست؟
شروع کرد به آمار دادن که زن فلانی بود طلاق گرفته و به بچه داره و دختر فلانی هست و الان هم پیش وکیل نامی کار میکنه خلاصه کل آمارش و داستان زندگیش رو برام تعریف کرد.اسمش پرستو بود واقعاً هم اسمش پرستو بود نخواستم اسم قشنگش رو عوض کنم این خانم رفت رو مخ من و قیافه نازش رو مخ من حک شد.بعضی وقتها مسیرم رو عوض میکردم سمت دادگاه تا شاید ببینمش و خیلی وقتا می‌دیدمش و این که فقط از دور هم می‌دیدمش یه حس خوبی بهم میداد اما هیچ وقت به خودم جرات نمی‌دادم برم جلو چون یه قیافه جدی داشت و من میترسیدم.
گذشت و من هیچ گوهی نتونستم بخورم تا اینکه مادر خانمم دیسک کمر داشت و قرار بود کمرش رو عمل کنه همسرم رو بردم اونجا و خودم هم بعد عملش برگشتم و چون خانمم تک دختر بود، موند پیش مادرش تا کمک حالش باشه.
ساعت ۶ عصر زمستون بود میلاد بهم زنگ زد در مورد کارهای کارگاه گفت برم دم در خونشون وقتی رسیدم هوا تاریک بود که کمی در مورد کار و کارگرها حرف داشت میزد که یه لحظه پرستو با اون پراید نوک مدادیش از کنارم رد شد.به میلاد گفتم گمشو فردا تو کارگاه صحبت میکنیم حرفم تموم نشده گاز ماشینو گرفتم و رفتم تو آینه دیدم میلاد داره مات و مبهوت نگاه می‌کنه و بعد چند لحظه بهم زنگ زد گفت کجا رفتی؟گفتم یاد یه کاری افتادم باید میرفتم فردا تو کارگاه می‌بینمت.
مثل بچه ۱۸ ساله ها افتاده بودم دنبال پرستو قدم به قدم تعقیبش میکردم و آخر سر فهمیدم خونش کجاست و کار من از فرا صبحش پیدا شده بود صبح و ظهر و عصر و شب دم در خونشون کیشیک میدادم تا فقط ببینمش،بعد از یکی دو روز بهم شک کرده بود که زیر نظر دارمش اما محل سگم هم نمیزاشت تا اینکه بعد از یک هفته دلو زدم به دریا شمارمو گذاشتم زیر برف پاکنش و رفتم از دور نگاه کردم
بعد نیم ساعت اومد و شماره رو دید و برداشت پاره کرد انداخت رو زمین و دورو برش رو نگاه کرد اما کسی رو ندید و سوار شد و رفت.این کار یک هفته ادامه داشت و اون هم بدون هیچ اعتنایی شمارمو پاره میکرد تا اینکه یه روز یه شاخه گل رز گرفتم و با شمارم گذاشتم زیر برف پاکنش و کلا رفتم.تو دلم گفتم بسه دیگه تا کی مثل بچه میخوای بیوفتی دنبالش بسه دیگه
ساعت ۱۰ شب داشتم با لپ‌تاپم ور میرفتم که موبایلم زنگ خورد یه شماره نا آشنا بود حواسم به پرستو نبود گوشیمو جواب دادم یه صدای خیلی نازی گفت سلام،تا گفت سلام فهمیدم که خود پرستو جونم هست.گفتم سلام به روی ماهت عشقم، سلام نفسم ،سلام زندگی ،سلام عمرم گفت آقا چرا چند وقته افتادی دنبال من؟چرا هی شماره می‌زاری زیر برف پاکن؟فکر نمیکنی تو یه شهر کوچیک اگه یکی ببینه برام حرف درست میکنن؟من کلی معذرت خواهی کردم و فقط قربون صدقش میرفتم.
تا ساعت ۴ صبح باهم درد و دل کردیم و شد معارفه آشنایی من و پرستو
ساعت ۱۱ صبح بود برای دومین بار شمارش رو گوشیم افتاد و دوباره با همون لحن قربون صدقش رفتم که برگشت گفت دیشب که زنگ زده بودم میخواستم کلی فحشت بدم که چرا مزاحمم میشی، وقتی گفتی سلام به روی ماهت ،سلام عشقم و غیره دیگه قفل کردم نمی‌دونستم چی بگم الانم زنگ زدم بهت بگم دیگه بهم زنگ نزن چون تو متاهل هستی و از این حرفا،با حرفاش دنیا رو سرم داشت خراب میشد که با کلی اصرار بهش که فقط یه دوست ساده برای درد و دل هم باشیم که با کلی منو من قبول کرد.
یه سه چهار ماهی دوستی من و پرستو شروع شد بدون اینکه بدونیم چطوری بینمون یه احساس خاصی به وجود اومده بود و وابسته هم شده بودیم.چون من متاهل بودم خیلی مواظب بود گند دوستیمون در نیاد و همیشه من بهش زنگ میزدم. عصرها بعد کار تو تاریکی شب تو ماشین تو جاده دور می‌زدیم.
رابطه من پرستو تو این ۸ ماه در حد دست دادن و رو بوسی بود تا اینکه یه شب تو شب پاییزی بغض پرستو ترکید و اعتراف کرد که خیلی بهم وابسته شده و نمی‌تونه بدون من زندگی کنه و گفت که از عاقبت این روز میترسید که سرش اومده.داشت حرف میزد و اشک می‌ریخت جیگرم سوخته بود که چرا این اتفاق افتاده نمی‌تونستم بگم که من بدتر از تو شدم و همه فکرو ضحنم شده تو ،فقط آروم بغلش کردم و سرش رو تکیه دادم به سینم و ساکت بود که سرش رو آروم آورد بالا و زل زد به چشمام و بعد لبای قلوه‌ای و سرخش رو چسبوند رو لبام وای که چه لبی به عمرم لبی به اون قشنگی به لبم نخورده بود خیلی آروم تو تاریکی شب تو ماشین داشتم لباشو میخورم و حس میکردم رو فضام و حس سبکی داشتم،داشتم دیوانه میشدم خلاصه از اون شب لب بازی های ما شروع شد و چند هفته‌ای به همین منوال بود تا یه روز موقع لب بازی دل رو زدم به دریا و موقع لب بازی دستم رو رسوندن به سینه های بزرگ و مثل پنبش که دیدم یه آه عمیقی کشید و لبمو محکم گاز گرفت لامصب به سینه هاش خیلی حساس بود وقتی میمالیدمشون کم مونده بود که ارضا بشه.
روز به روز رابطه سکسی ما داشت بیشتر و بیشتر میشد و پشت تلفن هم حرفای سکسی و بحث های سکسی تا اینکه همسرم نزدیک عید زودتر از من با اتوبوس رفت شهرشون و من وقتم بیشتر آزاد بود وقتی فهمید همسرم رفته و من تنهام دنیارو بهش دادن واسه این خوشحال بود که شب تا صبح می‌تونه باهام حرف بزنه شب دوم بهش گفتم بیاد خونه پیشم که اول قبول نمی‌کرد که یکی میبینه وبا هزار مکافات رازیش کردم تا بیاد نزدیک ظهر به یه بهونه میلاد رو پیچوندم و گفتم امروز من زود میرم کار دارم
حدود ساعت ۲ پرستو اومد وقتی از در اومد تو باورم نمیشد که این کس ماله من شده و قراره بکنمش رسید بهم و لبای نازشو چسبوند به لبام بوی عطرش داشت دیونم میکرد رفتیم تو و مانتو روسریش رو در آورد و داشت تو خونه می‌چرخید و فضولی میکرد که دستش رو گرفتم و بردم سمت اتاق خواب مهمون حس میکردم اتاق خواب خودم حرمت داره با اینکه داشتم خیانت میکردم یه حس خوب بد باهم قاطی شده بود خلاصه رفتیم رو تخت یه نفره کنار هم نشستیم و شروع به لب بازی کردن و ممه بازی از رو لباس من که کاملا داغ کرده بودم و کیرم داشت منفجر میشد پرستو هم بدتر از من شده بود گوله آتیش دستم رو از زیر تاپ زردش رسوندم به ممه های بزرگش (۹۵) تا حالا ممه به نرمی اون ندیده بودم داشتم دیوانه میشودم که از یقه تاپ سوتینش رو کشیدم پایین و شروع کردم به خوردن نوک سینه هاش درشت بود و عطرش یه مزه غیر قابل توصیف بهشون داده بود بعد از کمی خوردن پرستو داشت مثل مار پیچ میخورد تاپ و سوتینش رو درآوردم و صورتمو بین ممه هاش گذاشتم و بو میکردم،یه شلوار کشی پاش بود خیلی راحت دستم رو از زیر بردم سمت کسش که یه لحضه جا خوردم یه کس بدون مو و نرم و خیلی گوشتالو و جالبیش اینجا بود که کسش لب نداشت و فقط یه چاک بود خیلی دوست داشتم هرچه زودتر ببینمش اما وقتی داشتم بدنش رو بوس میکردم و میومدم پایین وقتی فهمید میخوام شلوارش رو در بیارم مقاومت میکرد و می‌گفت با من این کار رو نکن کورش و بیشتر از این وابسته خودت نکن و منم که داغ بودم فقط میخواستم به اون کس زیر شلوار برسم ومثل وحشی ها شلوار و شورتش رو باهم به زور کشیدم پایین که زود دستش رو گذاشت رو کسش و منم مثل دیوانه ها از کنار دستش داشم کسش رو بو میکردم و جون جون میکردم با هزار مکافات دستش رو برداشتم و کسش رو دیدم وای چه کسی بود فقط یه چاک شروع کردم به لیس زدن تا دوبار زبون کشیدم سرمو رو بین پاهاش محکم فشارم داد و لرزید و بلند شدم و لباسهامو در آوردم و فقط داشتم قربون صدقش میرفتم وقتی خواستم بیام روش دوباره دستش رو گذاشت رو کسش و با یه عشوه نازی می‌گفت با من این کارو نکن کورش که من رو دیوانه تر میکرد کسش بقدری خیس بود که نیازی به خیس شدن کیرم نبود و دستش رو کشیدم کنار و کیرم رو فرستادم بین لبای کسش خیلی لزج بود و پرستو التماسم میکرد که نکنمش اما من کر و کور شده بودم و تو فکر کردن کس پرستو لبای نازشو میبوسیدم چند بار عقب جلو کردم کیرم داشت منفجر میشد دوباره به زور خودمو بین پاهاش جا دادم و کیرم رو با دستم آروم تو چاک کسش بالا پایین میکردم از یه طرف می‌گفت نکن از یه طرف داشت از هال می‌رفت که سر کیرم رو یواش هول دادم تو کسش و تنها چیزی که تونست بگه یه آه بلند بود داشت از حال می‌رفت ۳ سال بود کسش کیر ندیده بود منم که از خودم نگم وقتی پرستو رو لخت زیرم می‌دیدم دیوانه میشدم و به خودم افتخار میکردم که همچین کسی زیرم خوابیده تو همین خیال ها داشتم تو کس پرستو تلنبه میزدم و پرستو شل شده بود و فقط داشت لذت میبرد و ده دقیقه طول نکشید که آبم داشت میومد و فهمید و نزاشت کیرم رو بکشم بیرون پاهاش رو قفل کرد دور کمرم و آبم رو خالی کردم تو کسش اما چون ارضا نشده بود ادامه دادم و به دقیقه نکشیده دوباره ارضا شد و من فقط محو تماشای زیبایی پرستو بودم و میبوسیدمش و قربون صدقش میرفتم تا تاریکی هوا پیشم بود و بعد رفت و تازه روزای سکسی من و پرستو شروع شد و بعد ها فهمیدم چرا اون روز اول نمی خواست بکنمش چون معتاد سکس بود با اون کار من شد معتادم قربونت بشم پرستو الانم هر وقت تو بدترین شرایط هم با هم سکس داریم با مدت زمان های طولانی تر

نوشته: مانی۶۱۸۰


👍 14
👎 10
40601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

851419
2022-01-04 01:21:26 +0330 +0330

خیلی خوب بود

1 ❤️

851436
2022-01-04 02:06:33 +0330 +0330

لعنتی من میدونم کیو میگی . چون خودمم یه زمانی روش کراش داشتم . البته اگه داستانت واقعی باشه ، میدونم کدوم شهر هستی و پرستو کیه . اون وکیلی که بعد طلاقش رفت پیشش کار کرد هم میشناسم . کلا آماری که دادی واسم مشخصه

0 ❤️

851478
2022-01-04 08:40:33 +0330 +0330

من این تجربه رو دارم، ولی وقتی که رفت تا مرز جنون رفتم، با اینکه متاهل هستم ولی از همسرم هیچوقت تو زندگی عشق و عاطفه ندیدم ولی اون بهم محبت کرد دوسال باهام بود و وقتی که رفت تا الان که هفت سال میگذره هنوز روزی نیست که یادش نکنم، من عشقو با الهامم تجربه کردم

1 ❤️

851550
2022-01-04 18:02:26 +0330 +0330

کوروش تویی؟ دادا خبر نداری، زنت جنده عالم شده 😀

0 ❤️

851553
2022-01-04 18:20:45 +0330 +0330

عمووو کلاس چندمی؟
دمت گرم تا حالا ندیده بودم کسی ذهن را ضحن بنویسه
کلی خندیدم
راضی هم اینجوری نوشته میشه، اون که تو نوشته لقب آقام ذکریا است.به اهالی شهرری میگن رازی

0 ❤️

851562
2022-01-04 19:47:43 +0330 +0330

بازم تخیلات. آقا یه طوری بنویسید حداقل به زور باور کنیم

0 ❤️

851585
2022-01-05 00:32:14 +0330 +0330

به به چه معتادی 😁😁😁

0 ❤️

851619
2022-01-05 02:07:50 +0330 +0330

خائن!

0 ❤️

851620
2022-01-05 02:07:52 +0330 +0330

خائن!

0 ❤️

851634
2022-01-05 03:27:31 +0330 +0330

احساس میکنم واقعیه

0 ❤️

851640
2022-01-05 04:05:02 +0330 +0330

اول: حالم به هم خورد از خیانتت!
دوم: کیرم پس کله‌ کیریت، تو نفهم دوتا زنو نابود کردی که من هردوشونو گاییدم بابت انتخاب کصکشی مثل تو (ببینم این پرستو که میگی چیه)
سوم: مطمئنی زنت نمیرفت ددر؟
چهارم: آخه عن؛ اعتیاد به سکس داشته باشه و سه سال نداده باشه؟
پنجم: نزن، کور شدی

0 ❤️

851668
2022-01-05 12:10:27 +0330 +0330

«شما لاظم نیثط به ضحنت فشار بیاری»
کلماتی که املاشون رو بلد نیستی، توی گوگل سرچ کن،ببین درستش چیه…
ذهن. راضی

0 ❤️

851723
2022-01-05 15:15:09 +0330 +0330

بکن

1 ❤️